eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24.5هزار دنبال‌کننده
585 عکس
275 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ به مهتاب نگاه میکنم که تلفنی اطلاع میدهد شب به خانه شان میرود. کتابم را روی میز پرت میکنم و میپرسم: -مگه قرار نبود پسره دیشب بیاد پس چی شد؟ موبایلش را نگاهی میکند و جواب میدهد: -وقتی دیدن من قرار نیس برم کنسلش کردن؛ الانم مامانم باورش نشد قراره برم خونه! -چرا نگفتی منم همراهت میام؟ شانه ای بالا میدهد: -لزومی نداشت، میفهمن دیگه! متعجب نگاهش میکنم، نمیدانم چه در سرش میگذرد! همین موقع موبایلم زنگ میخورد به اسم خاله نگاه میکنم و با تعجب جواب میدهم: -سلام خاله جون! صدای پر انرژی اش گوشم را پر میکند: -سلام عزیز خاله خوبی قربونت برم؟ -خیلی ممنونم شما خوبین؟ -فدات شم عزیزم، پریا جون تماس گرفتم ازت بپرسم شما برای آخر ماه اوکی ای؟ با عاقد و محضردار هماهنگ کنم؟ میانبر پارت اول رمان 👇 https://eitaa.com/11906399/13996 میانبر پارت 50 رمان 👇 https://eitaa.com/11906399/23547 میانبر پارت 100 رمان 👇 https://eitaa.com/Hamsar_Ostad/28683
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ قطره اشکها تندتر چکیدن وقتی زمزمه کردم: -اهل دعوا نبودم... بلد نبودم مثل اون قلدری کنم، با مظلومیت به گریه افتادم و بین مشت و لگدای سوسن کیفمو برداشتم و به میز آخر کلاس رفتم... اینجای ماجرا دیگه هق هقم بالا گرفت که سمت عماد برگشتم، نمیدونم چم شده بود، نمیدونم چرا سر دردودلم با عماد باز شده بود، فقط هق زدم و ادامه دادم: -هروقت حس کردم دوست خوبی پیدا کردم درست از همون آدم ضربه سنگینی خوردم... من تو شهر خودم دوستی نداشتم اما دلم به عزیز و خاله مریم گرم بود... اینجا دلم به کی گرم باشه؟ به کی؟ دل شکسته از کنارش رد شدم و سمت سرویس رفتم، دست خودم نبود به قدری احساس تنهایی میکردم و دلتنگ آغوش عزیز بودم که وقتی خودمو داخل سرویس پیدا کردم از ته دل زار زدم و اصلا مهم نبود اگه صدام به گوش عماد میرسید...