#شعر_عاشورایی
#فلسطین
#غزل
🔹کربلا تا غزه🔹
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
این داغ زلف توست که افتاده
با ردِّ خون به دوش پریشانها
از ابرها به روی زمین نمنم
دارد دوباره مرثیه میبارد
پس آب نیست...! گریه برای توست
ماهیت حقیقی بارانها..
اندوه بینهایت تو کوهیست
بر شانۀ شکستۀ ما امشب
فردا دوباره نوبت عاشوراست
روز مصاف نیزه و قرآنها
آن کوفهای که نامه برایت داد
حالا بزرگتر شده از دیروز
از ظهر کربلای تو تا غزه
لبتشنهاند با تو مسلمانها
اینروزها چقدر علیاصغر!
در دست بیپناه ِیکی مادر
آماج تیر حرملهها هستند
سربازهای کوچک گردانها
حالا یزیدهای مدرنیته
خون میخورند و غافل از این رازند
خونی که از گلوی تو میجوشد
جاریست در شرافت شریانها
اینجا چقدر «شمر» فراوان است!
شمشیرها به سوی تو میآیند
با رفتنت، برای ابد داغ است
بازار سر بریدن انسانها
امشب دوباره عهد وفا بستیم
با روضهخوانِ هیأتِ چشمانت
جان میدهیم پای همین منبر
ناقابلاند پیش تو این جانها
دعوت شدی به کوفه و... خنجرها
روی خوشی به عشق نشان دادند!
هی چشم روزگار پر از خون شد...
هی خون گذشت از سر ایوانها...
📝 #وحیده_افضلی
🌐 shereheyat.ir/node/5688
✅ @ShereHeyat
اشعار مدح و مناجات با حضرت زهرا
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
نبض صبح بهار با زهراست
در سِلک ما،معراج رفتن،پر نمی خواهد
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
ای شکوهت فراتر از باور
ای از ازل به عرش خدا تاج فاطمه
همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم
ای اهل دل را جنّة الاعلا مدینه
مدینه شهر نبی تربت چهار امام
نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا
تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا
ای بضعة پیغمبر یا فاطمة الزهرا
جمال غیب خداوند، مظهرش زهراست
بهشت، قبضه ی خاکی بود زمعبر من
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه
نبی حقیقت نـور است و مظهرش زهراست
به همان كس كه محرم زهراست
دل سایه نشین علم حیدر و زهراست
به دعا دست خود که برمیداشت
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
لِماذا سُمّیَت زهراءُ بِاالزّهرا، نمیدانم
میزبان تو میشود ملکوت؟
ای شنیده زِ دَمت ختم رسل بوی خدا
كويريم و بي تاب باران زهرا
بی تاب حیدریم و پریشان فاطمه
وقتی هوای روضه ما باز مادری است
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
دلم از روضه های فاطمیه
اى على صُوْلَت اى نبى جَلَوات
شرمنده کردی بار دیگر نوکرت را
دختر خورشید و ماه زهرۀ زهرا
دنياست چو قطره ایّ و دريا، زهرا
دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
این یاس پرپر روضه هایش فرق دارد
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم
ما چه می فهمیم اندوه در و دیوار را
نه فقط عرش حصیرِ قَدَمِ فاطمه است
فراق تو بر دل شرر میگذارد
بیا بیا گل زهرا! عزای مادر توست
غمت ز خاطر هفت آسمان نخواهد رفت
دل سایه نشین علم حیدر و زهراست
نورِ تو تا رسید به بامِ دیارِ عرش
زبان قاصر ما و بیان مدح این بانو
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
گر نگاهی به ما كند زهرا
سِرِّ پروردگار یا زهرا
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
آورده ای با خود سلامی از خدا را
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
در کوچه ها پیچیده بوی فاطمیه
ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
👇👇👇
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ
خاک گلیم حجره طفلان فاطمه است
نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش زنمکدان فاطمه است
فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آن فاطمه است
وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه است
تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است
جایی که جود و بخشش پرودگار هست
بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است
عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست
فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است
از جان خود به پای ولایت گذشته و
اسلام وامدار ز ایمان فاطمه است
فرمانده قیام برای امام اوست
ظالم شکست خورده میدان فاطمه است
بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح
یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه است
کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر
در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است
در سایه ولایت فرزند مرتضی
ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است
عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است
ایران میان این همه اُستان فاطمه است
در آستان قدس رضا نور مادری است
یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است
ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم
این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است
با این حساب قبر شهیدان بی پلاک
پایین پای مرقد پنهان فاطمه است
مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت
خوان حسن نتیجه احسان فاطمه است
عالم تمام بی سر و سامان کربلاست
اما حسین بی سر و سامان فاطمه است
آن که به او همه شهدا غبطه می خورند
با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه است
بخشیده می شوند همه با دو دست که
چون مصحف شریف به دستان فاطمه است
تیغ کلام و خطبه زینب به شهر شام
تفسیر آیه آیه قرآن فاطمه است
حجت تمام کرد به آیات و محکمات
این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است
عشق علی چنان زده آتش به جان او
در مشتعل ز سینه سوزان فاطمه است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است
مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر
قلب خدای صبر پریشان فاطمه است
شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود
شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است
شاعر : حاج محمود کریمی
با جستجوی مصراع اول شعر و نام شاعر یا مداح در فضای اینترنت اجرای این شعر را ببینید
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مجتبی_شکریان
▶️
نبض صبح بهار با زهراست
گردش روزگار با زهراست
دو جهان خالقش خداست ولی
همهء اختیار با زهراست
@hosenih
خلق هستی به یُمن بودن اوست
این همه اعتبار با زهراست
به کریم کریم ها سوگند
کرم بی شمار با زهراست
در نجف میهمان فاطمه ای
برکت آن دیار با زهراست
به علی می خورم قسم در جنگ
قدرت ذوالفقار با زهراست
در صراط ولایت حیدر
قدم استوار با زهراست
مرتضی بود و یک دل شیدا
و آن دل بی قرار با زهراست
روز محشر سقیفه ها خجل و
پرچم افتخار با زهراست
ماجرای فدک گذشت اما
بعد از آن چشم تار با زهراست
پشت در ناله زد که: یا مهدی...
علم انتظار با زهراست
@hosenih
روز آخر به فضه گفت امروز
بین این خانه کار با زهراست
گر چه از زخم و درد لبریزم
کمکم کن فقط که برخیزم
⏹
به نقل از کانال "حسینیه؛ @hosenih
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
در سِلک ما،معراج رفتن،پر نمی خواهد
مومن پری بهتر ز چشم تر نمی خواهد
با "اشک" وقتی حاجت ما را روا کردند
گریه کنات مشکل گشا دیگر نمی خواهد
خاک حسینیه برای شاعران کافی است
از تو نوشتن جوهر و دفتر نمی خواهد
ذات تو را تمثال "أَعْطَیْنا" بیان کردند
تفسیر دیگر،سوره ی کوثر نمی خواهد
با دیدن روی تو با خود روبه رو می شد
آئینه ای بعد از تو پیغمبر نمی خواهد
تو مستقیماً حامل وحی خداوندی
دیگر خدا جبریل نامهبر نمی خواهد
نور وجودت را "علی" از قبل خِلقَت دید
این مُدَّعا شاهد از این بهتر نمی خواهد
وقتی دعای تو نگهدار علی باشد
دیگر سپر را فاتح خیبر نمی خواهد
نان تو خادمپرورِ بیتِ یدالله است
نانی به جز این سفره را قنبر نمی خواهد
ذرات روی چادرت حُکم طلا دارد
تا گرد و خاکش هست،فضّه،زر نمی خواهد
چادر نمازت سایه سارِ مُلک سلمان است
جز سایه ی امن تو این کشور نمی خواهد
این نسل سِوُّم،خوب در پیکار ثابت کرد
حرف دفاع از دین که باشد،سر نمی خواهد
این انقلاب فاطمی چل سال ثابت کرد
جز نسل زهرا و علی ،سرور نمی خواهد
چهل سال جنگیدیم پای پرچم زهرا
فرزند جز خون خواهی مادر نمیخواهد..
تمّار اگر باشی به روی دار خواهی گفت:
حرف ولایت را زدن منبر نمی خواهد
آن ملتی که دست در دست خدا داده
دلباختن بر کدخدا دیگر نمیخواهد
تدبیر بی تدبیرها آزرده مردم را
کار جهادی رند بازیگر نمیخواهد
مثل ابوموسی نشو عمار شو عمار
سرباز گیج از فتنه را رهبر نمی خواهد
می گفت ابراهیم هادی عاشق زهرا
در این جهان سنگ نشان دیگر نمی خواهد
نجّار کاش از ابتدا بی میخ،در می ساخت
هرگز کسی اینگونه دردسر،نمی خواهد
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است
کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست
خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است
آنقدر معجزها از هنر تو دیدیم
که بنا کردن این دل، دل ویران هیچ است
سربلندیم اگر سایه تو بر سر ماست
پیش این سایه تو تاج سلیمان هیچ است
خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد
گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است
ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم
وَرنه بی فاطمه(س) که خطه ایران هیچ است
مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده
نام زهراست به ما آبرویی بخشیده
زیر پای تو میافتند سر اگر بنویسند
در هوای تو میافتند پَر اگر بنویسند
نسبت ام ابیهاست که شایسته توست
اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند
باز قرآن کریم است ندارد فرقی
جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند
قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه
بنویسم زهرا(س)، مادر اگر بنویسند
بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم
از مقامات تو در محشر اگر بنویسد
به مقام تو اضافه نشود نام تو را
یا نبی یا علی(ع) دیگر اگر بنویسند
نه نبی، بلکه نبوت شده عزتمندت
نه علی، بلکه ولایت شده گردنبندت
عرش را دیدم جای تو به یادم آمد
قرب انگشت نمای تو بیادم آمد
در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود
با صفات تو خدای تو به یادم آمد
روحِ روح القُدست بود که فرمود: اقرا
در حرا نیز صدای تو به یادم آمد
خواستم روی نماز شب تو فکر کنم
ورم کهنه پای تو به یادم آمد
قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند
حرف "نون" بود و دعای تو به یادم آمد
غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی
لب خوشحال گدای تو به یادم آمد
گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست
درد دارم که دوای تو به یادم آمد
قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است
جلوه ای از حرم گم شدهات در نجف است
قصدت این بود فقط یار علی(ع) باشی و بس
ظرف نُه سال گرفتار علی(ع) باشی بس
از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط
باعث گرمی بازار علی(ع) باشی و بس
بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت
تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس
خواستی میخ تو را بند کند تا شاید
مثل یک عکس به دیوار علی(ع) باشی و بس
«علیاکبر لطیفیان»
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
شکوهت فراتر از باور
ای مقام ات فرا تر از ادراک
وصف تو درک لیله القدر است
فهم ما از تبار «ما ادراک»
کوثری، بی کرانه دریایی
ما و ظرف حقیر این کلمات
باید از تو نوشت با آیات
باید از تو سرود با صلوات
آیه در آیه وصف تو جار یست
فتلقّی، مباهله، کوثر
در دل انما یرید الله
در «فصل لربک وانحر»
از بهشت آمدی به هیئت نور
عطر سیبت وزید در هستی
تو گلِ ... نه، تو نوبهارِ... نه
تو بهشت دل پدر هستی
پدر و مادرم فدای شما
مادری کرده ای برای پدر
چشم بد دور، چشم شیطان کور
دست تو بود و بوسه های پدر
از بهشت آمدی و روشن شد
سرنوشت دل علی با تو
بی تو کم بود در تمام جهان
نیمه ی دیگرش ولی با تو...
وصف ذات تو و صفات علی
وصف آیینه است و آیینه
غربت و خنده ی تو و دل او
قصه ی گرد و دست و آیینه
خانه می شد بهشتی از احساس
با گل افشانیِ بهاریِ تو
عاطفه با تمام دل می زد
بوسه بر دست خانه داری تو
خانه از زرق و برق خالی بود
از صفا عاشقی محبت پر
داشتی ای کلید دار بهشت
پینه بر دست، وصله بر چادر
از بهشت آمدی و آوردی
یازده سوره ی بهشتی را
مصحفِ سر نوشت خود دیدیم
سوره هایی که می نوشتی را
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه
جلوه ای از دم تو را دیدیم
در مسیحی به نام روح الله
روز مادر شده دلم با شوق
پر زده در هوای تو مادر
منم و وسعت بهشت خدا
منم و خاک پای تو مادر
آرزو دارم این که بنشینم
لحظه ای در جوار تو اما...
آرزو دارم این که بگذارم
شاخه گل بر مزار تو اما...
آه در حسرت زیارت تو
دل ما آشنای دلتنگی است
حرم دختر کریمه ی تو
شاهد لحظه های دلتنگی است
روز مادر شده به محضر تو
آمدم پا به پای این کلمات
هدیه ی من برای تو اشک است
هدیه من برای تو صلوات
شاعر: سید محمدجواد شرافت
با جستجوی مصراع اول شعر و نام شاعر یا مداح در فضای اینترنت اجرای این شعر را ببینید
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
مدح_و_میلاد_حضرت_زهرا
ای از ازل به عرش خدا تاج فاطمه
سيب بهشتی شب معراج فاطمه
فردا كه اختيار شفاعت به دست توست
هستند انبيا به تو محتاج فاطمه
محمد حسن بیات لو
@marsiyeeh
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
حضرت_زهرا
همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم
اگر چه خار، ولی از تو رنگ و بو دارم
کنیز خانهی لطف شماست مادر من
و من هر آنچه که دارم فقط از او دارم
اجازه هست بگویم که مادرم هستی ؟!
بَدم، ولی بخدا من هم آرزو دارم
برای بردنِ نامت که هیچ، اصلا من..
برای فکر به نام تو هم وضو دارم
به لکههای سیاهِ دلِ خودم گفتم
میان روضهی تو وقتِ شستشو دارم
دوباره فاطمیه، آتش و، در و دیوار
چه روضههای عجیبی به پیش رو دارم
شبیه تو نفسم تنگ میشود گاهی
چقدر بغض فروخورده در گلو دارم
بخوان بلای جوانمرگیِ خودت را از
سیاهههای سپیدی که بین مو دارم
از آن زمان که شنیدم به تو جفا کرده
همیشه با درِ خانه بگو مگو دارم
ببار ابر مدینه، به چشمهی خشکم
که من به جای شکایت دو تا سبو دارم
رضا قاسمی
@marsiyeeh
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
ای اهل دل را جنّة الاعلا مدینه
باز آمدم آغوش خود بگشا مدینه
آغوش بگشا کز رضا باشد سلامم
بر تربت گمگشتۀ زهرا مدینه
آغوش بگشا تا ز باب جبرئیلت
آیم حضور خواجۀ اسری مدینه
آغوش بگشا تا کنم با چشم گریان
گمگشتۀ سادات را پیدا مدینه
آغوش بگشا تا کنار قبر زهرا
گریم به یاد گریۀ مولا مدینه
آغوش بگشا تا پر پرواز گیرم
گردم به دور قُبّة الخضرا مدینه
آغوش بگشا تا کنم تشییع در شب
با شیر حق تابوت زهرا را مدینه
آغوش بگشا تا به دیوار بقیعت
صورت گذارم با تن تنها مدینه
آغوش بگشا تا بسوزم در بقیعت
چون شمع سوزان در دل شبها مدینه
آغوش بگشا تا کنار چار قبرت
از اشگ گردد دیده ام دریا مدینه
آغوش بگشا تا ستون توبه ات را
گیرم به بر با گریه و نجوا مدینه
آغوش بگشا تا به قبر حمزه گریم
بر غربت انسیّة الحورا مدینه
آغوش بگشا تا بگریم در دل شب
مثل علی در دامن صحرا مدینه
آغوش بگشا و بگو از خانۀ وحی
دود از چه رو شد بر فلک بالا مدینه
آغوش بگشا و بگو حامّی حیدر
افتاد پشت در چرا از پا مدینه
«میثم» سؤالی دارد از تو پاسخش ده
زهرا کجا و سیلی اعدا مدینه؟
حاج غلامرضا سازگار
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
مدینه شهر نبی تربت چهار امام
به نقطه نقطه خاکت ز ما سلام، سلام
اگر چه ساکت و آرام میرسی بنظر
دلی نمانده که گیرد بیاد تو آرام
مزار چار امامی و شهر پنج تنی
ز شش جهت بسویت حاجت آورند مدام
چراغ محفل جان، مسجد الحرام دلی
که بر طواف حریم تو بسته دل احرام
سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم
به حرمت سخنم انبیاء کنند قیام
دوای درد دو عالم ز گرد صحرائی
سلام بر تو که آرامگاه زهرائی
شرار غم ز وجودم زبانه میگیرد
ز گریه مرغ دلم آب و دانه میگیرد
نه آرزوی بهشتم بود نه شوق وطن
دلم بیاد مدینه بهانه میگیرد
زهر نشانه گذر کرده با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بی نشانه میگیرد
سلام باد به شهری که نام روح فزاش
به هر دلی که شکستهات خانه میگیرد
سلام باد بر آن داغدیده بانوئی
که عرض تسلیت از تازیانه میگیرد
درود باد به شهری که تربت زهراست
بهار دامنش از اشک غربت زهراست
مدینه کز توبه دلها شراره افتاده
شراره بر جگر سنگ خاره افتاده
چه روی داده که خورشید تو غریب شده
وز او بخاک تو ماه و ستاره افتاده
چه روی داده که مثل علی ز شدّت غم
خموشی و، نفست در شماره افتاده
بروی نیلی زهرا قسم بگو که چرا
به کوچههای تو یک گوشواره افتاده
مدینه ناله برآر از جگر بگو به علی
بیا که فاطمه از پا دوباره افتاده
مدینه نخل گلت چیده شد به گلخانه
برای غنچه خونین گریستی یا نه؟
مدینه طوطی وحی تو آشیانه نداشت؟
و یا زفتنه زاغان امان به لانه نداشت
چو شمع سوخته گردید آه و ناله نزد
شراره داشت به دل بر لبش ترانه نداشت
گرفته بود چنان خو، به دانه دانة اشک
که شوق زندگی و میل آب و دانه نداشت
کسی شریک غم دختر رسول نشد
بجر علی که محیط غمش کرانه نداشت
مدینه تسلیتی جز شرار و دود ندید
مغیره دسته گلی غیر تازیانه نداشت
گمان نبود صدای نبی خموش شود
ز دود خانة زهرا سیاه پوش شود
مدینه لشگر اندوه ریخت بر سر تو
نبود این همه رنج زمانه باور تو
مدینه بعد پیغمبر ز بس غریب شدی
نشست قاتل زهرا فراز منبر تو
مدینه، چون بسرت آسمان خراب نشد
که گشت نقش زمین دختر پیمبر تو
از آن شبی که علی دفن کرد فاطمه را
صفا گرفته شد از صبح روح پرور تو
بکوچههای تو یک روز آفتاب گرفت
هنوز انده چو ابر سیاه منظر تو
میان کوچه زنی را زدن رشادت بود؟
و یا بفاطمه سیلی زدن عبادت بود؟
مدینه آنچه که میپرسم از تو راست، بگو؟
کجاست تربت زهرا بگو کجاست، بگو؟
بقیع منبر و محراب با حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست، بگو؟
چه شد که فاطمه هیجده بهار بیش نداشت
چرا هماره ز حق مرگ خویش خواست، بگو؟
چرا زمین تو یادآور مصیبت اوست
چرا هوای تو اینقدر غم فزاست، بگو؟
به گوشوارهای که در کوچه او فتاده قسم
بروی فاطمه سیلی زدن رواست، بگو؟
چه لالهای ز تو در بین خار و خس افتاد
که در مصیبت او بلبل از نفس افتاد
شکسته بال و پری ز آشیانه می بردند
تنی ضعیف، غریبان بشانه می بردند
جنازهای که همه انبیء بقربانش
چه شد که هفت نفر مخفیانه میبردند
مدینه فاطمه را روز روشن آزردند
چرا جنازة او را شبانه میبردند
ز غربت علی و قصّة در و دیوار
بدادگاه پیمبر نشانه میبردند
بجای گل که گذارند روی قبر رسول
برای او اثر تازیانه میبردند
سزای آن همه احسان مصطفی این بود
هنوز هم کفن آن شهیده خونین بود
مدینه راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟
کنار تربت خورشید خود بماه چه گفت؟
علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد
ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟
مدینه شب که علی برد سر فرو در چاه
ز محسنش که فدا گشت بی گناه چه گفت؟
مدینه شیر خدا، کو پناه عالم بود
چو دید فاطمه افتاده بی پناه چه گفت؟
مدینه فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده علی در جواب آه چه گفت؟
مدینه شرح غم تو که نیست خاتمهاش
بسوز، هم له علی، هم برای فاطمهاش
مدینه طوبی قامت خمیدة تو چه شد؟
مدینه فاطمه داغدیدة تو چه شد؟
شرار فتنه ز اهل جحیم چون برخواست
بگو بهشت به آتش کشیدة تو چه شد؟
به آن شکوفه که نشکفته چیده شد سوگند
گل شبانه به گِل آرمیدة تو چه شد؟
نهال گلبن وحی تو را چو ضربه رسید
بگو که غنچة از شاخه چیده تو چه شد؟
مزار فاطمه میباید از نظر مخفی
مزار محسن در خون طپیدة تو چه شد؟
بریز اشک که خاک مدینه را شویم
نشانی از حرم بی نشان او جویم
حرامیان که بخود ننگ جاودانه زدید!
بدون اذن، علی را قدم بخانه زدید!؟
کبوتری که هنوز آشیانهاش میسوخت
چه کرده بود که او را در آشیانه زدید!؟
چرا به کشتن زهرا هجوم آوردید!
چرا به مادر سادات تازیانه زدید!؟
درون خانه او ریختید بر سر او
بدست و صورت و پهلو و کتف و شانه زدید!؟
گناه محسن زهرا در آن میانه چه بود
چه شد که ضربه بر آن طفل نازدانه زدید!؟
اگر چه خون همه دلها ز صحبت غم اوست
صدای غربت او در نوای «میثم» اوست
حاج غلامرضا سازگار
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada