هدایت شده از المرسلات
♨️#معرفی_تدریس| رسائل بخش۳ (پایه8)
🎙مدرّس: محسن ابراهیمی
🌐آیدی: eitaa.com/ebrahimi845
🔰مکان تدریس: مَدرَس مصلّی (فعلا به صورت مجازی خداهد بود)
✅دوستانی که مایلند این درس را #انتخاب کنند جهت هماهنگی در #گروه زیر عضو شوند👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3540058175C39d23a8152
📌انشالله صوت جلسات در کانال دروس مجازی المرسلات نیز بارگذاری خواهد شد👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1721434112C7e17979da1
#اصول_فقه
@almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
📝#تقریر| گزارشی از ماجرای «قصد امتثال امر» از «امرسازی» تا «انکار»
▫️در میان اصولیین واجبات به دو دسته کلی تعبدی و توصلی تقسیم می شود. تعبدی آن واجبی است که باید به قصد قربت انجام شود و توصلی آن است که صرف تحقق آن کافی است و نیازی به قصد قربت در آن نیست. البته معنای تعبدی، اختلافی است و تفاصیل بیشتری دارد که می توان به کتاب «اصول الفقه» و «مناهج» مراجعه کرد.
▫️مشهور اصولیین، مصداق قصد قربت لازم در تعبدیات را در بحث تعبدی-توصلی، «قصد امتثال امر» می دانند. اما برخی از ایشان در مباحثی دیگری که اشاره خواهد شد، دست از این مبنا برمی دارند و قصد مطلوبیت و محبوبیت آن فعل و بلکه احتمال مطلوبیت و محبوبیت را کافی می دانند.
▫️بر اساس اینکه چه چیزی را مصداق قصد قربت لازم در تعبدیات می دانند، سه مسلک عمده بوجود آمده است:
1️⃣مسلک اول: لزوم قصد امتثال امر
▫️چند مسئله در این مسلک وجود دارد:
▪️1- مسئله اول این است که برخی معتقد شده اند که اخذ قصد امتثال در ماموربه واجبات تعبدی استحاله دارد. به این معنا که محال است که در امر «اقیموا الصلاه»، «قصد امتثال امر» به عنوان جزء و یا شرط صلاه قرار گیرد. تقاریر مختلفی برای استحاله قصد امتثال امر، بیان شده است. (ر.ک: مناج الوصول و سیری کامل در اصول)
▫️برخی از اصولیین همانند حضرت امام (ره) هیچکدام از این وجوه استحاله را نمی پذیرند و اخذ قصد امتثال را در مأمور به ممکن می دانند. اما عمده اصولیین استحاله را پذیرفته اند. ایشان از طرفی اخذ قصد امتثال را محال و از طرفی ملاک عبادیت عبادت را قصد امتثال می دانند، لذا برای جمع بین این دو به راههای دیگری متمسک شده اند. به عنوان نمونه مرحوم آخوند (ره) معتقدند که اساسا قصد امتثال امر از اجزائ مامور به نیست بلکه دخیل در غرض است و عقل وادی امتثال، حاکم بر آن است. اصل خارج کردن قصد امتثال از عداد سایر اجزا و شروط را مرحوم شیخ اعظم نیز، در بحث رجحان احتیاط در عبادات بیان کرده است.
▫️یکی دیگر از راهها که منسوب به محقق نائینی است (البته مرحوم آخوند نیز آن را احتمال داده و نقد کرده است) و مرحوم مظفر نیز در اصول فقه آن را پذیرفت، نظریه متمم جعل است. این نظریه را مرحوم امام (ره) نیز در مناهج مورد بررسی قرار داده است.
▫️خلاصه اینکه یا باید اخذ قصد امتثال امر در مامور به ممکن باشد و یا باید به طریقی، دلیلی برای لزوم قصد امتثال پیدا شود.
▪️2- در این مسلک پس از اینکه لزوم قصد امتثال امر، پذیرفته شد، سوالی که ایجاد می شود، این است که آن امر چه ویژگی ای باید داشته باشد؟ در پاسخ به این سوال اقوال متعددی وجود دارد همانند: الف) امر بالخصوص همانند «اقیموا الصلاه» برای کسانی که می خواهد نماز را بدون هیچ گونه شک و تردیدی در اجزاء و شرایط بخواند ب) امر اجمالی همانند «اقیموا الصلاه» برای کسی که قبله را نمی داند و می خواهد به چهار طرف نماز بخواند. (اشکال ابن ادریس در مسئله علم اجمالی). ج) امر عقلی. د) امر شرعی بدست آمده از ملازمه با امر عقلی. ه) امر مولوی. و) امر ارشادی. ز) امر نقلی ولو ارشادی. (قابل توجه است که این اقوال هم عرض نیستند).
▪️3- یکی دیگر از مسائل موجود در این مسلک امر سازی است. از آنجایی که گاهی امر موجود از فعلیت ساقط می شود (همانند مسئله ضد) و یا اینکه اساسا امری در مسئله وجود ندارد (مسئله شبهه وجوبیه بین وجوب و اباحه) و یا به هر دلیل دیگری، امر وجود ندارد و از طرفی لازم است که مکلف، قصد امتثال امر داشته باشد، قائلین به این مسلک از طرق مختلفی بر اساس مبنایی که برای امر در مسئله قبل پذیرفته اند، دست به امرسازی می زنند. برخی از این طرق عبارتند از: الف) ترتب. ب) ملازمه بین ثواب و امر در جایی که ثواب مفروض است. ج) امر عقلی محض. د) ملازمه امر عقلی و شرعی. ه) امر ارشادی شارع. و) امر استحبابی در مسئله تبدیل امتثال به امتثال) امر استحبابی در قاعده در تسامح ادله سنن.
2️⃣مسلک دوم: کفایت قصد مطلوبیت
▫️ظاهر اصولیین در مسئله تعبدی و توصلی این است که تنها ملاک عبادیت عبادت، «قصد امتثال امر» است و بلکه بر انحصار آن، دلیل اقامه می کنند. اما وقتی که از این بحث خارج می شوند و وارد در مسائلی می شوند که در انها امر وجود ندارد، اگر نتوانند امری بتراشند، دست از این ملاک بر می دارند. برخی از این مسائل عبارتند از: ضد، عبادیت طهارات ثلاث، رحجان احتیاط در عبادات.
▫️پس از دست برداشتن از لزوم «قصد امر»، به سراغ سایر مصادیق قصد قربت همانند «قصد مطلوبیت» و یا «قصد محبوبیت» می روند. آخوند (ره) و مرحوم مظفر (ره) بیان می دارند که اشکال استحاله فقط در «قصد امتثال» جاری است و سایر مصادیق مبتلا به این اشکال نیستند. اما امام (ره) در مناهج برخی از تقریرات اشکال را در این موارد نیز جاری می دانند. هر چند این اشکالات نیز قابل حل هستند.
3️⃣مسلک سوم: کفایت قصد احتمال مطلوبیت
▫️در مسلک اول و دوم باید علم به امر و یا حداقل علم به ملاک امر وجود داشته باشد. در مسلک دوم، در جایی که امر وجود داشته است و در حال حاضر، از فعلیت ساقط شده است، اینکه قبلا امر فعلی بوده است، دلالت دارد بر این که پس مصلحت و مطلوبیت آن باقیست و الآن به دلیل مانع فقط فعلیت آن برداشته شده است.
▫️اما گاهی همانند مسئله رجحان احتیاط در عبادات در فرض دوران بین وجوب و اباحه یا کراهت، نه تنها علم به امر وجود ندارد، بلکه مطلوبیت آن عمل نیز محرز نیست چون احتمال کراهت و یا اباحه نیز وجود دارد. در این مسئله برخی از اصولیین همانند شیخ اعظم (ره) در رسائل، قصد احتمال مطلوبیت را نیز کافی می دانند.
▫️در این مسلک در مورد منشأ احتمال مطلوبیت دو گرایش وجود دارد: برخی معتقدند هر احتمالی از هر جایی که باشد ولو نیش غولی باشد را می توان معتبر دانست و بر اساس آن عبادت را به قصد احتمال مطلوبیت انجام داد . اما برخی معتقدند که این احتمال باید یک منشأ صحیحی همچون خبر ضعیف و یا فتوا داشته باشد.
▪️برخی از مباحثی از علم اصول که درگیر این مسئله هستند، عبارتند از: تجری و مسئله ترتب ثواب در نزاع شیخ و محقق سبزواری در ملازمه بین ثواب و امر، ضد و ترتب، عبادیت طهارات ثلاث، تعبدی و توصلی، تبدیل امتثال به امتثال (پاروقی اصول فقه در ابتدای اجزاء)،
علم اجمالی و صلات به اربع جهات، رجحان احتیاط در عبادات، اطلاق و تقیید.
✍️محسن ابراهیمی ۰۰/۰۷/۱۰
#اصول_فقه #پای_درس_استاد
@almorsalaat
🔊در تفصیل این مطلب صوت زیر را از استاد فرحانی #بشنوید👇👇
هدایت شده از المرسلات
استاد علی فرحانیghasde-emtesale-amr.mp3
زمان:
حجم:
27.83M
🌀#اصول_فقه|بحثی جامع در موضوع قصد امتثال امر
🎙استاد علی فرحانی
📌استاد در این صوت که ویرایش شده جلسات 5، 6، 9 و 11 اسفند 99 از تدریس رسائل در مدرسه امام کاظم (ع) است، به مناسبت بحث از رجحان احتیاط در عبادات، بحث مفصلی در مورد قصد امتثال امر و نگاه های مختلف موجود در آن را مطرح می کنند. از امتیازات این صوت این است که به عمده بخش های ان به صورت پرسش و پاسخ و گفتگو است.
#پای_درس_استاد #رسائل
@almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
📝#یادداشت| ملازمه ثواب و امر شرعی از نگاه شیخ اعظم (ره)
▫️در برخی از روایات شرعی و همچنین در برخی از احکام عقلی، حکم به وجود ثواب بر امتثال فعلی شده است. یکی از مسائل علم اصول این است که آیا بین ثواب و امر شرعی ملازمه وجود دارد یا خیر؟
▫️یکی از مواردی که مرحوم شیخ از این بحث استفاده میکند، مسئله امکان احتیاط در شبهه وجوبیه است.
▫️در جایی که به دلیل وجود دلیلی غیرمعتبر در مورد یک عبادت دوران بین وجوب و غیراستحباب (کراهت یا اباحه) حاصل میشود، این سوال بوجود می آید که آیا احتیاط در این موارد ممکن است یا خیر؟
▫️منشا این سوال نیز این است که چون در عبادت قصد امتثال امر لازم است و در چنین موردی ممکن است که امری وجود نداشته باشد (چون در کراهت و اباحه امر وجود ندارد) قصد امتثال امر ممکن نیست.
▫️یکی از راههای تصحیح عبادت در دوران بین وجوب و غیراستحباب این است که به طریقی، امری ساخته شود.
▫️یکی از راههای ساختن امر استفاده از ملازمه بین ثواب و امر است.
▫️این ملازمه را مرحوم شیخ در دو موضع بیان می کند:
1⃣موضع اول: عقل حکم میکند که شخص محتاط مستحق ثواب است. در نتیجه اگر بین ثواب و امر ملازمه باشد، میتوان گفت که میتوان با قصد امتثال آن امر، عبادت را انجام داد.
2⃣موضع دوم: در جایی که منشا احتمال وجوب، یک خبر غیرمعتبر باشد، و در آن خبر، ثوابی برای امتثال آن عمل بیان شده باشد، روایات "من بلغ" میگویند که آن ثواب را خداوند متعال به شخص عامل میدهد. در این صورت نیز اگر بین ثواب و امر ملازمه باشد، میتوان روایت را به قصد امتثال آن امر انجام داد.
❌جناب شیخ در هر دو موضع میفرمایند، استحقاق ثواب ملازم با امر شرعی نیست و اشکالاتی را بیان می کنند.
▪️ایشان در موضع اول اصل ملازمه را میپذیرند اما معتقدند که امری که لازم ثواب است، امر عقلی احتیاطی است و امر احتیاطی، امر مستقلی نیست و در واقع ارشاد به امر آن عبادت است.
▪️در موضع دوم میفرمایند که ثواب وارده در این روایات، به اصل احتیاط تعلق گرفته و در مقابل خود آن عبادت نیست. در این موضع نیز ثواب ملازم با امر است اما چون عقل نیز حاکم به اصل این ثواب است، امر شرعی ملازم با این ثواب نیز، امر ارشادی است و امر ارشادی امر مستقلی نیست و ارشاد به امر دیگری است.
▪️اشکال دیگری که در هر دو موضع وجود دارد این است که اگر چه که این اوامر مولوی هم باشند، در صورتی فایده دارد که مامور به آن امر، خود آن عبادت باشد. اما در این دو موضع، امر به اصل احتیاط و انقیاد تعلق گرفته و این امر به نفس آن عبادت تعلق نمیگیرد، لذا نمیتوان در انجام عبادت، آن را قصد کرد.
▫️شیخ فرض دیگری را نیز در مورد ثواب بیان میکنند و آن درجایی است که در روایت معتبری، ثوابی برای عبادتی بیان شده باشد. در اینجا ثواب ملازم با امر مولوی است و عبادت را میتوان به قصد آن امر امتثال کرد. کما اینکه از بیان عقاب بر فعل و یا ترک، وجوب و حرمت بدست میآید.
✍محسن ابراهیمی ۰۰/۸/۱۴
#اصول_فقه #رسائل
@almorsalaat
#یادداشت| آیا قضا تابع اداست یا محتاج به امر جدید؟
برخی معتقدند که قضا تابع اداست به این معنا که همان امری که وجوب ادا را بیان می کند، برای اثبات وجوب قضا در صورت عدم اتیان در وقت، کافی است.
دلیل دیدگاه ایشان این است که میگویند مثلا در امر بالصلاه فی الوقت، تعدد مطلوب وجود دارد. مطلوب اول اصل نماز است لابشرط از وقت. و مطلوب دوم نماز در وقت مشخص است. لذا اگر مطلوب اول از دست رفت و مکلف نماز را در وقت امتثال نکرد، مطلوب دوم باقیست و باید خارج وقت انجام شود.
برای اثبات تعدد مطلوب بودن امر به اداء دو راه وجود دارد: یا اینکه به نحوی از ظهور امر اداء، وجوب قضا استفاده شود؛ به این صورت که امر به اداء فی الوقت، ظاهر در دو مطلوب باشد (اصل واجب و واجب فی الوقت). راه دوم اینکه به نحوی به حکم عقل، تعدد مطلوب اثبات شود.
برخی دیگر معتقدند که از امر به اداء وجوب قضا در خارج وقت، بدست نمی آید. بلکه شارع باید امر جدیدی برای وجوب قضا انشاء کند. لذا میگویند که قضا تابع ادا نیست.
در این دیدگاه نیز دو مبنا وجود دارد. برخی میگویند که امر جدید کاشف است از اینکه امر به اداء به صورت تعدد مطلوب بوده است و برخی همچون شیخ اعظم در رسائل معتقدند که امر به قضا، امری مستقل است و امر به اداء، به صورت وحدت مطلوب است.
یکی از ثمرات تفاوت مبنا در امر به قضا، در مسئله دوران بین اقل و اکثر در تعداد نمازهای فوت شده است.
اگر قضا تابع ادا باشد (به دلیل تعدد مطلوب بودن) و یا اگر امر جدید به قضا، کاشف از تعدد مطلوب باشد، در این صورت استصحاب عدم اتیان و همچنین قاعده اشتغال جاری می شود و بنا بر اکثر گذاشته می شود (و بلکه به گفته مرحوم مظفر اصلا در این فروض فوت و به تبع، قضا صدق نمی کند، چون امر به اصل صلاه، فعلی است) اما اگر تابع اداء نباشد و امر جدید نیز مستقل از امر اول باشد، استصحاب و اشتغال جاری نمی شود و بنا بر اقل گذاشته می شود و در اکثر برائت جاریست.
✍️محسن ابراهیمی ۰۰/۰۹/۱۲
#اصول_فقه #رسائل
🌀فقه روز👇
https://eitaa.com/joinchat/1156972562C995b2572a2
هدایت شده از المرسلات
✅#تحول_در_حوزه| بنده طرفدار اختصاص یافتن به مسئله اصول به عنوان یک علم مستقل نیستم و خیلی برای حوزه مفید نمیدانم؛ اصول باید در خدمت فقه باشد.
🔵آنچه مسلم است، این است که در حوزه، علم فقه و اصول - که دنبالة فقه است - مبنای کار حوزه است؛ اما بنده طرفدار اختصاص یافتن به مسئله اصول به عنوان یک علم مستقل نیستم و خیلی برای حوزه مفید نمیدانم؛ اصول باید در خدمت فقه باشد. خود فقها و اصولیین هم معترفاند که بعضی از مباحث اصولی هیچ خدمتی به فقه نمیکند، ارتباطی هم با فقه ندارد. اصول باید در کنار فقه باشد؛ آن وقت به رشتههای مهم دیگر مثل فلسفه، تفسیر و کلام باید اهمیت داد. ما چقدر امروز به رشته کلام احتیاج داریم؛ همه این رشتهها لازم است.
🎙رهبر معظم انقلاب ۸۹/۸/۲
#کلام_ولی #اصول_فقه #حوزه_علمیه #فقه
@almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
📝#یادداشت| رسائل شیخ، اصولی برای فقه
▫️فلسفه وجودی علم اصول این است که نظام استنباطی ای طراحی کند که فقیه از آن در استنباطات فقهی خود استفاده کند. این نظام استنباطی چون می خواهد در فقه به کار رود، نباید به نحوی انتزاعی و مستقل از فقه بررسی و کار شود.
▫️متاسفانه از زمان مرحوم آخوند خراسانی به بعد، علم اصول و مسائل آن جنبه استقلالی پیدا کرد و به عنوان یک علم مستقل مورد بحث قرار گرفت. مسائل این علم، بدون در نظر گرفتن واقعیت فقه، به عنوان یک مسئله علمی مورد تحقیق قرار گرفت و جوانب مختلفی از آن را مورد کنکاش قرار دادند که بعضا به مواردی برمی خوریم که در فقه هیچ کارآیی ندارد.
▫️در این اتفاق عوامل متعددی دخیل هستند، اما عمده این مشکلات ناشی از مستقل دیدن این علم است. یکی از مسائلی که به استقلال این علم دامن زده است، مشکلی در نظام آموزشی است و آن مشکل، کم توجهی به فقه، در ضمن تحصیل اصول است.
▫️در تدریس های اصولی و یا در کتب اصولی، ارتباط مسائل با فقه دیده نمی شود و همچنین در سالیانی که طلاب مشغول تحصیل اصول هستند در کنار آن، کمتر به فقه و تحصیل عمیق آن می پردازند.
🤔برای حل این مشکل دو راهکار را می توان در آموزش رعایت کرد:
1️⃣در تدریس علم اصول از کتبی استفاده شود، که در آن، علم اصول و مسائل آن به نحو مستقل از فقه دیده نشده باشند. در این زمینه کتاب #رسائل از بهترین کتب است. هر چند این کتاب، از برخی جهات آموزشی دچار نقص است اما در حین خواندن این کتاب، انسان حس می کند که اصول را در متن فقه می خواند و از متن فقه بیرون نرفته است. شیخ در عمده مسائل این کتاب، از کتب فقها و همچنین از مسائل فقهی بهره می برد و به حمل شایع کاربرد آن مسئله اصولی را در فقه بیان می کنند. این روش شیخ در کمتر کتاب اصولی دیگری دیده می شود. البته در برخی کتب اصولی متاخر پس از هر بحثی، بخشی را به عنوان تطبیقات ذکر کرده اند، اما این روش از جهت ثمره عملی با روش شیخ بسیار متفاوت است.
👈شاهد این نگاه به کتاب رسائل این است که برخی از کتب اصولی را بدون اینکه آن استاد و یا طلبه، اطلاعی از فقه داشته باشد، می تواند تدریس و یا تحصیل کند اما برای فهم کتاب رسائل حتما باید تسلطی بر فقه هم وجود داشته باشد.
♨️لذا می توان کتاب رسائل شیخ را در یک تدوین دوباره، به یک کتاب آموزشی تبدیل کرد، به نحوی که جهات ارتباط فقهی آن از بین نرود.
2️⃣در سالیانی که طلاب به تحصیل اصول مشغول هستند، همان مقدار که به تحصیل اصول بها داده می شود و بلکه بیشتر از آن، به تحصیل فقه طلاب اهمیت داده شود. تا آنها همراه با تحصیل اصول، بر فقه نیز مسلط باشند و تحصیل اصول به تنهایی سبب نشود که در ذهنشان، علم اصول مستقل شود. لذا لازم است که مثلا در تدریس لمعه دقت و اهتمام بیشتری به خرج داده شود تا طلاب تسط کافی بر فقه پیدا کنند و آن را صرفا با شرح و تلخیص و به عنوان یک رساله عملیه نخوانند و همچنین در تدریس موثر کتاب مکاسب، اهتمام بیشتری وجود داشته باشد.
▫️به نظر می رسد که اگر در حوزه های علمیه به فقه سنتی توجه بیشتری شود، برکات زیادی حاصل خواهد شد انشالله.
✍️محسن ابراهیمی 00/09/14
#رسائل #فقه #اصول_فقه
@almorsalaat
#یادداشت| قواعد مهم و کاربردی موجود در متن رسائل
کتاب رسائل در عین حال که به قصد کتاب آموزشی بودن نوشته نشده است، اما یک ویژگی بسیار مهم دارد که این ویژگی سایر کتب اصولی بعد از رسایل وجود ندارد.
آن ویژگی این است که کتاب رسائل پر است از قواعد و مسائلی که بسیار مهم هستند و در ضمن مسائل کتاب مطرح شده است اما در کتب اصولی بعدی به دلیل ضابطه مند شدن یا تبویب بهتر، ذکر نشده اند.
آنچه که بر اهمیت این ویژگی می افزاید این است که این قواعد به حمل اولی و انتزاعی مطرح نشده اند، بلکه به حمل شایع در یک مسئله فقهی یا اصولی تطبیق شده اند که این اتفاق از زائده بودن آن قاعده جلوگیری میکند.
به عنوان مثال در ج۲ این کتاب در بحث دوران بین محذورین به دلیل فقدان نص، مسائل مهم و قابل توجهی در ضمن بحث مورد بررسی قرار گرفته است که به برخی از آنها اشاره می شود:
- مراد از التزام عملی و قلبی به حکم واقعی و آنچه که حکم شرعی است، التزام بما علم است و حکم شرعی، التزام تفصیلی نیست.
- اجماع مرکب و احداث قول ثالث و اینکه قول به تخییر واقعی، احداث قول ثالث است و قول به اباحه ظاهری اشکال ندارد چرا که آنچه مهم است، مخالفت عملی است
- اینکه لازم نیست که هر واقعه ای دارای حکم ظاهری باشد در صورتی که در مقام عمل احتیاجی به آن نباشد
- در دوران بین وجوب و حرمت، رعایت جانب حرمت اولویت ندارد (وجوب و حرمت، مصداق دفع مفسده اولی از جلب منفعت است، نیست)
- عقل در احکام خود شک ندارد فلذا احکام عقلی استصحاب نمی شود
- مخالفت قطعیه تدریجی، اشکال ندارد
- در تعارض خبرین، هر دو خبر حجت هستند و به تبع وجوب متابعت دارند، اما چون نمیتوان به هر دو عمل کرد، شرع و عقل حکم به تخییر دارند.
تمام این مسائل، غیر از مسئله اصلی محل بحث است و غالبا در سایر مباحث علم اصول، مطرح نمی شوند.
و البته از آنجایی که اکثر اصولیین در این قواعد عملی با هم توافق دارند لذا میتوان گفت که دستگاههای استنباطی تفاوت چندانی با هم ندارند.
کتاب رسائل پر است از این قواعد مهم و کاربردی در فقه. این مزایا انتخاب کتابی که جایگزین رسائل بشود را سخت می کند. هرچند که باید در نهایت این کتب تغییر کنند.
محسن ابراهیمی ۰۰/۱۰/۱۶
#اصول_فقه
🌀فقه روز👇
https://eitaa.com/joinchat/1156972562C995b2572a2
هدایت شده از المرسلات
♨️«روش شناسی اجتهاد»، انحراف یا کشف جدید؟
🔰محسن ابراهیمی @ebrahimi845
🔸مدتی است که در برخی محافل حضوری و مجازی، اساتید و طلاب، عنوان «روش شناسی اجتهاد» را به کار می برند و بر لزوم توجه به آن تاکید می کنند و مزایا و فوائدی را برای آن بر می شمرند.
🔸بر اساس آن مقداری که بنده مباحث و نوشته های پیرامون این عنوان را بررسی کردم، به این نتیجه رسیدم که توجه به این مسئله لازم و ضروری است و اگر طلاب آن را رعایت کنند در کیفیت و سرعت تحصیل آنها اثر گذار خواهد بود.
🔸اما نکته ای که به ذهنم رسید این بود که آن توضیحی که در مورد «روش شناسی اجتهاد» و مزایای آن بیان می شود، چیزی است که در علوم حوزوی بر عهده علم اصول است و محتوای آن جدید نیست. توضیح آنکه:
♻️برای کشف احکام شرعی در هر عصر و زمانی، لازم است که به منابع دین مراجعه و بر اساس آنها مسائل مورد نیاز را استخراج کرد. مراجعه به منابع نیاز به یک نظام فکری دارد که بر اساس آن تقدیم و تاخر و جایگاه هر کدام از ادله مشخص باشد. باید مشخص بشود که از کدام از اخبار می توان استفاده کرد؟ جایگاه شهرت و اجماع چیست؟ چه موقع میتوان از اصول عملیه استفاده کرد؟ در تعارض بین ادله چکار باید کرد؟ عقل چه جایگاهی در استنباط احکام دارد؟ و سوالات زیادی از این قبیل.
🔸مجموع این سوالات در کنار هم یک نظام منسجم و مرتبط به هم را به دست می دهد که یک فقیه بر اساس این دستگاه وارد در ادله می شود و به استنباط می پردازد. از آنجایی که بررسی هر کدام از این سوالات در ضمن استنباط ، اشکالاتی را در پی دارد، علمای اسلامی علمی را به بررسی این دستگاه استنباطی اختصاص داده اند و نام آن را «اصول فقه» نامیده اند. کاری که در علم اصول انجام می شود این است که سازوکار ادله و جایگاه هر کدام مشخص می شود. و واضح است که جایگاه این علم، مقدم بر علم «فقه» است.
♻️با این توضیح مشخص می شود که «روش شناسی اجتهاد»، همان علم «اصول فقه» است و چیزی غیر از آن نیست. هدف از علم اصول بدست آوردن یک دستگاه استنباطی است که به وسیله آن دستگاه استنباطی وارد در ادله می شویم و بر اساس آن استنباط می کنیم. در نتیجه به عنوان مثال مراد از «روش شناسی اجتهاد آیت الله خویی» همان «بررسی دستگاه استنباطی آیت الله خویی» است که ایشان در آثار اصولی خود به صدد تبیین آن بوده اند و اگر هم نکاتی را در آثار فقهی خود و در حین استنباط بیان و یا اعمال کرده اند، محل نقد و بررسی آن در علم اصول است.
❌غرض از تبیین این همانی بین «روش شناسی اجتهاد» و «اصول فقه» این نیست که همه فقها نظرات اصولی خود را قبل از فقه تبیین و در حین استنباط آن را اعمال کرده اند و برای بدست آوردن نظام استنباطی آنها نیازی به بررسی کتب فقهی آنها نیست، و همچنین غرض این نیست که علم اصول فعلی، هیچ مشکلی ندارد و نسبت به مسائل مورد نیاز در اجتهاد، جامع و مانع است بلکه معتقدیم که علم اصول نیاز به اصلاح دارد، همچنین به این معنا نیست که همه فقها و اصولیین، نگاه منسجم و نظام واره ای به علم اصول داشته اند، بلکه نگاه برخی از فقها و اصولیین به علم اصول، مجموعه ای از مسائل متشتت است.
👈غرض این است که وقتی علمی به نام «اصول فقه» در تراث علمی حوزه وجود دارد و متکفل بحث روش شناسی اجتهاد است، افزودن عناوین جدید، سبب سرگردانی بیشتر طلاب می شود و احیانا پس از مدتی در کنار علم اصول، باید کتب روش شناسی اجتهاد را نیز بخوانند. همچنین از لوازم منفی این اصطلاح سازی، بی استفاده ماندن تراث ارزشمند بزرگان علمای ما در کتب اصولی است.
📌به نظرم رسید که دلیل شیوع این عنوان جدید می تواند این مسئله باشد که در دوره ای که هنوز هم ادامه دارد به دلیل نگاه ناصحیح برخی از حوزویان به علم اصول (نگاه جزیره ای و اصالی به علم اصول) این علم مورد نقد و انتقاد واقع شد و ارزش خود را در ذهن طلاب از دست داد. اما از آنجایی که اجتهاد بدون داشتن یک دستگاه استنباطی قبل از ورود به فقه، امکان ندارد، احساس نیاز به دستگاه استنباطی، برخی اساتید را به خلق عنوانی جدید اما با همان محتوای سابق واداشت.
✅پیشنهاد بنده این است که به جای به کار بردن این عنوان، از همان عنوان علم اصول استفاده کنیم و بحث «روش شناسی اجتهاد» را چیزی غیر از «علم اصول» ندانیم و درعوض به اصلاح دید طلاب و اساتید به علم اصول (اینکه علم اصول متکفل تبیین روش شناسی اجتهاد و بدست دادن نظام استنباطی است) و همچنین تهذیب علم اصول (اضافه کردن مسائل مورد نیاز و حذف کردن مسائل غیر لازم) بپردازیم. آنگاه نتیجه این می شود که طلاب خواهند دانست که اولا روش شناسی اجتهاد و داشتن یک نظام استنباطی قبل از ورود به فقه لازم است و ثانیا برای کسب یک روش ثابت در اجتهاد باید علم اصول فقه را قوی و نظام واره و به صورت یک علم منسجم و به عنوان مقدمه اجتهاد بخوانند ثالثا همینطور که برخی از اساتید بیان کرده اند، مدت زمان تحصیل علم فقه کوتاه تر می شود.
#یادداشت #روش_شناسی_اجتهاد #اصول_فقه #اصول
@fater290
🔹تجربه، بزرگترین استاد
▫️اگر شما ده سال هم کلاس آموزش رانندگی را نزد بهترین اساتید تعلیم ببینی، باز هم تا خود شما رانندگی نکنی، رانندگی را یاد نمی گیری. حتی اگر شما در آزمون کتبی و عملی، هم قبول شوی، باز هم نمی توان گفت که شما می توانی به خوبی رانندگی کنی؟
▫️از طرفی خیلی از افراد هستند که هیچ گونه کلاسی شرکت نکرده اند و هیچ گونه آموزشی ندیده اند و حتی گواهینامه ندارند، اما به خوبی رانندگی می کنند.
▫️آنچه این وسط وجود دارد و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که در یادگیری مهارت ها و فنون و امور عملی، تجربه و تکرار و تمرین نقش بسیار اساسی ایفا می کند.
▫️در حوزه های علمیه هم برخی دروس هستند که در واقع یک مهارت و یک فنّ عملی هستند. علومی مانند ادبیات، منطق و اصول فقه. لذا آنچه که در یادگیری و کسب مهارت بیشتر، نقش مهمی دارد، تجربه است و در واقع تا این امور توسط خود محصّل تمرین و تکرار نشود، یادگیری محقق نمی شود.
▫️البته این مطلب به معنای نادیده انگاشتن نقش آموزش نیست، بلکه به این معناست که آموزش صرف و تحصیل نظری کفایت نمی کند، بلکه پس از یادگیری قواعد کلی باید وارد در مرحله عملی شد و آن قواعد را در میدان عمل، به کار گرفت.
▫️به عنوان مثال در علم منطق، اگر یک کتاب منطقی خوانده شود و قواعد کلی علم منطق تحصیل شود، در گام بعد باید به بررسی اندیشه ها پرداخت و آنها را با قواعد منطقی سنجید. بررسی کرد که آیا قواعد منطق در آن ها پیاده شده است، یا خیر؟ آثار مرحوم شهید مطهری، محل خوبی برای این تمرین است. هر متنی را می توان به بخش تصورات و تصدیقات تقسیم کرد و در تصدیقات، مدعا را بیابیم و اگر نظری باشد، ببینیم که چه دلیلی و با چه ماده و صورتی برای آن اقامه شده است و آن دلیل را تا بدیهی ادامه دهیم.
▫️اما متاسفانه معمولا به جای انجام کارهای عملی، به دوباره خوانی کتب منطقی و یا تکثیر مطالعات منطقی روی می آوریم. غافل از اینکه در همان ابتدای علم منطق بیان می شود که منطق علمی است که «تعصم مراعاتها عن الخطا فی الفکر». علمی است که مراعات کردن آن عصمت بخشی ایجاد می کند. برای مراعات قواعد منطق راهی به جز تمرین و تغییر عادتهای غلط وجود ندارد.
▫️همین مسئله در مورد ادبیات و اصول فقه نیز وجود دارد. باید پس از اینکه یک دور قواعد اصولی تحصیل شد، وارد فقه استدلالی شد و تطبیق قواعد اصول را پیگیری کرد.
▫️علاوه بر علوم، در اموری همچون سخنرانی و منبر و تدریس و ..... نیز همین امر جاری است.
22مرداد1402
#منطق #اصول_فقه #ادبیات #روش_تحصیل
🌀فقه روز👇
https://eitaa.com/joinchat/1156972562C995b2572a2
🔹ما قال الصادق «ع»؟؟؟
در مورد امام خمینی (ره) مطلبی که از منظر نگاه علوم حوزوی و اسلام شناسی قابل توجه است، تفاوت «اسلامشناسی» ایشان با برخی دیگر از نگاههاست.
اگر مطالب اسلامی را بخواهیم به چند بخش تقسیم کنیم، بخش عمده ای از دین اسلام، #معارف است. مقصود از معارف، امور مربوط به هستیشناسی، مبدأ و معاد، رابطه انسان و خدا، توحید، ولایت و ... است.
بخش عمده ای از تفاوت اسلامشناسی امام خمینی (ره) تفاوت در فهم و تبیین معارف است.
اما منشأ این تفاوت چیست؟
گاهی گمان می شود که منشأ این تفاوت، تفاوت در #منابع است. لذا گاهی برخی که مخالفند میگویند که ما در فهم معارف باید به سراغ قرآن و قال الصادق و قال الباقر برویم و از استفاده از سایر منابع پرهیز کنیم.
اما گمان می شود که این مطلب صحیح نیست. در بین علمای اسلامی، چه عارف، چه فیلسوف، چه فقیه، چه متکلم و .... منبع اصلیِ همه این علوم، آیات قرآن و روایات اهل بیت است و همه قبول دارند که در فهم معارف و سایر بخش های دین باید به سراغ قال الصادق و قال الباقر رفت.
پس منشأ تفاوت کجاست؟
باید تفاوت داشت که تفاوت در «من قال» نیست، بلکه تفاوت در «ما قال» است. همه می دانند که «من قال» الله و اهل بیت هستند اما اختلاف در این است که «مراد آیه» چیست؟ مقصود حضرت از این روایت چیست؟
پس منشأ اختلاف در پاسخ به این سوال است که «ما قال الصادق ع؟؟»
این مطلب را همه در مورد آیات و روایات فقهی و احکامی قبول دارند و لذا تفاوت نظرات فقها را حمل بر «تفاوت برداشت» می کنند و فقها همدیگر را متهم نمی کنند که شما از روایت استفاده نمیکنید؟
باید این مطلب را در مورد مطالب معارفی نیز پذیرفت. باید این را دانست که همانطور که یک روایت احکامی، با توجه به مبانی اصولی مختلف و روش های استنباطی متفاوت، به نحو متفاوت معنا می شود، یک آیه توحیدی و یا یک روایت معارفی نیز میتواند با مبانی مختلف به صورت متفاوت معنا شود.
شاهد این حرف را میتوان در اختلاف نظرات علامه مجلسی و علامه طباطبایی در حواشی بحارالانوار مشاهده کرد
اما چه چیزی سبب تفاوت برداشت از متون معارفی می شود؟
در پاسخ به این سوال دوباره میتوان تنظیر کرد به متون فقهی. همانطور که بدون دانستن علم اصول و رجال و قواعد فقهی و بدون اطلاع از کتب فقهی و ... نمیتوان استنباط فقهی کرد، این را نیز باید دانست که مراجعه به آیات و روایات معارفی نیز، بدون دانستن مقدمات امکان پذیر نیست.
و این را هم باید در نظر داشت که آنچه ما امروز در مورد اجتهاد داریم و قوانین و روشهایی را به کار میگیریم، بخش عمده ای از آنها مربوط به روایات فقهی و احکامی است و نمیتوان آنها را در ادله معارفی بکاربست.
برای فهم متون معارفی چه مقدماتی لازم است؟
برای فهم این متون نیز نیازمند #اصول_معارف هستیم که برخی از آنها با #اصول_فقه مشترک است. برخی از این اصول را مرحوم علامه در المیزان بیان کرده اند
علاوه بر اصول، قطعا نیازمند دانستن فلسفه و عرفان هستیم. بخش زیادی از متون فلسفه و عرفان در نسبت با متون معارفی، همانند کتب فقهی است برای روایات احکامی. عمده فلاسفه و عرفا در واقع روایات و آیات را محور کار خود قرار دادند و در مورد آنها تامل کردند و اندیشیدند و برای فهم آنها روش ها و قواعدی را بدست آوردند (و این است راز اینکه پسوند اسلامی را برای فلسفه و عرفان به کار می بریم) لذا همانطور که بدون آگاهی از کتب فقها نمیتوان مجتهد در فقه شد، بدون دانستن کتب فلاسفه و عرفان نمیتوان مجتهد در معارف شد.
حضرت امام در جای جای آثار خود این مطلب را اشاره دارند. ایشان در تفسیر سوره حمد بیان می دارند که فهم بخش زیادی از معارف، مبتنی بر فهم رابطه خالق و مخلوق است و این مسئله اصلی ترین مسئله علم فلسفه و عرفان است. همچنین در نامه ای به خانم طباطبایی بیان میکنند که کتب عرفا را برای فهم آیات قرآن مطالعه کن.
خیلی طولانی شد...
خلاصه اینکه فهم آیات و روایات معارفی هم تخصص خود را میخواهد و نه میتوان به صرف دانستن زبان عربی به آن متون مراجعه و در آن تدبر کرد و نه به صرف دارا بودن اجتهاد فقهی میتوان در مورد آن متون اظهار نظر کرد بلکه فهم از این متون نیز تخصص و روش مخصوص به خود را دارد که دانستن فلسفه و عرفان، بخشی از مقدمات آن تخصص است.
بخش مهمی از منشأ تفاوت اسلام شناسی امام، مسئله روش شناسی فهم این متون است که این روش را میتوان با جستجو و تامل در آثار ایشان و علامه طباطبایی به دست آورد ان شاءالله
۰۳.۰۳.۱۴
#فقه_روز👇
https://eitaa.com/joinchat/1156972562C995b2572a2
هدایت شده از فقه روز
🔹ما قال الصادق «ع»؟؟؟
در مورد امام خمینی (ره) مطلبی که از منظر نگاه علوم حوزوی و اسلام شناسی قابل توجه است، تفاوت «اسلامشناسی» ایشان با برخی دیگر از نگاههاست.
اگر مطالب اسلامی را بخواهیم به چند بخش تقسیم کنیم، بخش عمده ای از دین اسلام، #معارف است. مقصود از معارف، امور مربوط به هستیشناسی، مبدأ و معاد، رابطه انسان و خدا، توحید، ولایت و ... است.
بخش عمده ای از تفاوت اسلامشناسی امام خمینی (ره) تفاوت در فهم و تبیین معارف است.
اما منشأ این تفاوت چیست؟
گاهی گمان می شود که منشأ این تفاوت، تفاوت در #منابع است. لذا گاهی برخی که مخالفند میگویند که ما در فهم معارف باید به سراغ قرآن و قال الصادق و قال الباقر برویم و از استفاده از سایر منابع پرهیز کنیم.
اما گمان می شود که این مطلب صحیح نیست. در بین علمای اسلامی، چه عارف، چه فیلسوف، چه فقیه، چه متکلم و .... منبع اصلیِ همه این علوم، آیات قرآن و روایات اهل بیت است و همه قبول دارند که در فهم معارف و سایر بخش های دین باید به سراغ قال الصادق و قال الباقر رفت.
پس منشأ تفاوت کجاست؟
باید تفاوت داشت که تفاوت در «من قال» نیست، بلکه تفاوت در «ما قال» است. همه می دانند که «من قال» الله و اهل بیت هستند اما اختلاف در این است که «مراد آیه» چیست؟ مقصود حضرت از این روایت چیست؟
پس منشأ اختلاف در پاسخ به این سوال است که «ما قال الصادق ع؟؟»
این مطلب را همه در مورد آیات و روایات فقهی و احکامی قبول دارند و لذا تفاوت نظرات فقها را حمل بر «تفاوت برداشت» می کنند و فقها همدیگر را متهم نمی کنند که شما از روایت استفاده نمیکنید؟
باید این مطلب را در مورد مطالب معارفی نیز پذیرفت. باید این را دانست که همانطور که یک روایت احکامی، با توجه به مبانی اصولی مختلف و روش های استنباطی متفاوت، به نحو متفاوت معنا می شود، یک آیه توحیدی و یا یک روایت معارفی نیز میتواند با مبانی مختلف به صورت متفاوت معنا شود.
شاهد این حرف را میتوان در اختلاف نظرات علامه مجلسی و علامه طباطبایی در حواشی بحارالانوار مشاهده کرد
اما چه چیزی سبب تفاوت برداشت از متون معارفی می شود؟
در پاسخ به این سوال دوباره میتوان تنظیر کرد به متون فقهی. همانطور که بدون دانستن علم اصول و رجال و قواعد فقهی و بدون اطلاع از کتب فقهی و ... نمیتوان استنباط فقهی کرد، این را نیز باید دانست که مراجعه به آیات و روایات معارفی نیز، بدون دانستن مقدمات امکان پذیر نیست.
و این را هم باید در نظر داشت که آنچه ما امروز در مورد اجتهاد داریم و قوانین و روشهایی را به کار میگیریم، بخش عمده ای از آنها مربوط به روایات فقهی و احکامی است و نمیتوان آنها را در ادله معارفی بکاربست.
برای فهم متون معارفی چه مقدماتی لازم است؟
برای فهم این متون نیز نیازمند #اصول_معارف هستیم که برخی از آنها با #اصول_فقه مشترک است. برخی از این اصول را مرحوم علامه در المیزان بیان کرده اند
علاوه بر اصول، قطعا نیازمند دانستن فلسفه و عرفان هستیم. بخش زیادی از متون فلسفه و عرفان در نسبت با متون معارفی، همانند کتب فقهی است برای روایات احکامی. عمده فلاسفه و عرفا در واقع روایات و آیات را محور کار خود قرار دادند و در مورد آنها تامل کردند و اندیشیدند و برای فهم آنها روش ها و قواعدی را بدست آوردند (و این است راز اینکه پسوند اسلامی را برای فلسفه و عرفان به کار می بریم) لذا همانطور که بدون آگاهی از کتب فقها نمیتوان مجتهد در فقه شد، بدون دانستن کتب فلاسفه و عرفان نمیتوان مجتهد در معارف شد.
حضرت امام در جای جای آثار خود این مطلب را اشاره دارند. ایشان در تفسیر سوره حمد بیان می دارند که فهم بخش زیادی از معارف، مبتنی بر فهم رابطه خالق و مخلوق است و این مسئله اصلی ترین مسئله علم فلسفه و عرفان است. همچنین در نامه ای به خانم طباطبایی بیان میکنند که کتب عرفا را برای فهم آیات قرآن مطالعه کن.
خیلی طولانی شد...
خلاصه اینکه فهم آیات و روایات معارفی هم تخصص خود را میخواهد و نه میتوان به صرف دانستن زبان عربی به آن متون مراجعه و در آن تدبر کرد و نه به صرف دارا بودن اجتهاد فقهی میتوان در مورد آن متون اظهار نظر کرد بلکه فهم از این متون نیز تخصص و روش مخصوص به خود را دارد که دانستن فلسفه و عرفان، بخشی از مقدمات آن تخصص است.
بخش مهمی از منشأ تفاوت اسلام شناسی امام، مسئله روش شناسی فهم این متون است که این روش را میتوان با جستجو و تامل در آثار ایشان و علامه طباطبایی به دست آورد ان شاءالله
۰۳.۰۳.۱۴
#فقه_روز👇
https://eitaa.com/joinchat/1156972562C995b2572a2