🍁در #عملیات_رمضان
صحنه های سخت و تلخ زیاد بود.
عده ای رفتند مجروح های شب قبل را بیاورند.
وقتی برگشتند گریه می کردند.
می گفتند همه #شهید شده اند.
پرسیدیم #تیر_خلاص بهشان زده بودند؟
گفتند: نه، از #تشنگی شهید شده بودند.
طبق دستور بر می گشتیم #عقب.
بعضی از بچه هایی را که روی زمین #افتاده بودند می شناختم.
رفتم بالای سرشان.
زخمی نبودند.
تکان هم نمی خوردند.
#سرم را روی سینه شان که گذاشتم می شنیدم که قلب شان آرام می زند.
لب هایشان هم #خشک خشک بود.
در گرمای بالای 50 درجه که می جنگی، تیر و #ترکش لازم نیست.
چند #ساعت به تو آب نرسد کارت تمام است."
#عملیات_رمضان
#عطش
#شهید
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فاصله بین شوش تا #فکه یک ساعت و نیم است. در صندلی های عقب بین حسن و مجید نشسته بودم. محید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می کرد. توی این فاصله داشت #سوره_فجر را حفظ می کرد.
قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می خوانم؟ من داشتم حفظ هایش را کنترل می کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى (27-30)»، رسیدیم به فکه.
مجید به حسن گفت: نمی دانم چرا آیات آخر سوره را نمی تونم حفظ کنم. گیر دارد. نمی دانم گیرش چیست؟
حسن با خنده گفت: می دانی گیرش چیست؟ گیرش یک #ترکش است. گیرش یک لقمه #شهادت است. بابا! یا ایتها النفس المطمئنة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست.
راست می گفت حسن. گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی های خدا، یک لقمه شهادتی بود که در فکه با هم نوش جان کردند.
#شهید_مجید_بقایی
#سیره_عبادی_شهدا
#حفظ_قرآن_شهدا
راوی: مرتضی صفاری
#کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه 300-299.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
#کلیپ 🍃اگر با #دوربینِ انصاف اندکی به اطراف نگاه کنی ، می بینی که #جنگ هنوز هم ادامه دارد📷 🇮🇷 کان
🍃اگر با #دوربینِ انصاف اندکی به اطراف نگاه کنی ، می بینی که #جنگ هنوز هم ادامه دارد📷
.
🍃 سرفه هایی که قصه ی جنگ را برای #جانباز شیمیایی تداعی می کند
🍃ویلچری که چرخ هایش ،روزگاری را حکایت میکند که رزمنده_ای دست و پایش را برای حفظ این #مملکت به ودیعه گذاشته است
🍃درمیان چشمک ستارگان شهر ، رویای صادقه ای که دل خوشی فرزند شهیدی است
.
🍃در کوچه پس کوچه های بی کسی,سنگ قبر بانام شهیدِ #گمنام مونس روزهای تنهایی #مادری است..
.
🍃در محله ی انتظار، چشم هایی است که هنوز هم به در ِخانه دوخته شده تا شاید از عزیز سفرکرده خبری شود.✉️
.
🍃کمی آنطرف تر مردی با ایمان کوله پشتیِ #غیرت بر دوش با کاسه آبی بدرقه می شود به مقصد #دمشق.
🍃 #محمد_جنتی هر چه داشت در طبق #اخلاص گذاشت و فدای #بانوی_دمشق کرد
🍃مدافع بود هم برای حرم هم برای قلبش.#شهادتش دل هیئت #فاطمیون و زینبیون و حیدریون را سوزاند .
🍃#حاج_حیدرِ سوریه شهید و #جاوید الاثر شد .شاید هم میخواست قلبش را در آنجا جا بگذارد.❤️
🍃توسل به #امام_حسن(ع) سبب شد بعد از دوسال #پیکرش بر گردد.و دلتنگی های فرزندانش کمی تسکین یابد.
🍃این روزها خانواده اش با نبودنش در کنار #خاطرات جامانده زندگی می کنند.
🍃 #ترکش های زخم زبان عده ای ،دلِ داغدار خانواده #مدافعان_حرم را می سوزاند...
🍃هنوز هم جنگ ادامه دارد...
. ✍به قلم #طاهره_بنائی_منتظر.
#شهید_مدافع_حرم_محمد_جنتی .
📅تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۱۲/۱۸.
📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۶.
📇تاریخ انتشار طرح:۱۳۹۸/۱۲/۰۴.
❣محل شهادت: استان حماه _ سوریه
#روحمان_با_یادش_شاد
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🍁در #عملیات_رمضان
صحنه های سخت و تلخ زیاد بود.
عده ای رفتند مجروح های شب قبل را بیاورند.
وقتی برگشتند گریه می کردند.
می گفتند همه #شهید شده اند.
پرسیدیم #تیر_خلاص بهشان زده بودند؟
گفتند: نه، از #تشنگی شهید شده بودند.
طبق دستور بر می گشتیم #عقب.
بعضی از بچه هایی را که روی زمین #افتاده بودند می شناختم.
رفتم بالای سرشان.
زخمی نبودند.
تکان هم نمی خوردند.
#سرم را روی سینه شان که گذاشتم می شنیدم که قلب شان آرام می زند.
لب هایشان هم #خشک خشک بود.
در گرمای بالای 50 درجه که می جنگی، تیر و #ترکش لازم نیست.
چند #ساعت به تو آب نرسد کارت تمام است."
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
.
🔸طلبه روشندل دفاع مقدس
سوم اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در روستای «فیال» از توابع شهرستان «#بروجرد» به دنیا آمد. چندروزی از تولدش نگذشته بود که به بیماری آبله مبتلا شد؛ بنابراین پس از ۴۰ روز بینایی خود را از دست داد. علاقه وافر او به مسائل دینی و مذهبی باعث شد که اهالی روستا به او لقب شیخ بدهند؛ بنابراین قدم در دانشگاه امام صادق (ع) #حوزه_علمیه بروجرد نهاد. این بیداردل که چشم به دنیای ظاهر بسته بود، مشتاقانه به یادگیری مسائل دینی پرداخت و بعد از چهار سال اقامت در بروجرد و گذراندن مقدمات، با توجه به هوش و استعدادی که خداوند به او عطا فرموده بود، به پیشنهاد علمای آن دیار، جهت ادامه تحصیل راهی «قم» شد.
🔹گوشهای از خاطرات شهید از زبان برادر:
یعقوب نزد من اشعار و دعا حفظ میکرد. یک روز از من خواست که وساطت او را برای اعزام به جبهه کنم؛ زیرا بسیج به علت #نابینا بودن از اعزام او جلوگیری میکرد. من رفتم و با گفتوگوی بسیار سعی کردم برادران سپاه را متقاعد کنم تا ایشان را به جبهه اعزام کنند، و سرانجام تلاشم ثمر داد و موفق شدم که آنها را راضی کنم. بعد از اینکه فرمهای مربوط به اعزام را پر کردم، خبر موافقت بسیج را به یعقوب دادم. او از خوشحالی در پوستش نمیگنجید و مانند کسی که به آرزویش رسیده باشد، بسیار خرسند بود».
ایشان سرانجام در تاریخ ۱۳۶۳/۰۴/۱۲ به جبهه اعزام شد. مسئولین بهخاطر شرایط جسمی و نابینا بودن او، وی را به خط دوم جبهه اعزام کردند تا به #تبلیغ و ارشاد رزمندگان بپردازد؛ ولی با اصرار زیاد شیخ یعقوب، او را به خط مقدم جبهه اعزام کردند تا به معبودش نزدیک شود.
سنگر یعقوب مأمن بچههای پاکدلی بود که در اوقات استراحت و بیکاری با شنیدن صحبتها و لطیفههای او، #روحیه میگرفتند.
هنوز ۲ ماه و نیم از اعزامش به جبهه، دیار افلاکیان و عاشقان نگذشته بود که ندای «إرجعی الی ربک» را به گوش جان شنید و در تاریخ ۱۳۶۳/۰۶/۲۲ بر اثر اصابت #ترکش به سر و سینهاش به معشوق خود رسید و ندای حق را در منطقه «#زبیدات» لبیک گفت. از او وصیتی به یادگار نماند؛ اما به دوستانش سفارش کرده بود که اگر شهید شدم، من را در بهشت شهدای بروجرد در کنار دیگر سبکبالان عاشق به خاک بسپارید.
📕منبع:
خبرگزاری دفاع مقدس 👇
https://B2n.ir/b59021
#روز_جهانی_نابینایان
#شهید_یعقوب_نظامالاسلامی
#طلبه_روشندل
#تبلیغ_و_روشنگری
#جهاد
🕊محتوای روایتگری راویان👇🏻
https://eitaa.com/revayatgare_shohada
═══✼🍃🌺🍃✼═══
.
🎤برادر رحیمی، لطفا در مورد کار خودتان برای ما توضیحاتی بدهید؟
من مدت سه ماه است که در گروه تخریب و خنثیسازی مین در جبههها فعالیت مینمایم و کار ما به اینصورت است که برای خنثیسازی میدانهای مین به کمک سایر برادران در حین عملیات و بعد از آن فعالیت مینماییم.
🎤 شما تا به حال در چه محلهایی فعالیت داشتهاید؟
اولین ماموریت من در محل نهاره بزرگ بود و بعد از آن در سوسنگرد رفتم و اخیرا هم برای عملیات رمضان به این منطقه آمدهام.
🎤انگیزه شما از آمدن به جبهههای نبرد با وجود اینکه با عصا راه میروید چیست؟
همانطور که در قرآن آمده است جهاد برای همه مردم از بزرگ و کوچک و زن و مرد به هر صورتی که میتوانند واجب است و من هم چون میدیدم که در جبههها احتیاج به نیرو وجود دارد برای دیدن دوره به پادگان امام حسین (ع) رفتم و با #گروه_تخریب به جبهه آمدم و امیدوارم که با اینکار بتوانم قدمی در راه اسلام برداشته باشم و همچنین برای لبیک گفتن به فرمان امام به جبهه آمدهام.
🎤 شما زمانی که برای خنثی کردن مینها میروید چه احساسی دارید؟
روحیه ما بسیار عالی است و زمانی که میبینیم میتوانیم کاری انجام دهیم احساس غرور و شادی به ما دست میدهد و این نشاندهنده ایمان برادران ما میباشد وقتی که وارد #میدان_مین میشویم تنها ارزشی که داریم این است که توفیقی بدست آوریم و خدا شهادت را نصیب ما گرداند و همیشه در نمازهایمان برای شهادت در راه خدا دعا میکنیم.
🎤 فکر میکنید انگیزه ورود ما به خاک عراق چیست؟
عراق وقتی که به ایران حمله کرد هدفش گرفتن و #غصب خاک ایران بود و همانطور که دیدیم به عنوان مثال اسم #خرمشهر را #محمره گذاشتند و در شهرهای اشغال شده مراکز شهرداری و شهربانی و ادوات مختلف تشکیل دادند. ما برای اسلام میجنگیم. هدف ما از ورود به خاک عراق #کشورگشایی نیست بلکه هدفمان این است که حقمان را از عراقیها بگیریم و همچنین میخواهیم به #مردم_عراق کمک کنیم تا یک حکومت اسلامی را در عراق برپا کنند و ما برای آزاد کردن ملت عراق وارد خاک آنها شدیم و امیدواریم که با آزاد کردن عراق بتوانیم وارد خاک #لبنان شده و #اسرائیل را شکست بدهیم و امیدوارم که در جنگ برای آزادی #فلسطین هم بتوانم کاری انجام دهم که مفید باشد.
🎤 شما در مدتی که در جبهه بودید، خاطراتی را که دارید برای ما تعریف کنید؟
البته جبهه تماما خاطره است. یک روز وقتی که در میدان مین بودیم یکی از برادران به نام #مصطفی_موحدی روی مین رفته و شهید شد در همان لحظهای که مین منفجر شد و این برادر به زمین افتاد همه دیدند که ناگهان #کبوتر_سفید از روی سینه این برادر برخاسته و به آسمان رفت اما هیچکس نفهمید که این کبوتر از کجا آمده بود.
خاطره دیگری که دارم در مورد #قرآن است. یکی از برادران که قرآنی در جیبش و بر روی سینهاش بود، وقتی که توپی در نزدیکیش منفجر شد #ترکش توپ به سینهاش و بر روی قرآن خورد اما قرآن آن ترکش را نگهداشت و نگذاشت که در بدنش فرو برود و این برادر حتی زخمی هم نشد و ترکش از قرآن رد نشد.
یکروز دیگر دو برادر بودند که در اثر #انفجار مین شهید شده و تمام بدنشان سوخته بود اما همان جیبی که قرآن در آن بود سالم مانده و قرآن ها هم سالم مانده بود و همه این اتفاقات به ما میفهماند که این جنگ خدایی است و فرمانده همه جبههها #امام_زمان_(عج) است.
🎤 شما چه پیامی برای سایر برادران و خواهران دانش آموز خود دارید؟
پیام من این است که برادران و خواهران #دانش_آموز، به هر صورت که میتوانند برای اسلام فعالیت کنند و درسهایشان را ادامه دهند و در مواقع بیکاری اگر میتوانند حتما به جبههها بیایند تا بتوانند در راه اسلام خدمتی انجام دهند و اگر هم نمیتوانند، سعی کنند که در شهرهای خودشان و در پشت جبههها مساجد و مدارس هر کاری که از دستشان برمیآید انجام دهند.
📕منبع:
خبرگزاری دفاع مقدس https://dnws.ir/0015zn
#بهمناسبت_13_آذر_روز_جهانی_معلولان
#علیاکبر_رحیمی
#تخریبچی
#دانش_آموز
#نوجوان
🕊محتوای روایتگری راویان🕊
@revayatgare_shohada
═══✼🍃🌷🍃✼═══