🔷اصول اعتقادی فرقه اسماعیلیه
📌اسماعیلیه، عقاید خود را بر یک توجیه فلسفی از جهان موجودات بنا نهاده و معتقدند خداوند ابتدا #عقل را آفرید و او از هر جهت کامل بود و به وسیله عقل، نفس را خلق کرد و نفس نسبت به عقل مانند نطفه نسبت به طفل است و چون نفس، مشتاق رسیدن به کمال عقل شد، نیاز داشت که از نقص به طرف کمال حرکت کند و حرکت هم نیازمند ابزار حرکت بود، از این جهت افلاک آسمانی پدیدار شد که با تدبیرِ نفس، حرکت دَوَرانی پیدا کرد و انواع موجودات از جماد، نبات و انسان به وجود آمدند.
▪️نبی، صاحب عقل کلی و وصی، صاحب نفس کلی است؛ نبی، انعکاس عقل کل در عالم محسوسات است و وصی، انعکاس نفس کل در عالم محسوسات. همانگونه که افلاک به تحریک نفس حرکت کردند، افراد انسانی نیز به تحریک #نبی از نقص به سوی کمال حرکت میکنند.(1)
▫️آنها برای عدد هفت، قداست قائل بوده و بر همین اساس معتقدند حیات انسان و جهان، هفت دوره دارد و در هر دورهای پیامبر و امامانی هستند که عبارتاند از: امام مقیم، رسول ناطق (گویا)، اساس و هفت امام که هر دوره به هفتمین آنان تمام میشود. امام مقیم، کسی است که به تعلیم و تربیت رسول ناطق میپردازد و او را به پا میدارد. اساس، شخصی است که رفیق و یاور #رسول ناطق و امین اسرار اوست. امام متمّ، کسی است که مکمل و متمم ادای رسالت است. وی مسئول دعوت به باطنگرایی، نگهبان و مفسر افکار باطنیه است.
💢از نظر #اسماعیلیه، امام ممکن است دوگونه باشد: مستودع یا مستقر؛ امام مستودع، کسی است که پسر امام و بزرگترین فرزندان او و دانای بر همه اسرار و رموز امامت است، جز اینکه او را حقِ واگذاری امامت به فرزندانش نیست و امامت در نزد او امانت و ودیعه است و او را «نائبالغیبه» نیز مینامند. اما امام مستقر، کسی است که از تمام امتیازات امامت برخوردار است و حق دارد که امامت را به فرزندانش واگذارد و آنان وارث امامتش باشند. در این دیدگاه، #امام مستقر در دور اول جهان، «انوش» و فرزندان او هستند.
📚1.مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، انتشارات اشراقی، ص۲۳۰.
@feraghvaadyan