eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش تعالیَ الله از این منزلت،زین رتبه و شانش سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری شهادت می دهد بر علم او آیات قرآنش منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا  قُـرَّةُ عَینی ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر... چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟ چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش چه کرده با عطای لقمه‌ی نانی ، که در قرآن به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش تمام انبیــا  بهـر تبـــرک  اذن می گیرند که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟ که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش شنیدم از نبی ، مولا  به محشر میرود منبر شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم  اصلاً ؟ در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش خداوند  اختیار مطلقش داده که می باشد تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی  آفـــرید از او زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش به زیر سایه‌ی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش بنـــازم آن ملاحت را که هنگام  نظــــر کردن به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین  عرفان بالله است کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال پیِ آن  کس که دلّال است بهر چهارپایانش خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد همـــــان نامـرد مَنحـــوسِ حرامی باد ارزانش حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند خدایش بــرگـــزیده بــر تمــــام دَهـر ، سلطانش بر آن افریطه‌ی ملعونه‌ی جنگ جمل لعنت که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش اگر چه من حقیرم، روسیاهم ، خواهشی دارم به آقا زاده ات مهدی بگو  رو بر مگردانش تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری نباشد غیــــر ذکــــر یاعلی در کل دیوانش @raziolhossein
شبهای جمعه کربلا غوغاست ای وای چشم امیرالمۅمنین دریاست ای وای ذکـــر بُنَیَّ بـرلب زهــــراست ای وای مرثیه خوانش زینب کبراست ای وای گــوید کــه یا اُمـاه آهــم را شنیـدند مادر حسینــم را همین جا سربریدند فرصت به اولاد و به اصحابش ندادند مَــرهَـــم به زخـمِ قلبِ بی تابش ندادند می گفت«اُسقـــــونی» ولی آبش ندادند مهمان که بود ، حتی از این بابَش ندادند اصحاب را بر خاک، خون آلود می دید از تشنگی ارض و سما را دود می دید تنها میان معرکه ، واغُربَتاٰ ، که... با گریه می زد ناله‌ی «واقِلَّتاٰ»که...* واحَســرتا،واضَیعَتــا،واویلتــا که... «فَوَقَفَ لِـیَسْتَـــریحَ سٰاعَتــاٰ» که... سنگ جفـــا آیینـــه را بشکست مادر تیر سه شعبه سینه را بشکست مادر از یک طرف خولی به استقبال می رفت ازیک طرف لشگر پیِ خلخال می رفت مادر نبــودی شمـــر در گـــودال می رفت مادر خودم دیدم حسین از حال می رفت بالای تَل بودم ، پُر از آه و پُر از درد من که نمی رفتم ، حسینم گفت برگرد برگشتـــم اما پیکـــــرم می سوخت مادر انگار کــــه بال و پـــرم می سوخت مادر احساس می کردم سرم می سوخت مادر در خیمه بودم ، حنجرم می سوخت مادر احساس می کردم تن من را دریدند احساس می کردم گلویم را بریدند *واقلة ناصراه @raziolhossein
شیعه غم هجـــر امام مُنتظَـــــــــر دارد در چشمها اشگ و به دل سوز جگر دارد باید توسل کرد و گفت «الغوث یامهدی» مولا ازاین درد و  پریشـــانی خبـــر دارد وقت سحر برخیز استغفار کن جانم تـــوبه بــرای درد بی درمان اثر دارد باور کن از درد وبلا دور است عبدی که حال مناجات و دعا ،اشگِ سحــــر دارد اصلا خبر داریم ؟سبکِ زندگیِّ ما... بهر امامِ عصـرِ ما خونِ جگــر دارد اصلا خبر داریم ؟ باتیرِ گناه ما... گاهی زبانم لال، قلبش زخم بردارد اصلا خبر داریم؟ مولا درنماز شب... بهر خطای شیعیان اشگِ بصر دارد ای وای بر حال رعیت که به جای خِیر بهــــــرِ ولیِّ نعمتِ خود  دردِ سر  دارد یک بار از دل بر ظهـــور او دعا کردیم؟! مولا که از ما فِی الضمیر ما خبر دارد... «عَجّل لِمُولانَا الفرج» گردیده تشریفات کو عاشقی که واقعا دیده به دَر  دارد؟! تازه دعای حضرت مهدی ا ست ،حِرزِ ما ورنه گنـــــــــاهِ ما عـذابِ بیشتـــــر دارد دائم بگو «مولاتی یازهــرا اغیثینی» زهرا به احوال حسینی ها نظــر دارد @raziolhossein
منیکه عرش الهی است تخت اجلالم اسیــــر دست حرامی چهـــارده سالم اگرچه سختی زندان برید امانم را به جان خریده بلایای دوستانم را کسی سراغی از این خون جگر نمی گیرد غریبــــم و کسی از من خبــــــر نمی گیرد از این یهودیِ مستِ غرور خسته شدم خدا گواست ز حبسِ نَمور خسته شدم شدم شبیه گلی که اسیر خار و خَسَم میان حلقــه‌ی زنجیــر تنگ شد نفسم چرا به بی ادبی زجر می دهند مرا؟ چه کرده ام مگر اینقدر می زنند مرا؟ شبیه مادرم  از این زمانه خسته شدم زبسکه  که زد به تنم تازیانه خسته شدم کَاَن حلقه‌ی زنجیر داده دست به دست که بین سلسه ها استخوان پام شکست الهی از قفس تنگ و تار خَلِّصنیٖ چقدر گریه کنم زار زار ، خَلِّصنیٖ زدست سندیِ شاهک  مرا نجات بده زِ بَد زبانیِ این بی حیــــا نجات بده خدا ، چه کار کنم حرف ناروا نزند خدا ، چه کار کنم بی هوا مرا نزند چقدر بی ادبی می کند برابرمن سرِ نمازم و فریاد می زند سرمن خدا ، چه کار کنم از سرم عبا نبرد و  نام مادر مظلــــــومه‌ی مرا نبرد اگرچه می کند این نانجیب تحقیرم اگر چه خون چکد از حلقه های زنجیرم اگر چه بسته به زنجیرم این حرامی پست کسی به بازوی ناموس من طنــــاب نبست اگر چه میدهد این بیحیا مرا آزار نبــــرده اند عِیـــــال مرا سـر بازار حریم من به اسیری که طیِّ راه نکرد به نازدانه‌ی من چشم بد نگاه نکرد مخدرات مرا بین کوچه ها نزدند مرا زدند ولی دختــــــر مرا نزدند یکی به قصد جسارت ، جام مِی میزد یکی به عمه‌ی سادات کعب نی میزد گریست دیده‌ی مطموره خون به احوالم منیکه عرش الهی است تخت اجلالم @raziolhossein
در محضر معصوم نشستم به ادب تا کسب شرف کنم در آن بیتِ شرف گفتم شب مبعث به کجا باید رفت فـــــــرمـــود برو دیدنِ ایوانِ نجف @raziolhossein
سپاس و حمد بی حد حضرت دادار منان را که  تابیده به قلب اهل ایمان نور ایمان را جمال خویشتن را بازهم  بی پرده ظاهرکرد ببین وجهِ هوالهو را ، ببین تفسیر قرآن را خداوند تعالی دستگیر ماست،از این رو... برای بار چهارم باز کرده بابِ احسان را ببین نور علی نور وُ ببین آیات تطهیروُ ببین دربیت ثارالله این لبهای خندان را ملائک با خود آوردند تشریفات مهمانی... به روی بال های خویشتن تخت سلیمان را ببین در عرش رحمان نور بی بی شهربانو را ببین بر دست بی بی شهربانو عرش رحمان را تبسم می کند زهرا به جنت،تاکه میبیند حسین بن علی در بر گــــرفته جان جانان را ببین برصورت فرزند جای بوسه‌ی بابا و  در چشمان بابا اشگِ شوقِ روی مژگان را علی نامد پسرها را اگر صدها پسر آرد زبسکه دوست دارد این پدر ، ذکر علی جان را امینِ دین ، امانِ دل ، به کویش قلب ها راغب علی بن حسین بن علی بن ابی طالب @raziolhossein
تو قطره نه ، رودخانه نه ، دریایی انسان هستی ، فرشته یا حورایی؟ا این جمله به وصف و قدر و شأنت کافی است این که تو عروس حضرت زهرایی ...... ما نــوکــــــر حضـــرت اباعبدالله خــــــاکِ دَرِ حضـــــرت اباعبدالله فَخراست که شهر بانویِ کشورما شد همســــرحضـــرت اباعبدالله ....... ای مام علی بن حسین بن علی آرام علی بن حسین بن علی از برکت تو شدند اهل ایران اقوام علی بن حسین بن علی ....... خورشید میان خواب تو بود حسین آرامش و انقلاب تو بود حسین زهرا که به انتخاب خود ایمان داشت میدید که انتخاب تو بود حسین ... امشب سه شب است عرش گلباران است تبریک که پنجمین شب شعبان است از امشب در گوش علی بن حسین لالایی شهر بانوی ایران است @raziolhossein
نَبی خَلق و نَبی خُلق و نَبی سیما،علی اکبر چه غوغایی نموده حق تعالیٰ باعلی اکبر! جمالش حضرت طاها،جلالش رَبِّیَ الاعلا رخش‌جنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر امیرالمومنین برحضرت زهراتبسم کرد همینکه خنده زد برصورت لیلا،علی اکبر خدادیدم،نبی دیدم،علی دیدم به یک صورت شدم مجنون،زدم فریاد مولاناعلی اکبر... نمیدانم بگویم یاعلی بن ابیطالب؟ ویاگویم رسول الله حالا،یاعلی اکبر؟ تمنادارد این لحظه،تماشادارداین صحنه روی دست علــیِّ عــالیِ اعـــلا،علی اکبر بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر بنازم این شرافت را،بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ،آقا علی اکبر قمر می گفت لٰاحَولَ ولٰا...تا دیدخوابیده به روی دستهای حضرت سقا،علی اکبر شبی درمحفلی ذکرعلی بود،عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولاعلی اکبر اَوَلَسْنا عَلیَ الحَق گفت،بااین جمله ثابت کرد که حیدر جای خود دارد،بگوحق* باعلی اکبر حسین بن علی اسم علی رادوست می دارد دلش میخواست گیردازخداصدها علی اکبر حسین بن علی مَمسوسْ فی ذات اللَّهَش گوید عجب نزدیک شد باحضرت مولا،علی اکبر اگرمَمسوسْ درذات خداونداست،پس حتماً بودعالِم به عِلمِ عَلَّمَ الاَسمٰا،علی اکبر چنان مانندحیدر یک تنه می تاخت درمیدان که لشگرنعره می زد«لافتی الا»علی اکبر اَنابنُ قاتلُ الکُفار،انابن حیدرِالکَرّار بود ذکر رجزخوانیِّ مولانا علی اکبر نوای اشهداَنَّ علیـّــاً حُجت اللَّــه را شنیدن دارد ازلعل لب آقاعلی اکبر قسم‌برحرمت‌مُصحَف،ابوفاضل‌به‌یُومُ الطَٓف کَفیلِ زینبِ الحَوراست، اما باعلی اکبر ـــــــــ هم آقایی هم آقازاده، اِی جانم به قربانت چه نسلی!هل اتی،تطهیر،اعطینا،علی اکبر سِزدگوئی به گهواره سَلامُ الله عَلَیّْ یَومَ وُلِدتُ وَ اَموتْ ، وَ اُبعَثُ حَیّٰا،علی اکبر نقابی زن به سیمایت.که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام قُربِ اَو اَدنی،علی اکبر! چه کردی بادل زینب،چه کردی بادل لیلا چه کردی باپدر بااین قدوبالا علی اکبر دلت انگوراگرخواهد،خداوندامرفرماید شود انگور کل جنت الاعلی علی اکبر همیشه سفره ات مثل امام مجتبی پهن و زهردروازه نور خانه ات پیدا،علی اکبر حرم رفتم،زیارت خواندم وعرض ادب کردم وپرسیدم‌چراخوابیده‌پایین‌پا،علی‌اکبر؟ ندایی آمداز پایین پا،این است جُبرانِ محبتهای پایانی بابا، باعلی اکبر پدر بوسیدرویم‌رامیان‌خاک‌وخون،باید ببوسد پای بابای غریبش را،علی اکبر مرومیدان که بابایت به حال احتضارافتاد ترحم کن به اشگ زینب کبری،علی اکبر به یوم الطف تمامی شهیدان،لحظه ی آخر درآغوش حسین جان باختند،الاّعلی اکبر دوچشم اوسیاهی رفت،ومرکب اشتباهی رفت خدایا مانده بین لشگری تنها...،علی اکبر پسرتنهای تنها شد،زمین خوردارباارباشد پدر برسرزنان می گفت واویلا علی اکبر *اشاره به علی مع الحق و الحق مع علی @raziolhossein
مرغ دل من میل پریدن دارد آوای علی علی شنیدن‌دارد با دیدن صورت علی اکبر لبخند لب حسین‌دیدن دارد ....... آیینه طلعت پیمبر آمد این است نبی و‌یا که حیدر آمد با دسته گلی برو به دیدار حسین تبریک بگو علی اکبر آمد ....... بر آینهٔ حضرت طاها صلوات بر نور دل حسین زهرا صلوات شاد است دل حسین و‌ام لیل بر روی علی اکبر لیلا صلوات ....... امشب سخن از عشق ولی می گوییم تبریک به نور ازلی می گوییم ناز قدم علی اکبر امشب همراه حسین علی علی می گوییم ...... امشب به علی نور دوعین آمده است مرآت رسول عالمین آمده است به به چه‌تبسمی است بر روی حسین آرامش سینه حسین آمده است @raziolhossein
سلام الله علیٰ شهزاده‌ی لیلا  علی اکبر سلام الله علیٰ نورالهدی مولا علی اکبر جمالش احمد مختار ، جلالش حیدر کرار وصالش وصل ذات ربّیَ الاعلا علی اکبر عجب ماه دل آرایی ، چه نورالله عظمایی! تماماً جلوه‌ی آیات اعطینا... علی اکبر ببین وجه هوَالهو را ، ببین طاق دو ابرو را ببین نور امیرالمؤمنین را با علی اکبر «رخش جنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر» ــــــ میان بیت ثارالله نورالله تابیده تعالی الله خورشید از چه در مغرب درخشیده؟ مگر از عرش آوردند این شهزاده را امشب؟ که حالش را ملک از حاملان عرش پرسیده! ملک از بهر کسب فیض امشب بر زمین آمد فلک از شوق دیدار از مدار خویش چرخیده پدر مانند جان بگرفت این نوزاد را در بر عمویش مثل قرآن بوسه زد،بگذاشت بر دیده سحر می گفت این نوزاد را در مکه دیدم من قمر می گفت «لاحول ولا...» تا دید خوابیده به روی  دست های حضرت سقا علی اکبر ــــــ سلام الله بر این نور ، بر این رحمت مطلق که دوشا دوش عباس است فردا صاحب بیرق سلام الله علی لیلا که از دامان نورانی برای کربلا آورده میر خیبرو خندق چه می فهمیم از نورٌ علیٰ نورٌ علیٰ نوری... که از پیغمبر و زهرا و حیدر می شود مشتق وجودش فانیِ فی الله ، اَلمَمْسوس فی ذاته به موج نور ثارالله سرتا پاش مُستَغرَق زبس بودند مشتاق جمال حضرت خاتم بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر ـــــــــــــــ اگر از خلقت نوریش بابا پرده بردارد از آن ترسمـ که خلق الله سر از کفر در آرد به شکر نعمت اُمّ علی اکبر شدن ، باید الی یوم القیامه ام لیلا سجده بگذارد فدای عشق بابایش که جای ذکر لالایی... به ذکر یاعلیّ و یاعلی تسبیح بشمارد کنار گاهواره می نشیند خیره بر رویش و تا وقت اذان از دیده اشگ شوق می بارد علی بگذاشت نامش را به عشق حیدر کرار حسین بن علی اسم علی را دوست می دارد دلش می خواست گیرد از خدا صدها علی اکبر ـــــــــــــ ندیده چشم ها در غیر معصوم این جلالت را طلوعش برد از اهل حرم رنگ ملالت را برو دربیت ثارالله و بشنو از خلیل الله طنین جمله‌ی شیرینِ «آقاخوش به حالت» را ببین در صورت خورشید حسّ سر به زیری را ببین  بر چشم ماه آسمان دست خجالت را زبسکه شبه خاتم هست ، می ترسم که جبرائیل برایش ناخود آگاه  آورد حکم رسالت را چه نور و هیبتی دارد ، عجب شخصیتی دارد بنازم این شرافت را ، بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ، آقا علی اکبر ـــــــــــــ جمالش جلوه‌ی یاسین ، جلالش نور الرحمن گرفته ذوالفقار و مثل حیدر می دهد جولان چنان از میمنه تا میسره سر زد ، که می گفتند خدایا قابض الارواح  یا رَعد است یا طوفان؟! مگر مولا امیر المومنین در بدر ظاهرشد؟ و یا شیر جمل آمد که بر فتنه دهد پایان رجز می خواند با ذکر انابن حیدر الکرار  حسین بن علی می گفت بین خیمه ها،ای جان دهان ها باز مانده چون دهان ذوالفقاراو چنان مانند مولا یک تنه می تاخت در میدان که لشگر نعره می زد «لافتی الا» علی اکبر ـــــــــــــ سراپایت تماماً مثل سر تا پای پیغمبر به خَلق و خُلق ومنطق جلوه‌ی والای پیغمبر پدر روی تورا می دید در ظاهر،و در باطن نظر می کرد در روی تو بر سیمای پیغمبر بخوان قرآن ، سلام الله علیٰ اَنفاسِکَ القُدسی بخوان تا باز خلقت بشنود آوای پیغمبر همینکه سر به سجده می گذاری در نمازشب به گوش اهل خانه می رسد نجوای پیغمبر سرم خاک قدم هایت،  فدای قدو بالایت نقابی زن به سیمایت ، که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام «قُربِ اَو اَدنی» علی اکبر! ــــــ سلام الله علیکَ و علیٰ میلادکَ المَسعود سلام الله علیکَ ای نبی در صورتت مشهود سلام ای آیه‌ی والشمس ثارالله  رخسارت سلام ای رحمت بی انتها ،ای فیض نا محدود سلام ای نورِ«الرحمن علیَ العرش استویٰ» آقا سلام ای عشق عشاق الحسین ای کعبه‌ٔ مقصود تو عبد صالحی مثل عموجانت ابوفاضل چه عبدی!  صورتت آیینه‌ی وجه  هوالمعبود شبی مدح تو زینت بخش مجلس بود شهزاده شبی درمحفلی ذکرعلی بود،عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولاعلی اکبر @raziolhossein
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جبــریل درخانه ی خیرالنسا دسته گل آورده زعرش خدا خبـــربـده بـه سائل بی نــوا پــدرشــده کـــــریم آل عبــا ولیمــه می‌دهد همـه شهررا جـودوکـرم چنین کنداقتضا نــورعلی نــورعلی نــور،یا... بــروی دستهــای ، شیـرخدا دوباره مجتبی رسیــده آیا؟ ماهِ مدینه تاسحر می شود مَحــو دراین شمـایل دلـربا آقــا زاده آمـــده، مـــرحبـــا یاقاسم بن الحسن المجتبی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نــورخدای ذوالمنــن راببین سبط رســول مؤتمن راببین به روی دست حسن بن علی آینـــه ی حُسنِ حسن راببین به سیــدشبــاب اهل بهشت تبسّــــــــمِ پدرشـدن راببین شبنمِ‌اشکِ شوقِ‌چشمانِ‌‌اَبر به‌ روی برگِ یاسمن راببین به گوش‌اواذان بگویاحسین ولــذّت عمـــوشـدن را ببین امام مجتبی به خنده گوید زینب جان دوباره من راببین سخت،دلِ پـدرشــده مبتلا یاقٰاسِم بنِ الحَسَنِ الْمُجتَبیٰ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به حُسنِ‌رحمــانی‌قاسم،سلام به نــور پیشــانی قاسم،سلام نوررخش‌حسرت‌خورشیدوماه به وجـه نـــورانی قاسم،سلام قلبش،بیتُ الحَسَنِ‌ والحُسَین به قلــب ربـّــٰانی قاسم،سلام حُسنش،حُسنِ‌ حَسَنِ بن علی به حُسنِ یزدانیِ قاسم،سلام عَلَم گرفت روزطَف‌روی‌دوش به عَلَـم گَـردانی قاسم،سلام اِنْ تُنْـکِـرونیٖ فَاَنَابنُ‌الْحَـسَن به رزم طـوفانی قاسم،سلام سلام ای جلــوه ی بی انتها یاقاسم بن ‌الحسن المجتبی ــــ‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌ لطف توچون پدرتمـام،قاسم مرحمتت عَلَی‌الـــدوام،قاسم جـودبه ارث بردی وکـــرامت مِنْ آبـائِکَ الکِـــــــــرام،قاسم ماه صیــام حُسنِ مَطْلـــعِ تو مُحـــرَّمت حُسنِ خِتام،قاسم حریم توست مسجدالحرامم قسـم به مسجدالحرام،قاسم حضــرت عباس علیـه‌السلام کنـــدبه پـای توقیـــام،قاسم هرشب‌جمعه‌حجت‌بن‌الحسن دهـد به تـربتت  سلام،قاسم چـه کــرده‌ای بادل آل عبـــا؟ یاقاسِــم بنِ الحسنِ المُجتبیٰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای‌همه‌عالم‌زتودرهای‌وهو وارث‌حُسنِ‌حَسَنی‌موبه‌مو نقاب‌بردارزصورت‌که ماه دارد ،دیــــدنِ تــورا آرزو خشنـودمیشود زدیدار تو بنشین پیش پدرت روبرو بزن به قلب‌لشگردشمن و اِنّیٖ اَنَالقــاسمِ جانانه گو رزم تو رزم حسن بن‌علی دشمن از تیـغ تو بی آبرو ای به فنارفته ز شمشیرتو ازرق شامی و پسرهای او ای نوه ی حضرت خیبرگشا یاقاسِم بنِ الحسنِ المُجتبیٰ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دل توگشت مبتلای حسین درسرتوحال‌وهوای حسین وگشتـه ای نیـابتـاً ازحسن هم سفــرکــرببـلای حسین چقدرگریه کردی ازغصه‌ی غریبی و سوزصدای‌حسین بی زره ازحرم وداع کردی‌و پشت سرتوگریه های ‌حسین مروکه نوعروس گریان‌توست ببین که افتـاده به پای‌حسین این قدردست‌وپانزن،خودت‌را بگذاریک لحظه به جای‌حسین پانکش از درد به روی زمین سخت‌است‌این‌صحنه‌برای‌حسین چـادرنــوعــروس آتش گرفت همینکه‌سوخت‌خیمه‌های‌حسین ســر تورفت بـرروی نیـــزه ها یاقـاسِـــمِ بنِ الحسنِ‌المُجتَبیٰ @raziolhossein
ای خانه ی تو مطلع الانوار خدیجه آرام دل احمد مختار خدیجه شوی تو پیمبر گل دامان تو زهرا داماد شما حیدر کرار خدیجه هم مادر زهرا و هم ام الموءمنینی نازند به تو عترت اطهار خدیجه فرموده پیمبر که به اسلام از اول شد مال تو و تیغ علی یار خدیجه جبریل رسانده ز خداوند سلامت الحق که بود بر تو سزاوار خدیجه زهرای توافتاده میان در و دیوار باز آ  که شوی فاطمه رایارخدیجه ازضرب لگدفاطمه افتاده به بستر اسما شده جای توپرستارخدیجه مادر تو دعا کن پسرت از سفر آید آن منتقم عصمت دادار خدیجه @raziolhossein
ای یاور قرآن و عترت یا خدیجه ای مادر آیات اَعطینا ، خدیجه هم مَحرم بیت رسول الله هستی هم راز دارِ  آیتِ عظما خدیجه لعنت به آن نامحرم بیت پیمبر که طعنه زد شأن و مقامت را خدیجه آسیّه و حوا و هاجر دست بوست خدمتـگذارت مریم عذرا خدیجه دار و ندار خویش را ایثار کردی در راه دین سید البطحا خدیجه در پاس ایثارت عوض داده خدایت نعمَ البدل «صدیقه‌ی کبری» خدیجه کی جز شما دارد لیاقت که بیاید از دامنش انسیة الحورا ، خدیجه السابقون السابقون معنا ندارد الا امیرالمؤمنین ، الا خدیجه کوری چشم آن زن ملعونه‌ی پست تنها تو ام المؤمنینی یاخدیجه هنگام تجهیزت روی بال ملائک آمد کفن از عالم بالا خدیجه مادر قسم دادم خدا را زنده باشی بر اشگ چشم حضرت زهرا خدیجه تو می روی  تا که نبینی در مدینه دربین آتش دختر خود را خدیجه تو می روی مادر نبینی که چه کرده ضرب لگد با پهلوی زهرا خدیجه ـــــــــــ یا اینکه بالا می رود دست حرامی یا تازیانه  می رود بالا خدیجه حالا خبر داری چه کرده ضرب مسمار با استخوان سینه‌ی حورا خدیجه حالا خبر داری که ثانی  دخترت را می زد لگد بابغض بی پروا ، خدیجه حالا خبر داری که با پای حرامی سقط جنین شد آه و واویلا...خدیجه ــــــــــــــ حالا خبر داری حسینت بین گودال می زد به زیر تیغ دست و پا، خدیجه حالا خبر داری تنش را نرم کردند یک لشگری با سمّ مرکبها ، خدیجه حالا خبر داری به شام و کوفه بردند بهر اسیری دخترانت را ، خدیجه @raziolhossein1
نماز صبح به پا شد به ربنای علی دعاکنید علی دوست ها برای علی خدا کند که نیفتد خمی به ابرویش خدا کند که بمیریم ما به جای علی خدا بخیر کند آمد ابن ملجم پست حرام زاده به قتل علی کمر را بست خدا بخیر کند بعد این قیام و قعود خدا کند که بماند علی به ذکر سجود خدا بخیر کند سجده رو به پایان است خدا بخیر کند زینبش پریشان است دوباره ناله شبیه مدینه بالا رفت خدا بخیر کند تیغ کینه بالا رفت به گوش زمزمه آمد نزن نزن نامرد صدای فاطمه آمد نزن نزن نامرد خدا گواست که سخت است بی هوا بزنند دوباره کاش به جای علی مرا بزنند حرام زاده‌ی نامرد تیغ را بد زد علی به سر به زمین خورد،بی حیا بد زد ــــ ز عرش ضجه بر آمد تهدمت والله علی به هوش نیامد تهدمت والله بیا که روضه بخوانم برای فرق علی بگو الهی بمیرم برای فرق علی رمق نمانده خدایا به زانوان علی نماند قوت دیدن به دیدگان علی ندای قَد قُتِل آمد ز آسمان ای وای و جان فاطمه افتاده نیمه جان ای وای نشان تیغ حرامیش تا جبین افتاد ز جا بلند شد و باز بر زمین افتاد زمین که خورد نفس بند آمد و مولا به گریه زمزمه می کرد آه...یازهرا دوباره یاد مدینه زسینه آه کشید برا جراحت سینه زسینه آه کشید چه ظالمانه شکستند حرمت مارا برای غصب خلافت زدند زهرا را ـــــــ گشود چشم و نظر کرد نور عینش را و دید ضجه زنان در برش حسینش را گمانم اینکه به او گفت نور چشمانم به جان فاطمه گریه نکن حسین جانم حسین گریه نکن ، وقت آه و سوز تو نیست حسین ، هیچ روزی شبیه روز تو نیست به استغاثه جوابت نمی دهند حسین بگویی العطش آبت نمی دهند حسین همه به آل علی قهر می کنند حسین و ظالمانه تو را نهر می کنند حسین خدا کند غریبانه ناله ها نزنی به زیر خنجر نامرد دست و پا نزنی به قتل صبر حسینم پر تو را ببرند به پیش دیده‌ی زینب سر تو را ببرند میان دشت رها میشوی عزیز دلم مرمل بدما میشوی عزیز دلم تمام پیکر تو می شود خضیب حسین و مادر تو صدا می زند غریب حسین @raziolhossein
چقدر  زرد شده  روی نازنین علی نشسته است عرق مرگ بر جبین علی چه بار غصه و غم که به شانه برد علی زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش به گریه زخم دل خویش را  رفو می کرد وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد چقدر نیمه‌ی شب آه آه گفت علی چقدر درد دلش را به چاه گفت علی چقدر ناله  زد  آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱ چه حرف های بدی به امام ما گفتند چقدر نان و غذا  داد و ناسزا گفتند اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب برای شیر خدا بهترین شب است امشب به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید گرفت در بر خود دستهای زینب رل به گریه پاک نمود اشگ های زینب را مکن تو گریه برای رسیدن  اجلم که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم چقدر لطمه  به صورت زدی برابر من چقدر آه کشیدی  به خاطر سر من تن دریده ببینی چه می کنی زینب سر بریده ببینی چه می کنی زینب در این دیار  تو را  سر به زیر می آرند تو  را  به کوفه  شبیه اسیر  می آرند به  رخ  ز  خون جبینت  نقاب می گیری به زیر چادر پاره  حجاب می گیری برای  روز اسیری  تو  پریشانم مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد به روضه‌ی  دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است: «الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛ روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام ابن‏ أبی ‏الحدید، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133 مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج ‏1، ص 208، انتشارات انصاریان‏. ـــــــــــــ @raziolhossein
بقیع ، ای حرم اهلبیت نور سلام به بارگاه رفیعت ز راه دور سلام سلام بر تو و بر زائران گریانت سلام برتو و بر گرد وخاک ایوانت به غربت تو امام زمان پریشان است فدای این حرمی که به خاک یکسان است چقدر خاک بقیع ، بی قرار داری تو چقدر خاطره‌ی گریه دار  داری تو نشسته ایم که با غصه‌ی تو گریه کنیم بخوان تو روضه که با روضه‌ی تو گریه کنیم چقدر فاطمه پیش تو آه و زاری کرد چقدر  از غم  مظلوم بی قراری کرد غمی که فاطمه از مرتضی نهان می کرد کنار تو که میامد کمی بیان می کرد خمیده راه میامد ز دیده دُر می سفت شنیده ام که برای تو درد دل می گفت شنیده ام  به شرار سقیفه باد زدند شنیده ام سر زهرای  خسته  داد زدند شنیده ام که کشیدند دست مولا را شنیده ام که شکستند دست زهرا را شنیده ام که ماه رخش نشانه زدند به دست و صورت و پهلوش تازیانه زدند شنیده ام که شرر بر سرای یار زدند لگد به پهلوی بانوی بار دار زدند توهم شنیده ای  آن آه آتشینی را صدای ناله‌ی یافضة خذینی را شنیده ام که کسی راه را به فاطمه بست بقیع درست شنیدم که گوشواره شکست؟ ــــــــــــ غم خرابی تو کشت شیعه را اما خرابی تو کجا و خیام کرببلا؟ حرم کجا و نوامیس و آه و ناله کجا؟ حرم کجا و تن دختر سه ساله کجا؟ حرم کجا و اهانت به آن جلیله کجا؟ حرم کجا ، شرر و چادر عقیله کجا؟ حرم کجا و سم مرکب و عزیز خدا حرم کجا و تن پاک سیدالشهدا حرم کجا ، بدن طفل نازدانه کجا عزیز کرده‌ی ارباب و تازیانه کجا حرم کجا حرم الله و چشم هرزه کجا حرم کجا سر صاحب حرم به نیزه کجا حرم کجا ، سر صاحب حرم به دست پلید سر حسین کجا، چوب خیرران یزید @raziolhossein
خاک اُحد واویلتا  واحمزتا می گفت جبریل در عرش خدا ،واحمزتا می گفت وقتی تنش را پاره پاره دید پیغمبر با گریه ختم الانبیا ، واحمزتا می گفت یک سو عموی با وفا افتاد بر خاک و... یک سو علی مرتضی ، واحمزتا می گفت مولا امیرالمؤمنین بر سر زنان می رفت پشت سرش خیرالنسا ، واحمزتا می گفت یک سو زن ملعونه خنجر بر جگر می زد یک سو صفیه وا اَخا  ، واحمزتا می گفت لعنت به وحشی ، نیزه بر پهلوی آقا زد خواهر شنید این ماجرا ، واحمزتا می گفت ای وای از وقتی صفیه خواهرش آمد می دید جسم مُثله را،  واحمزتا می گفت ــــــ وقتی در بیت الحرم را سوخت نا محرم زهرا میان شعله ها ، واحمزتا می گفت مولا امیرالمؤمنین  از خانه  تا مسجد در هجمه‌ی  نامردها  ،  واحمزتا می گفت وقتی که با ضرب لگد  افتاد  روی خاک مادر به زیر  دست و پا  ، واحمزتا می گفت وقتی زمین می خورد باپهلوی بشکسته از بی کسی در کوچه ها ، واحمزتا می گفت هرروز با قدّ خمیده تا احد می رفت همراه آقا زاده ها ، واحمزتا می گفت ازدرد سینه ، درد پهلو  ناله می کرد و... از غربت شیر خدا ، واحمزتا می گفت ـــــــــ واحمزتا آن قدر ادامه داشت تا وقتی ارباب ما در کربلا ، واحمزتا می گفت وقتی که با سر نیزه ها  از ذوالجناح افتاد غرقه به خون آقای ما ، واحمزتا می گفت بالای تل زینبیه خواهرش زینب از دست شمر بی حیا ، واحمزتا می گفت از خیمه تا مقتل حسینم وای می گفتو از قلتگه تا خیمه ها ، واحمزتا می گفت وقتی تن پاک حسینش را تماشا کرد در زیر سمّ اسبها ، واحمزتا می گفت یابین خیمه ناله‌ی واضیعتا می زد یابین میدان بلا ، واحمزتا می گفت شام غریبان دختری می سوخت در آتش وقت فرار از خار ها ، واحمزتا می گفت دخت  امیرالمؤمنین و ناقه‌ی عریان! ای وای ،ناموس خدا ، واحمزتا می گفت وقتی عقیله رأس خونین حسینش را می دید در طشت طلا ، واحمزتا می گفت @raziolhossein
تمام عمر به لطف خدای حضرت صادق نشسته ایم به زیر لوای  حضرت صادق قسم دهیم خدا را به جعفربن محمد که اشک چشم دهد در عزای حضرت صادق رواست سر بگذارم به روی خاک بقیع و... ز دیده اشگ ببارم برای حضرت صادق فدای غربت و مظلومیَش ، که سجاده کشیده خصم ، از زیر پای حضرت صادق خدا زابن ربیع نگذرد که رحم نکرد و... نرفت چند قدم پا به پای حضرت صادق خدا ز ابن ربیع نگذرد که  بی  ادبی کرد به حال سجده و «یارَبّنا»ی حضرت صادق خدا  زابن ربیع نگذرد ، که بی ادبی کرد به نام مادر درد آشنای حضرت صادق زخانه با سر و پای برهنه می بَرد او را خدا کند که بمیرم برای حضرت صادق دوان دوان پی مرکب به سمت دارالاماره فدای غربت آقا ، فدای حضرت صادق نفس نفس زد و یک لحظه یاد مادرش افتاد چکید اشگ غم از چشم های حضرت صادق همینکه شعله‌ی آتش بلند شد ز حریمش رسید ناله‌ی واویلتای حضرت صادق به گریه گفت حسیناً و ما نَسیتُ حسیناٰ شد آستانه‌ی در نینوای حضرت صادق ــــــ شکست حرمتش اما نخورد سنگ به رویش شکست حرمتش اما  نه استخوان گلویش شکست حرمتش اما نشد شکسته جلالش نرفت دست حرامی به سمت اهل و عیالش سر مطهر اورا کسی به نیزه ندیده فدای خواهر مظلومه ای که ناله کشیده «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» «خدا کند که نباشد سر برادر زینب» @raziolhossein
باز یک مرد در این شهر گرفتار شده حجت الله اسیر کف اغیار شده باز آتش به حرم  از ره بیداد زدند باز هم  بر سر این طایفه فریاد زدند شعله‌ی نار ، دل نور جلی را سوزاند باز آتش حرم آل علی را سوزاند حضرت صادق مظلوم  صدا می زد آه روضه می خواند فقط یک کلمه ، وا اُمّاه حرمش سوخت و خاموش شد و دیر نشد همسرش در وسط شعله زمین گیر نشد آه که مادرش افتاد و  در افتاد وَ بعد روضه سربسته بگویم پسر افتاد وَ بعد.... گفتن اینجا حرمُ اللّٰه ست ، عمر گفت وَاِنْ پشت در حضرت زهراست ، عمر گفت وَاِنْ ــــــ بین سجاده و در زمزمه دید آقا را پابرهنه ز در خانه کشید آقا را بسته بر او رَهِ چاره است،خدا رحم کند مقصدش دارالاماره است،خدا رحم کند زیر لب زمزمه می کرد ، خدایا چه کنم؟ مانده ام درکف نامرد ، خدایا چه کنم؟ مثل یک طائر پر بسته شدم ، ابن ربیع کمی آرام برو خسته شدم ، ابن ربیع بس کن اینقدر نده خون جگر ابن ربیع دیگر از مادر من نام نبر ابن ربیع ــــــــــ نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه گفت لاٰ یَومْ ، کَـ ، یَومِ اباعبدالله خسته از راه شد آقا ولی از حال نرفت پیش چشم حرمش تا دل گودال نرفت به زمین خورد ولی سنگ به ابروش نخورد تا نفس تازه کند نیزه به پهلوش نخورد آه حسرت به دل و اشگ غریبی به دوعین زیرلب زمزمه می کرد ، که ای وای حسین گرگ ها پیرهنِ پیکرِ اورا بردند آه ،انگشت وَ انگشتر اورا بردند مادرش گفت بُنَیَّ قَتَلوکْ عَطشاناٰ خواهرش گفت بمیرم ، طَرَحوکْ عُریاناٰ @raziolhossein
عجب بـارگاه عظیـمی چه نـــوری مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضـــوری چه عِطرِ بهشتی  چه وادیِّ طوری زصدیقــه‌ی طاهـــره چه ظهــوری قدومش مُنـــوّر ، حریمش مُطهّــر سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفـــر همه ســائل آستــــانش وَ من هم همه در حرم میهمـانش وَ من هم همه عاشــق خانـدانش وَ من هم همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم... ...ندیدم از این سایبان جای بهتر سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفـر به دنیـا کریمــه به عقبـــا شفیعة کلامش بَلیغــة ، مقـــامش رفیعة بنــازم به این جودو  طبـعِ مَنیعة شفــاعت کند دوستـان را جمیعة قیـامت به پا می کند روز محشر سلام علی بنت موسی بن جعفـر در اینجــا نمــــوده چه با آبــرو ها به یـافـاطمــــــــه اِشفَعـــیٖ آرزوها چه زیباست در محضرش گفتگوها به نَصِّ کلامِ «فـِداهـا اَبـُوهــــا»... در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفــر مرا اُلفتــی هست با خاکِ کــویش عجب نعمتی!من کجا ، گفتگویش قســم بر تَهَجُّد ، به آب وضــویش دورکعت نمـازِ سحــر پیشِ رویش زِ لَـذّاتِ دنیــا و عُقبــاست بهتــــر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفــر به قـم آمد و شهــر شد میـزبانش چه حقی اَدا کرد از میهمــــــانش همــه می گـرفتنــد ازهـم نشانش بمیـــــرم بـــرای دل عمــه جانش گـرفتـــــار شـد بین اَنظار و مَعبَر سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفـر بمیــرم که اورا سلامش نکردند به شام آمد و احترامش نکردند تـوجّـه به اشگِ مُدامَش نکردند ترحـــم در آن ازدحامش نکردند جسارت کجا چادر دخت حیدر سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر .کسی دیده اورا گـرفتـــار ؟ هرگز ز سنگ جفـــــــا دیده آزار ؟ هرگز کشیـــدنــد اورا به بـــازار ؟ هرگز به بزم مِی و جمعِ اغیـــار ؟ هرگز ندیده روی نیـــــــــزه رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غم دوری و هجر محبوب دیده ستـــــــم از جفای زمانه کشیده چرا رنگ از روی بی بی پریده؟ مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟ مگر دختری برده در دامنش سر؟ سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غمی هجر یارش به سینه نهفته اگرچه زغم گوهر از اشگ سفته سخن باکسی غیــر محرم نگفته و حتی شبـی در خـــرابه نخفته و نشنید او نــاســــزای مکــــــرر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نه خون سرش بود بر رو نقابش نه یک چادر پاره بـوده حجابش نه دادند با چشــم مردم عذابش نه بردند در بیـــن بـــزم شرابش ندیده جســـــارت به رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نبــوده به طشت طلایش نظاره نکــرده گــریبــان خود پاره پاره نگفتـه نزن خیــــزران را دوباره ندیده رباب و ســر شیــر خواره سر طفل در طشت! بیچاره مادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر @raziolhossein
زجای خیز یتیم برادرم قاسم مگر نمیشنوی ضجه‌ی حرم قاسم؟ همینکه جسم تو دیدم به زیر سم ستور گهی به سینه زدم گاه بر سرم قاسم تو پاره پاره شدی مثل پاره‌ی جگرم تو قطعه قطعه شدی مثل اکبرم قاسم خجالتم نده اینقدر ای یتیم حسن مکش تو پا به زمین ای کبوترم قاسم چگونه جسم تو را سمت خیمه ها ببرم؟ نشسته چشم به راه تو دخترم قاسم چگونه جمع کنم این حروف قرآن را؟ که ریخته به زمین در برابرم قاسم از اینکه گیسوی داماد را بهم زده اند خبر برای عروست نمی برم قاسم @raziolhossein
شبهای جمعه کربلا غوغاست ای وای چشم امیرالمۅمنین دریاست ای وای ذکـــر بُنَیَّ بـرلب زهــــراست ای وای مرثیه خوانش زینب کبراست ای وای گــوید کــه یا اُمـاه آهــم را شنیـدند مادر حسینــم را همین جا سربریدند فرصت به اولاد و به اصحابش ندادند مَــرهَـــم به زخـمِ قلبِ بی تابش ندادند می گفت«اُسقـــــونی» ولی آبش ندادند مهمان که بود ، حتی از این بابَش ندادند اصحاب را بر خاک، خون آلود می دید از تشنگی ارض و سما را دود می دید تنها میان معرکه ، واغُربَتاٰ ، که... با گریه می زد ناله‌ی «واقِلَّتاٰ»که...* واحَســرتا،واضَیعَتــا،واویلتــا که... «فَوَقَفَ لِـیَسْتَـــریحَ سٰاعَتــاٰ» که... سنگ جفـــا آیینـــه را بشکست مادر تیر سه شعبه سینه را بشکست مادر از یک طرف خولی به استقبال می رفت ازیک طرف لشگر پیِ خلخال می رفت مادر نبــودی شمـــر در گـــودال می رفت مادر خودم دیدم حسین از حال می رفت بالای تَل بودم ، پُر از آه و پُر از درد من که نمی رفتم ، حسینم گفت برگرد برگشتـــم اما پیکـــــرم می سوخت مادر انگار کــــه بال و پـــرم می سوخت مادر احساس می کردم سرم می سوخت مادر در خیمه بودم ، حنجرم می سوخت مادر احساس می کردم تن من را دریدند احساس می کردم گلویم را بریدند *واقلة ناصراه @raziolhossein
یابن خیرالانام امام زمان صاحب انتقام امام زمان سیدی العجل بیاو بگیر تیغ را از نیام امام زمان روضه در یک کلام می خوانم حرم و ازدحام امام زمان خنده بر اشک داغدیده زدند عده ای بی مرام امام زمان بر جناب عقیله سخت گذشت ماند بی احترام امام زمان سخت تر اینکه ماند در بینِ... نظر خاص و عام امام زمان چقدر عمه ات اذیت شد از نگاه حرام امام زمان حرمت خانواده رفت به باد دَخَلَتْ زینبُ علیَ بنِ زیاد @raziolhossein
عجب بـارگاه عظیـمی چه نـــوری مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضـــوری چه عِطرِ بهشتی چه وادیِّ طوری زصدیقــه‌ی طاهـــره چه ظهــوری قدومش مُنـــوّر ، حریمش مُطهّــر سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفـــر همه ســائل آستــــانش وَ من هم همه در حرم میهمـانش وَ من هم همه عاشــق خانـدانش وَ من هم همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم... ...ندیدم از این سایبان جای بهتر سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفـر به دنیـا کریمــه به عقبـــا شفیعة کلامش بَلیغــة ، مقـــامش رفیعة بنــازم به این جودو طبـعِ مَنیعة شفــاعت کند دوستـان را جمیعة قیـامت به پا می کند روز محشر سلام علی بنت موسی بن جعفـر در اینجــا نمــــوده چه با آبــرو ها به یـافـاطمــــــــه اِشفَعـــیٖ آرزوها چه زیباست در محضرش گفتگوها به نَصِّ کلامِ «فـِداهـا اَبـُوهــــا»... در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفــر مرا اُلفتــی هست با خاکِ کــویش عجب نعمتی!من کجا ، گفتگویش قســم بر تَهَجُّد ، به آب وضــویش دورکعت نمـازِ سحــر پیشِ رویش زِ لَـذّاتِ دنیــا و عُقبــاست بهتــــر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفــر به قـم آمد و شهــر شد میـزبانش چه حقی اَدا کرد از میهمــــــانش همــه می گـرفتنــد ازهـم نشانش بمیـــــرم بـــرای دل عمــه جانش گـرفتـــــار شـد بین اَنظار و مَعبَر سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفـر بمیــرم که اورا سلامش نکردند به شام آمد و احترامش نکردند تـوجّـه به اشگِ مُدامَش نکردند ترحـــم در آن ازدحامش نکردند جسارت کجا چادر دخت حیدر سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر .کسی دیده اورا گـرفتـــار ؟ هرگز ز سنگ جفـــــــا دیده آزار ؟ هرگز کشیـــدنــد اورا به بـــازار ؟ هرگز به بزم مِی و جمعِ اغیـــار ؟ هرگز ندیده روی نیـــــــــزه رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غم دوری و هجر محبوب دیده ستـــــــم از جفای زمانه کشیده چرا رنگ از روی بی بی پریده؟ مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟ مگر دختری برده در دامنش سر؟ سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غمی هجر یارش به سینه نهفته اگرچه زغم گوهر از اشگ سفته سخن باکسی غیــر محرم نگفته و حتی شبـی در خـــرابه نخفته و نشنید او نــاســــزای مکــــــرر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نه خون سرش بود بر رو نقابش نه یک چادر پاره بـوده حجابش نه دادند با چشــم مردم عذابش نه بردند در بیـــن بـــزم شرابش ندیده جســـــارت به رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نبــوده به طشت طلایش نظاره نکــرده گــریبــان خود پاره پاره نگفتـه نزن خیــــزران را دوباره ندیده رباب و ســر شیــر خواره سر طفل در طشت! بیچاره مادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر @raziolhossein
تقدیم به جناب جعفرعلیه‌السلام این جوانمرد بود در همه عمر حرز جانِ پیمبــــر مختــــــار افتخــــار تمــــــام اهل البیت رَحِمَ اللّه جعفــــرالطیــــــــار @raziolhossein