eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
756 دنبال‌کننده
790 عکس
95 ویدیو
6 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
«دغدغه‌ام در این کتاب بیان اهمیت و جایگاه روضه، خصوصا روضه‌های خانگی است. کتاب «عکس‌های گمشده» قصه تربیت انسانها در مکتب اهل بیت (ع) را مطرح می‌کند.» 📌مصاحبه خبرگزاری میزان با سرکار خانم زمانی پیرامون کتاب « عکس‌های گمشده » لینک خبر 👈 تربیت شدن در مکتب «اهل بیت (ع)» کسب سعادت واقعی است 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش 2⃣ قسمت دوم نسیمی جان‌فزا می‌آید ✍️اهالی : 🔹ما آن
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش قسمت سوم 3️⃣پنجره‌ای که باز شد ✍️بهزاد دانشگر: چهار کتاب منتشر شده. از نویسنده‌های جوانی که بعضیشان تا یکی‌دو سال قبل شاید حتی به نویسندگی فکر هم نکرده بودند. حالا همّ و غم من شده بود اینکه کاری برای این جوان ها بکنیم تا رشدشان متوقف نشود. سال 1382 به تیم فرهنگی شهرداری پیشنهاد شد فرهنگ‌سرایی تأسیس شود برای دورهم جمع شدن چنین جوانانی. کسانی که می خواهند و می توانند جدی‌تر وارد عرصل ادبیات شوند و از دغدغه‌ها و باورهای دینیشان هم جدا نشوند. این‌گونه شد که مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان تأسیس شد. مرکزی که در طول چهار سال پاتوق شعرا و داستان‌نویسان جوان اصفهانی شد. ادامه دارد 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📝مخاطب نوشت 📗 نوشیدنی کج 🔸"نوشیدنی کج" داستان مبارزه ی جانانه ی یک زن است برای گره زدن پیوندی در حال گسستن 🔹نویسنده دغدغه زن را در دل مخاطب می کارد تا دل او هم برای به ثمر نشستن تلاش‌های قهرمان داستان بتپد. 🔸اگرچه داستان از صبح تا یک بعد از ظهر را به تصویر می کشد درین بین افکار و خاطرات شخصیت اصلی داستان رفته رفته زندگیش را پیکر تراشی می کند. 🔹داستان مانند هر قصه ی خانوادگی دیگر بی آنکه هیجان آنچنانی بیافریند اما روی هم رفته با خلق تعلیق، در همراه نگه داشتن مخاطب موفق عمل می کند. ✍️طیبه رفیع منزلت 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
عکس هاای گمشده.m4a
4.22M
🎧 بشنوید ✂️ برشی کوتاه از عکس های گمشده ✍️ مریم زمانی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معرفی کتاب آفتاب برَ نِی 🔶 حاوی داستان‌های کوتاه و داستانک‌هایی دربارهٔ زندگی امام‌حسین (ع) و واقعهٔ عاشورا ✂️ آن روز که علی (ع) فریاد زد از من بپرسید قبل از این‌که از میان شما بروم، سعد گفت: "اگر راست می‌گویی موهای سر من چند تاست؟" علی (ع) گفت: "خبر دیگری به تو می‌دهم. تو پسری در خانه داری که پسر من، حسین، را خواهد کشت." ✅ مشاهده و خرید اینترنتی https://manvaketab.com/book/371792/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📣برگزیدگان جشنواره ابوذر معرفی شدند 🔸جشنواره رسانهای ابوذر توسط بسیج رسانهای هر سال در کشور برگزار میشود. آیین اختتامیه این جشنواره پنجشنبه در سالن همایشهای صدا و سیمای مرکز اصفهان برگزار شد 🔸سرکار خانم آسیه دهباشی و سرکار خانم زینب تاج الدین به عنوان برگزیدگان بخش مصاحبه معرفی شدند مجموعه ادبی روایتخانه ضمن عرض تبریک ، آرزوی موفقیت روزافزون برای این دو عزیز دارد. 👏👏 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
هدایت شده از روزنامه اصفهان زیبا
🔺مادران نویسنده به رسمیت شناخته نمی‌شوند 📌گفت‌وگو اصفهان زیبا با شبنم غفاری حسینی، نویسنده اصفهانی ✍🏻سیده نرگس نظام الدین 🔹سختی شغلی مانند نویسندگی همین است که مکان مشخصی برای نوشتن ندارد و مجبوریم در خانه بنویسیم. مجبور می‌شوی گاهی از ساعاتی که برای نوشتن در نظر گرفته‌ای، کم کنی به خاطر رسیدگی به بچه‌ها و خانواده‌. 🔹چیزی که ما در اسلام داریم، مرز ملی گرایی نیست؛ مرز بزرگ‌تری داریم با دسته‌بندی مسلمین و کافرین. دلم می‌خواهد درباره این موضوع کار کنم. |📚 💡برای مطالعه کامل این گزارش به لینک زیر مراجعه بفرمائید👇👇👇 🔗isfahanziba.ir/4257 ☑️ اصفهان زیبا، رسانه آگاهی بخش: 🔗 https://eitaa.com/joinchat/1553334473C1cf46aff41
📣مجموعه ادبی روایتخانه برگزار می‌کند 🔸دوره نظری و عملی تولید داستان بلند برای کودکان و نوجوانان🔸 👨‍🏫مدرس : محمدرضا رهبری 🔰11 جلسه 📆 چهارشنبه ها ( به صورت دو هفته یک بار) ⏰ ساعت 18 📌 شروع دوره : چهارشنبه 17 فروردین 1402 📞 ثبت نام از طریق تماس با 09372297891 و یا از طریق لینک زیر https://eitaa.com/joinchat/136184141Cbb7cbca0fd ⌛️ مهلت ثبت نام : یکم الی 10 اسفند 🎯عناوین کلی دوره: 1.ایده یابی(مبتنی بر13گام نظریه انسان سالم) 2.راههای خلق شخصیت های ماندگاری که کودکان دوست دارند 3.زیبایی شناسی محتوا، زبان، ترکیب بندی ومخاطب ادبیات داستانی کودک و نوجوان 4. صداهای نو در ادبیات داستانی( داستان های پیشرو) 5.ژرف اندیشی در ادبیات داستانی ۶. بازبینی و ویرایش نهایی برای انتشار ( دوره ویژه کسانی است که تجربه خلق داستان کودک و نوجوان دارند) 👈 جلسه پیشنیاز و معرفی دوره در روز پنج شنبه 11 اسفند، ساعت 18 ، به صورت مجازی برگزار خواهد شد 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸لوازم نویسندگی 🔸 «...هر انسان طالب نویسندگی، ناگزیر باید وطنی داشته و این وطن را باید که خالصانه دوست بدارد. دلبستگی به وطن، یکی از لوازم قطعی نویسندگی ست، و فرقی نمی‌کند که نویسنده ، یک معناگرای خویشتن واسپرده به دین معین باشد، یا یک ماده گرای سر سخت ، یک جامعه گرا باشد، یک فرد گرا یا چیزی بین این دو؛ نویسنده ای که نسبت به سرزمین خود و مشکلات و مصائب جاری در آن ، عاطفه و احساسی خاص نداشته باشد، وجود نداشته و یا لااقل ما نیافته ایم تا بتوانیم به عنوان شاهد ، فراخوان او به محضر مخاطبان باشیم... » ✍️ نادر ابراهیمی 📕 لوازم نویسندگی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📝مخاطب نوشت 📗 حواست هست 🔸بی گمان "حواست هست" یکی از زیباترین کتابهای روایی ست که خوانده ام. چنان شیرین و دوست داشتنی که دوست دارم خواندنش را به همه توصیه کنم چرا که حلوای تن تنانی ست... 🔹اپیزود های داستانی به مثابه اثر استادانه ی قلم مو بر بوم نقاشی رفته رفته ابعاد مختلف و مراحل زندگی زنی را ترسیم می‌کند از گذشته و حال تا آینده از شروع زندگی مشترک و بوی تازگی که در خانه پیچیده، با سوء تفاهمات معمول و سر انجام شیرین دعواها دغدغه های زن برای آمدن فرزند و بزرگ شدنش و خوب بزرگ شدنش که همذات پنداری قوی دارد 🔸چالش هایش با خانواده ی اکنون و پیشین و عاقبت، گرم نشستن بر صحنه ی زندگی و یکی شدن و خو کردن و آرام گرفتنش با وجود همه ی این چالش‌ها امید آفرین و دلچسب است ✍️طیبه رفیع منزلت 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸واژه‌های فارسی را جایگزین واژه‌های غیر فارسی کنیم. بنویسیم👇 ننویسیم👇 دست‌کاری تحریف درخشش جلوه نوشت‌افزار لوازم‌التحریر دست‌یافتنی میسر تهی‌دست فقیر دستاورد نتیجه به‌باور به‌زعم 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایتخانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش قسمت سوم 3️⃣پنجره‌ای که باز شد ✍️بهزاد دانشگر: چها
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش قسمت چهارم 4️⃣ هوا دلپذیر شد ✍️اهالی: خبری به گوشمان رسید که آقای دانشگر خانه‌ای جدید برایمان ساخته است. خانه‌ای که هم ما اهلش شدیم، هم خیلی‌های دیگر. دیگرانی که دیدن چند دختر محجبه در شب شعر و محفل ادبی و کلاس نویسندگی برایشان تازگی داشت. نفس‌کشیدن در آن فضا خیلی سخت بود؛ ولی دل‌گرم بودیم که کسی هوایمان را دارد. سال 83 تا 87 مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان محل رفت‌و‌آمد نویسندگان شهر اصفهان و مهمان‌های کشوری شد. آن روزها شخصیت‌های ادبی با سلیقه‌ها و عقیده‌های مختلف را می‌دیدیم و پای حرفشان می‌نشستیم. در آن دوران قلم‌هایمان با نور کتاب‌های چهارده خورشید صیقل داده شد. روایتی متفاوت، جذاب و جوان پسند از زندگی چهارده معصوم. برای ما دورۀ درخشانی بود. گروه نویسندگان طوبی از دل قلمستان متولد شد. در طوبی با آقای دانشگر داستان می‌خواندیم و داستان می‌نوشتیم. ساکنان شهر بهشت یادگار گروه نویسندگان طوبا است. ادامه دارد 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ سبز آبی 🎙 شعر خوانی سیدحمیدرضا برقعی 🔺تهیه شده در ماوا «می‌نویسم که شب تار سحر می گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد» عیدتان مبارک 🌷🌷🌷 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
«با بابا »» را به جای «بی بابا» فرستاده بودند، نمیدانستم خوشحال باشم یا ناراحت. تعریف کتاب ««بی بابا» را شنیده بودم.شرحی از غمهای کسانی که تکیه گاه پدر را نداشتند. برای ادمین کانال پیام دادم که بسته پستی من رسید. ممنون که من را برای چند لحظه بردید به دنیای « پدر دار» بودنم و لبخند فرستاده بودم. اما دلم لبخند نمیزد. رفته بودم به روزهایی که تازه این غم روی دلم سنگینی میکرد... کی بود میگفت:دخترها بابایی اند.... ده سال بعد از ان روزها، وقتی سفر کربلا نصیبم شد، فقط یک بار، حرفهای دختر-پدری ‌زدم. وقتی پای ضریح آقا امیرالمومنین ع نشسته بودم. توصیه عالمی بود. سوال کرده بودم آداب زیارت آقا چطور ؟ چه بگویم؟ ساده حرف زده بود: با آقا، مثل دختری که با پدرش حرف میزند، حرف بزن! عین وقتی که با پدرت حرف می‌زدی..... کی بود می‌گفت دخترها بابایی اند؟..... سیل بی‌خبر آمد. کوبید و خراب کرد و شست و‌رفت... 🔸🔸🔸 اما امروز یک بار دیگر بی‌خبر شده‌ام. غم، خودش را بدجور نشان میدهد، وسط ریسه‌های براق کوچه ها که بازی درآورده اند، پرچمهای خوش رنگ اسعدالله ایامکم که انگار دست درآورده اند و مردم را به شادی دعوت می‌کنند، کنار دیگ‌های حاشیه خیابان که اسباب را روی سر گرفته اند، لابلای رزق پیچیدن، اسفند دود کردن، شکلات پخش کردن، بغضی کوچک میآید و میرود. آقا جان، من وسط همه این شادی ها، تازه حواسم به چیزی جمع شده . انگار تازه گمشده ای را پیدا کرده ام ... آقاجان، فهم « الذی قطع من ابویه» سخت بود و دردناک، اما میشد بفهمی... خیلی زود. هم .... ‌ اما درک :«یتم یتیم انقطع عن امامه» آسان نیست. سخت است. آسان نبوده، که فهم آن تا حالا کشیده! آقا جان، غم عمیق و دیرین ما نبودن تو بوده، غمی که آن را با شادی میلادت می‌‌پوشاندیم‌...‌ آنقدر پوشاندیم که اصلا یادمان رفت که غمی بوده! یادمان رفت که تو را نداریم. آقا جان ، بگذار مثل یک فرزند برای پدرش، حرفی بزنم. چیزی بخواهم. بگذار سهمم را از دعای شما خودم معلوم کنم. پدر مهربان‌تر از پدرم! تعبیر معاصری میخواهم از: «فوجذک یتیما فآوی» آقا جان ، ما را از یتیمی بیرون بیاور «بی‌بابایی»‌مان را با ظهور خودت «با بابا» کن ✍ گلزار اسدی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🏴 إنالله و إناالیه راجعون ◾️آسمانی شدن برادر عزیز حجت‌الاسلام دکتر مسعود دیانی شاعر، دین‌پژوه و مجری نام‌آشنای برنامه تلویزیونی سوره را، بعد از تحمل روزها درد و رنج خدمت خانواده محترم دیانی و میرمحمد صادقی و همه اندیشمندان دغدغه‌مند تسلیت عرض می کنیم. و برای آن مرحوم رحمت و غفران الهی مسألت می‌نماییم. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مسعود دیانی برای خیلی از ما نتیجه یک زیست بود. من ایشان را فقط در برنامه شب ِ روایت شبکه ۴دیده بودم. بعضی شبها که موضوعشان ادبیات بود و مورد پسند من، با برنامه همراه میشدم. یادم هست که با خودم فکر می کردم: باریکلا روحانی ها هم دارند جای خودشان را در ادبیات باز می کنند. بعدترها فهمیدم وبلاگی که که من سالها پیش میخواندم، وبلاگ ایشان بوده: وبلاگ "وَه" که سر درش نوشته بود -یا شاید من تصور می کنم نوشته بود: وه چه بی رنگ و بی نشان که منم-؛ از آن وبلاگ یک متن عاشقانه پر آب و تاب یادم مانده که بعد از خواندنش دلم برای عاشق و معشوق توی نوشته غنج رفته بود. بعدها فهمیدم در گروه الف یا که یک مجله اینترنتی ادبی پر بار بوده اند هم حضور داشتند و بعدترها رسیدیم به برنامه سوره. یادش به خیر! یکبار هم در همان برنامه شب روایت با آقای قزلی برنامه داشتند، درباره جایزه جلال برنامه ای که برایم به یاد ماندنی شد. برنامه سوره، محرم ها و ماه رمضان پخش می شد. مباحث، جدید و قابل تامل بود. رفاقتی بین ما و برنامه پیش آمده بود. بین ما و عوامل برنامه حتی. مسعود دیانی تسلط خوبی روی مباحث داشت. دست گذاشته بود روی موضوعاتی که بکر بود. یادمان داد بنشینیم و دو کلام حرف تاریخی منطقی بشنویم. حرف هایی که سالها در روضه و پای منبر شنیده بودیم را قطعه قطعه به هم چسباند و با یک پس زمینه تاریخی و در یک سیر منطقی نشانمان داد. همین باعث شد که مباحث تکراری که بارها شنیده بودیم در لباسی جدید و با معنابخشی دیگری خودش را نشانمان بدهد. مسعود دیانی برای ما نتیجه یک زیست بود. او آن طرف دنیا و ما این طرف دنیا. اصلا هم را نمی شناسیم ولی روزگاری را باهم گذراندیم. محرم ها و ماه های رمضان منتظرش بودیم. بعدش هم که ... حالا چه فرقی می کند که من امروز فهمیده باشم او قائم مقام شبکه چهار هم بوده یا امام جماعت فلان جا یا... دیانی برای من فراتر رزومه ها بود. رزومه های بی روحی که تصویری بزرگ و بی روح را از آدمی به ما نشان می دهد. حتی اگر قرار بود رزومه ای هم باشد این رزومه نه احساسی را بر می انگیزد و نه پیوندی که برایمان ایجاد شده است را نشان می دهد. مثل همه تاریخ ادبیات هایی که از بزرگان خوانده ایم. تهش می گوییم چه آدم بزرگی بود حیف... اما آخر ماجرای مسعود دیانی برای من افسوس هایی از این دست نیست... سخن آخر اینکه همه لحظات شیرینی که به ما دادید بدرقه راهتان جناب مسعود دیانی... . پ.ن: سه سوره توحید برای شادی روح همه درگذشتگان بخوانید. ✍ فاطمه طالبی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
📝مخاطب نوشت 📗 حواست هست 🔸بی گمان "حواست هست" یکی از زیباترین کتابهای روایی ست که خوانده ام. چنان ش
📝مخاطب نوشت 📗 حواست هست راستش را بخواهید وقتی "حواست هست" را خریدم زیاد به محتوایش اهمیت ندادم و برای اینکه مثلا کلاس بگذارم خریدمش. برای مثلا حمایت از ادبیات فارسی و نویسندگان ایرانی. برای حمایت از نویسندگان روایتخانه. خریدم و انداختمش گوشه ی کتابخانه ام. امروز که توی گروه نویسندگانِ روایتخانه، متن خانم سنجارون را خواندم یادش افتادم و خواستم نگاهی بهش بیندازم. که همان یک نگاه نگهم داشت تا تمامش کنم. بنا ندارم نقد کنم چون بلد نیستم. در وصف خوبی اش این را بگویم که دغدغه های یک مادر و همسر عفیف را به خوبی برایمان تصویر کرد. همین قدر خوب که می تواند تاثیری که می‌خواستند را بگذارد. هر چند کتاب می توانست منسجم تر باشد و اینقدر پراکنده روایت نکند اما همین که قهرمان داستان تقریبا در انتها موفق می شود برایمان کافی ست. حداقل من که اینطور فکر می کنم. ✍ علیرضا پورنفیسی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📣 رمان قابیل فراموش نمی شود برگزیده ی جشنواره ی کتاب سال جوانان شد. 🔸جشنواره کتاب سال جوانان، با موضوع بهترین اثر منتشر شده ی نویسندگان کمتر از ۳۰ سال با بخش های مختلفی از جمله داستان و رمان هر سال برگزار می شود. 🔸️کتاب قابیل فراموش نمی شود اثر خانم زهرا امینی به عنوان شایسته ی تقدیر در این جشنواره معرفی شد. مجموعه ادبی روایتخانه ضمن عرض تبریک، آرزوی موفقیت روزافزون برای این عزیز دارد. 👏👏 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸لوازم نویسندگی 🔸 « هدف دار بودنِ نویسنده، به تعبیری، متعهد بودن اوست و التزام او. این همه سخن که در عصر ما در باب "ادبیات متعهّد" و "ادبیات ملتزم" گفته شده است، تماما باز می گردد به متعهد و مسئول بودنِ خود نویسنده‌. اثر مستقل از نویسنده، اگر حامل تعهد و هدفی باشد، مسلما بوی ریاکارانه و کاسبکارانه بودنش، بیش از اثر التزام آن فراگیر می شود. در زمان ما، که جُملگیِ کلاه برداران و کلّاشان دانسته اند اگر سخن از تعهد و التزام بگویند، متاعشان نافروخته نخواهد ماند _گرچه "ادبیات شبه متعهّد" به علّتِ نداشتنِ خون و صداقت، خیلی سریع محک می خورد و به عنوان بَدَل دور انداخته می شود_ نویسنده ی جوان باید این را به تمامی باور کند که تعهّد را تنها و تنها از خویش می تواند به اثر منتقل کند؛ و خود در حالی می تواند این عملِ پُر مشقّتِ انتقال را به تمامی و درستی انجام دهد، که هدفی معتبر داشته باشد. تعهّد، از هدف برمی خیزد، و مسئولیت، مسئولیت است نسبت به چیزی مشخص نه نسبت به هیچ. شبه متعهّدان، شبه روشنفکران را می فریبند؛ امّا کار نویسنده، فریفتنِ مردم نیست، به راهْ آوردنِ ایشان است، و یا در راهِ ایشان قدم برداشتن _قدری پیش. » ✍️ نادر ابراهیمی 📕 لوازم نویسندگی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
madam mahbooba.mp3
3.03M
🎧 بشنوید ✂️ برشی کوتاه از کتاب مادام محبوبا ✍️ مرضیه احمدی 🎙مریم صالحیان 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش قسمت چهارم 4️⃣ هوا دلپذیر شد ✍️اهالی: خبری به گوش
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش قسمت پنجم 5️⃣ زیر درخت طوبی ✍️بهزاد دانشگر : 🔸دوره مدیریت مرکز آفریشنهای ادبی قلمستان تمام شد اما نگرانی و دغدغه هامان درباره نویسندگان تازه نفس شهر هنوز ادامه داشت. ما تازه در شروع یک راه بودیم، چه با حمایت مجموعه‌های دولتی و چه بدون حمایت آن‌ها. این بار گروه نویسندگان طوبا را تأسیس کردیم. گروهی بدون وابستگی به مجموعه‌های دولتی که شامل نویسندگان اصفهانی و یزدی می‌شد. 🔹نویسندگان جوان یزدی حاصل کلاس‌های یکی‌دو ساله‌ام بعد از بیرون آمدن از مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان بود. نسلی جدید و نوپا از دختران و پسران مذهبی و انقلابی که خیلی زود توانستند روی پا بایستند و خون جدیدی به رگ‌های ادبیات انقلابی شهر یزد تزریق کنند. 🔸هم‌زمان از طرف دانشگاه علوم و قرآن و حدیث و دانشگاه اصفهان هم برای تدریس داستان دعوت شدم و به‌مرور نویسندگان دیگری هم به گروه نویسندگان طوبا اضافه شدند.حاصل عملکرد این گروه در دو سال فعالیت شد شصت کتاب که انتشارات امیرکبیر و کانون اندیشه جوان منتشرش کردند. ادامه دارد 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
در مدرسه ای دعوت شده بودم تا از محبوبا برای دخترها سر کلاس ها بگویم. سر کلاس دخترها ریز ریز حرف می زدند. بی مقدمه یک گچ برداشتم و روی تابلو اسم دو کشور را نوشتم و گفتم: دخترها اگر یک روز بخواهید مهاجرت کنید امارات را انتخاب می کنید یا دانمارک؟ سکوت مطلق شد. بعد از چند ثانیه صدای دبی و دانمارک گفتن دخترها بلند شد. انتظار این همه همراهی را نداشتم. گوش هایشان تیز شده بود. هر کدام دلیلی برای انتخاب شان می آوردند. از اقامت در امارات و گرفتن ویزا برای دانمارک. نگاه سنگین معلم پرورشی مدرسه را احساس می کردم، که ما تو را دعوت کردیم که حرف تو دهن بچه ها بگذاری یا اینکه از فایده کتاب خوانی بگویی!!! در دلم خندیدم و به خودم دلگرمی دادم. میدانستم دخترها وقتی کتابی را می خوانند که نقطه اشتراکی با آن پیدا کنند. نقطه اشتراک شان با محبوبا رفتن بود. محبوبا هم وقتی نوجوان بود بذر مهاجرت را دلش کاشت. به آرزویش رسید و مدیر سالن زیبایی در دبی شد. مادام محبوبا صدایش می زدند. ولی در ادامه یک هجرت بزرگ تر و هیجان انگیز را تجربه کرد. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
سلام سلام✋️ وقتتون بخیر و همراه با سلامتی من و روایتخانه امیدواریم که سال خوبی رو پشت سر گذاشته باشید و سال خوب تری در انتظارتون باشه😍 ان شاءالله قراره در سال آینده، در کنارهم و با روایتخانه عزیز، حال بهتری داشته باشیم و زندگیمون پر از خیر و سعادت بشه😌 اما خب خالی خالی که نمیشه سال رو تحویل داد و تازه اش رو تحویل گرفت باید یکم بشینیم و با خودمون یه نگاهی به ۳۶۵ روز گذشته بکنیم و ببینیم چیکارا کردیم؟ کِی خندیدیم؟ کِی گریه کردیم؟ کِی حسرت خوردیم؟ بابت چی نگران شدیم؟ یا برای چی یه روز و شب هایی رو تلاش کردیم و... حالا ما ازتون میخوایم که برای ما هم از جواب هاتون به این سوال ها👆 بنویسید. البته نه همه ۳۶۵ روز سال ( که خدایی نکرده کنجکاوی نکرده باشیم توی زندگیتون😁) بلکه روزهایی که حال و دلتون گره خورده بود به دنیای قشنگ نویسندگی و یا جهان بزرگ داستانها و قصه ها و فیلم ها... برامون بنویسید از روزهای سال ۱۴۰۱ که یک روایت واقعی یا خیالی، خونه‌ی زندگیتون رو عوض کرده بود؛ چه خوب و چه بد ان شاءالله متنهای زیباتون که به آیدی @Zeinab_jamshidian میفرستید داخل کانال قرار میگیره تا بقیه هم از خوندنشون لذت ببرن😊 راستی مهلت ارسال هم تا روز سوم بهار ۱۴۰۲ خواهد بود🌱 ممنون از اینکه کنارمونید❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی با کارناوال رقص معروف برزیل آشنا شدم، بی تاب دیدنش بودم. وسایلم را جمع کرده بودم که راه بیوفتم. خواهر کوچک ترم پرسید: کجا میری؟ چشمک زدم و گفتم برزیل. گفت: بیا از زیر قرآن ردت کنم که محافظت باشه. برزیل خیلی دوره. از زیر قرآن رد شدم و آن را از دستش گرفتم و گذاشتم توی کوله ام. با خودم فکر کردم دختره‌ی خرافاتی خجالت هم نمیکشد! به قلم 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane