eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
282 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
163 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
گویی عده ای اساساً خبر را منحصر در جدایی و وصلت و بارداری افرادی می دانند که در اطرافشان دارند. همین که در کنار شما قرار گیرند همه ی این اتفاقات را با تحلیل هایی نا آگاهانه نشر می دهند و اصلاً ملاحظه ی حریم شخصی و آبرو و تبعات این اقدام را برای فرد مذکور ندارند و گاه بی هیچ تدبیری فامیل یا دوست خود را درمعرض سوء نيت‌ها، ‌سودجويي‌ها و تنگ‌نظري‌هاي مختلف قرار می دهند. گاهی فردی با وجود جدایی هنوز به همسرش علاقه‌مند است و به او فكر مي‌كند و می اندیشد که شايد گذشت زمان، تحولي ايجاد کند، ولی دخالت ها، حرف ها، سخن چینی ها و بدگویی های اطرافیان راه را بی بازگشت می کند! حتما داشتن یک مشاور مورد اعتماد کمک خوبی در روزهای تنش و آغاز مرحله ی جداییست اما همه ی تلاش ها می تواند با فشار «پچ پچ های اطرافیان» بی تاثیر شود. طلاق پایان زندگي نیست؛ آغاز یک زندگی با تجربه هایی ارزنده و گاهی تلخ، از گذشته است. باید به زندگی امیدوار بود و با توکل بر خدای متعال و استمداد از اولیای الهی برای بهتر ساختن ادامه ی زندگی کوشید. یقینا کمتر کسی است که در عمر خود و اطرافیانش دست کرم و لطف پیامبراکرم و عترت پاکش را ندیده باشد و شیرینی توسل و انس با ایشان را نچشیده باشد. گرچه ما به خطا معمولاً در گرفتاری هایمان به آن بزرگواران مراجعه می کنیم اما آن ها با محبت تر از آن هستند که دست رد به سینه ی ما بزنند. خدا و امام عصر طلاق را برای مؤمنان و دوستدارانشان نمی پسندند ولی اگر یک جراحی و ترمیمی در زندگی فردی لازم باشد، تیغ و درد ناشی از آن انتخاب می شود؛ طلاق یک شکست نیست، تلاشی برای استمرار بهتر یک زندگی است؛ یک زندگی بی بازگشت ... یکی از سوالات ما از کسانی که تلاش می کنند برخی نرسیدن ها را شکست معرفی کنند این است که: این تلاش چه کمکی به آرامش شما و زندگی فرد آسیب دیده می کند؟ آیا این که او کلمه ی «شکست» و «ناکامی» را تکرار کند می تواند آینده ای بهتر را بسازد؟ این که فردی خود را شکست خورده بداند، انرژی آفرین است؟ آیا اساساً همه ی کسانی که در یک زندگی مشترک مانده اند «موفق» و «کامروا» هستند؟ این که در برگه های ترحیم یا مراسم درگذشت یک جوان، بر کلمه ی «جوان ناکام» تأکید می شود چه ارزشی دارد؟ یک پیامش این است که او ازدواج نکرده بود اما بار روانی آن برای جامعه برابر دانستن خیر و سعادت و نیکی و شادکامی در ازدواج است! این سخنان و سوالات در حالی است که هیچ تردیدی در نیکویی یک ازدواج خوب نداریم و در روایات اسلامی هم بر ارزش ازدواج تاکید فراوان شده است. عده ای جدایی را ابتدای عزلت و افسرگی می دانند؛ آغاز دوری از خانواده و جمع های دوستانه و گاهی ترک تحصیل و مهاجرت! شاید یکی از ریشه های این رفتارها در همان عبارت باشد که خود را شکست خورده و ناکام می یابند! ایرادی نیست اگر افراد پس از این رخداد زمانی لازم داشته باشند تا در موقعیت جدید قرار بگیرند اما این که خود را از دیگران قایم کنند و یا سرنوشت خود را عزلت و عدم ازدواج مجدد بدانند، افزودن درد هایی بر ناراحتی های گذشته است. حتی بعد از طلاق های سخت، خدا هست، امام زمان هست، امید هست، لبخند و مهرورزی هست، زندگی جاریست! ... https://t.me/S_M_Kheradmand
گزاره هایی پیرامون (۳) - پانوشت طلاق یک شکست نیست! .... برای این گزاره مدتی فکر می کردم؛ در حال نوشتن، در حال خواندن و در مسیرهایی که می رفتم. گمانم آن بود که برای کمک به افراد زیادی که با چنین مسئله ای روبرو شده اند نوعی تغییر شناختی لازم است! شاید نتایچ اندیشه هایم را در چند مرجله مکتوب کردم تا این متن بعد از حدود 6 ساعت وقتگذاری به دست آمد. به امید لبخند بر لبان دوستداران امام عصر علیه السلام. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1382 * پنج شنبه – 21/1/1382 – 7 صفر (2) 1424 صبح رفتم پادگان (سربازی) خبری نبود. ده روز مرخصی نوشتم. ان شاءالله برکت کند و دیگر سربازی نروم. عصر همسرم را بردم دکتر جهت مشوت؛ دکتر امینی مقدم در درمانگاه ضرابخانه و کمی هم خرید کردیم. جوراب، آلبوم عکس و ... . شب مهمان منزل خانواده ی حاج علی آقای زرین؛ محمدرضا جهت ادامه ی تحصیل عازم مالزی است. * جمعه – 22/1/1382 – 8 صفر (2) 1424 صبح تا قبل از ظهر ۴ ساعت منزل آقای گیاهی مباحثه ی علمی داشتیم. ناهار خانواده ی عمویم آقاسیدمرتضی خردمند مهمان پدر بودند و ما هم در خدمتشان؛ عصر مسجد سادات اخوی (خیابان ایران، منطقه 12 تهران) جلسه ای یک ساعتی داشتم. نماز مغرب و عشایم را مسجد علی بن موسی الرضا علیه السلام خواندم و شام منزل خانواده ی جعفریان بودیم. پس از شام حدود سه ساعت بحث توسل به اهل بیت علیهم السلام به لطف حضرت مطرح شد. این هفته دو ساعت گفتگو پیرامون برنامه های اعتقادی و دو ساعت جلسه جهت خدمات فاطمیه برگزار شد. چهار ساعت جلسه ی مشورتی درباره ی مسائل اقتصادی و ۵ ساعت جلسه ی اعتقادی داشتم. الحمدلله دعای عهد ترک نشد. * شنبه – 23/1/1382 – 9 صفر (2) 1424 کارهای امروز:  مراجعه به نظام وظیفه، آزمایشگاه، پرس و جوی بلیط مشهد،گرفتن بلیط بندرعباس، واریز پول به حساب صندوق نیکان، خرید هدیه برای همسرم به دو جهت: تشویق به فعالیت های دینی که در این ماه انجام داده است و مطلبی دیگر. هدیه ی تولد همسرم شد بلیط رفت و برگشت هواپیما به مشهد مقدس. امروز سری زدیم به هادی خان (آقای اللهیاری، پسر عمه ی مرحوم پدر بزرگم). عصر کمی منزل جعفریان خوابیدم. غروب رفتم مسجد اعظم قلهک که با موسوی (سیدعلیرضا) قرار داشتم. پیرامون جلسات مسجد هدایت صحبت کردیم. سری به منزل آقای قندهاری زدم. ماشینشان پنچر شده بود و نیاز به کمک داشتند. تلفنی پیگیر جلسات امیرحسین سهراب‌پور شدم. * یکشنبه – 24/1/1382 – 10 صفر (2) 1424 قسمت نبود که به بندرعباس بروم؛ بلیط را پس دادم. صبح کمی جمع و جور کردم و حمام رفتم و بعد به مدرسه رفتم. موبایلم را درست کردم و سری به بوستان کتاب زدم. اکنون که می‌نویسم مقابل در دانشکده الهیات منتظر همسرم هستم! خرید هدیه برای حاجیه خانم خلج (مادر بزرگ همسرم)؛ ایشان پس از حدود ۳۰ روز از مشهد آمده‌اند. نماز مغرب و عشاء را در مسجد خواندم و شب رفتیم منزل حاج آقا عبدالله مهدیان روضه. آقای سازور (حسین) می‌خواند. شب منزل پدر خانم ماندم. * دوشنبه – 25/1/1382 – 11 صفر (2) 1424 حضور در وظیفه ی عمومی و همه ی کارها درست شد؛ فقط مانده یک امضا که در تاریخ ۸۲٫۲٫۶ به ثمر خواهد نشست. * سه شنبه – 26/1/1382 – 12 صفر (2) 1424 . از صبح رفتم مدرسه و کارهای عقب مانده را انجام دادم و چند کلاس داشتم و کمی برای برنامه های تدریسم مطالعه کردم. کمی با آقای ترقی راجع به کارهای مدرسه صحبت کردم. گفتند که با توجه به رفتنت به سربازی، عملاً از دبستان حذف شده‌ای! من هم از شرایط دبیرستان پرسیدم. پیشنهاد تألیف کتاب مشترکی را هم به آقای ترقی دادم. عصر رفتم منزل جعفریان. https://t.me/S_M_Kheradmand
گزاره هایی پیرامون (Bipolar disorder) - (۱) آخرین دیدگاه ها در باره ی بیماری دوقطبی دکتر کارتر که شش هزار بایپولار را بررسی کرده می گوید: «ما هر تشخیصی که راجع به یک فرد دوقطبی می دهیم تنها یک حدس است! تنها راهی که متوجه می شویم مسیر را درست رفته ایم یا نه، ارزیابی بیمار از دارویی هست که مصرف کرده و تغییر مثبیتی که گزارش می کند». آخرین شناخت از این بیماری آن است که ژنتیک و ناشی از اختلالاتی شیمیایی در مغز است. ناشی از کمبود نمکی به نام لیتیوم در مغز، که گفتمان میان سلولی مغز را بر هم می زند و سیم پیچی مغز را از مغزِ پیشانی به سمت مغز هیجانی و غیر فکور و تکانشگر (Impulsivity) و خودانگیخته می برد! به همین جهت بیمار بایپولار خرید بی حد می کند، قمار می کند و کارهای خودانگیختِ بدون فکری می کند که برای خودش و اطرافیانش ایجاد دردسر می کند. یک فرد عادی تا جای ممکن خطاهای گذشته اش را تکرار نمی کند ولی یک مبتلا به بایپولار از این بخش فکور و تجربی مغزش استفاده نمی کند. این بیماری یک بیماری طیفی است. یعنی مبتلایان به درجات مختلفی از شدت و ضعف این بیماری، اذیت می شوند. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
- 1391 * چهارشنبه – 13 دی ماه 1391 – 19 صفر (2) 1434 – 2 جولای 2013                                                                           می خواهند یادت بیندازند! شاید هم یادت دهند! حتماً حکمتی دارد ...! می آورندت در صحرا و تو نگاه می کنی! دانه دانه دوستانت را می بینی که صدا می زنند! یکی را برای نجف و دیگری را برای بغداد! و آن ها که به بغداد می روند امشب را در جاده ای به سوی نجف طیّ طریق می کنند! از خودت خجالت می کشی! نمازخانه ی فرودگاه هیچ وقت به این شلوغی نبوده؛ می خواهی با کمی تأخیر بروی که خلوت تر باشد و از همین جا اولین تفاوت ها آشکار می شود! آن ها که انتخاب شده اند می روند برای نماز اول وقت و تو می نشینی برای خلوتی نماز خانه! هدف نهائی همه ی این ها اربعینِ کربلاست؛ هم آن چند پیر زنی که هنوز حیرانند و ساختمانی به این بزرگی ندیده بودند و هم آن پیرمردی که برای رفتن به درون پله های برقی مردد ایستاده و هم خانواده هائی که بچه های کوچکشان را می برند عتبه بوسی عباس! ... همه عازمند! ... صحرای قیامت است ...! نگاهشان می کنی امّا از این ها نیستی، پشیمانی هم سودی ندارد. بلیط تو به کربلا نمی رسد!! یادت می آید دوستانی که مدتی پیش می گفتند بیا و با ما همراه شو تا کربلائیت کنیم و تو سرگرم به بازی های دنیائیت بودی! زبانم لال برای امام حسین هم وقت نداشتی!! حالا بایست و نگاه کن! مثل قیامت که دوستانت را صدا می زنند و تو تنها می مانی در جمع آن ها که احساس می کنی از جنسشان نیستی! حتی سالن آن ها با تو متفاوت است! گیت پرواز های آن ها 21 و 22 و 23؛ گیت های امثال تو 11 و 12 و 13! تفاوت ها آشکارتر و آشکارتر می شود ... ظاهر آن ها، پوشش آن ها، نگاه آن ها ...! اشتباه کردی محمد!! راه را اشتباه آمده ای! خدایا بازگردان مرا، می روم و به رنگ آن ها می شوم! ... لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ  حتی نمی گذارند از قسمت کنترلِ پاسپورت به عقب برگردی، وقت عمل تمام شده، این جا جای نتیجه است! پرواز به کربلا راست، بقیه ی راه ها ـ مهم نیست شانگهای باشد یا دبی ـ چپ!! این طرفِ سالن دارند قصه تعریف می کنند! آن طرف سالن خوشحالند و از انتخابی که داشته اند در پوست خود نمی گنجند! این طرف هنوز دارند از مشکلات اقتصادی و مهاجرتشان و خریدهای فردایشان می گویند! آن طرفی ها غرق در عالمی دیگرند! اصلا انگار روی زمین ما زندگی نمی کنند! پیرمردِ سیاهپوشی نشسته بود روی زمین و زانو درد امکان برخاستنش را نمی داد. دستم را دراز کردم تا بلندش کنم، لبخندی زد اما انگار چند هفته ای است که چشمانش از اشک خالی نشده، می خواستم بغلش کنم و سر بر شانه اش بگذارم و گریه کنم اما ...!! آخرین نگاه هایم را به آن ها که می روند می دوزم و من باید صبر کنم! اول نوبت بهشتی ها است! خدا نمی خواهد معطلشان کند؛ یادم می آید از دنیا! آلودگی ها، دغدغه های پوچ، لجن اندیشی و غفلت از ذکر او! ... پرواز شماره ی 040 هواپیمائی ماهان به مقصد نجف، لطفا جهت سوار شدن به هواپیما، به خروجی شماره ی 14 مراجعه فرمایند ... من هنوز باید صبر کنم!  (این نوشته حکایتی واقعی است از زمانی که یکی از مسافرت هایم با ایام اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام مقارن شده بود و چنین گذشت ...!) http://sm-kheradmand.com/
- 1401 * چهارشنبه - 11/3/1401 – اول ذی القعده (11) 1442 – اول جون (9) 2022 در مجموعه سخنرانی هایی که از گویندگان قدیم می شنیدم، به فایل صوتی ای رسیدم مربوط به سال 1355 ه.ش که در مسجد سیدعزیزالله تهران ایراد شده بود. این جلسه ی وعظ را حداقل دو بار شنیدم. نکته های خیلی جالبی داشت که بعضی از آن را نوشتم:   غذای روح این ادعیه است.   عالم برزخ رابط بین روح و بدن است که فلاسفه آن را «عالم مُثُل» می نامند.   انسان می تواند خود را به قدری کامل کند که در عین بودن در این عالم مادی، خودش را در عالم برزخی هم وارد کند.   ما شیری هستیم که خودش را موش پنداشته است. اولین گامش آن است که ما خود را تنها بدن نبینیم.   بالا دست این عالم برزخ عالم عقول است. عالم عقول نه ماده دارد و نه صورت.   ما باید خود را به پای امام زمان علیه السلام ببندیم تا اوج بگیریم.   انسان می تواند خود را به هر صورتی (بلا ماده) در بیاورد، اگر خود را به عالم برزخ برساند.   مُنخلع شدن از این عالم، هم به برهان عقلی و هم روایی ممکن است.   تو متبوع بدنی نه تابع بدن! تو آقای بدنی نه نوکر بدن! http://sm-kheradmand.com/
گزاره هایی پیرامون (۴ - در پیام رسان ایتا)   ازدواج بعد از طلاق حتماً یکی از احساس هایی که پش از طلاق رخ می دهد نوعی احساس بیزاری از جنس مخالف و آغاز رشته ی محبتی جدید است! خصوصاً برای آن ها که صادقانه عاطفه ی جوانی شان را صرف فردی کرده اند که حالا مایه ی تلخی زندگی شده است. شرایط دیگری که گاه تجربه می شود فرار از موقعیت هاییست که احتمال پیشنهاد به ازدواج مجدد داده می شود و یا دوره ی کناره گیری از مراودات خانوادگی و اجتماعی. ثمره ی طلاق برای عده ای ذوب شدن برای فرزندشان یا غرق شدن در آرزوهاییست که فکر می کنند زندگی مشترک مانع رسیدن به آن ها بوده است؛ ادامه ی تحصیل، خرید های افراطی، سفرهای مجردی و ... . غیر از عده ای معدود که بلافاصله بعد از طلاق ازدواج می کنند و بعضاً همسر آینده ی خود را در زمان تأهل اول انتخاب کرده اند، معمول افراد مطلقه -به ویژه خانم ها- از اندیشین به ازدواج مجدد فرار می کنند؛ گرچه آن هایی هم که به ازدواج تمایل دارند همیشه مشکل یافتن فرد جدیدِ مناسب را خواهند داشت ولی غالباً به این نقطه نمی رسند. به جز مردانی که وارد رابطه های موقتی یا صیغه های بلند مدت می شوند، دیگر فروافتادگان در چاله ی طلاق به «ازدواج موفق جدید» فکر نمی کنند و این غلط است. سوای مبانی و توصیه های دینی در جایگاه متأهل بودن و برابر نداستن «مرگ همسر» یا «طلاق» با شکست و فرو رفتن در نا امیدی و دلمردگی و تنهایی، از نگاه روان شناختی نیز می توان به ازدواج مجدد به عنوان یک فرصتِ نو و تجربه ی شیرین تر از قبل نگریست. نویسنده معتقد است: «نگاه جامعه ی ما به ازدواج مجدد و شکل ورود به روند این مرحله از زندگی صحیح نیست!» افرادی که تجربه ی جدایی دارند – اگر بخواهند- می توانند شرایطی شیرین و رؤیایی را رقم بزنند؛ آن ها تجربه های تلخ و شیرینی دارند که حالا وارد زندگی می کنند و جون بعضاً زخمی از دوره ی قبل زندگی خود به همراه دارند، می توانند نیاز عاطفی فرد مقابل را بهتر درک کنند. آن ها می توانند روابط سالم، مهربانانه و - البته شرعی- جدیدی را آغاز کنند و با یافتن فردی که گمان می کنند –و حتی هنوز یقین ندارند- مناسب شرایط ذهنی آن هاست، بدون پایبندی به قواعد دشوار و غلط حاکم برجامعه مورد بررسی قرار دهند. واقعاً چه ایرادی دارد اگر خانم مطلقه ای به هر ترتیب با آقایی مطلقه آشنا شد و شرایط مناسبی را در او دید فضای ارتباط سالم –در قواعد شرعی- را با او مطرح کند؟ مگر داشتن آغوش گرم یک همسر امر کمیست؟ آیا آرامش روحی و حتی جسمانی دریافت شده از یک انیس همراه، بعد از تلخی های ناشی از جدایی یا فقدان همسر اتفاقی کم بهاست؟ چرا یک آقا به تاوان نامردمی های خانواده ی همسر قبلی اش خود را برای همیشه از یک هم صحبت مهربان محروم کند و جرا یک خانم به تلافی یک انتخاب غلط، خود را از مهرورزی یک مرد قابل کنار بکشد؟ چرا مردان، زمان و عمر و سرمایه ی خود را خرج کسانی کنند که نه برایشان همسر خوب و پایداری خواهد شد و نه برای فرزندانشان مادری جدید و پر نشاط؟ چرا خانم ها وارد گدایی محبت هایی ناشی از شهوت شوند و بعد احساس کنند که همیشه مورد بی مهری و تجاوز واقع می شوند؟ جرا خود را در شرایط یک انتخاب خوب و به موقع قرار ندهند؟ ما نه آن دیدگاه سخت دلانه ای را دنبال می کنیم که افرادی پس از جدایی و یا حتی در زمان تأهل دائم از «اولویت خود» بر هر چیز دیگر سخن بگویند و در عمل همسر و فرزندانشان را تشنه ی عاطفه ی خود نگه دارند و نه آن دیدگاه غیر عاقلانه ای را قبول داریم که عده ای در مواجهه با مرک همسر یا طلاق عملاً خود را نیز دفن می کنند و تنها جنازه ای را بر زمین می کشند تا زمان پایان این پیکر هم فرا رسد! مرد خوب و مناسب و متعهد کم است؛ زن شایسته و متعهد و همراه نیز کم است. یافتن یک انیس خوب، کار آسانی نیست اما گاهی یک مروارید بی غش پیدا نمی شود و گاهی ما از کنار مرواریدهای کم غش نیز با بی رغبتی عبور می کنیم. افرادی که پروسه ی طلاق، بیماری منتهی به مرگ همسر و یا فوت ناگهانی همراه خود را تجربه کرده اند اگر به موقع ازدواج کرده باشند در دهه ی چهارم و گاه پنجم زندگی هستند؛ فرصت شادتر زیستن برایشان زیاد نیست؛ تأخیر در فرصت ها هم معمولا چیزی را تغییر نمی دهد پس باید هر چه زودتر یک زندگی جدید ساخت. http://sm-kheradmand.com/
- 1380 *دوشنبه – 16 مهرماه 1380 – 20 رجب 1422 – 8 اکتبر 2001 از امروز گزارشی از برنامه‌های نماز کلاس سوم دبستان صلحا (منطقه ی 4 تهران) را با دانش آموزانی که سال گذشته با بنده کلاس دینی و نماز و قرآن داشتند آغاز می کنم. حضور من در این مدرسه به معنی تأیید یا ترویج این مدرسه نیست. چگونگی آغاز به همکاری ام را با این مجموعه در بخش های دیگر روزنگاشت هایم آورده ام. در اواخر سال تحصیلی گذشته کلاس نمازی با پیگیری بنده برای پایه های دوم تعیین شد تا به شکل تمرینی آموزش‌هایی در ادامه ی آن چه در کلاس دینی گفته می شد، انجام یابد. جشن نماز بچه‌ها هم در پایان سال گذشته و با حضور در مسجد جامع ضرابخانه (غدیر حم) طی مراسم ویژه‌ای صورت گرفت. این دانش آموزان امسال در یک زنگ دینی و دو زنگ نماز معلم خود را همراهی می‌کنند. از درگاه خدای متعال، توفیق و از محضر امام حی و غریب درخواست عنایت دارم. سید محمد خردمند. در روز شنبه (14/7/1380) و امروز، دو جلسه پس از اقامه ی نماز، درباره آن چه باید در نمازخانه متفاوت از جاهای دیگر انجام شود توضیحاتی دادم و در هر دو جلسه نمازهم اقامه شد. با این تفاوت که در جلسه ی امروز بین دو نماز تمریناتسرودی هم درباره ی نماز شروع شد. با توجه به تعداد دانش آموزان که ۳۱ نفر هستند و سن بچه‌ها، این کلاس مقتضیاتی دارد؛ از جمله شکل دادن بچه‌ها با محیط نمازخانه و آداب آن، ضمن آن که باید محیط نیز برای بچه‌ها محیطی شیرین و دلنشین باشد. برگه‌های سرود در اختیار بچه‌ها قرار گرفت تا در حفظ زودتر آن مؤثر باشد، اما پس از تمرین جمع شد تا حلاوت آن تا نمازهای بعدی باقی بماند، ضمن آن که برگه‌ها برای استفاده بچه‌ها تا زمانی که سرود را حفظ شوند سالم باقی بماند! http://sm-kheradmand.com/
- 5 پدران و مادران و مربیان باید همواره درخت عفّت را سرِپا نگه دارند تا میوه‌ی صیانت و مراقبت بر آن به بار نشیند. البته وقتی انسان به سقف نهادینگی هم رسید باز از عفّت بی‌نیاز نمی‌شود. در این رتبه، صیانتِ بیرونی به صیانت درونی بدل می‌شود. وقتی روحیه‌ی عفّت در کودک و نوجوان مستقر شد عقلانیتِ قوی و دیانتِ محكم او باعث می‌شود نیازش به نظارت بیرونی كاهش یابد و خود بتواند به مراقبتِ خود روی آورد. اما تأكید می شود كه افراد هوشیار و تربیت شده، این صیانت و عفّت را تا هنگام مرگ با خود حفظ می‌كنند و هیچ گاه خویش را بی‌نیاز از آن نمی‌بینند؛ چون هیچ گاه خود را از نفس و شیطان اغواگر در امان تلقی نمی‌كنند. به این ترتیب، مربیانِ آگاه – اعم از پدر و مادر و معلم- با پیشرفت سن متربی سعی می‌كنند راه‌كارهای درونی‌سازی صیانت را دنبال كنند. البته متربی وقتی زمینه‌ی «درونی سازی» را پیدا می‌كند كه به رشد «بینشی» و «تقوایی» دست یافته باشد. در چنین موقعیتی می‌توان نظارت بیرونی بر او را به تدریج كاهش داد چون خود به حدی از ادراك و تقوا رسیده است كه خویشتن را از معرض آلودگی به شهوات دور بدارد؛ اما مهم این است كه این متربی، سالیانی را در فضای صیانت شده گذرانده و از بسیاری زمینه‌های انحراف به دور مانده است. او مزه‌ی بسیاری از لذت‌ها را نچشیده و اصلاً با مسائل حسی و فكری آن ها درگیر نگردیده است. به مدد عفّت، صورت بسیاری از مسائل برایش طرح نشده و او را به چالش نگرفته است. حالا كه در حد قابل قبولی از بینش عقلانی و تقوا قرار گرفته با سكونِ حاصل از قناعت می‌تواند خود، همین مَشی را ادامه دهد، بدون این كه نیاز به حمایتِ همه جانبه‌ی دیگران باشد. در چنین موقعیتی فرد به كمال «حیای از خود» دست یافته است. در بحث از عفّت و حیا به «حیا از خود» به عنوان یكی از انواع حیا توجه می شود. در این گونه از شرم، فرد از «خودِ مؤمن و عاقل» خویش شرم می‌كند. به تعبیر دیگر، ایمان و عقلانیت او برایش سبب كرامت شده‌اند و در مقابل، شهواتش را در نظر او حقیر كرده‌اند. چنین كسی شرم دارد كه شرافتِ عقلانی- ایمانی‌اش را بفروشد و خویش را به لجنزار شهوات آلوده سازد. این است كه در خلوت نیز پا از حریم ارزش ها فراتر نمی‌نهد و این نشانه‌ی ورع بالای اوست. امیرمؤمنان علیه السلام‌ می‌فرمایند:«برترین ورع این است كه انسان از آن چه در نزد عموم مردم از اظهارش حیا می‌كند در خلوت نیز حیا كند» (خوانساری،1366،غررالحکم، ح9342). غایت «درونی سازی صیانت» رسیدن به چنین نقطه‌ای است. «خودكنترلی» قله‌ای است كه وقتی متربی به آن دست می‌یابد به حداقل نظارت بیرونی نیازمند است. این نوع از حیا به تعبیر امیرمؤمنان علیه السلام نهایت حیا (خوانساری،1366،غررالحکم، ح373) و بهترین (خوانساری،1366،غررالحکم، ح422) نوع حیاست و ضامن عمق‌ یافتن و تداوم صیانت می‌باشد. نكته‌ی مهم و مورد تأكید این كه در روند درونی سازی نباید هیچ‌گاه به نفس مطمئن بود. تربیت یافتگان مكتب تربیت وحیانی و عقلانی همواره عنان نفس را در دست دارند. به شیطان اجازه نمی‌دهند كه از یَلگی نفس، سوء استفاده كند و انسان را به سراشیبی سقوط اندازد. امیرمؤمنان علیه السلام می‌فرمایند:«اَلثِّقَةُ بِالنَّفسِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ» (خوانساری،1366،غررالحکم، ح4733). اطمینان به نفس از محكم‌ترین فرصت‌های شیطان است. پس از درونی شدنِ صیانت، فرد همواره كشیك خود را می‌كشد. مواظب است كه به شبیخون شیطان گرفتار نیاید و این جز با تمسك به عقلانیت امكان‌پذیر نیست. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «نفس‌ها آزاد و یله‌اند اما دستانِ عقل‌ها زمام‌هایشان را گرفته و از بدی‌ها نگاهشان می‌دارد» (خوانساری،1366،غررالحکم، ح4715). «عقل، مانع و قید و بند محكمی است كه می‌توان نفس را با آن مهار كرد. عقلانیت و نفسانیت با هم ناسازگارند. نفس شدیداً متمایل به رهایی و آزادی همه جانبه است و عقل در پی مقید كردن و پای‌بند نمودن تمایلات می‌باشد. نفس دوست می‌دارد كه فرد را به بدی‌ها سوق دهد اما عقل عنان آن را به دست گرفته و جلویش را می‌گیرد. رهایی نفس از قید عقل عین بردگی انسان در چنگال خواسته‌های خود است. چنین اسارتی با رهاسازی نفس از قید عقل پدید می‌آید» (بنی هاشمی،1389،تربیت عقلانی،ج2،ص104). به همین خاطر، در تعالیم دینی تأكید شده كه انسان به نفس خود رُخصت یَلگی و مرخصی از دستبند عقل را ندهد.  امیرمؤمنان علیه السلام درباره‌ی نفس چنین می‌فرمایند:«كندن نفس (از شهواتش) دشوارترین كارهاست، چرا كه نفس همواره دل كنده به سوی معصیت از سر هوا و هوس است، و بدانید بندگان خدا! كه مؤمن صبح را به شب نمی‌آورد مگر آن كه به نفس خود بدگمان است. پیوسته بر آن عیب می‌گیرد و (در اطاعت حق) بیش (از آن چه به جای آورده) از او می‌طلبد» (سیدرضی،1352،خطبه176).
در این روایت شریف به نكات حساسی درباره‌ی نفس اشاره شده است. نكته‌ی اول این است كه هیچ گاه نباید به نفس، خوش بین بود. همواره باید به آن ظنین و بدگمان بود وگرنه انسان قافیه را خواهد باخت. ثانیاً لزوم بدبینی به نفس ناشی از سنگینی آن در طاعت حق و اشتیاق آن به معصیت است. دل كندن نفس از زشتی‌ها كاری بسیار دشوار است. لذا دائماً باید در فعالیت بود و از ریشه دواندن هوس‌های نفسانی جلوگیری كرد وگرنه آدمی به بند كشیده می‌شود. این كار جز با مراقبه‌ی نفس و كشیك کشیدن در اطراف آن امكان پذیر نیست، به همین خاطر، امیرمؤمنان علیه السلام مشفقانه وصیت می‌فرمایند كه:«اِجعَل مِن نَفسِكَ عَلی نَفسِكَ رَقیباً وَ اجعَل لِآخِرَتِكَ مِن دُنیاكَ نَصیباً» (خوانساری، 1366،غررالحکم، ح4716). از نفس خود بر نفس خود مراقبی قرار ده و از دُنیایت برای آخرت، نصیبی به دست آور! چنان كه گفتیم این مراقبت و صیانت البته كاری بس دشوار است چون تمایلات نفسانی به شدت علیه آن مقاومت نشان می‌دهند و البته خداوند كسی را كه چنین رویكردی برگزیده، رها نمی‌كند و یاری‌اش می‌نماید چنان كه فرموده‌اند: «مَن كانَ لَهُ مِن نَفسِهِ یَقظَةٌ كانَ عَلَیهِ مِنَ اللهِ حَفَظَةٌ» (خوانساری، 1366،غررالحکم، ح4725). هر كس نسبت به نفس خود بیدار (و مراقب) باشد از جانب خداوند بر او محافظانی خواهد بود (كه یاری‌اش دهند). بیدار و هشیار بودن نسبت به نفس، یعنی انسان عنان آن را به دست دیانت و عقلانیت خود بدهد و در رفتار با آن هیچ گونه سهل‌انگاری و نرمش به خرج ندهد. كسی كه صیانت در او درونی شده باشد به پشتیبانی خداوند متعال، قوی‌ترین مردم خواهد بود چنان كه فرموده‌اند: «أقوَی النّاسِ أعظَمُهُم سُلطاناً عَلی نَفسِهِ» (خوانساری، 1366،غررالحکم، ح4717). قوی‌ترین مردم كسی است كه عظیم‌ترین چیرگی را بر نفس خود داراست. با درونی شدن صیانت به سوی تقویت این قوّت پیش می‌رویم. اگر این سلطه به دست آید تربیت پیشگیرانه از انحرافات و البته بر مبنای وحی و عقلانیت، به غایت خود دست یافته است؛ چون نهادینه شدن ارزش ها جز با مراقبه به دست نمی‌آید. برگرفته از کتاب منتشر نشده ای به اهتمام سیدمحمد خردمند، در موضوع . https://t.me/S_M_Kheradmand
دعای مستجاب پیامبر صلی الله علیه و آله در هفتم صفر 1445 هجری قمری (1402) توفیق یافتم تا دو برنامه ی سخنرانی در ارتباط با حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام داشته باشم. در هر دو مجلس با ملاحظه ی تفاوت های مخاطبان و نیازهای شنوندگان روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، در ارتباط با جایگاه امام حسن سلام الله علیه خواندم و راهکارهای عملی توجه به این روایت را بیان نمودم. الحمدلله برنامه های مفیدی بود. خدای متعال قبول فرماید. https://t.me/S_M_Kheradmand
(35) - در پیام رسان ایتا عنوان بحث: . مجموعه مباحثی در ارتباط با حضرت سیدالشهدا علیه السلام و نکاتی مربوط به جایگاه و آداب زیارت. جلسه ی سی و یکم، تا جلسه ی سی و پنجم. این مجموعه مباحث شامل 120 جلسه می باشد. حتما شنیدن فایل های صوتی به صورت کامل، سخت تر از شنیدن یا دیدن کلیپ های کوتاه است. اما ان شاء الله مطالب بیشتری را برای شنونده ی صبور آن به یادگار می گذارد؛ به لطف امام عصر علیه السلام. سپاسدار خواهم بود در آستانه ی این فایل های صوتی را برای اقوام و دوستان ارسال فرمائید. به امید استفاده ی راهیان زیارت امام حسین علیه السلام. به قربان حضرت ارباب که چقدر نام و یادش شیرین است! 👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻