✍ #گوستاو_لوبون، فیلسوف، مورخ و جامعه شناس مشهور فرانسوی که مطالعات ارزشمندی در مورد تاریخ و تمدن #اسلام انجام داده است، در کتاب خود به نام "تمدن اسلام و عرب" می نویسد:
"اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نیکشان بسنجیم، مسلماً #محمد، بزرگترین مرد تاریخ است."
🔺او در مورد اسلام نیز می نویسد:
"این افتخار، تنها بهره ی اسلام است که نخستین دینی است که #توحید را در جهان آورده و باید در این باره به خود ببالد."
🔺او ادامه میدهد:
"اسلام از مطالبی که #عقل سلیم از پذیرش آن خودداری میکند و در ادیان دیگر نمونه های آن بسیار است، کاملاً مبراست؛ یعنی #تناقضات و پیچیدگی هایی که غالباً در کیش ها و آیین های دیگر دیده میشود، در دین اسلام، وجود ندارد."
📚 تمدن اسلام و عرب، ترجمه ی سید هاشم رسولی محلاتی، صفحات 129، 141 و 142.
@feraghvaadyan
@adyan8
🔴 حکایت #معجزه_سازی برای #بهاءالله ❗️
♨️ کانال خبری تبلیغی #تشکیلات_بهائیت به نقل یکی از مبلّغان این فرقه، معجزهای را به این شرح به پیامبرخواندهی این فرقه منتسب کرد:
🔻 «چند سنه (سال) قبل ایشان (میرزا جعفر) مریض شدند و چندین ماه مرض ایشان طول کشید تا بالاخره فوت میکند.... (بهاءالله) میفرمایند اگر میل دارید او را برمیگردانیم. عرض میکند اراده ارادهی مبارک است. فوراً جمال قدم (بهاءالله)، حضرت #عبدالبهاء را احضار و یک آیه به ایشان تعلیم داده و میفرمایند این آیه را در گوش او بخواند و او را باسم دیگری صدا زنند. حال جمیع احبا برای تشییع جنازهی وی حاضر بودند. ناگاه حضرت عبدالبهاء تشریف آورده همه را از اطراف جسد دور مینمایند و آن آیه را در گوش میخوانند فوراً چشم باز کرده و برمیخیزد».[1]
✍ اما در بررسی ادعای انجام چنین معجزهای برای مدعی پیامبری #بهائیت، لازم است تا نکاتی را مورد بررسی قرار دهیم.
☑️ اولاً: #پیشوایان_بهائیت حجیت هرگونه معجزه را رد کرده و اساساً #معجزه را امری مخالف با #عقل معرفی میکنند.
🔻 همچنان که میخوانیم: «دو نکته در #تعالیم_بهائی است که به خصوص صاحبان #علم و عقل را راضی میکند: یکی رد اعتبار معجزه به عنوان دلیل قاطع مذهب».[2]
⚠️ بنابراین با چه منطقی پیشوای بهائیت کاری خلاف عقل انجام میدهد⁉️
⚠️ پس عمل به تعلیم ضرورت #تطابق_دین_با_علم_و_عقل در این فرقه چه میشود⁉️
☑️ ثانیاً: پیشوایان بهائی، تنها معجزهی مظاهر الهی را کلمات صادره از ایشان میدانند.
🔻 چنان که پیامبرخواندهی بهائیت مدعی میشود: «معجزات انبیاء دلیل قاطع بر حقانیت و اعتبار تعالیم آن برگزیدگان الهی نیست، بلکه کلمات ربانی که از قلم یا لسان انبیای الهی در هر دوری از ادواری صادر شده، بزرگترین و آشکارترین نشانه مظهریت آنان بوده است».[3]
⚠️ با این حال، آیا ادعای چنین معجزاتی برای پیشوایان بهائی، عملاً نقض اینگونه ادعاهایشان نیست⁉️
☑️ ثالثاً: اساساً اگر پیشوایان بهائی توان ارائهی چنین معجزاتی داشتند، چرا برای اثبات حقانیت آیین خود و هدایت مردم استفاده ننمودهاند⁉️
⚠️ چرا هنگامی که مردم برای اثبات #صداقت از آنان طلب معجزه میکردند، #حجیت_معجزه را رد میکردند⁉️
⚠️ آیا چنین معجزهای برای اسکات مخالفین و معرضین و هدایت حقیقتطلبان کافی نبود⁉️
⚠️ و بر فرض صداقت مبلّغ بهائی در بیان این معجزه برای پیشوای خود، چرا سایر مبلّغین و مورخین #بهائی آن را در کتب خود ذکر نکردهاند⁉️
⚠️ آیا بیان چنین معجزهای برای پیشوای بهائی، بیشتر شباهت به خیالبافی یک مبلّغ بهائی ندارد⁉️
📚پینوشت:
📕[1]. محمد طاهر مالمیری، خاطرات مالمیری، ص 86.
📙[2]. فرزین دوست دار، روزنههای امید در آستانهی قرن بیست و یکم، ص 110.
📔[3]. ر.ک: حمید فلاحتی، مهدی مهدی فاطمینیا، دیدار با تاریکی، ص 182./نقد و بررسی بهائیت
📣📣📣📣
✅ سروش:
sapp.ir/feraghvaadyan
✅ ایتا:
https://eitaa.com/feraghvaadyan
حکایت خلقالساعه و تطابق دین با #علم و #عقل
نظریهی « #خلقالساعه» به معنای آنست که مادهی زنده خود به خود و بدون دلیل به وجود بیاید. این نظریه به علاوهی آنکه خالقیت خدا را نفی کرده و مورد رَد ادیان الهی و از لحاظ علمی نیز رَد شده است.
#منبع؛ ر.ک: «گفتار اول» در میکروبیولوژی عمومی، ص 488
اما جالب است بدانیم جناب #عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیان، به این نظریه معتقد بوده و در مکاتیب خود، یکی از اقسام مخلوقات را موجودات خلق الساعه معرفی میکند: «بدانکه مخلوقات بر چند قسمند، قسمی خلق ارحام است که در ارحام خلق شوند و قسمی خلق الساعه است که بنفسه متکون گردند؛ چون حیوانات که در اثمار (میوهها) تولید یابند». #منبع؛ مکاتیب، ج 2، ص 24
این در حالیست که رهبران فرقهی #بهائیت، یکی از آموزههای #دوازدهگانهی خود را تطابق دین با علم و عقل معرفی میکنند. تا جایی که دومین پیشوای این فرقه جناب #عبدالبهاء، میگوید: «اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، #وَهم است؛ زیرا مقابل علم، جهل است و اگر بگوییم دین #ضدعقل است، مقصود این است که دین جهل است».
#منبع؛ خطابات، ج 2، ص 147
با این حال میبایست یا آموزهی تطابق دین با علم و عقل در بهائیت را شعاری پوچ و تبلیغاتی دانست و یا چون گفتار عبدالبهاء، بهائیت را چیزی فراتر از جهل و وَهم ندانست./فرقه نیوز
⭕️⭕️⭕️ سروش:
sapp.ir/feraghvaadyan
⭕️⭕️⭕️ ایتاء:
https://eitaa.com/feraghvaadyan
⭕️⭕️⭕️ گپ:
https://gap.im/feraghvaadyan
⚠️آیا #بهائیت به #مساوات_بشر اعتقاد دارد⁉️
💠 روشنگر به نقل از کانال نقد و بررسی بهائیت/ گفتوگوی یک پژوهشگر در زمینهی بهائیت با مبلّغی بهائی، در مورد میزان صحت ادعای #برابری_انسانها در باور این فرقه:
🔶مبلّغ بهائی: پیشوایان ما برای اعلام #مساوات و #برابری تامّ میان بشر آمده و لزوم تساوی انسانها را مقتضای #عدل و #عقل دانستهاند؛ همچنان که #عبدالبهاء گفته است: «یکی از تعاليم #بهاءالله، مساوات بين بشر است و اخوت تام (: برادری کامل). عدل چنين اقتضا مینماید كه حقوق نوع انسانی جميعاً محفوظ و مصون ماند و حقوق عمومی يكسان باشد و اين از لوازم ذاتيهی هيئت اجتماعيه است».[1]
🔷پژوهشگر: چطور چنین ادعایی دارید در حالی که عبدالبهاء (در جایی دیگر)، صراحتاً برابری بشر را محال دانسته است: «مساوات ممكن نيست ... آيا ممكن است نفسی كه در درجهی اعلای عقل است با نفسی كه هيچ عقلی ندارد، مساوی باشد».[2]
🔶مبلّغ بهائی: کاملاً روشن است که از لحاظ عقلی و معنوی، امکان تساوی انسانها وجود ندارد؛ این امرِ پوشیدهای نیست و خود مشاهده میکنید.
🔷پژوهشگر: جالب است بدانید #پیشوایان_بهائیت، نه تنها از لحاظ عقلی و #معنوی تساوی انسانها را محال دانسته، بلکه حتی از جهت #مادی هم تساوی بشر را ممکن ندانستهاند: «نه آنكه مساوات باشد، بلكه اصلاح لازم است والّا مساوات ممكن نيست، #نظم_عالم به هم میخورد. نظم عالم چنين اقتضا مینمايد كه طبقات باشد. نمیشود بشر يكسان باشد».[3]
🔶مبلّغ بهائی: از بین رفتن طبقات اجتماعی هم محال هست و بخاطر همین عبدالبهاء فرمودند که باید #تعادل ایجاد شود و تعادل امری غیر از مساوات است❗️
🔷پژوهشگر: پس یا تبلیغات شما در خصوص لزوم تساوی بشر، دروغین و عوامفریب هست و یا متعصبانه از تناقضگوییهای پیشوایانتان دفاع میکنید❗️
🆔 @n_bahaiat
📚پینوشت:
📕[1]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، ص 30.
📕[2]. همان، ص 134.
📕[3]. همان، ص 134.
🆔 https://t.me/feraghvaadyan
🆔 https://eitaa.com/feraghvaadyan
🆔 https://sapp.ir/feraghvaadyan
⚠️ آیا #عقل در #بهائیت میزان است⁉️
♨️ روشنگر به نقل از ادیاننت/ #عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت، پس از سفر به اروپا و تأثیرپذیری از جوامع غربی، برای تبلیغ آیین ساختگی پدر خود، نیاز به مدرن جلوه دادن آن پیدا کرد.
♨️ لذا با #کپی_برداری از #ادیان_الهی و الگوگیری از اندیشکدههای غربی و تلفیق آنها با یکدیگر، تعالیمی به ظاهر بدیع اختراع و آنها را به پدر خود منتسب کرد.
♨️ اما یکی از این تعالیم که مبلّغان بهائی، بسیار بر روی آن مانور تبلیغاتی میدهند، مسئلهی لزوم #تطابق_دین_با_علم_و_عقل است.
🔻 همچنان که عبدالبهاء در تبیین این اصل به ظاهر بدیعِ پدر خود گفته است: «دین باید مطابق علم باشد، زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید. اگر مسائل دینیه مخالف عقل و #علم باشد، وهم است؛ زیرا مقابل علم، #جهل است و اگر بگوییم دین ضد عقل است، مقصود این است که دین جهل است».[1]
♨️ اما انتساب این تعلیم به پیامبرخواندهی #بهائیان در حالیست که او نه تنها در عمل، بلکه حتی در حد گفتار هم به این اصل پایبند نبوده است.
🔻 همچنان که #حسینعلی_نوری، صراحتاً عقل را ملاک #ادراک_حقیقت نمیدانسته: «بدان که الیوم آنچه به عقلت رسیده و برسد و یا به عقول فوق تو و دون تو ادراک شود، هیچیک میزان معرفت حق نبوده و نخواهد بود».[2]
🔻 و یا آنجا که پیروانش را از اعتراض در برابر سخنان غیرعقلانی خود بازداشته است: «لََو یحکم علی الماء حُکم الخَمر و عَلی السَماء حُکم الأرض... [3]؛ اگر به آب بگوید که شراب است و به آسمان بگوید که زمین است و به نور بگوید که آتش است، باید پذیرفت که حق است و شکی در آن نیست و کسی حق اعتراض بر او را ندارد و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) بگوید و هرکس اعتراض کند از رویگردانان است».
♻️ بنابراین درمییابیم که اساساً آموزهی "تطابق دین با علم و عقل"، به هیچوجه ابداع پیامبرخواندهی بهائیت نبوده و او اصلاً به چنین آموزهای اعتقاد نداشته است.
📚پینوشت:
📘[1]. عباس افندی، خطابات، ج 2، ص 147.
📕[2]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئلهی قاضی)، ص 286.
📙[3]. حسینعلی نوری، اشراقات، (295 صفحهای)، ص 58.
@Feraghvaadyan
🔷اصول اعتقادی فرقه اسماعیلیه
📌اسماعیلیه، عقاید خود را بر یک توجیه فلسفی از جهان موجودات بنا نهاده و معتقدند خداوند ابتدا #عقل را آفرید و او از هر جهت کامل بود و به وسیله عقل، نفس را خلق کرد و نفس نسبت به عقل مانند نطفه نسبت به طفل است و چون نفس، مشتاق رسیدن به کمال عقل شد، نیاز داشت که از نقص به طرف کمال حرکت کند و حرکت هم نیازمند ابزار حرکت بود، از این جهت افلاک آسمانی پدیدار شد که با تدبیرِ نفس، حرکت دَوَرانی پیدا کرد و انواع موجودات از جماد، نبات و انسان به وجود آمدند.
▪️نبی، صاحب عقل کلی و وصی، صاحب نفس کلی است؛ نبی، انعکاس عقل کل در عالم محسوسات است و وصی، انعکاس نفس کل در عالم محسوسات. همانگونه که افلاک به تحریک نفس حرکت کردند، افراد انسانی نیز به تحریک #نبی از نقص به سوی کمال حرکت میکنند.(1)
▫️آنها برای عدد هفت، قداست قائل بوده و بر همین اساس معتقدند حیات انسان و جهان، هفت دوره دارد و در هر دورهای پیامبر و امامانی هستند که عبارتاند از: امام مقیم، رسول ناطق (گویا)، اساس و هفت امام که هر دوره به هفتمین آنان تمام میشود. امام مقیم، کسی است که به تعلیم و تربیت رسول ناطق میپردازد و او را به پا میدارد. اساس، شخصی است که رفیق و یاور #رسول ناطق و امین اسرار اوست. امام متمّ، کسی است که مکمل و متمم ادای رسالت است. وی مسئول دعوت به باطنگرایی، نگهبان و مفسر افکار باطنیه است.
💢از نظر #اسماعیلیه، امام ممکن است دوگونه باشد: مستودع یا مستقر؛ امام مستودع، کسی است که پسر امام و بزرگترین فرزندان او و دانای بر همه اسرار و رموز امامت است، جز اینکه او را حقِ واگذاری امامت به فرزندانش نیست و امامت در نزد او امانت و ودیعه است و او را «نائبالغیبه» نیز مینامند. اما امام مستقر، کسی است که از تمام امتیازات امامت برخوردار است و حق دارد که امامت را به فرزندانش واگذارد و آنان وارث امامتش باشند. در این دیدگاه، #امام مستقر در دور اول جهان، «انوش» و فرزندان او هستند.
📚1.مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، انتشارات اشراقی، ص۲۳۰.
@feraghvaadyan
#یادداشت_روز
مقدمهای در شناخت مدرسه تفکیک مشهد
مکتب تفکیک یا تفکیک مکتب
✍️استفاده از عقل و تفکر #فلسفی در حوزههای مربوط به دین، از اشتراکات دو حوزه تشریح و اعتزالی او نمی باشد که البته جریان مکتب تفکیک به شدت به آن حمله می کند.
🔷علاوه بر اعتراض و مکتب تفکیک به دو حوزه فلسفه و #عقل، گرایش های عارفانه نیز از حملات اصحاب این تفکر در امان نماندهاند. این مکتب در صدد است #معارف دینی را از ادغام در معارف بشری و یا فهم به کمک آن مفاهیم رهایی بخشد که البته مورد انتقال فلسفیان نیز قرار گرفته اند.
مکتب تفکیک که به مکتب #مشهد نیز مشهور می باشد، مکتبی است در علوم مذهبی شیعی که پیروانش بر تفکیک آموزه های فلسفی از روش های دین شناسی تاکید دارند این مکتب با آموزههای میرزا مهدی اصفهانی در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در مشهد مقدس آغاز شد. از جهت لغوی تفکیک یعنی جداسازی ناب سازی و خالص کردن در اصطلاح یعنی جداسازی سه راه و روش معرفت و سه مکتب شناختی یعنی قران، فلسفه و #عرفان. هدف این مکتب جداسازی و ناب سازی فکر و شناخت #قرآنی از شناخت بشری است. برخی منتقدان اصل و پایه ریزی این مکتب را ضدیت با فلسفه دانستهاند. #میرزا_مهدی_اصفهانی فلاسفه را ویرانگران دین میشمارد و همه گزاره های فلسفی را مناقض با تعالیم الهی میداند. وی قیاس ابلیس در مورد تمرد از امر الهی را برهان فلسفی به حساب میآورد و همه قضایای حقیقیه و خارجی را باطل می داند.
https://eitaa.com/joinchat/2125070336Cb3c07ddb09
✳️ راههای شناخت عرفان حقیقی از عرفان انحرافی
#عرفان،برترین نوع معرفت، نسبت به برترین حقیقت هستی یعنی خداوند است و گرایش به آن ریشه در فطرت انسان دارد. به همین دلیل بحث عرفان، جذابیت بسیاری دارد و همین جذابیت، موجب ایجاد انواع کاذب و انحرافی آن شدهاست.
💠تشخیص عرفان حقیقی از عرفان انحرافی و کاذب، با راهکارهایی که از #عقل و #دین برداشت میشود، میسر است.
↩️در عرفان حقیقی آنچه مبنا و محور قرار دارد، شناخت خدا و نزدیکی و تقرب به اوست برخلاف عرفان کاذب که محوریت آن، شناخت انسان و استفاده از روشهای مختلف برای لذت بیشتر مادی و روحی است
_عرفان #حقیقی و الهی همواره همراه با مفهوم #تقوا و تربیت #نفس و جهاد با تمایلات نفسانی بودهاست یعنی اگر شخصی به انسان، وعده عرفان و رشد معنوی بدهد اما در دستورالعملهایش مفهوم تقوا را حذف کرده باشد و یا تقوا حضوری تشریفاتی در آموزههای آن فرد داشته باشد، میتوان با یقین گفت که این عرفان حقیقی نیست و #شبهـعرفان است. البته مراد از جهاد و مبارزه با نفس، کشتن و نابودی شهوات نیست بلکه تهذیب، تربیت و تعدیل قوای نفس مراد است.
🔷شاخصهی دیگر این است که عرفان حقیقی نسبت به مسئولیتهای اجتماعی بیتفاوت نیست. عرفان الهی مستلزم جهاد اجتماعی همراه با مسئولیتپذیری است. عرفانی که بگوید نه مبارزهی درونی با هوای نفس لازم است و نه مبارزهی بیرونی با ظالمین، یک عرفان انحرافی و قلابی است. تفکیک #معنویت و #عرفان از مسئولیت و عدالت، نوعی لذتطلبی روانی و راحتطلبی معنوی است.
_ملاک دیگر برای تشخیص عرفان اصیل و حقیقی، رابطهی آن با شریعت ادیان است. #شریعت جادهای است که از طرف شارع کشیده شده تا انسان را به وصل الهی برساند. شریعت لازم و ملزوم و حافظ عرفان است.
_در عرفان حقیقی، اصالت با دعوت به خداست اما در عرفان جعلی و کاذب، اصالت با دعوت به خود و مریدبازی است.
_معیار دیگر، رابطهی عرفان با عقل و خرافه است. خرافهبازیهای مخالف با بدیهیات عقلی، علامت عرفان #جعلی است. عرفان الهی هرچند دارای مفاهیم فراعقلی است اما همانها هم بنیاد عقلی دارند و ضد عقل نیستند.
_سوء استفاده از قدرتهای ماوراءالطبیعی و مهارتهای نفسانی و روحانی در جهت منافع دنیایی یا علیه افراد دیگر، ملاک دیگری است که تشخیص عرفان کاذب را از عرفان حقیقی میسر میسازد.
@roshangarmedia
💠 نظر آیهالله جوادی آملی در پاسخ به مخالفان #علمـدینی
🔷آیهالله جوادی آملی در خصوص مخالفت با علم دینی اینگونه پاسخ دادهاند: یکی از دلایلی که از سوی برخی مخالفان علم دینی مطرح شده، این است که مدعیاند با دینی دانستن علوم، نادرستیها و خطاهای آنها به پای دین نوشته و تزلزل آنها به #تزلزل در معارف و آموزههای دینی کشیده میشود، اما باید دانست که آشکار شدن خطاهای معرفتهای بشری، حتی در علوم نقلی، امری شایع، طبیعی و پذیرفته شدهاست.
↩️این همه اختلافاتی که در تفسیر قرآن یا فتاوای فقهی دیده میشود، مگر خللی به منبع دینی بودن و #حجیت نقلی آنها وارد کردهاست؟ اصولاً چنین اموری، خطاها و نادرستیهای فهم بشری از متون دینی را آشکار میکند، نه خطای صاحب #شریعت و اصل دین را.
🔰روش شناخت، به این است که محقق اولاً، عقل و سایر مجاری ادراکی را خلقت خداوند بداند. ثانیاً، رهنمود الهی را که در نهان عقل معارفی، مدفون است و رهبران الهی آن دفائن و گنجینهها را آشکار میکنند، #فیض خدا بشمارد. ثالثاً، هر علمی که بهرهی #عقل شده یا میشود، فیض الهی تلقی کند و رابعاً، سرمایههای اولی دانش نظری یعنی بود و نبود را که خداوند به عنوان علوم فطری به او عطا کرده و دانش علمی را فوز الهی بداند.
چنین محققی تمام تحقیقات خود را موهبت الهی میداند، نه دستاورد بشری.
بنابراین صلای بلند این است که اصلا علم غیر دینی نداریم، نه زمینشناسی و نه هیچ علم دیگری، نه مطلق و رهاست و نه غیردینی، بلکه فقط دینی است.¹
۱. دیدگاه آیهالله جوادی آملی درباره علم دینی، خبرگزاری فارس، ۸ فروردین ۱۳۹۴
@ROSHANGARMEDIA
مکتب تفکیک یا تفکیک مکتب؟
#مکتب_تفکیک که به مکتب مشهد و #مکتب_معارف نیز مشهور میباشد، مکتبی است در علوم مذهبی شیعی که پیروانش بر تفکیک آموزههای فلسفی از روشهای دینشناسی تأکید دارند. این مکتب با آموزههای #میرزا_مهدی_اصفهانی در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در شهر مشهد آغاز و نخستینبار توسط #محمدرضا_حکیمی در مقالهای با همین نام، در مجله کیهان فرهنگی معرفی و مشهور گردید.¹
🔹جریان مکتب تفکیک، علاوه بر اعتراض به دو حوزه #فلسفه و #عقل، گرایشهای عارفانه را نیز مورد حمله قرار دادهاست. مکتب تفکیک در حقیقت، هرگونه استفاده از منابع بروندینی برای فهم متون دینی را رد میکند.
🔶در اصطلاح مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه مکتب شناختی یعنی #قرآن، فلسفه و عرفان میباشد. هدف این مکتب، جداسازی و نابسازی فکر وشناخت قرآنی از شناخت بشری و رهاندن آن از مخلوط شدن با دیگر افکار است.²
👥صاحبان مکتب تفکیک در مواجهه با فلسفه، موضعی یکسان نداشتهاند. متقدمین این مکتب مانند میرزا مهدی اصفهانی و شیخ #محمود_حلبی به ضدیت فلسفه برخاسته و میان فلسفه و شریعت، تباین قائل بودند ولی برخی متأخرین این اندیشه مانند #جعفر_سیدان و محمدرضا حکیمی، در مواجهه با تفکیک، موضعی دیگر دارند و حکم کلی به نفی فلسفه نمیدهند و آن را جدایی میان روشها میشمارند.³
۱. ماهنامه فرهنگی هنری کیهان فرهنگی، ۱۳۷۱، سال نهم، شماره ۱۲.
۲. محمدرضا حکیمی، معاد جسمانی در حکمت متعالیه، صفحه ۴۴.
۳. سید محمد موسوی بایگی، آیین و اندیشه، صفحه ۲۲.
🌎#با_بازنشر_مطالب_از_ما_حمایت_کنید
🔔 به روشــــنگــــر مــدیــــــا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2125070336Cb3c07ddb09
🔺تفکرگریزی در عرفانهای نوظهور
✍ وقتی گفته میشود در #عرفانهای_نوظهور نه تنها به تفکرگرایی توجه نمیشود بلکه تلاش بر سر تشویق سالک بر تفکرگریزی است، این بدین معنا نیست که آنان در تمامی امور زندگی، باب #عقل و تفکرگرایی را بستهاند؛ چرا که در لابهلای گزارههای تعلیمیشان توجه به عقل معاش شدیدا اوج میگیرد؛ عقل معاشی که در بستر #سرمایهداری و روح #امپریالیسم در حال فعالیت است.
🧠 مراد از تفکرگریزی، تأمل و تدبر درباره عاقبت انسان است. این که در واقع انسان از کجا آمده است؟ آیا ممکن است در این دنیا وظایفی داشته باشد؟ عاقبت به کجا خواهد رفت و چه خواهد شد؟ هدف از طرح این سوالات، ایجاد حس شتابزده برای استقبال از ادیان توحیدی نیست، بلکه مقصود اندکی تأمل فلسفی درباره صحت و سقم این سوالات است. یعنی به طور دقیق همان چیزی که عرفانهای نوظهور به شدت آن را برای مریدان خود حرام کردهاند.
❌ منع تفکر درباره این سوالات، در تلاش آنان برای تبلیغ و گسترش تفکرگریزی نمایان میشود. #اوشو در اینباره میگوید: فکر چیزی نیست مگر غباری در چشم کور ذهن، زیرا نمیتوانی به چیزی فکر کنی که پیشاپیش شناخته نشده باشد و به فکر کردن به چیزی که پیشاپیش شناخته شده است هم نیازی نیست.¹
۱. اوشو، یک فنجای چای، ص ۲۲۸.
🌐🔗به روشــــنگــــر مــدیــــــا بپیوندید