📝مخاطب نوشت
📗 نوشیدنی کج
🔸"نوشیدنی کج" داستان مبارزه ی جانانه ی یک زن است برای گره زدن پیوندی در حال گسستن
🔹نویسنده دغدغه زن را در دل مخاطب می کارد تا دل او هم برای به ثمر نشستن تلاشهای قهرمان داستان بتپد.
🔸اگرچه داستان از صبح تا یک بعد از ظهر را به تصویر می کشد درین بین افکار و خاطرات شخصیت اصلی داستان رفته رفته زندگیش را پیکر تراشی می کند.
🔹داستان مانند هر قصه ی خانوادگی دیگر بی آنکه هیجان آنچنانی بیافریند اما روی هم رفته با خلق تعلیق، در همراه نگه داشتن مخاطب موفق عمل می کند.
✍️طیبه رفیع منزلت
#مخاطب_نوشت
#نوشیدنی_کج
#سمیرا_مختاری
#طیبه_رفیعمنزلت
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 #رادیو_روایتخانه
🌱 به مناسبت بزرگداشت سوم خرداد،
سالروز آزادسازی خرمشهر
🔸️برشی از داستانِ «بین دستانِ زن»
از مجموعه ی بی نام و نشان
نوشته ی #سمیرا_مختاری
🔹️با ما همراه باشید...
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📖 #معرفی_کتاب
نوشیدنی کج
به قلم سمیرا مختاری
🌻زندگی خانوادگی حرمت دارد...
🔸️در جامعهای که طرح کرامت خانواده و پاسداشت زندگی زناشویی در خیلی از مواقع دچار خدشه شده، ما با زنی روبه رو هستیم که برای حفظ زندگی زناشوییاش تلاش می کند.
️این کتاب میتواند در راستای حفظ و استحکام خانواده گام بردارد. برای زنان جوانی که به محض دیدن کوچک ترین خطایی از همسر خود کلمهی طلاق را پیش میکشند و اقدام میکنند. زندگی خانوادگی حرمت دارد. اینکه بعد از طلاق قرار نیست اتفاق فوق العاده ای بیفتد.
🔹️نگاه جامعه به امر ازدواج و نگه داشتن زندگی مشترک، نویسنده را به نوشتن این رمان ترغیب کرده.
#نوشیدنی_کج
#سمیرا_مختاری
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 #معرفی_کتاب
🎧 شما #صدای_کتاب را میشنوید!
حافظهام مثل آستریِ لباس شکافته میشود و پُرزها بیرون میریزند. وقتی روی کاناپه دراز کشیدهای، پُرزهای شک و دودلی میآیند و همهی صورتت را، مغزت را، پُر میکنند. چنگ میاندازند به گلویت و فشار می دهند تا از گرد و خاکشان خفه شوی!
با هم رفته بودند؟ تنها؟
آنجا قرارگاه عاشقیهایشان بود؟
✂️ ️برشی از کتاب #نوشیدنی_کج
به قلم ✍️ #سمیرا_مختاری
[این قطعه با صدای نویسنده ضبط شده است]
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📖 #معرفی_کتاب
نوشیدنی کج
به قلم سمیرا مختاری
🌱 #نویسنده_نوشت
🔸️مدتها بود که موضوعی ذهنم را درگیر خودش کرده بود. موضوعی که روزانه در فامیل و محل کار، دوست و آشنا مشابه آن را زیاد میدیدم. چه زندگیهایی که سر یک لجبازی ساده و هیچ و پوچ از هم پاشیده میشد و کلمهی طلاق، حلالی که عرش خدا را به لرزه میاندازد؛ چه راحت از بین لبها بیرون میآید و به امضای آخر توی دفترخانه میانجامد و تمام!
نباید برای بقای زندگی زناشویی تلاش کرد؟ اینها که اینقدر راحت از هم جدا میشوند تلاشی هم کردهاند؟ بین آن زن و مرد، زیر سقفِ خانه، پشت دیوارهای بلند و در خلوتشان چه گذشته که حاضر میشوند از هم بگذرند و...
شروع به نوشتن کردم که می شود. که باید همین باشد. باید جنگید و دوید تا رسید. حتی اگر جاده سنگلاخی باشد و اگر چند بار زمین بخوری، باید بلند شوی. دست به زانویت بگیری، یاعلی بگویی و راهی شوی.
🔹️«نوشیدنی کج»، عاشقانهای اجتماعی است که مواجهه انسانها را با کجیهای زندگی مشترک روایت میکند. در روزگاری که انسانها هرروز به هم بیاعتمادتر میشوند و دیدن کوچکترین خطاها و کجرفتنها ما را از یکدیگر فراری میدهد، آیا تلاش انسان برای «ماندن» و «ساختن» طرف مقابل عقلانی است؟ آیا انسانها هنوز تاب و توان جنگیدن برای هم را دارند؟
#نوشیدنی_کج
#سمیرا_مختاری
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📖 #معرفی_کتاب
🦋 #بازخورد_مخاطب
خانم زهرا امینی نویسنده ی کتاب «قابیل فراموش نمیشود»، برای ما از مواجهه شون با کتابِ نوشیدنی کج گفتند..
⁉️ شما هم دوست دارید این کتاب رو بخونید؟
#نوشیدنی_کج
#سمیرا_مختاری
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📖 #معرفی_کتاب
⚠️ این نوشته ممکن است داستانِ رمان یا بخشی از آن را لو بدهد!
☘ #مخاطب_نوشت
🔸️موضوع کتاب دربارهی تلاش بود. یک تلاش زنانه. یک خیانت شاید از چشم یک زن. شک و تردید. چیزهایی که بخواهی و نخواهی توی هر زندگی ممکن است رگه هایش پیدا بشود. من هم با همان شمّ زنانه قصه نوشیدنی کج را دنبال کردم. باقهرمان قصه دلآشوب شدم. حرص خوردم از دست مردی که حواسش نیست. حتی یک جاهایی توی ذهنم زن قصه را هُل دادم عقب که هِی ول کن این زندگی بی محبت رو. پسرت وخودت رو بردار و برو.
یک جاهایی هم مثل زن قصه بدو بدو کردم. همراهش به این در و آن در زدم تا بفهمم راست و دروغ چی هست.
🔹️زن که باشی با نوشیدنی کج همراه میشوی تا راست و کجش را سر در بیاوری. انگار بخواهی خودت هم یک آزمون و خطایی برای زندگیات کرده باشی. ببینی اگر تو بودی چه کاره بودی.
منتظر آخر قصه بودم. و انصافا پایان قصه به دلم نشست. یک نفس راحت کشیدم و زدم سر شانه زن قصه که آفرین که جا نزدی.
من این حس شیرین تلاش رو دوست داشتم.
درگیری های قهرمان با آدم ها و خاطرات و گذشته و حال را درک می کردم. و چون پر از حسهای مشترک زنانه بود قصه برایم جذاب و خواندنی بود.
حتی دلم خواست کتاب را هدیه بدهم به زنهایی که زندگیشان دارد فرو میریزد به دست خودشان. به خاطر نماندن وتلاش نکردنشان.
✍️ #زینب_جلوانی
#نوشیدنی_کج
#سمیرا_مختاری
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📰 #معرفی_نویسنده
🌱 قصهی نویسندگی
🔸️سالهای نوجوانی همراه بود با نوشتن متن های ادبی و شبانهروز کتاب خواندن. داستان و شعر و... آن روزها تقریباً حافظ را حفظ بودم و توی مشاعرهها کم نمیآورم. حیف که حالا خیلی از شعرها یادم رفته. دلم میخواست بروم رشتهی ادبیات ولی خب آن روزها هرکس رشتهی ریاضی یا تجربی نمیآورد به ناچار میرفت ادبیات و خانواده من هم مخالفت کردند. مجبور شدم بروم رشتهی تجربی و بنشینم سرِ کلاس زیست شناسی و زمین شناسی.
اما یک چیزی بود که مرا روی آن نیمکتها مینشاند و آن قولِ بابا بود.
- حالا برو دیپلم و پیش دانشگاهیات رو بخون واسه کنکور هر چی دلت خواست امتحان بده.
🔹️همه فکر می کردند ادبیات از سرم میافتد اما نیفتاد. چهار سال بعد کتابهای ادبیات جلوی چشمم بود و من کنکور انسانی دادم.
بگذریم از اینکه رشتهی ادبیات زد توی ذوقم و دیگر بعد از لیسانس ادامه اش ندادم.
هنوز میخواندم و بدون اینکه نویسنده باشم یک رمان نوشتم. نمیدانستم نویسندگی احتیاج به کلاس و آموزش دارد. سالها به خاطر ازدواج و زندگی از ادبیات حتی از کتاب خواندن جدا افتادم تا اینکه یک روز پشت چراغ قرمز تبلیغ یک کلاس داستان نویسی را توی قلمستان دیدم و …
دوره داستان کوتاه را سپری کرده بودم و دنبال کسی می گشتم تا وارد رمان نویسی بشوم. آقای دانشگر را از زبان چند نفر شنیدم و ماجرا شروع شد.
🪴حالا چند سالی است که دارم مینویسم و این قصه ادامه دارد…
✍️ سمیرا مختاری
#روایتخانه
#سمیرا_مختاری
#نوشیدنی_کج
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📖 #معرفی_کتاب
💫 چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
🔸️نوشیدنی کج روایت صبوری است، صبوری در مقابل کجیهای زندگی. روایتِ نگاری که این روزها حس میکند دیگر نگارِ خانهاش نیست. او با امید و ناامیدی دست و پنجه نرم میکند. تلخیها او را از ادامهی راه باز میدارد. دلسرد و خسته میشود. زمین و زمان سد راه او میشود؛ اما ادامه میدهد تا شاید کجیها از بین ببرد و..
#سمیرا_مختاری
#نوشیدنی_کج
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
آنقدر دور و برش پُر بود از نق نق به نظام که ناخودآگاه رویش تأثیر گذاشته بود.
من فقط سعی میکردم منطقی رفتار کنم و با همراهیاش بتوانم آنچه از اوضاع و احوال درک میکنم بگویم. مهمتر از همه حس اعتمادش بود به من. اینکه احساس کند من واقعگرا هستم نه متعصب جانبدار..
اما همه چیز از پنجشنبه نیمهشب عوض شد. صبح جمعه با صدای تلویزیونی که بلندش کرده بود بیدار شدم. تا فهمید چشمهایم باز شده گفت: اسراییل حمله کرده. ایران رو زده!
خیلی وقت بود می گفت میزنم. سال پیش هم که اسماعیل هنیه را زد همین موقعها بود. فکر کردم این هم مثل دفعههای قبل است یکی دوتا حمله و تمام. بعد نوبت ما میشد؛ شعار و حمله و باز همان آش و همان کاسه
اما تا ظهر هر چه میشنیدم ترور بود و خرابی و این یعنی یکی دوتا حمله نبود.
باورش برایم سخت بود.
نه فقط سخت برای من، به غیرت او هم برخورده بود. مرغ پَرکنده بود. یک دستش موبایل بود و یک دستش کنترل تلویزیون و شبکه خبر. به خودش میپیچید، ناخنهایش را میجوید و میگفت: چرا هیچ کاری نمیکنند؟چرا نمیزنند؟
شلوار مامفیتش را با تیشرت سفید لَش پوشیده بود و آمادهی رفتن بود. به کجا؟ نمیدانم. خودش هم نمیدانست.
و اخباری که هر لحظه حملات جبهه متخاصم را نشان میداد و ناخنهایی که بیشتر جویده میشد.فقط میگفتم: صبر کن می زنند؛ صبر کن!
اولین موج صادق ۳ که رفت توی آسمان، جویدن ناخنهایش قطع شد. حالا راه میرفت و میپرسید: چرا ۳۰۰ تا؟ اعلام کردند ما چند هزار تا موشک داریم چرا نمیزنند؟ جوابم همان بود: میزنند صبر کن!
و ته دلم به این جمله اعتماد داشتم و میدانستم وعده صادق است!
آنقدر تو شبکههای مختلف چرخیده بود که اخبار لحظه به لحظه را داشت. گفت فهمیدم چرا از صبح نزدند؛ هک شده بودند الان که مشکل حل شد شروع کردند.
لبخند زدم اما بهش نگفتم دیدی گفتم صبر کن.
فردا باز هم زدند و پس فردا و… ادامه دارد.
حالا که آرام شده هنوز توی شبکههای خبری پرسه میزند اما برق چشمهایش را میبینم وقتی خبر اصابت موشکهایمان را بهم میدهد.
تا قبل از ملی شدن نت، دوتا استوری توی اینستاگرام گذاشت خیلی کم پیش میآمد استوری بگذارد. استوریها را که دیدم نفس بلندی کشیدم، وطن ای هستی من…
شیرینی توی دلم پخش کردند، پروانه ها شروع کردند به رقصیدن دستهایم رفت به سمت آسمان که پر از نورهای کوچک بود نورهایی که حرکت میکردند و داشتند بزرگ و بزرگتر میشدند.
او داشت بزرگ میشد با مفهوم تازهای از وطن با مفهوم تازهای از غرور و همین دلم را گرم میکرد.
#سمیرا_مختاری
#روایت_ایران
○● @revayat_khane ●○
مجموعه ادبی روایتخانه
🎞 ببینید 🔻رفاقت از نو 💬 نوتیفیکشن اینستاگرامم اسم سمیرا را نشان داد.. پوف کلافه کنندهای کشیدم. د
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ببینید
🔻وطن ای هستی من..
💬 آنقدر دور و برش پُر بود از نق نق که ناخودآگاه رویش تأثیر گذاشته بود.
من فقط سعی میکردم منطقی رفتار کنم و با همراهیاش بتوانم آنچه از اوضاع و احوال درک میکنم بگویم. مهمتر از همه حس اعتمادش بود به من. اینکه احساس کند من واقعگرا هستم نه متعصب جانبدار...
📝روایت #سمیرا_مختاری
از #دفاع_مقدس ۱۲ روزه
@shiraazeh_ir
#روایت_ایران
○● @revayat_khane ●○