#طنز_جبهه8⃣7⃣
💠
#پستانک 😂😂😂
🔸عملیات والفجر چهار، در
#گردان میثم به فرماندهی برادر کساییان، تک تیرانداز🔫 بودم.
🔹آقای ژولیده _ که احتمالاً شهید شده باشد _ مسؤول دسته بود برای این که بچها توی اون شرایط سخت
#روحیه بگیرن و به شوخی،
#پستانکی🍼 به گردنش انداخته بود.
🔸همین طور که به سوی
#منطقه پیش میرفتیم، گاهی با صدای شبیه بچه
#شیرخواره گریه 😭میکرد و یکی از برادران، پستانک را در دهانش میگذاشت و او ساکت میشد.😂😂
🔹بعد از
#عملیات در قله 1904 کله قندی و کانی مانگا چند نفر از برادران مجروح شدند. زخمیها را روی
#برانکارد گذاشتیم و دادیم دست
#اسرایی که در اختیار داشتیم تا آنها را پایین بیاورند... یکی از اسرا حاضر به کمک نبود.
🔸دوستی داشتیم که او را با
#اسلحه🔫 تهدید کرد.
#عراقی فکر کرد میخواهیم او را بکشیم، زد زیر گریه😭.
🔹ژولیده پستانکش🍼 را از جیبش درآورد و در دهان
#اسیر گذاشت. با دیدن این صحنه همه خندیدند😂😂 حتی خود اسیر. بعد آمد و زیر برانکارد را گرفت.
راوی: آقای مسعودی
📚کوله بار
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh