eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
2هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه مصائب حضرت زهرا.mp3
3.61M
تا چند کشم هر سو این قد کمانی را ای مرگ بگیر از من یکباره جوانی را جان می‌رود از دستم خون خوردم و لب بستم باید ببرم در گور غم های نهانی را در آرزوی مرگم افتاده برو بَرگَم دارم ز جهان تنها این باغ خزانی را یاد از پسرم آمد خون از بصرم آمد دیدم بملاقاتم تا قاتل جانی را مظلوم تر از من نیست گر هست بگویم کیست؟ آنکس که نهد در گور این قد کمانی را بس راز بهم گفتیم تا هر دو پذیرفتیم او خونجگر خوردن من اشک فشانی را «میثم» چه نوا خواندی زین زمزمه سوزاندی هم اسفل و اعلا را هم عالی و دانی را حاج غلامرضا سازگار و لست ادری خبر المسمار سل صدرها خزانة الاسرار لقد جنی الجانی علی جنینها فاندکت الجبال من حنینها و الباب و الجدار و الدماء شهود صدق ما به خفاء منقول از مرحوم آیة الله غروی اصفهانی https://eitaa.com/rozehayemaktoub3
شام شهادت فاطمیه 95 نصرالهی.MP3
3.96M
اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی به بالینم طبیبی یا حبیبی از این هر دو یکی بودی چه بودی علی مشغول آن بدن شد چه غسلی که به زیر پیرهن شد غمش گردیده شد یاس سپیدی به دفنش از چه رو سرخین کفن شد؟ غم آمد شادیم از یاد رفته توان از جسم عدل و داد رفته دو دست خود علی بر هم زد و گفت تمام هستیم بر باد رفته هستیم بودی رفتی از دستم تو چرا رفتی؟ من چرا هستم؟ کمی از غصه زیر پیرهن ماند کمی از خون خشکت بر بدن ماند کفن را در بر بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند
روضه شام شهادت حضرت زهرا.mp3
4.4M
مي شويم روي تو را فاطمه جان ز اشك تنهائي خيز و بين حال منِ خانه نشين شده تماشائي (اي بود و نبود من اي ياس كبود من)2 نشسته غم به دلم ز روي تو خجلم مشو ز ديده نهان نرو تو فاطمه جان (اي يارو ياور من همسر من مريضه حيدر) دست گلچين تو چرا لاله من به گل ستان چيدي لاله ام چيدي و بر اشك من غمديده خنديدي (اي تمام هست علي مي روي از دست علي)2 گرفته ماه علي ببين تو آه علي مشو ز ديده نهان مرو تو فاطمه جان (اي يارو ياور من همسر من مريضه حيدر) اي كه بودي همه جا يار من و درد آشناي من دست بشكسته تو بوده بسي گره گشاي من (مي چكد خود ز ديده ام اي يار شهيده ام)2 ببين تو چشم ترم شكسته بال و پرم مشو ز ديده نهان مرو تو فاطمه جان (اي يارو ياور من همسر من مريضه حيدر) *** می‌شویمت که آب شوم در عزایِ تو یا خویش را بخاک سپارم بجای تو قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو گر وا نمی شدند گره های این کفن دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو خون می چکد که زنده کند ماجرایِ تو در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو گُم شد میانِ خنده یِ مَردُم صدایِ تو در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو @hosenih حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو تنها نه جای دست و زخم و کبودی است آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو شعر از اشعار آیینی حسینیه
روضه عصر شهادت فاطمه زهرا.mp3
10.51M
حضرت_زهرا همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم اگر چه خار، ولی از تو رنگ و بو دارم کنیز خانه‌ی لطف شماست مادر من و من هر آنچه که دارم فقط از او دارم اجازه هست بگویم که مادرم هستی ؟! بَدم، ولی بخدا من هم آرزو دارم برای بردنِ نامت که هیچ، اصلا من.. برای فکر به نام تو هم وضو دارم به لکه‌های سیاهِ دلِ خودم گفتم میان روضه‌ی تو وقتِ شستشو دارم دوباره ، آتش و، در و دیوار چه روضه‌های عجیبی به پیش رو دارم شبیه تو نفسم تنگ می‌شود گاهی چقدر بغض فروخورده در گلو دارم بخوان بلای جوانمرگیِ خودت را از سیاهه‌های سپیدی که بین مو دارم رضا قاسمی شعر به نقل از مرثیه
روضه حضرت زهرا ۱۲دی۱۴۰۰.mp3
14.48M
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مگر که قصد سفر داری ای جوان علی نفس نفس نزن ای جان من به جان علی تو ای قرار دل بی قرار من زهرا نمی شود نروی از کنار من زهرا؟ @hosenih مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟ بگو هر آنچه که خواهی نگو خداحافظ به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ هنوز زخمی دست سیاه شلاقی برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم شرار خنده ی مردم نرفته از یادم سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند @hosenih تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی گذشته ای ز جوانیت در ازای علی ⏹ به نقل از اشعار آیینی حسینیه سینه زنی: فاطمیه/طلوع مهر درد و غمها بهار اشک سینه زنها/به یاد غصه های مولا فاطمیه/حدیث روضه های زهرا به گوش دل صدای زهرا/مُحرّم عزای زهرا چشم عالم گشته خونبار/نوحه خوانم با دل زار شده پرپر گل حیدر/در میان در و دیوار آه و واویلا یا زهرا... ای شهیده/بهشت قلب مصطفایی تمام هست مرتضایی/تویی که عصمت خدایی قد خمیده/تویی تو مهر و ماه اسلام به درد و سوز و آه اسلام/شدی فدای راه اسلام سجد مشتاق سجودت/کلّ قرآن در وجودت بهر یاریّ ولایت/داده ای بود و نبودت آه و واویلا یا زهرا.. اشعار حاج امیر عباسی
روضه شب دوم فاطمیه حجت‌الاسلام نصراللهی.m4a
2.88M
فاطمیه دوم ۱۴۰۱ بی تو چه کند مولا؟ یا فاطمه الزهرا!  افتاده علی از پا، یا فاطمه الزهرا! وقت ست که از رحمت، دستی ز علی گیری  افتاده ز پا مولا، یا فاطمه الزهرا! بعد از تو علی از پای افتاد و ز غم خو کرد  با خانه نشینی‏ها، یا فاطمه الزهرا! رفتی و علی بی تو بیت الحزنی دارد  پر ناله و پر غوغا، یا فاطمه الزهرا! چو محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید  تنهاست علی تنها یا فاطمه الزهرا! شب ها به مزار تو، می‏گرید و می‏سوزد  چون شمع ز سر تا پا، یا فاطمه الزهرا! بر خاک مزار تو، خون ریخت به جای اشک  از دیده‏ی خون پالا، یا فاطمه الزهرا! بر خرمن جان او، چون شعله شرر می‏زد  می‏ریخت چو آب اَسما، یا فاطمه الزهرا! هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم  هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمه الزهرا! استاد محمد علی مجاهدی ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ یَرضی شنیده‌ای لِرضاها شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیده‌ای؟ أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ مهدی_جهاندار اشعار آیینی حسینیه https://eitaa.com/rozehayemaktoub3
روضه شب چهارم فاطمیه ۱۴۰۱ حجت‌الاسلام نصراللهی .m4a
4.09M
◾️روضه‌ و مرثیه شب چهارم شب‌های فاطمیه دوم آمد محرم علی و ماه فاطمه ... بسم‌الله الرحمن الرحیم (با کمی تغییر) ▶️ آمد محرّم علی و ماه فاطمه آتش گرفته جان تو از آه فاطمه با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه @hosenih بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان با هاى هایِ گريه‌ی جانکاه فاطمه بی‌شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر بالای قبر محسن شش‌ماهه، فاطمه آه از ميان آن در و ديوار شد شروع بعد از نبی، عروج إلى الله فاطمه @hosenih پشت در و کنار بقيع و به روی نی معنا شده‌ست سرِّ فديناه فاطمه محشر، به پاست روضه‌ی مولای بی‌کفن پيراهنی‌ست کهنه به همراه فاطمه دارد به روی دست، دو دست قلم شده دستی که در مقام شفاعت علم شده ⏹ © به نقل ازاشعار آیینی حسینیه گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود @hosenih یک مرد هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود @hosenih همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد چاه بود رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش راه عبورش از وسط قتلگاه بود شعر از گروه به نقل از اشعار آیینی حسینیه
روضه و مرثیه شب پنجم فاطمیه حجت‌الاسلام نصراللهی .m4a
5.34M
◾️ هزاران سالِ نوری راه ِدرکِ ماست تا زهرا خدا حق داشت فرماید وَ ما اَدراکَ ما زهرا ملالش نیست از برزخ  خیالی نیست از دوزخ هرآنکه کار و بارِ او گره خورده‌است با زهرا اگر دستاس می‌چرخاند در فکرِ من و تو بود مراقب بوده از اول  به آب و نانِ ما زهرا و ما منظورِ او بودیم و ما همسایه‌اش بودیم اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا  یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد برای بچه‌های خود چه‌ها کرده چه‌ها زهرا به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا چهل سال است می‌بینیم لطف مادری‌اش را نمی‌سازد رها ما را در این آشوب‌ها زهرا خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت نزن که بر نخواهد داشت   دست از مرتضی زهرا مُغیره از نفس اُفتاد و قُنفد هم نفس می‌زد علی را حفظ کرد  اما به زیرِ دست و پا زهرا سرِ مویی نشد کم از علی اما سرش را زد به در نامرد به در خورد و زمین خورد و... مکرر ، بی هوا زهرا زمین اُفتاد اما هیچ‌کس یاری نکرد او را حواسش هست بعد از آن  زمین اُفتاده را زهرا شاعر: به نقل از اشعار آیینی حسینیه ادامه شعر 👇👇👇
ادامه شعر جلسه: اهرمن بر ملکی راه گرفت صورت حوریه چون ماه گرفت کوچه را همهمه و آه گرفت تا که زهرا کمر شاه گرفت... یاس در هجمهء صد خار افتاد بازوی فاطمه از کار افتاد بر زمین عرش معلا افتاد سایه بر صورت زهرا افتاد این سخن ورد زبانها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد وای از آن لحظهء شرمندگی اش چه بهم ریخته شد زندگی اش ناگهان شعله ای از راه رسید آتشی بود که نَمرود ندید شعله تا صورت خورشید دَوید سرخ شد سینهء آن یاسِ سفید تا که بین در و دیوار افتاد فضه را خواند بیا؛ بار افتاد فضه را خواند: مرا یاری کن مادرم نیست وفاداری کن تو بجای من علمداری کن شوهرم را نکُشند! کاری کن! وقت آنست که اعجاز کنم گِرِه از دست خدا باز کنم من چه گویم! تو بپرس از مسمار که چه شد سینهء سرُّ الاَسرار? چه شده بین در و آن دیوار?! بحث ناموس خدا شد انگار! که علی جلوهء ستّاری کرد گفت سلمان!..عَبا! یاری کرد شاعر: به نقل از اشعار آیینی حسینیه
🟢چند شعر فاطمی برگزیده از اشعار کانال: اشعار فراوانی در کانال در دسترس دوستان قرار گرفته که در این بین صوت برخی از این اشعار هم موجود است که در لیست زیر قابل مشاهده است. (صوت برخی از این شعر ها در پیام بعد آمده است.) شعر مجلس اول: به التماس نگاه یتیمهای خودت شعر مجلس دوم: خدا حقیقت نور است و مظهرش زهراست منم تنهای تنها و تویی تنها ترین یارم شعر مجلس سوم: در کوچه ها پیچیده بوی فاطمیه شعر مجلس چهارم: وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا شعر مجلس پنجم: از سینه باز آه شرر بار می کشی شعر مجلس ششم: آورده ای با خود سلامی از خدا را یادش به خیر نماز همراه شما (روضه بلال) شعر شعر مجلس نهم: تا نهان زیر گِلت ای گُل رعنا کردم شعر مجلس چهاردهم: گفت: در طغیان عشقت کوثرم اشعار دیگر: تنهاترین مظلوم تاریخم! کنارم باش ای چراغ دل ویرانه ی من  تا گفت السلام علی...، روضه پا گرفت دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت (همان) نه فقط عرش حصیرِ قَدَمِ فاطمه است بُرد در شب، تا نبیند بی‌نقاب (همان) مثل ابر بهار می بارم، رحم کن بر دل علی زهرا امسال هم نوکر حسابم کردی آقا اهرمن بر ملکی راه گرفت (همان) گر نگاهی به ما كند زهرا بی تو ای یار مهربانِ علی! (همان) ملائک ذکر می‌گویند دائم هم‌صدا با تو گفت : در می زنند مهمان است (همان) میزبان تو می شود ملکوت دلم از روضه های فاطمیه ... به همان کس که محرم زهراست ... جوانی را تماشا کن ... علی بیا به برم که راهی سفرم ... ای مسجد النبی گل نیلوفرت چه شد؟ تا چند کشم هرسو این قد کمانی را اگر دردم یکی بودی چه بودی می شویم روی تو را فاطمه جان... می شویمت که آب شوم در عزای تو ... همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم مگر که قصد سفر داری ای جوان علی بی تو چه کند مولا یا فاطمة الزهرا ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده
دخت علی زینب کبری سلام سیّدة النّساء زهرا سلام سلام ای حقیقت فاطمه زنده کن طریقت فاطمه کتاب صبر مرتضی سینه ات تمام فاطمه در آیینه ات تو زینب امّی و زین ابی پیمبر خون خدا زینبی تو مادر ائمه را دختری چه دختری نایبة الحیدری محافظ جان ولی کیست تو حسین دوّم علی کیست تو پیمبر خون خدای جلیل وحی به لبهای تو بی جبرئیل وفات تو به جز ولادت نبود اسارتت کم از شهادت نبود کفر به نطق تو سیه روز شد حسین با صبر تو پیروز شد آینه ی فاطمۀ شهیده عالمه ی معلّمه ندیده فاتحه الکتاب صبر و رضا شیر زن بیشۀ سرخ قضا گفته به هر بلا بلی با حسین نوشته بر لوح دلت یا حسین سایۀ تو خوب تر از آفتاب خون حسین از نفست خورده آب تو آبروی پدر و مادری تو کوثر کوثر پیغمبری روی منبر تو سراج الهداست حنجره ات پر از صدای خداست تو کیستی که بوده از کودکی نهضت کربلا به تو متّکی وجود تو بین حسین و حسن چو مادرت فاطمه در پنج تن عبادتت عبادت حیدر است ولادتت ولادت مادر است معلّم مرد و زن عالمی مرّبی هزارها مریمی فخر خرد پیش تو دیوانگی است خاک قدم های تو مردانگی است خروش تو خروش خون امام سکوت تو تیغ علی در نیام پیمبر و فاطمه و ائمّه مفتخر از تو دخت و اخت و عمّه فاطمه بالد که تویی دخترش حسین نازد که تویی خواهرش شعله مصباح هدایت تویی تمام تفسیر ولایت تویی تو نهضت حسین را حیاتی تو لنگر سفینۀ النّجاتی تو پرچم صبر برافراشتی شهید را زنده نگه داشتی جام بلا تشنۀ کام تو بود یک طرف سکّه به نام تو بود تا که از آن جام بر افروختی سوختی و سوختی و سوختی روز ولادت که درخشیده ای به صورت حسین خندیده ای حسین آغوش محبّت گشود تو دل از او، او ز تو دل می ربود روی نهادی به روی دوش او شد دلت آرام در آغوش او آنچه که می خواست به گوش تو گفت آنچه که باید ز دهانت شنفت در دلتان شراره پیوسته بود رازی پوشیده و سر بسته بود تا سفر کرب و بلا ساز شد پرده از این سرّ مگو باز شد موی سفید تو ز خون رنگ شد روی حسینت هدف سنگ شد ای به ستمگر همه جا گفته لا شیر زن بیشه قالوا بلا خلعت عصمت بتو زیبنده باد مکتب آزادگیت زنده باد پور معاویّه حقیر تو شد شام به یک خطبه اسیر تو شد کیست که همچون تو دلیری کند روز اسیریش امیری کند فرق شکسته، دست در سلسله به کاخ ظالم افکند زلزله یزید دیگر جسدی مرده بود سیلی یابن الطلّقا خورده بود رأس بریدۀ برادر به طشت مات تو و محو کلام تو گشت گویی در طشت طلا گفت این دختر زهرا و علی آفرین خصم به نطق تو سر افکنده شد تو خطبه خواندی و علی زنده شد کوه صفت مقاوم استاده ای بنی امیّه را شکست داده ای نطق تو تیغ آبدار دین است دختر مرتضی علی چنین است حیف که داغ روی داغ دیدی خزان لاله ها به باغ دیدی حیف که بر پیکر تو نشانه ماند ز کعب نی و تازیانه حیف تو را شام خراب بردند چرا به مجلس شراب بردند حیف که حرمت از شما شکستند ده تن را به یک طناب بستند حیف عدو به سینه آذرت زد چوب به لب های برادرت زد استاد سازگار