eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
759 دنبال‌کننده
808 عکس
102 ویدیو
7 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای رئیس جمهور همین امروز ظهر با رفقا نشسته بودیم و داشتیم درباره انرژی کلمات حرف می زدیم. عده ای موافق بودند و عده ای مخالف. نمی دانم آنهایی که مخالف بودند حالا که فیلم دوربین مخفی سقوط بالگردت را می بینند نظرشان فرق می کند یا نه؟ آقای رئیس جمهور اولش که خبر سقوط بالگردت را شنیدیم دوسه تا نوجوان که از فیلترینگ ناراضی بودند گفتند خدایا شکرت. فکر می کردند تو که نباشی اینستا و یوتیوب رفع فیلتر میشود. تو همانقدر که خستگی ناپذیر کار می کردی حتی در خانه های ما طرفدارانت هم غریب بودی. حالا نشسته ام و کلیپ های طنز مسخره ای که تو بزرگوارانه از کنار آن میگذشتی را دوباره نگاه می کنم. آنجا که غذای ساده هیئتت را مسخره می کردند و می گفتند از هیئت بغلی قرض کرده ای و مخلوط بوده و تو با متانت گفتی اگه مخلوط هم بوده تبرکی امام حسین است یک جور دیگری مظلومیتت دلم را می سوزاند. یادم می افتد به روزهای انتخابات که به خاطر جواب دادن به توهین یک نفر با بدرقه فحش های ناموسی یکی از مادران از گروه کلاس فرزندم لفت دادم و بقیه مادرها که جرئت حرف زدن نداشتند در پی وی دلداری ام دادند و گفتند طرفدار تو هستند ولی جرئت نمی کنند حرف بزنند. یادت هست چقدر همه به همدیگر می گفتیم به شما ناهار دادن؟ و می خندیدیم. تو نگران ناهار خوردن کارگرها هم بودی. هر اتفاقی بیفتد میخواهم بگویم روسفیدمان کردی با سخت کار کردنت با کلیپت در صحبت با آن پیرمرد روستایی یادت هست دغدغه حلال بودن رای ات را داشتی. رای ما حلالت دکترجان. ○● @revayat_khane ●○
بارها در این موقعیت بوده ام. مثلاً شبی که سپاهان و الاتحاد بازی داشتند یا شبی که تیم ملی با قطر بازی داشت کلی طرح برای شادی مردم آماده کرده بودیم ولی باختیم. لذتی هم از دیدن بازی نمیبردم. تمام طول بازی گوشی به دست با طراح و مدیرم در حال رد و بدل کردن طرح و اصلاحات آن بودیم و دلم برای شاد نشدن دسته جمعی‌مان میسوخت. امیدمان به شکست میرسید و حالمان گرفته میشد. ولی الان قصه برعکس است. حالم گرفته شده و دلم میخواهد امیدوار باشم. دلم میخواهد با خبری خوش تمام برنامه ریزی ام خراب شود باید برای چیزی که دوست ندارم آماده باشم. فکرش را هم نمیکردم یک روزی امیدواری باعث اختلال در کارم شود. طراح چند بار اتود زده است ولی او هم امیدوار است و طرحش خوب نمیشود. ولی من باید برای هر خبری آماده باشم. مثل روزی که خبر شهادت سردار زاهدی مخابره شد. مثل شبی که وعده صادق محقق شد. خودم را جمع و جور میکنم. اصلاحات را به طراح میگویم. - سیدش را سبز بنویس، عکس بج آستان که اسم آقای رییسی را زیرش نوشته را به طرح اضافه کن ، بنویس خادم الرضا. راستی یک طرح هم آماده کن برای تبریک خبر سلامتی رییس جمهورمان. ○● @revayat_khane ●○
📌 رئیس جمهور ایران است، بفهم توی مغازه ایستاده بودم تا سفارشم آماده شود. توی صف تازه داشت مصاحبه وزیر کشور پخش میشد . همه سر ها توی گوشی میان سال مرد تپلی با تی‌شرتی سبز بود. گفت ببیند چی نوشته ؟خبری هست؟همه توی این چند دقیقه بحث مشترک پیدا کرده بودند. احتمالا فکر نمیکردی در حالت عادی بحث مشترک در تنها چند دقیقه شکل بگیرد . یکی گفت نوشته چند تا گروه رفتند سمت محل هلیکوپتر یکی دیگر گفت: نمیتونه بره دنبالشون جو هوایی مساعد نیست . اون طرف دو تا بودند جوان کمتر از بیست سال خندیدند و گفتند خب حالا چی شده؟شد شد نشد. مرد میانسال یک مرتبه چنان با سرعت به سمت او رفت که فقط حجم حرکت سبز لباسش را دیدم، گفتم چی شد این چرا اینقدر عصبانی شد؟! رفت تا دم صورت پسر ،همه مانده بودیم سرعت اتفاقات زیاد بود. خود حادثه هلیکوپتر کم بود حالا سر هیچی داشتیم تجزیه میکردیم . خیلی جدی و محکم در چشمهای پسر نگاه کرد . پسر های جوان هم شوکه بودند. _مهمه خیلی مهمه .رئیس جمهور ایران است بفهم! برگشت و رفت. منتظر نماند کارش تمام شود. واکنش های بد و تندتر از این برایم عادی شده بود. شاید برای همین حرف این دو توی ذوقم نزد . دوباره با خودم تکرار کردم حرفش را و به جانم افتاد معنای مهم بودن ایران فارغ از همه حرف ها.تکرار کردم با خودم رئیس جمهور ایران است بفهم . سعید معتمدی یکشنبه| ۱۴۰۳/۲/۳۰ | ۲۲:۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
ازخستگی بی هوش شده بودم. با صدای مادرم بیدارشدم. میخواست شبکه خبر را ببیند و صالح وعلی میخواستند پویا ببینند. مضطرب بود. تسبیح دستش گرفته بود . من را که دید گفت: این بچه ها که نمیذارن ببین تو گوشیت خبر جدید چی داری؟میگن بالگرد رئیس جمهور دچار سانحه شده. سرم منگ بود. لیوان چایی را هورت کشیدم وتندتند توی کانال ها وخبرگذاری ها سرک کشیدم. خبر جدیدی نبود. همه پر بود از احتمال واما واگر. از اینکه منطقه صعب العبوراست و... اما برایم جالب بود دست به دعا شدن های خودجوش مردم. ختم صلوات ها که راه افتاده بود. مشهد وقم مردم دعای دسته جمعی داشتند میخواندند. مامان خودم تسبیح دستش گرفته بود و حال وحوصله هیچ کاری را نداشت. ازخانه مامان بیرون زدم . مزون روسری جاری ام کاری داشتم. تلوزیون روشن بود و اوهم پیگیر خبر بود. با مشتری اش از نگرانی هایش میگفت. از اینکه فردا اگر بخواهد اوضاع همین طوری باشد دل و دماغ فروش ندارد وشاید تعطیل کند. توی کانال ها وگروه ها همه پیگیرند ونگران. باخودم میگویم این همه نگرانی عادی نیست. میشد عادی نباشد. مهم نباشد. یک خبر باشد مثل خیلی خبرهای دیگر. اما وقتی رئیس جمهور مردم از جنس مردم باشد.برای مردم باشد . میان مردم باشد معادلات عوض میشود. رهبر بذر امید می پاشد ودعوتمان میکند به آرامش. شب میلاد است ودل همه مردم عیدی میخواهد. عیدی سلامتی رئیس جمهور مردمی شان. دلشان نمیخواهد دشمن به شاد بشوند. دلشان میخواهد بارقه امید آمدن رئیس جمهور به شهر و روستایشان همچنان سوسو کند در دل هاشان. مردم امید دارند. دعا میخوانند. برای مردی که از جنس خودشان است. ○● @revayat_khane ●○
ا❁﷽❁ا چرا بعضی گره خورده اند به امام رضا؟ مثلاً اگر ده بیست سال پیش هم از دنیا رفته باشند باز چهره شان توی حرم امام رضا می آید جلوی چشم آدم. اولین باری که آقای ریسی را دیدم توی حرم بود، یک وقت خلوت ساعت هفت صبح، داشت با کسی درمود چیزی حرف میزد. خاله رفت و بهش التماس دعا گفت اما من فکر کردم چندان هم مهم نیست، او یک آدم معمولی ست. حالا که خوب فکر میکنم این که کسی که تولیت آستان قدس رضوی را دارد بدون هیئت همراه بیاد توی حرم و حرف بزند و کار کند، خودش به اندازه ی کافی او را غیر معمولی می‌کند. دیگر جایی ندیدمش به جز اخبار تلویزیون، میان مردم و گاهی با لباس گِلی. نمیدانم چرا بعضی ها اینقدر ربط پیدا می کنند به امام رضا. مثلاً شب میلاد امام رضا چند میلیون آدم برای سلامتی اش دعا کنند. ○● @revayat_khane ●○
یا رحیم کاش یک جایی پیدا می کردم که سر صبحی روضه بخوانند. از اول صبح تا به حال دارم فکر می کنم امروز چکار کنم؟ از در خانه که می آم بیرون جلوی در مغازه میوه فروشی چند نفری دارند بحث می کنند. بحث شان درباره رییس جمهورهاست و مقایسه این با آن که کدام یکی واقعا خدمت کرده و کدام یکی شعار داده. حوصله شان را ندارم. توی اتوبوس هم یکی دو نفری دارند چیزهایی می گویند. بازهم حرف نمی زنم. یک کلیپ دیده ام که خبرنگار تلویزیون از سید شهید می پرسد وقت فراغت یا استراحت داشته اید؟ سید فکری می کند و اخمی به نشانه دقت یا تفکر بین ابروهایش را خط می اندازد. یادش نمی آید. یک چیزی می گوید که وقت فراغت نداشته. استراحت نداشته. یادم می آید این چند سال هم با هیچ مخالفی بحث نکرد. جواب نداد. انگار بقدر یک جواب دادن هم نمی خواست از کار کردن عقب بیفتد. فکر می کنم ما هم باید همین مدل باشیم. نباید درباره سید شهیدمان بحث کنیم. باید بیشتر کار کنیم. فکر می کنیم حتی وقتی برای غضه خوردن هم نداریم. ما هنوز یک سید بزرگوار دیگر داریم که نباید احساس تنهایی کند. باید بجای شهدای مان هم کار کنیم. با این حال اما یک کاش دیگر در دلم مانده. یک چیزی در دلم بالا و پایین می شود. یک چیزی که فقط روضه ی سیدالشهدا و اشک امام حسین خنکش می کند. کاش سر صبحی یک جایی یک روضه بود... ○● @revayat_khane ●○
🖤 من و از بالگردش که پیاده شد همه صلوات فرستادند... چند روز قبل بود که تیم امنیتی و نظامی در سایت مستقر شدند. قرار بود شرایط را برای حضور رئیس جمهور آماده‌ کنند. می‌آمد تا از خط انتقال آب دریای عمان به اصفهان بازدید کند. وقتی که رسید رفت از مخزن آب بازدید کرد و استاندار گزارش داد. بعد هم رفت سراغ کارگرها. با آن‌ها خوش و بش کرد و احوال پرسی. با سعه‌صدر به دردل‌هایشان گوش داد. بنا بود که در اتاق جلسات جلسه برگزار شود که مسئول پروژه، زیر آفتاب گفتنی‌ها را گفت و او شنید. حرف‌ها که تمام شد. دستورهای لازم را که داد‌. گفت از خانواده‌هامان تشکر کنیم. توصیه‌اش به دلم نشست.جالب بود برایم که حواسش به خانواده‌هامان هم بود. همان جا هم ، ظل آفتاب عکسمان را گرفتیم. قبل از این که به اتاق جلسات برود سوار بالگردش شد و رفت ... 💬 راوی : کارمند پروژه انتقال آب | اصفهان ○● @revayat_khane ●○
انگار یادمان رفته بود.mp3
3.91M
📌 📌 انگار یادمان رفته بود... انگار یادمان رفته بود رئیس‌جمهورها هم شهید می‌شوند. رییس‌جمهور برایمان آدمی بود پیچیده در لایه‌های تودرتوی امنیتی که بادیگاردهایش نمی‌گذارند آب توی دلش تکان بخورد. انگار یادمان رفته بود وزرا هم شهید می‌شوند؛ آن هم از نوع امور خارجه‌اش. آخرین باری که امام جمعه‌ای شهید شد را یادتان هست؟ شاید آیت الله اشرفی اصفهانی بوده، امام جمعه کرمانشاه... شاید هم نه؛ فکر کنم امام جمعه کازرون بود... 📃 متن کامل ✍ شبنم غفاری | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📕فتح خون 👤 شهید آوینی ○● @revayat_khane ●○
📣روایتخانه برگزار می‌کند: ✏️دوره قلم ماجراجوی من 🎓مدرس : سرکار خانم گلزار اسدی 🧕ویژه دختران ۱۰ تا ۱۳ سال ⏰زمان: یک‌شنبه ها ساعت ۱۶:۰۰ تا ۱۷:۰۰ ⏳مهلت ثبت نام : ۲۵ خرداد 🚩شروع دوره : ۳ تیر به مدت ۱۰ جلسه 🏢مکان: اصفهان، میدان امام علی، روبروی امام‌زاده هارونیه، طبقه‌ دوم مدرسه نهج البلاغه 📌برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به شناسه @narges_gholami72 پیام دهید 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
🔺«قلم ماجراجوی من » 📋 این دوره، کلاس آموزش انشا نویسی نیست، ....جلسه قصه خوانی هم نیست📖 ، اما فرصتی است برای دوستی با قلم ✏️ اعضای کلاس ، عضوی از یک دورهمی هستند که قرار است برای هم حرف بزنند، بنویسند و بشنوند🙂 «قلم ماجراجوی من»، تکلیف اجباری ندارد.....‌😉 اما لذت دورهمی‌اش آنقدر هست که هر جلسه، مهمان چند خط از قلم اعضایش باشد 🌿😌 لوازم خاصی برای این دوره نیاز نیست......فقط یک قلم و یک کاغذ.... ! همین ....🙂 حتی نیاز به تهیه کتاب داستان هم نیست. کتابها، امانت داده میشود.😃 تمرین‌های این دوره که گاهی با بازی و نمایش همراهند: . ✅دقت در خوانش را بالا می‌برد ✅ به روانخوانی کمک میکند. ✅تمرکز در نوشتن را بالا می‌برد. و ✅فرصت انجام کار تیمی را در ضمن آموختن فراهم می‌کند. ✍در این دوره، هنرجوها علاوه بر اینکه نوشتن خلاق را تمرین می‌کنند، نگاهی هم به داستان نویسی دارند. «قلم ماجراجوی من» فرصتی است برای متفاوت دیدن و متفاوت نوشتن. این فرصت را از دست ندهید ... 🔥 🧕ویژه دختران ۱۰ تا ۱۳ سال 📌برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به شناسه @narges_gholami72 پیام دهید. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
هدایت شده از انتشارات راه یار
به توان ۹ ساله‌ها 💪 برای ارزیابی و آزمون ورودی یکی از موسسات آموزشی رفته بودم. دختران کلاس سومی دور تا دور کلاس نشسته بودند. هر کدام از دخترها باید موضوعی را برای سخنرانی انتخاب می‌کرد و حدود ۵ دقیقه صحبت می‌کرد و ما هم توانایی‌های مختلفش را می‌سنجیدیم . یکی از دختران بعد از معرفی خودش گفت موضوع سخنرانی من کتاب است. از او پرسیدم یکی از بهترین کتاب‌هایی که تا حالا خواندی چی بوده؟ گفت : "به توان هایتک" چشم‌هایم گرد شده بود و با تعجب پرسیدم "به توان هایتک" ؟! گفت بله آقای دانشگر دوست بابام هستند و کتاب را به ما هدیه دادند. با خودم گفتم لابد فقط اسم کتاب را دیده، آخه این کتاب در حد یک دختر ۹ ساله نیست یا شاید از پدر و مادرش در موردش شنیده است. گفتم: "خودت کتاب را خواندی یا مامان برات تعریف کرده؟ " با اعتماد به نفس کامل گفت : "خودم خواندم" گفتم پس برامون توضیح بده این کتاب در مورد چی هست؟ گفت در مورد دو تا جوانی هست که خیلی چیزها ساختند و توانستند به پیشرفت علمی کشورمان کمک کنند. واقعا احساس غرور کردم و با خودم گفتم با وجود چنین بچه‌هایی ان‌شاالله آینده درخشانی پیش روی کشورمان و تمدن اسلامی خواهد بود. ✍️م.ارسطویی ▪️سفارش کتاب با تخفیف۱۵درصد و ارسال رایگان(بالای ۴۰۰هزار تومان): raheyarpub.ir @raheyar97 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Raheyarpub
آیا امروز دیر است؟ کمپین (All eyes on rafah) مرز 42 ملیون نفر را رد کرده است و کمتر وقتی را به خاطر می‌آورم که استوری ها را از آدم‌ها با هر تفکری باز می‌کنم و یک استوری مشترک را می‌ببینم. حتی اگر بعضی از این استوری‌ها "شو" باشد یا برای تفریح یا هر نیت دیگر؛ بودن در یک اشتراک آن هم برای مسئله فلسطین و دیده‌شدن آن لذت سکرآوری دارد. آدم اولش با تردید به این بازنشرها نگاه می‌کند، آن هم توسط افرادی که پیش از این در فضای مجازی (تاکید می‌کنم فقط در فضای مجازی) یک واژه هم درباره فلسطین نگفته‌اند. برای همین یک دسته از واکنش‌ها این است: "برچسب‌زدن" و گفتن اینکه: به‌به! تا حالا کجا بودی پس. پس تو فلان و بهمان هستی. او تا حالا در فضای مجازی کنار مسئله فلسطین نبوده است و دلایل این نبودن هم کم نیست. دلایلش را هم کم و بیش می‌دانیم. بنابراین حالا باید یک جو ملامتگر و تلخ راه بیندازیم که ای فلان ِ فلان ِ فلان! تا حالا کجا بوده‌ای؟ باشد قبول اصلا... شما راست می‌گویید؛ او تاحالا نمودی نداشته. اما آیا تا به حال فکر کرده‌ایم که با ایجاد این جو ملامتگر چه بر سر آدم‌هایی می‌آوریم که این وسط می‌خواهند کنار مسئله بایستند و دارند تلخی می‌بینند؟ بله‌بله! حتما آدم نباید در ابراز حق از چیزی بترسد. باید از آبرو، جان و مال هزینه کند ولی خودمانیم شاید هنوز بعضی‌ها اینقدر پاکباز نشده‌اند و روندشان در این پاکباز شدن کندتر است. شاید بعضی‌ها تازه حالا با دیدن این میزان از توحش باور نکردنی چیزهایی باورشان شده. شاید شرمنده اند. شاید در خلوتشان حتی احساس خسران دارند. شاید... شاید... قشر خاصی که این وسط گیج و گنگ، به تقلید، با خشم از این میزان توحش، تازه سیلی خورده از خواب بیدار شده‌اند و حق طلبانه به این مسئله می‌پیوندند و حتی مواجهه‌شان تا به حال با این مسئله اینقدر نزدیک نبوده، آغوشمان را باز کرده‌ایم؟ یا پنجه‌هایمان را تیز کرده‌ایم برای زخمی کردنشان. آدم نباید در برابر حق کوتاه بیاید. نرمشی در برابر باطل نباید داشته باشد. این دو اصل پیشفرض این متن هستند اما من به فکر آن قشری هستم که اتفاق رفح کم‌کم آنها را از خواب پرانده و گیج و ویج می‌گویند نه، انگار چیز دیگری هم این وسط در جریان است که تا حالا نفهمیده بودیمش. ولی ما با جو تلخی که ایجاد کرده‌ایم و می کنیم، با برچسب‌هایمان داریم آنها را می پرانیم. من سوالم این است که برای آن جوانان و نوجوانانی که حتی از سر جو و تقلید به این کمپین‌ها پیوسته‌اند خوراک آماده کرده‌ایم که مزه حق را آرام‌آرام به او بچشانیم؟ برای این پذیرفتنشان کنار خودمان در مسیر حق، آماده‌ایم؟ مگر نه اینکه مخاطب مواجه با حق را می‌توان در سه درجه طبقه‌بندی کرد؟ منکر، کمتر معتقد و معتقد! برای پیوستن این افراد به حق آیا یک میزان حجت کافی است؟ آدم معتقد سریع تسلیم می‌شود ولی منکر چه؟ به نظر من سوای از آدم‌های مزوّر، آدم‌های حق ناطلب و... قشری هستند که رفح انگار دلشان را تازه تکان داده و من معتقدم مسئله فلسطین جریانی است که روز به روز دل‌های بیشتری را با خود همراه می کند. خون پاک نوزادان و شهدا حجتند. حجت تمییز حق از باطل... حالا که گروهی دارند آرام‌آرام و دیر به این موج می‌پیوندند، تلخ نباشیم. همه مثل هم نیستند. امروز برای دل های حق‌طلب حتما دیر نیست... ✍ 📩 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
🔅 *نشست دوم این‌گاه* نشست های تاریخ شفاهی و امروز با حضور: دکتر مریم قاسمی کارشناس مجری: دکتر طیبه جعفری 🗓️یکشنبه بیستم خرداد 1403/ ساعت 16 خیابان آبشار، خانه هنرمندان 💠 حوزه هنری استان اصفهان در مجازی: وبسایت | اینستاگرام | ایتا | بله |
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
📖 کتاب به‌قلم اکرم کریم‌زاده 📚 از مجموعه چهارده خورشید، یک آفتاب، برش‌هایی کوتاه از زندگی و زمانه‌ی علیه‌السلام است. 🔳 کتابی که می‌توان در یک نشست کوتاه آن را خواند و اطلاعات خوبی از زندگی و شخصیت این امام عزیز را به دست آورد. 👌 کتابی که نویسنده برای نگارش آن از بیش از ۵۰ منبع استفاده کرده است. 📌 🆔 @nashreshahidkazemi
🎂 🗓 🧕 حدیثه محمدی اگر بخواهم از بین بچه های کلاس ، یک نفر را معرفی کنم که هم فعال باشد و هم پر از انگیزه نوشتن و نویسندگی قطعا آن نفر حدیثه است . حدیثه از آن دست آدم هایی است که عمیقا عاشق نوشتن است ، از آن هایی که نویسندگی اولویت اول زندگی اش است . و با تمام سختی دوری راه و داشتن دو فرزند کوچک تمام کلاس ها و کارگاه ها را حاضر است ‌‌. از آن هایی که با تمام خستگی روزش شب ها بعد از خواباندن امیرحسین ، پسرک ۱ ساله اش، از سکوت شب استفاده میکنید و می نشیند پای نوشتن و خواندن . تازه انگار همه که میخوابند خون میدود زیرپوستش و شوق نوشتن خستگی روز را از تنش در میکند ‌. با همان بار اولی ک ملاقاتش کنی میرود و مینشیند وسط قلبت، آن جا که جای آدم های باصفا و با معرفت است ‌. یکرنگی و صداقت و مهربانی حدیثه از همان دیدار اول در رفتارش پررنگ است . قلم اش لطیف است و زنانه ، از آن قلم هایی که احساسات را به خوبی بروز میدهد و خواننده را درگیر خودش می کند . در جشنواره گل سرخ شازده کوچولو نفر دوم شد . و مطالبش در روزنامه های اصفهان زیبا ، فارس زندگی چاپ می شود ‌. ○● @revayat_khane ●○
مجموعه ادبی روایتخانه
🎂#معرفی_اعضا 🗓#روزنوشت 🧕 حدیثه محمدی اگر بخواهم از بین بچه های کلاس ، یک نفر را معرفی کنم که هم
🎂 🗓 🧕 زینب السادات مدنیان معلم ها ذاتا مهربانند . یعنی راستش فکر میکنم آدم های مهربان و باحوصله شغل معلمی را انتخاب میکنند . و زینب از آن معلم های مهربان و صبور است ، از آن هایی که حتی موقع عصبانیت باز هم لبخند می زند ، لبخندی که ملاحت وجودش را نشان میدهد. هر وقت نگاهش ‌کنی لبخند گوشه لبانش هست و لبخند دائمی ترین ویژگی زینب است . دغدغه مند است ، برای نوشتن اش همیشه دغدغه دارد ، دغدغه موضوعات خوب و تاپ ، موضوعاتی که اثر گذار باشد و ارزشمند . همین دغدغه هم او را برد سمت نوشتن نوجوانی یک آدم موفق ... برایش مهم بود که آدم ها بدانند چه ویژگی هایی در یک فرد در نواجوانی او را میرساند به قله موفقیت در جوانی ... و ما بی صبرانه منتظر چاپ کتابش هستیم . ○● @revayat_khane ●○
⚠️#درست_بنویسیم دیگه کارمون به جایی رسیده که به حافظ هم میگیم درست بنویسه 😎 #حشو 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
🎂 🗓 🧕 زهرا امینی از سن خیلی کم نویسندگی را در قلمستان اصفهان با سلمان باهنر شروع کرد. بعدتر به روایتخانه پیوست و سر کلاس های اقای دانشگر نشست. هرچند نشستن برایش سخت ترین کار دنیاست. شاید همین سرک کشیدن به هرجا باعث غنی شدن تجربه زیسته اش شده و این مسئله توصیفات نوشته هایش را قوی کرده است. خیلی راحت نسخه ی اولیه رمانش را می نویسد. اما سخت اصلاح و بازنویسی می کند. با کارهای مختلف حسابی خودش را خسته می کند. صبح ها تا ظهر معلم است. ظهرتا شب مادر است و فعال فرهنگی و از ساعت ۱۲ شب به بعد زیست نویسندگی اش آغاز می شود. 🎖کتاب «قابیل فراموش نمی شود» او در جشنواره ی نویسندگان جوان برگزیده شد. 🔜 یک رمان و یک روایت چاپ نشده در راه دارد... 📚آثار: قابیل فراموش نمی شود معجزه ی بن سای(مشترک) سنجاب های لهستانی(مشترک) ○● @revayat_khane ●○
مجموعه ادبی روایتخانه
📣روایتخانه برگزار می‌کند: ✏️دوره قلم ماجراجوی من 🎓مدرس : سرکار خانم گلزار اسدی 🧕ویژه دختران ۱۰
❌ چیزی به پایان مهلت ثبت نام دوره قلم ماجراجوی من نمونده ... 🖐 تنها به اندازه ی انگشتان یک دست ظرفیت باقی مونده و تا دیر نشده فرصت رو از دست ندید... 🎈این مژده رو هم بدهیم برای سنین بالاتر هم کلاس نویسندگی خلاق خواهیم داشت که به زودی اطلاع رسانی خواهیم کرد با ما همراه باشید... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
📣 روایتخانه برگزار می‌کند: 💡دوره نویسندگی خلاق «نوقلم» 💢ویژه دختران و پسران نوجوان 👈 ۱۴ تا ۱۸ سال 🧕کلاس دختران: 🕓 شنبه‌ها از ساعت ۱۶ الی ۱۸ 🧑🏻‍🦰کلاس پسران : 🕓 دوشنبه‌ها از ساعت ۱۶ الی ۱۸ ⏳مهلت ثبت‌نام: 📅 ۳۱ خرداد ❗️شروع کلاس‌ها از هفته‌ی اول تیرماه به مدت ۱۰ جلسه 📞 جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به شناسه @talangorane75 پیام دهید با ما همراه باشید 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
📘 کتاب «پنجره‌ای رو به خانه‌ ما» در یک ماه به چاپ دوم رسید. روایت زندگی خانم زهرا صادقی مادر ۱۰ فرزند 📌 خانم زهرا صادقی، بانوی جوان در روزگاری که تصویر مطلوب و غالب از خانواده با یک یا دو بچه ترسیم می‌شود، با انتخاب مسیری متفاوت با ده فرزندش تصویر دیگری ساخته است. تصویری از خانه‌ای که پر از هیاهو و زندگی است، تصویری از رشد و بالندگی زنی با نقش مادری، تصویری شیرین از مادرانگی. 🛒 لینک سفارش اینترنتی کتاب: http://B2n.ir/r97736 انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
✅ امام محمدباقر علیه‌السلام گفت: «حریص بر دنیا مثل کرم ابریشم است که هرچه پیله‌اش بیشتر شود، بیرون آمدنش مشکل‌تر می‌شود.» دیگر از دنیا بدم آمد. 📖 | بهزاد دانشگر 📌 🆔@nashreshahidkazemi