🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت146 📝
༊────────୨୧────────༊
به مهتاب نگاه میکنم که تلفنی اطلاع میدهد شب به خانه شان میرود.
کتابم را روی میز پرت میکنم و میپرسم:
-مگه قرار نبود پسره دیشب بیاد پس چی شد؟
موبایلش را نگاهی میکند و جواب میدهد:
-وقتی دیدن من قرار نیس برم کنسلش کردن؛ الانم مامانم باورش نشد قراره برم خونه!
-چرا نگفتی منم همراهت میام؟
شانه ای بالا میدهد:
-لزومی نداشت، میفهمن دیگه!
متعجب نگاهش میکنم، نمیدانم چه در سرش میگذرد!
همین موقع موبایلم زنگ میخورد به اسم خاله نگاه میکنم و با تعجب جواب میدهم:
-سلام خاله جون!
صدای پر انرژی اش گوشم را پر میکند:
-سلام عزیز خاله خوبی قربونت برم؟
-خیلی ممنونم شما خوبین؟
-فدات شم عزیزم، پریا جون تماس گرفتم ازت بپرسم شما برای آخر ماه اوکی ای؟ با عاقد و محضردار هماهنگ کنم؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
میانبر پارت اول رمان #عشق_غیر_مجاز 👇
https://eitaa.com/11906399/13996
میانبر پارت 50 رمان #عشق_غیر_مجاز 👇
https://eitaa.com/11906399/23547
میانبر پارت 100 رمان #عشق_غیر_مجاز 👇
https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/28683