#حضرت_قاسم_شهادت
#دوبیتی
کمی اسفند از این صحرا بیارید
برای این رخ زیبا بیارید
نمیبینید کوتاه است پایش
رکاب اسب را بالا بیارید
نگاهش معنی قلّ و دلّ بود
اگر کوچک ولی مرد عمل بود
برای زود رفتن بال میزد
برایش مرگ مانند عسل بود
و از بین غبار آمد صدایی
صدایی از گلوی مجتبایی
صدا از درد میپیچید و میگفت
عموجانم عموجانم کجایی
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#دوبیتی
به چشمونش غم دنیاس فردا
میون لشکری تنهاس فردا
الهی مادرش زهرا نبینه
سر پیراهنش دعواس فردا
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_یازدهم
#شام_غریبان #دوبیتی
خزان پژمرد باغ آرزو را
«گلی گم کردهام میجویم او را»
چه میشد بار دیگر هم ببوسم
به جای مادرم زیر گلو را
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#حضرت_زینب
#دوبیتی
تو دیدی شاه را در زیر خنجر
تو دیدی روی نیزه هیجده سر
چه کردی با خودت بانو که حتّی
تو را نشناخت عبدالله جعفر
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامهرسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست
خونی که دویدهست میان شریانش...
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»
یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است
نَفسیست که مانند نَفَس بسته به جانش
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش...
والعصر... که فرزند همین فاطمه، مهدیست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_شهربانو
#دوبیتی
امشب سه شب است عرش گلباران است
تبریک که پنجمین شب شعبان است
از امشب در گوش علی بن حسین
لالایی شهر بانوی ایران است
#عباس_شاه_زیدی #خروش
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_صادق_شهادت
#رباعی
خاکستر داغ لالهها گشت بقیع
مأوای عزیزان خدا گشت بقیع
وقتی که جنازۀ تو را آوردند
انگار زمین کربلا گشت بقیع
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_صادق_مدح
#امام_صادق_شهادت
عصر تاریکی است و پیری نیست
دستمان بسته ، دستگیری نیست
بیشه ی علم هست و شیری نیست
چشم هست و ابوبصیری نیست
تا بگوید به ما جفا نکنید
درِ این خانه را رها نکنید
درِ این خانه مهبط نور است
بیت از این خاک بیت معمور است
خشت خشتش تجلی طور است
هر که آمد بلا از او دور است
قدرِ این در که بیت می دانند
حِمیری و کُمیت می دانند
ای مدینه ابوالمعالی کو؟
آه خورشید این حوالی کو؟
آن همه درس و بحث عالی کو؟
پس ابوحمزه ی ثمالی کو ؟
جای ظرف شکسته پای خم است
پیش صادق ابوحنیفه گم است
تشنه ماندیم و آب را کشتند
عَلَم عِلم ناب را کشتند
ششمین آفتاب را کشتند
پدر شیخ و شاب را کشتند
ای مدینه زمان قهر نبود
اجر شیخ الائمه زهر نبود
#عباس_شاه_زیدی
#خروش_اصفهانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
اینکه دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یا "علی" امضا کند یا "فاطمه" فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
امشب به خواب، اشک تو را در می آورند
آبی به این خرابه بزن، سر می آورند
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein1
#حضرت_زینب_مدح
ای مرهم داغ جگر ناقه نشینان
ِای صبر زبانزد ،که جهان شد به تو حیران
من کشته ی صبری که دو تا دسته گلش را
با گیسوی شانه زده برده ست به قربان
ای عشق کجا دیده کسی ریخته باشد
اینگونه که او پای کسی لولو و مرجان
ای اشکِ سراسیمه به دنبال برادر
نگذار حسینت برود تشنه به میدان
ِای صبح ِ گرفتارِ شب گیسوی خورشید
ِتا غربت یک عصرغم آلود و پریشان
ای بازترین پنجره ی رو به مناجات
در ناب ترین نافله ی شام غریبان
نگذاشته بر هم نفسی چشم سحر را
سجاده ی باز تو بیابان به بیابان
من کشته ی آن قافله سالار که هر شب
انداخته سجاده روی خار مغیلان
تقدیر تو این بود که بر خاک ببینی
اجزای ورق پاره ی هفتاد و دو قرآن
زهرا شده درطنطنه ی نطق توپیدا
حیدر شده در آینه ی خشم تو پنهان
درساحت تو اسوه اگر بوده نه چندین
در قامت تومرد اگر بوده نه چندان
آیات خدا از سر نی داشت شنیدن
سبحانک یا مَن هوَ فیِ العِزّ ةِ والشّان
تو آه خدا روی زمین بودی و رفتی
مرگا به جهانی که نشد بعد تو ویران
ای محور منظومه ی ایثار ببخشا
خالی است اگر چنته ی ما قافیه سنجان
تو واسطه ی ما و حسینی ، به حسینت
ما را وسط روضه ی ارباب بمیران
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامهرسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست
خونی که دویدهست میان شریانش…
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»
یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است
نَفسیست که مانند نَفَس بسته به جانش
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش…
والعصر… که فرزند همین فاطمه، مهدیست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_شهربانو
#رباعی
تو قطره نه ، رودخانه نه ، دریایی
انسان هستی ، فرشته یا حورایی؟ا
این جمله به وصف و قدر و شأنت کافی است
این که تو عروس حضرت زهرایی
#علی_سلطانی
......
ما نــوکــــــر حضـــرت اباعبدالله
خــــــاکِ دَرِ حضـــــرت اباعبدالله
فَخراست که شهر بانویِ کشورما
شد همســــرحضـــرت اباعبدالله
#محمدعلی_قاسمی_خادم
.......
ای مام علی بن حسین بن علی
آرام علی بن حسین بن علی
از برکت تو شدند اهل ایران
اقوام علی بن حسین بن علی
#عبدالحسین
.......
خورشید میان خواب تو بود حسین
آرامش و انقلاب تو بود حسین
زهرا که به انتخاب خود ایمان داشت
میدید که انتخاب تو بود حسین
#میثم_مومنی_نژاد
...
امشب سه شب است عرش گلباران است
تبریک که پنجمین شب شعبان است
از امشب در گوش علی بن حسین
لالایی شهر بانوی ایران است
#عباس_شاه_زیدی #خروش
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_صادق_شهادت
#رباعی
خاکستر داغ لالهها گشت بقیع
مأوای عزیزان خدا گشت بقیع
وقتی که جنازۀ تو را آوردند
انگار زمین کربلا گشت بقیع
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_صادق_مدح
#امام_صادق_شهادت
عصر تاریکی است و پیری نیست
دستمان بسته ، دستگیری نیست
بیشه ی علم هست و شیری نیست
چشم هست و ابوبصیری نیست
تا بگوید به ما جفا نکنید
درِ این خانه را رها نکنید
درِ این خانه مهبط نور است
بیت از این خاک بیت معمور است
خشت خشتش تجلی طور است
هر که آمد بلا از او دور است
قدرِ این در که بیت می دانند
حِمیری و کُمیت می دانند
ای مدینه ابوالمعالی کو؟
آه خورشید این حوالی کو؟
آن همه درس و بحث عالی کو؟
پس ابوحمزه ی ثمالی کو ؟
جای ظرف شکسته پای خم است
پیش صادق ابوحنیفه گم است
تشنه ماندیم و آب را کشتند
عَلَم عِلم ناب را کشتند
ششمین آفتاب را کشتند
پدر شیخ و شاب را کشتند
ای مدینه زمان قهر نبود
اجر شیخ الائمه زهر نبود
#عباس_شاه_زیدی
#خروش_اصفهانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
اینکه دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یا "علی" امضا کند یا "فاطمه" فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامهرسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست
خونی که دویدهست میان شریانش…
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»
یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است
نَفسیست که مانند نَفَس بسته به جانش
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش…
والعصر… که فرزند همین فاطمه، مهدیست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein