eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کرم از دست تو ای دست عطا میچسبد در شبستان تو قرآن و دعا میچسبد بارها تجربه کردم به خدا در حرمت... بیشتر از همه جا ذکر "رضا" میچسبد @raziolhossein
ای به جلالت ز آفرینش برتر ذات تو تنها به هرچه هست برابر زادهٔ خیرالوری رسول مکرم بضعهٔ خیرالنسا بتول مطهر از تو تسلی گرفته خاطر گیتی وز تو تجلی نموده ایزد داور عالم جانی و عالم دو جهانی اخت رضایی و دخت موسی جعفر فاطمه‌ات نام و از سلالهٔ زهرا کز رخ او شرم داشت زهرهٔ ازهر ای تو به حوا ز افتخار مقدم لیک ز حوا به روزگار موخر تاج وی‌استی و از نتاج وی‌استی وین نه محال است نزد مرد هنرور شمس ‌که او را عروس عالم خوانند به بود از خاوران ‌که هستش مادر سیم به از سنگ‌ هست و خیزد از سنگ لاله به از اغبر است و روید ز اغبر تا که ترا نافریده بود خداوند شاهد هستی نداشت زینت و زیور بهر وجود تو کرد خلقت‌ گیتی کز پی روح است آفرینش پیکر دانه نکارند جز که از پی میوه حقه نسازند جزکه از پی‌ گوهر علت ایجاد اگر عفاف تو بودی نقش جهان نامدی به چشم، مصور عصمتت ار پیش چرخ پرده کشیدی بر به زمین نامدی قضای مقدر عمر تو چون لفظ کاف و نون مشیت کم بُد و زو زاد هرچه زاد سراسر هست ز یک نور پاک ایزد ذوالمن ذ‌ات تو و حیدر و بتول و پیمبر گر ز یکی شمع صد چراغ فروزند نور نخستین بود که ‌گشته مکرر تا تو به خاک سیاه رخ بنهفتی هیچکس این حرف را نکردی باور کز در قدرت خدای، هر دو جهان را جای دهد در دو گَز زمین مقعر چرخ شنیدم ‌که خاک در برگیرد خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر بس کن قاآنیا ثنای ‌کسی را کش ملک‌العرش مادح است و ثناگر @raziolhossein
رواق دختر موسى بن جعفر است این جا حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا درِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا ببوس با ادب آن را که آن در است این جا زمین قم به مثل چون صدف بُوَد آرى وجود حضرت معصومه گوهر است این جا ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع که جاى گفتن الله اکبر است این جا مخوان به خلد برینم ز کوى او واعظ براى من ز دو صد خلد، برتر است اینجا حبیبه ی حق و ریحانه ی رسول و على یگانه دختر زهراى اطهر است این جا ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را که مورد نظر حىّ داور است این جا مسیح زنده شود در حریم این بانو عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا ز یمن موکب اجلال فاطمه بنگر که درّ تاج سر هفت کشور است این جا فروغ روضه‌ی او پرتو افکن است به مهر چرا که مطلع خورشید انور است این جا اگر به دیده ی ادراک بنگرى بینى که مهر و ماه هم از ذرّه کم‌تر است این جا از آن شدند سلاطین مقیم در کویش که خاک درگه او زیب افسر است این جا کند به درگه او سجده صبح‌دم خورشید که از فروغ ولایت، منور است اینجا اگر تجلى حق بینى از در و دیوار عجب مدار که دخت پیمبر است این جا تبارک الله از این روضه ی بلند رواق که از تصوّر و از وصف برتر است این جا برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو! که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا مرا که نام بُوَد حیدر، آمدم به درت چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود که نور حق به جمالت برابر است این جا ز آفتاب قیامت، غمى نخواهد بود مرا که سایه ی لطف تو بر سر است این جا سزد که «معجزه»! قم هم چنان بهشت بُوَد چرا که دختر موسى بن جعفر است این‌جا (فرزند مرحوم ) @raziolhossein
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان نگذارید که دل بسته جایی بشویم بگذارید بمانیم به دور و برتان کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم تا که هرروز بگردیم به دور سرتان از طفولیت خود عالمه بودی بانو فیض بردند بزرگان همه از محضرتان چون علی دگری خلق نشد هیچکسی نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان عصمت فاطمه در تو متجلی شده است که شدی وارث معصومیت مادرتان با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود صف کشیدند ملائک همه در محشرتان صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم آمدی تا بشود کشور ما کشورتان آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم باد هم دست نینداخته بر معجرتان لحظه آخرتان جای برادر خالی است همدم و هم‌نفسی نیست دم آخرتان @raziolhossein
آیینه ی حجب و عفتی معصومه مستوره ی نور عصمتی معصومه یا فاطمه اشفعي لنا فی الجنة باب الکرم شفاعتی معصومه @raziolhossein
مانند کویر، تشنه‌‌ی دریاییم بی تو ـ به خدا! ـ همه تک و تنهاییم انگار کنار قبر زهرا هستیم هر وقت زیارت شما می‌آییم @raziolhossein
فاطمه ای کوثر موسای عشق   صاحب هر رتبه والای عشق با تو شود فاطمی احساس ها پاک تر از بوی گل یاس ها جلوه کند نور ، ز سیمای تو مظهر توحید ، مُصلّای تو غرق سکوت است تمام فَلک ذکر قنوت تو دعای مَلک   حضرت حق محو عباداتِ  تو منتظر وقت مناجات ِ تو چادرت از بالِ مَلَک ناز تر سفره ات از عرض و سما ، باز تر ریزه خور خوان تو کون و مکان وسعت احسان تو هفت آسمان صد چو سلیمان به حریمت گُم است مرکز فرمانِ تو شهر قم است « روح عبادات سلام علیک عمه سادات سلام علیک » شاهِ خراسان شده دلبسته ات قائمه عرش ، دو گلدسته ات مدح تو بر روی زبان پدر ذکر« فِداها» به لبان پدر ** ای که ز طفلی ز بلا سوختی چشم به راهِ پدرت دوختی  حسرت لبهای تو بوسیدنش آروزی هر شب تو دیدنش غم به روی غم ، سرت آورده اند تا خبرش را بَرَت آورده اند بعد پدر گریه شده کار تو دستِ رضا بوده نگهدار تو ذکر لبان تو رضا بود و بس راحتِ جان تو رضا بود و بس دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو بسته به لبخند رضا قلب تو وای از آن روز که دلها شکست رشته دیدار تو با او گُسست قلب تو از هرچه که ترسید ، شد یارِ تو از پیش تو  تبعید شد  چاره تو  صبر به لوحِ قضا قاتلِ تو مدینه بی رضا در همه شب دیده به ره دوختی یاد رضا ناله زدی سوختی تاغم یکساله به پایان رسید لحظه به لحظه به لبت جان رسید نامه ای از یار به دستت رسید نامه نگویم همه هستت رسید دلخوشی ات دستخط یار شد حاجت تو دیدن دلدار شد بال و پرِ بسته تو باز شد ناقه سواریِّ تو آغاز شد تا ، رهِ   تو جانب ساوه رسید کامِ تو هم طعم مصیبت چشید روزِ تو مانند شبِ تار شد قافله خسته ات ، آزار شد باهمه اینها به دلی داغدار جانب قم قافله شد رهسپار کَم نشده پرده ای از مَحملت گَشته مدارا همه جا با دلت زینب ِ آقای خراسان شدی تاج سرِ مردم ایران شدی گُل به سر و روی تو از بام ریخت بر جگرم شعله غمِ شام ریخت زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشه گودال زمین گیر شد زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است دردِ من از اسارتِ زینب است عمه سادات گرفتار شد ناقه نشین ، واردِ بازر شد عمه سادات به چشمِ ترش دید ، گِره خورده مویِ دلبرش عمه سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمه سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمه سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمه سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید @raziolhossein
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد تا خراسان رضا آینه در قم دارد توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد ((بُعد منزل نبود در سفر روحانی)) هر سلامی بفرستیم ، علیکم دارد می روم در حرم از صحن به صحنی دیگر موج تا در دل دریاست تلاطم دارد عکسم افتاد در آیینه ی صحن و دیدم شیشه این مرتبه با سنگ تفاهم دارد هم کریمه ست و هم از نسل کریمان بانو پس گدا در حرمش حق تقدم دارد لطف بی بی ست که در جمعیت شاعر ها شاطر عباس قمی فیض تکلم دارد مرغ دل گرچه سیاه است ولی از سر لطف از سر گنبد او حسرت گندم دارد @raziolhossein
چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه پرواز می‌شود  قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود   فهمیده‌ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب‌ساز می‌شود  کو چشم روشنی که ببیند در این حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می‌شود اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست قلب تپنده حرم قم، حریم توست  اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحه شهود و تجلی معطر است  برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت دارالعلومِ مریم آل پیمبر است  اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است خاک در حریم تو علامه پرور است  چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است  تنها پناهگاه دلم صحن آینه است وقتی دلم از آه زمانه مکدر است  هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است  صحن تو غرق بوی گل یاس می‌شود اینجا حضور فاطمه احساس می‌شود  با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه بی‌اختیار پای ضریحت رسیده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه   فرمود آشیانه امن الهی است صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه خورشید آل فاطمه از راه می‌رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه ای عمه امام زمان! کاش در حرم یک صبح جمعه لایق دیدار می‌شدم  خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا  عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا  در هر سحر به سوی ضریح اجابتت می‌آورم دو دست دعا إشفعی لنا روی سیاه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا  مهر و ولایتت شده حبل المتین ما در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا یوم الحساب تو همه امید شیعه‌ای تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه‌ای  با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده  سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌ زده   از چشمه‌های فیض تو سیراب می‌شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده  تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده  شب‌های جمعه طوف حرم می‌کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده  دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده  امشب گره گشاست دم یا رضا رضا در دست توست تذکره‌ی کربلای ما @raziolhossein
رواق دختر موسى بن جعفر است این جا حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا درِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا ببوس با ادب آن را که آن در است این جا زمین قم به مثل چون صدف بُوَد آرى وجود حضرت معصومه گوهر است این جا ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع که جاى گفتن الله اکبر است این جا مخوان به خلد برینم ز کوى او واعظ براى من ز دو صد خلد، برتر است اینجا حبیبه ی حق و ریحانه ی رسول و على یگانه دختر زهراى اطهر است این جا ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را که مورد نظر حىّ داور است این جا مسیح زنده شود در حریم این بانو عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا ز یمن موکب اجلال فاطمه بنگر که درّ تاج سر هفت کشور است این جا فروغ روضه‌ی او پرتو افکن است به مهر چرا که مطلع خورشید انور است این جا اگر به دیده ی ادراک بنگرى بینى که مهر و ماه هم از ذرّه کم‌تر است این جا از آن شدند سلاطین مقیم در کویش که خاک درگه او زیب افسر است این جا کند به درگه او سجده صبح‌دم خورشید که از فروغ ولایت، منور است اینجا اگر تجلى حق بینى از در و دیوار عجب مدار که دخت پیمبر است این جا تبارک الله از این روضه ی بلند رواق که از تصوّر و از وصف برتر است این جا برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو! که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا مرا که نام بُوَد حیدر، آمدم به درت چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود که نور حق به جمالت برابر است این جا ز آفتاب قیامت، غمى نخواهد بود مرا که سایه ی لطف تو بر سر است این جا سزد که «معجزه»! قم هم چنان بهشت بُوَد چرا که دختر موسى بن جعفر است این‌جا (فرزند مرحوم ) @raziolhossein
چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه پرواز می‌شود  قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود   فهمیده‌ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب‌ساز می‌شود  کو چشم روشنی که ببیند در این حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می‌شود اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست قلب تپنده حرم قم، حریم توست  اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحه شهود و تجلی معطر است  برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت دارالعلومِ مریم آل پیمبر است  اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است خاک در حریم تو علامه پرور است  چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است  تنها پناهگاه دلم صحن آینه است وقتی دلم از آه زمانه مکدر است  هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است  صحن تو غرق بوی گل یاس می‌شود اینجا حضور فاطمه احساس می‌شود  با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه بی‌اختیار پای ضریحت رسیده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه   فرمود آشیانه امن الهی است صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه خورشید آل فاطمه از راه می‌رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه ای عمه امام زمان! کاش در حرم یک صبح جمعه لایق دیدار می‌شدم  خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا  عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا  در هر سحر به سوی ضریح اجابتت می‌آورم دو دست دعا إشفعی لنا روی سیاه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا  مهر و ولایتت شده حبل المتین ما در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا یوم الحساب تو همه امید شیعه‌ای تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه‌ای  با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده  سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌ زده   از چشمه‌های فیض تو سیراب می‌شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده  تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده  شب‌های جمعه طوف حرم می‌کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده  دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده  امشب گره گشاست دم یا رضا رضا در دست توست تذکره‌ی کربلای ما @raziolhossein
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان نگذارید که دل بسته جایی بشویم بگذارید بمانیم به دور و برتان کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم تا که هرروز بگردیم به دور سرتان از طفولیت خود عالمه بودی بانو فیض بردند بزرگان همه از محضرتان چون علی دگری خلق نشد هیچکسی نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان عصمت فاطمه در تو متجلی شده است که شدی وارث معصومیت مادرتان با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود صف کشیدند ملائک همه در محشرتان صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم آمدی تا بشود کشور ما کشورتان آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم باد هم دست نینداخته بر معجرتان لحظه آخرتان جای برادر خالی است همدم و هم‌نفسی نیست دم آخرتان @raziolhossein
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد تا خراسان رضا آینه در قم دارد توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد ((بُعد منزل نبود در سفر روحانی)) هر سلامی بفرستیم ، علیکم دارد می روم در حرم از صحن به صحنی دیگر موج تا در دل دریاست تلاطم دارد عکسم افتاد در آیینه ی صحن و دیدم شیشه این مرتبه با سنگ تفاهم دارد هم کریمه ست و هم از نسل کریمان بانو پس گدا در حرمش حق تقدم دارد لطف بی بی ست که در جمعیت شاعر ها شاطر عباس قمی فیض تکلم دارد مرغ دل گرچه سیاه است ولی از سر لطف از سر گنبد او حسرت گندم دارد @raziolhossein
اى دختر عقل و خواهر دین! وى گوهر درج عزّ و تمکین! عصمت شده پاى‌بند مویت اى علم و عمل مقیم کویت! اى میوه‌ی شاخسار توحید! همشیره‌ی ماه و دخت خورشید وى گوهر تاج آدمیّت! فرخنده نگین خاتمیّت شیطان به خطاب «قم» براندند پس تخت تو را به قم نشاندند کاین خانه بهشت و جاى حوّاست ناموس خداى، جایش این جاست اندر حرم تو عقل مات است زین خاک که چشمه‌ی حیات است جسمى که در این زمین، نهان است جانى است که در تن جهان است این ماه منیر و مهر تابان عکسى بُوَد از قم و خراسان ایران شده نوربخش ارواح مشکاة صفت به این دو مصباح از این دو حرم دِلا! چه پرسى؟ حق داند و وصف عرش و کرسى هر کس به درت به یک امیدى است محتاج تر از همه «وحیدى» است @raziolhossein
مريمِ قبيله ي خُـدا ، سلام دختره تمام خوبيا ، سلام به نيابت از امام رضا ميگيم : اي حبيبه ي امام رضا ، سلام الـسّـلام اي بركاتـت عـلوي السّلام اي كرمت مُجتَـبوي السّلام اي جَـلَواتِ فاطـمه السّلام اي سَكناتت رضوي اي كه داري به گدا لطف زياد لقب كريمه خـيلي بِـت ميــاد با بهشت معادله ، زيــارتت اين حديثو فرموده امام جواد تو حساب كتابِت از همه جُداست شأن تو خدا ميدونه تا كُجاست ؟ ثواب زيارتـت تو شـهر قــم ثواب زيارت امـام رضاست دلمــون خوشه مُجاور توأيم گـرد و خاك دورِ حائر توأيم حرم تـو عُـشّ آل فاطـمه س خوشبحال ما كه زائر توأيم عرض حاجتاي مارو ميشنوي صوت ربـّـنـاي مارو ميشنوي اعتـقـادمونــه كه ، نگـفـته هـم إشــفعي لَناي مارو ميشـنوي باز داره شـباي بي ماه ميرسه روزاي بي كـسيِ شاه ميرسه روزيِ اشـــك مارو يادت نـره فــاطمـيّه داره از راه ميـرسـه بده چــشما واسه زهرا تر نَشَن توي روضه ش دلا خونجگر نَشَن قول ميديم آستين بگـيريم يه دهن تا كه نامحـرما با خـبر نَشَـن گــريه بر غُـربت مولا ميكنـيم دستارو با صورت آشنا ميكنيم جيگرامون به خدا تير ميكِشه وقـتي يادِ غُـسل زهرا ميكنيم @raziolhossein
یاد تو شفاست حضرت معصومه نام تو دواست حضرت معصومه درمانده ام و دوای دردم بانو در دست شماست حضرت معصومه ..... ای روح ادب فاطمه ی معصومه ای زینت اَب فاطمه ی معصومه تا آنکه به پابوسیِ تو ، دل برسد مارا بطلب فاطمه ی معصومه @raziolhossein
مرقد زهرا اگر گُم ست به مردم دل بنما رهنما و راه مکن گُم شو چو غبار قبور، خاکی و «اِجلِس» ورنه بگویند در بقیع، تو را «قُم» باب ولایت نبسته‌اند به رویی بحر عنایت کند هماره تلاطم شکر، به سر سایهء دو فاطمه داریم مشهد آن در مدینه، مضجع این قم منطق توحیدی‌اش مروّج مذهب خانهء خورشیدی‌اش منوِّر انجُم گر که ز کویت سوی بهشت برانند می‌خورد آدم دوباره دانهء گندم ای همه ایران ز لطف تو به تنعّم کفتر تو «یا کریمه گو» به ترنُّم طور یقین‌ست محضر تو و آرد نور کلامت، کلیم را به تکلّم نزد تو بانو، به خوشه چینی عصمت مریم، زانو زند به رسم تعلُّم مرجع و ملجأ تویی برای مراجع روی نیاز همه به تو به تألُّم کرده غبار تو خاک بر سر اکسیر باشد اگر آب، باطل‌ست تیمّم فوج ملائک ستاده‌‌اند یکایک دست به سینه، به لب سلام علیکم خواستنِ آب، از سراب چه خامی جز ز کریمان، کرامت‌ست توهّم توشه‌ء موری که هست، خوشهء حُکمت گو به سلیمان بر او مدار تحکّم عمّهء معصوم و اُخت و دُخت امامی با تو ز هر سو کرامت‌ست و تکرّم طاهرهء کاظمی و عین طهارت فاطمهء سوّمی و زینب دوّم نام تو معصومه و کریمهء عترت نم ز کف تو فزون‌تر از یَم و قلزم حجّ تو مقبول باد و سعی تو مشکور چون به سرت بود طوف قبلهء هفتم نفس به آتش مرا نشانده نگاهی جز به در تو کجا روم به تظلُّم؟ @raziolhossein
عجب بـارگاه عظیـمی چه نـــوری مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضـــوری چه عِطرِ بهشتی چه وادیِّ طوری زصدیقــه‌ی طاهـــره چه ظهــوری قدومش مُنـــوّر ، حریمش مُطهّــر سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفـــر همه ســائل آستــــانش وَ من هم همه در حرم میهمـانش وَ من هم همه عاشــق خانـدانش وَ من هم همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم... ...ندیدم از این سایبان جای بهتر سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفـر به دنیـا کریمــه به عقبـــا شفیعة کلامش بَلیغــة ، مقـــامش رفیعة بنــازم به این جودو طبـعِ مَنیعة شفــاعت کند دوستـان را جمیعة قیـامت به پا می کند روز محشر سلام علی بنت موسی بن جعفـر در اینجــا نمــــوده چه با آبــرو ها به یـافـاطمــــــــه اِشفَعـــیٖ آرزوها چه زیباست در محضرش گفتگوها به نَصِّ کلامِ «فـِداهـا اَبـُوهــــا»... در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفــر مرا اُلفتــی هست با خاکِ کــویش عجب نعمتی!من کجا ، گفتگویش قســم بر تَهَجُّد ، به آب وضــویش دورکعت نمـازِ سحــر پیشِ رویش زِ لَـذّاتِ دنیــا و عُقبــاست بهتــــر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفــر به قـم آمد و شهــر شد میـزبانش چه حقی اَدا کرد از میهمــــــانش همــه می گـرفتنــد ازهـم نشانش بمیـــــرم بـــرای دل عمــه جانش گـرفتـــــار شـد بین اَنظار و مَعبَر سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفـر بمیــرم که اورا سلامش نکردند به شام آمد و احترامش نکردند تـوجّـه به اشگِ مُدامَش نکردند ترحـــم در آن ازدحامش نکردند جسارت کجا چادر دخت حیدر سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر .کسی دیده اورا گـرفتـــار ؟ هرگز ز سنگ جفـــــــا دیده آزار ؟ هرگز کشیـــدنــد اورا به بـــازار ؟ هرگز به بزم مِی و جمعِ اغیـــار ؟ هرگز ندیده روی نیـــــــــزه رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غم دوری و هجر محبوب دیده ستـــــــم از جفای زمانه کشیده چرا رنگ از روی بی بی پریده؟ مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟ مگر دختری برده در دامنش سر؟ سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غمی هجر یارش به سینه نهفته اگرچه زغم گوهر از اشگ سفته سخن باکسی غیــر محرم نگفته و حتی شبـی در خـــرابه نخفته و نشنید او نــاســــزای مکــــــرر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نه خون سرش بود بر رو نقابش نه یک چادر پاره بـوده حجابش نه دادند با چشــم مردم عذابش نه بردند در بیـــن بـــزم شرابش ندیده جســـــارت به رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نبــوده به طشت طلایش نظاره نکــرده گــریبــان خود پاره پاره نگفتـه نزن خیــــزران را دوباره ندیده رباب و ســر شیــر خواره سر طفل در طشت! بیچاره مادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر @raziolhossein
تو مجموعه‌ی لطف‌ و جود و عطایی تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی چه‌گویم‌که‌هستی؟چه‌گویم‌چه‌هایی؟ تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی تو در دوره‌ی خویش خیرالنّسایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تویی راحت جان موسی بن جعفر تویی روح و ریحان موسی بن جعفر تویی یاس بُستان موسی بن جعفر تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو عَذراترین مریم اهل بیتی تو در هر دمی همدم اهل بیتی در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی تو تندیس آن چارده مُقتدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی هُمای بهشتی و عرش آشیانی که در عُشّ دین صاحب آستانی تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی بهشت خداوند در خاک مایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو مانند کلثوم، زینب ترینی خدیجه وقار اَستی و بی‌قرینی وفادار مانند اُمّ البنینی تو منظومه ی جمع معصومه هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی چه گویم؟که بابا ثنای تو گفته ((فداها ابوها))برای تو گفته به مدحت ولیّ خُدای تو گفته که در حشر تو شافع شیعه هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی در اطراف صحنت غُباریم بانو به درگاه تان خاکساریم بانو به لطفت در این شهر داریم بانو عجب کاظمینی؛عجب کربلایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی تو همشیره‌‌ی شخصِ شَمس الشّموسی درِ خانه ات از پی خاکبوسی رسیدند صدها چو شیخ بهایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی از این در چو بُردیم فیض دوچندان طمع‌کار گشتیم ما مستمندان به اقرار ما فرقه‌ی دردمندان تو با درد هر بینوا، آشنایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی اگرچه در این خاک کم غم ندیدم در این شوره زار آب زمزم ندیدم به من درد دادند و مرهم ندیدم ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی به این خسته حال مجاور نظر کن تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن به من هم به عنوان زائر نظر کن تو رُخصت دهی می‌شوم نینوایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی @raziolhossein
از خدا می گفت از نسل پیمبر هم که بود تازه از ذریه ی زهرا و ‌حیدر هم که بود عمه ی بخشش به سائل،خواهر رأفت به خَلق در حوائج دختر موسی بن جعفر هم که بود با یکی خیلی شباهت داشت بین اهل بیت جان بابا بود،والا بود،خواهر هم که بود کربلا را داشت می آورد با خود سوی قم مثل زینب خسته و‌ مغموم و ‌مضطر هم که بود اتفاقا تیر و شمشیر و سنان را دیده بود اتفاقا ساعتی در بین لشکر هم که بود اتفاقا لحظه ای مثل رقیه عمه اش؛ در بیابان بود،بی کس بود،دختر هم که بود لحظه ای مثل رقیه،روز و شب زینب صفت کوه ماتم بود دنبال برادر هم که بود ... مثل زینب شاهد تشییع پیغمبر نبود شاهد غم های بی زهرایی حیدر نبود مثل زینب بود دختر بود اما باز هم شاهد غم های مادر در مصاف در نبود گرچه خواهر بود با آقا علی موسی الرضا ع با حساب کوچه و گودال او خواهر نبود مثل زینب بود اما در کنار خیمه ها بیقرار ارباً اربا کردن اکبر نبود حرمله وقتی که زانو زد در آن سو، اینطرف چند لحظه بعد زینب دید علی اصغر نبود مثل زینب بود بر لب بود جان او ولی هیچ جا درشهر قم دلواپس معجر نبود فرق دارد ساربان شهر قم با کربلا لااقل در ذهن خود دنبال انگشتر نبود . @raziolhossein
مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش اما چه خواهری که جدا از برادرش دردانه خواهری که به دریایِ معرفت شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش دارالسلام خانه ی آن خانمی است که محضِ سلام آمده جبریل محضرش بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا" خواندند آب و آینه خاتون محشرش حوا به وصف پاکی او خواند مریمش هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟ گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش ای کاروان که محمل آیینه میبری ای وای اگر غبار نشیند به معجرش خون جای اشک می‌چکد از چشم کائنات سخت است این مصیبت و سخت است باورش زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش داغ جدایی از پدر او را شهید کرد شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش این داغ دیده خواهر والا مقام را بُردند دو امام به قبر مطهرش بسیار ناله کرد و فراوان گریست او دیگر ندید آتش و خون  دیده ی ترش       گریم به خواهری که روی خاکهای گرم می دید بی کفن تن پاک برادرش گریم به خواهری که ملائک گریستند وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا زد  دست و پا  برادر و  خواهر برابرش می دید مادر آمده بوسد گلوی او می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش @raziolhossein
ای بـه قـم آفتـــاب قلـب جهـان       دخـت مـــوسی سـلالـۀ قــــرآن عمه و دخت و خواهر سه امام مـــــادر کـــــل عــــالـم امکــــان تــو بــه چشـــم ائمـه زهـــرایی بعـد زهـرا بـه قدر و عزت و شان زینـــب دوم بنــــــی الــــــزهـــرا عمـــۀ چــــــار حجــــت یـــــزدان هـــم وجـــودت کـــریمـۀ عتــرت هـــــم ولایـــت حقیـقت ایمــــان فیـض فیضیـه از کــرامت تـوست شهـر قـم از تو گشته مهد امان حـــــــرم یـــــــازده ولــــی خـدا حــرم تــوست ای سپهــر مکـان مـــدح تـــو ای ملیکـــۀ هستـی وصـــف تــــــو ای یگـــــانـۀ دوران نـه تـوان بـا هـزار دسـت نوشت نــه تـــوان گفت بــــا هــزار زبـان صحـن تـو مسجـد الرسول همه حـــرم امـن تــوست کعبــۀ جـان پـــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربانت نـه، همــه جـــان عــالمت قربان کــــوثـر کــــوثـر رســـــول خـــدا عصــمـت عصــمـت الله منّــــــان قـــم جـــلال مدینـــه پیــدا کـرد تـــا نهـــــادی قــدم بـه دیـدۀ آن گشــت روز ورود تـــــــو در قـــم روز عیــــد کــــرامت و احســــان روز عیــد نـــــــزول رحمــت هـــا روز عفــــو و عنــــایـت و غفـــران اهـــل قـــم از بـــرای استقبــال همـه بـا دستـه گـل شدند روان مــرد و زن دور محملـت گشتنـد اشــک شوق همـه ز دیـده روان قـم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل باران همـه گفتنـد فــاطمه در حشــر پــای بنهــــاده  ای گنـــه کــاران حــرمت شیعیـــان قـم ز تـو کرد ستــم اهــــل شــــام را جبــران کاش زینب به قم سفر می کرد تــا نمی دیــد آن همـــه طغیــان اهــل قــم کـی بـــرند مهمان را گـه بـه بـــزم شـراب و گه زندان جــای تــو بیـت مـــوسی خـزرج جــای زینـب بـــه گـوشۀ ویـــران دور تــو عـــالمان فقــه و اصــول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته های گل در دست دور او سنـگ بـــود و زخــم زبان @raziolhossein
بانوی آفتابی قم برشما سلام برمحضرمقدسه ات ازخدا سلام تو واجب السلامی وهرکس محب توست واجب بود کند به حضور شما سلام ای مظهر شرافت و ایمان تو را درود ای اسوه ی عفاف و کرامت تو را سلام نازم به قدر و منزلتت کز ازل تو را آید هم از فرشته هم از اولیا سلام چون چشم مهر و ماه فتد برحریم تان خورشید و مه کنند به تو از سما سلام اجر زیارت تو بهشت است پس رواست زائر درود آرد و گوید تو را سلام وقتی در بهشت ز قم باز می شود باید به محضر تو کند ماسوا سلام گویی جواب زائر خود را در این مقام ای برمقام و منزلتت  بی ریا سلام ای کاش روز حشر «وفایی»حضورتان گوید که ای شفیعه ی روز جزا سلام @raziolhossein
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است از حدیث کرم و شرح کرامات پر است می‌توان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا اهل قم جمله بر آن‌اند خراسان اینجاست مهد آرامش دل‌های پریشان، اینجاست تار و پودت همه دین است، خدا می‌داند روشن از نور یقین است، خدا می‌داند روشنای نفس شاهچراغی، آری با خودت عطر حریم رضوی را داری چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟ واژه‌ای نیست که با عشق معادل باشد پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری! پای در عرش نهادی، چه مقامی داری! نور چشم پدری، یاس معطر شده‌ای معنی تازه‌ای از سورۀ کوثر شده‌ای پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی قدم پاک تو بی‌شک قدم فاطمه است حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است در کنارِ تو شب و زمزمه را می‌فهمیم به خدا رایحۀ فاطمه را می‌فهمیم تو روایت‌گر آن گوهر نابی، بانو! جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو! می‌توان با تو به آن رایحۀ پاک رسید پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید ‌می‌توان با تو به سرمنزل توحید رسید از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید می‌توان یک سحر از جرم و خطا عاری شد مثل امواج روان در حرمت جاری شد در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند زائران رایحۀ آه تو را می‌فهمند ماجرای غم جانکاه تو را می‌فهمند قصۀ آمدنت قصۀ بی‌تابی‌هاست شوق دیدار سحر، قصۀ بی‌خوابی‌هاست.. دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده این‌چنین راهی این راهِ خطیرت کرده سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟ عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟ قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد ای شفاعت‌گر محشر! نظری کن ما را این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را نظری کن که شبی زائر کویت باشیم سائل دائمی صحن نکویت باشیم شک نداریم پر از نور یقین است اینجا جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا.. @raziolhossein
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی هزار فخر تو را هست در جهان امّا همین بس است شرف، خواهر رضا هستی... نوشته‌اند به تقدیر تو که زائر باش هنوز زائر آن مشهدالرضا هستی... به بارگاه تو دل از یقین شود لبریز تویی که معنی «یَهدی لِمَن یَشا» هستی... شکسته پشت من از این همه گناه، اما چه غم مرا که توأم شافع جزا هستی... چه خوانمت که زبان، عاجز است از وصفت چه گویمت که تو مستغنی از ثنا هستی @raziolhossein