#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
#مناجات_و_روضه
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فَرَجَهُم
لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم
حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر
أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم
الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی
وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ
ده مرتبه همه باهم
بالحجة الهی العفو...
(من نمیخوام اذیتتون کنم ولی برا تماشا که نیومدی اومدی با خدا حرف بزنی بلدم هستم کار خودم رو بکنم. رو به قبله بشیند دیگه هم اذیتتون نکنم، اما قربونت برم تو نیمه شب اینجا کشوندنت چهارتا زمزمه الهی العفو..
خودت ضرر میکنی والا من کمیل رو برا دل خودم میخونم نه برا دوربین نه برا کسی
اگرم دوربین و چراغ اذیتم بکنه خاموش میکنم..
قدر بدون این ساعتی که افضل ساعتهای شبانه روز هست، زبانت کار بکنه، قلبت کار بکنه، انشالله با خدا حرف بزنی)
شد شب جمعه و دوباره خدا
میخرد آه و اشک سوز جگر
چشم میپوشد از خطا و گناه
غم ز دل میبرد به اشک سحر
بر در خانهی خدای غفور
با دو چشم پراز ستاره بیا
گر گنهکاری و خطاکاری
توبه کن از خطا، دوباره بیا
آمدم تا بگویمت یا رب
گر نبخشی گناه را چه کنم
گر نبخشی دوباره از ره لطف
بندهی روسیاه را چه کنم
گر گناهکارم و سیهرویم
بندهات از خطا پشیمان است
واقفی خود تو براینکه
دل من خانهی شهیدان است
یاد بنیادی و خردپیشه
آن همه نورهای روی زمین
یاد فرماندهی چو دل آذر
یاد دلدادهای چو زین الدین
گرچه این بندهی گنهکارت
نیست بر لطف بیحدت لایق
امشبی را پناه آورده ام
برحریم سلالهی صادق
چقدر امشب دلامون مدینه پر میزنه،
این ایام دلمون میخواست بینالحرمین مدینه کمیل بخوانیم
رفت دل یاد حضرت صادق
پشت دیوار غم فضای بقیع
کاش روزی چنان کبوترها
پرکشم باز درهوای بقیع
حضرت صادق است دست خدا
هشتمین آیه از قبیلهی نور
حضرت صادق آنکه با نگهش
میشود سرد شعلههای تنور
به ابوهارون مکی فرمود برو تو تنور خانه بنشین، که به این سهل خراسانی که ادعا کرد آقا شما چرا قیام نمیکنید ،شما صدها هزار یار در خراسان دارید...
حضرت میخواد امتحانش کنه
شروع کرد با او صحبت کردن...
ابوهارون مکی توی تنور روشن خانه، چنان با امنیت و آرامش نشسته...
این امام صادق نه اینکه اختیار آتش دنیا دست اوست
بلکه اختیارآتش جهنم قیامت هم دست اوست
فرمود چندتا از اینا داریم
گفت آقا یدونه هم از اینا توی خراسان پیدا نمیشه
حضرت صادق است دست خدا
هشتمین آیه از قبیلهی نور
حضرت صادق آنکه با نگهش
میشود سرد شعلههای تنور
گرچه او شیخ این عشیره شده
لیک از غصه چشم تر دارد
غربتش از مزار او پیداست
ارث غربت ز مادرش دارد
همین ساعت بود
نیمه شب بود که...
ز بغض علی بود که باز
آتش به جان در افتاد
بی عمامه امام رفت ولی
همسرش کی به زیر در افتاد
الله اکبر
دید حیدر در آن شلوغیها
فاطمه بین شعلهها مانده
چادر فاطمه شده خاکی...
اینجوری بگم با مقتل درستتره...
چادر فاطمه شده خونی
فاطمه زیر دست و پا مانده
قربونت برم
این وقت شب
نیمه ل شب
تو این تاریکی
بعضیا تک وتنها اومدن تو این گلزار شهدا سر مزار نشستند...
اما دختر پیغمبر تو خونه اش هم حتی امنیت نداره
اصلا باور نمیکرد اینا وارد خونه بشند
باور نمیکرد اینا اینقدر جسارت کنند
یه آهی پشت در کشید...
وَانْصَرَفوا باکین...
یه عده گریهکنان عقب عقب برگشتند
اما وَ بَقيَ...
آن نانجیب باقی ماند
وَ مَعَه جماعةٌ...
وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ
وَ رَدَّهُ عَلَيَّ
وَ أَنَا حَامِلٌ
چنان با سرعت لگد رو به در زد
بیبی اصلا نتونست عقبتر بره
چنان بین در و دیوار گیر افتاد...
چنان گیر افتاد که صدا زد
یا فِضَّةُ خُذینی...
من نمیدونم خونه بیبی پله داشته یا نه
اما از این عبارت میشه فهمید
بیبی هم از بلندی افتاده...
فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی....
اما هر طوری بود
فضه کمکش کرد
از زیر دست و پا بیرونش آورد
آخ لا یوم کیومک یاحسین...
فقط یه اشاره کافیه،
شب زیارتی امام حسین،
اگه اهل ناله شدی،
نالهتو با مادرش گره میزنند
اصحابِ تو را زود و بلافاصله کشتند...
آفرین اونایی که فهمیدند،
روضه مقایسهای هستا...
اصحاب تو را زود و بلافاصله کشتند (۲)
بر عکس تو را دیر و بافاصله کشتند....
پشت مرکب امام را بردند
جان پاکش ز غصه بر لب بود
به گمانم ولی در آن هنگام
دست بسته به یاد زینب بود