eitaa logo
کانال انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران موسسه فرهنگی هنری" سعا"
113 دنبال‌کننده
806 عکس
291 ویدیو
23 فایل
انجمن پژوهشی ادبی-دینی-عرفانی، اجتماعی و متون نثر ادب دینی دبیر انجمن : استاد موسوی #سعا قم : خیابان بعثت - بعثت ١۶ - پلاک ۶۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴هشدار تب‌ دنگی معاون درمان وزارت بهداشت: 🔹۶۳ مورد جدید به تب دنگی مبتلا شدند. 🔹۳۰ درصد از افرادی که با نشانه استخوان درد شدید و تب بالا به مراکز درمانی مراجعه کردند مبتلا به بیماری تب‌دنگی بوده‌اند. . ┈•✾🍏✾•┈ 🌐 روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی کاشان ✴️ @kaums_ac_ir
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۵۹ سلام مفهومی وجود دارد به إسم ( وسوسه ) این لفظ از زبان قرآن کریم به زبان فارسی وارد شده. معادل فارسی آن را در نظر ندارم. ریشهٔ ( وَ سْ وَ سَ ) که رُباعی یعنی چهار حرفی است به دو صورت در زبان فارسی کاربرد دارد ( وَسْوَسَة ) و ( وَسْواس ) این مفهوم که همگان با آن آشنا هستند و به ذهن همه قریب و نزدیک هست در کلام وحي به دو لفظ بیان شده است. ألف— وَسْوَسَة و وَسْواس: اصل این کلمه بمعنای هَمْس و صوت خفيّ باشد که به دو صورت نمود پیدا می‌کند: ۱— گاه در قالب کلام، گفته و شنیده می‌شود: فَوَسْوَسَ لَهُمَا ٱلشَّیْطانُ ( أَعراف ۲۰ ) شیطان آن دو را ( یعنی جناب أبو البشر و حَوّاء را ) وسوسه کرد. چگونه وسوسه کرد؟ از طریق گفتار: قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلیٰ شَجَرَةِ ٱلْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلیٰ ( طٰهٰ ۱۲۰ ) و نیز از طریق قَسَم: وَ قاسَمَهُما إِنّي لَکُما لَمِنَ ٱلنّاصِحینَ ( أعراف ۲۱ ) و معلوم است که ( قالَ = گفت ) و نیز ( قاسَمَ = قَسَم داد ) تنها از طریق گفت و شنود ممکن است. ۲— و گاه از طریق وقوع در سینه که سینه مَمَرّ و راهرو و گذرگاه به سوی قلب است که تمام إلهامات و تمام شنیده ها و دیده ها و خوانده ها در سینه می‌چرخد تا راه رسیدن به قلب و روح و روان را پیدا می‌کند: یَتَغَلْغَلُ في ٱلصَّدْرِ حَتّیٰ یَصِلَ إِلَی ٱلْقَلْبِ لذا در کلام وحي وارد شده: مِنْ شَرِّ ٱلْوَسْواسِ ٱلْخَنّاسِ ٱلَّذي یُوَسْوِسُ في صُدُورِ ٱلنّاسِ ( ناس ۴ و ۵ ) و یا آنجا که سخن از ( نَفْس ) است که ( وسوسه ) بدون گفت و شنود پدید می‌آید. خالق و سازندهٔ یک أثر، می‌داند که چه چیزی باعث خرابی می‌شود. ما إنسان را آفریدیم و ما می‌دانیم که نفسش او را به چه چیز وسوسه می‌کند: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ( ق ۱۶ ) ب— نَزْغ: ( وَسْوَسه ) و ( وَسْواس ) أَعَمّ است یعنی برای تمامی معاصي و گناهان کبیره و صغیره کاربرد دارد ولی ( نَزْغ ) أَخَصّ است یعنی فقط برای إِفْساد بین دو نفر به کار می‌رود. قرآن مجید بر هم زدنِ صلح بین دو برادر یا از هم گسستن پیوند دوستی بین دو شخص را به ( نَزْغ ) تعبیر فرموده است: مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ ٱلشَّیْطانُ بَیْني وَ بَیْنَ إِخْوَتي ( یُوسُف ۱۰۰ ) گاه یک حالتی برای آدمی حادث می‌شود که تصور می‌کند فلان شخص شاید با او رفتاری کرده که او نمی‌پسندیده، یا کلامی گفته که شاید حکایت از غرض ورزی داشته، غیبت، تهمت، کلامی که باعث دل آزردگی میشود و غیره. اینها همه ( نَزْغ ) است که شیطان به دل آدمی می‌افکند و زمینه را برای بر هم زدنِ رابطهٔ دوستی، فراهم می‌کند. قرآن کریم راهکار فرار از ( نَزْغ ) را اینگونه معرفی می‌فرماید: وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیْطانِ نَزْغٌ فَٱسْتَعِذْ بِٱللّٰهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ ( أَعراف ۲۰۰ ) وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیْطانِ نَزْغٌ فَٱسْتَعِذْ بِٱللّٰهِ إِنَّهُ هُوَ ٱلسَمیعُ ٱلْعَلیمُ ( فُصِّلَت ۳۶ ) حتماً إستعاذه و پناه بردن به خداوند متعال کارساز است که در دو آیهٔ شریفه با تأکید، بیان فرموده است. اینکه در یکی ( سَمیعٌ عَلیمٌ ) و در دیگری ( هُوَ ٱلسَّمیعُ ٱلْعَلیمُ ) آمده، گویای أهمیت إستعاذه است. دشمن قسم خورده حتی در زمان قراءت کلام وحي هم دست بردار نیست. لذا برای قراءت هم به إستعاذه أمر شده است: وَ إِذا قَرَأْتَ ٱلْقُرْآنَ فَٱسْتَعِذْ بِٱللّٰهِ مِنَ ٱلشَّیْطانِ ٱلرَّجیمِ ( نَحل ۹۸ ) در این خصوص مطالعهٔ کتاب ( إستعاذه ) از مرحوم دستغیب مورد توصیه است. شاید ( نَزْغ ) از ( وَسْوَسَة ) پیچیده تر باشد که هم برای آن لفظی جداگانه وارد شده و هم اینکه چه بسا عواقب ( وسوسه ) گریبانگیر شخص باشد ولی ( نَزْغ ) عواقب إجتماعي دارد. از جمله راهکارهای عملی که قرآن مجید بیان فرموده، پرهیز از گفتارهایی است که موجب ایجاد فساد و دل آزردگی بین مردم می‌شود. می‌فرماید به بندگان من بگو کلامی بر زبان آورند که بهترین سخن است. چرا؟ چون شیطان در کمین است که بین قلوب بندگان فاصله اندازد و بین مردم ( نَزْغ ) کند و بین دو دوست را بر هم زند: وَ قُلْ لِعِبادي یَقُولُوا ٱلَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ ٱلشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ( إِسراء ۵۳ ) در پایان هم یک سلام تقدیم کنیم: أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِ ٱللّٰهِ وَ عَلَی ٱلْأَرْواحِ ٱلَّتي حَلَّتْ بِفِناءِکَ إلتماس دعاء سوم محرم الحرام ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
تب فرات وقتی که نگاه آسمان مستت بود هم چشم زمین اسیر و پابستت بود از خیزش گرم موج ها می شد دید لب های فرات تشنه ی دستت بود! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ١٣٧۴
🖋️نگاهی به شهود عرفانی حافظ سیدعلی اصغرموسوی (سعا) 📚 در «عرفان شهودی» عارف، نه غلو و شطح صوفیانه مطرح است و نه نگاه کاملاً خردورزانه و خط کشی شده! حافظ عارف توکل و توسل است! نه  «جبر» را برمی تابد و نه تن فقط به «اختیار» می سپارد! عارف «وقت» دل است و همنشین آب و گِل! «باده ومی و شراب» در مکتب عرفانی حافظ هرکدام جایگاه خود را دارند و  «شراب» جایگاهش ویژه است! شراب فضیلت  «خاصان» است، کسانی که مثل شراب از صافی ها گذشته اند و به زلال معرفت رسیده اند. «می» مرتبه افراد متوسط در سلوک است و باید در «آب و آتش» امتحان شوند باید به خرابات» راه یابند تا با  «خراب» شدن دوباره  «ساخته» شوند! و  «باده» مرتبه، راهیان سرگشته مسیر عشق اند! «خام و غوغا و مغرور»! ✅🙂 http://iqna.ir/fa/news/3323439/%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%AA%D8%B3%D9%86%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9 ✍اوصاف مؤکد💐 «وحدت» از کثرت پدید آورده اوصاف مجرّد را «کثرت» از وحدت فزوده، ویژگی های مجدّد را نور را در خود تبلور داده با آیینۀ  «توحید» جلوه در ادراک هستی کرده رؤیت های سرمد را «آیه در آیه» به هر «سوره» ، نشانی از علی(ع) دادن! ترجمان شد بر همان «اکمال دین» ، تعبیر ایزد را در شجاعت، در عبادت، در سخاوت، در شهادت هم عاشق خود کرده با تأویل «حکمت» ها، محمّد(ص) را در میان خیل  «محسوسات» عالم،  «عقل» کامل اوست در ضمیرش مستتر دارد «علی»(ع)، قاموس مفرد را عارف و عامی، به هر محفل «علی گویان»، «علی جویان» هم به شوق آورده نام «مرتضی»، ناقوس معبد را دشمن دانای حضرت، بهتر است از قوم نادانش عمرو عاص(لعن) آورده حتی در قصیده «مدح مسند» را جان فدایت یا علی(ع)، شمس الضحایِ مشرق ایمان جلوۀ حق‌ات، شکوفاینده انوار مؤبد را یک  «هزار و چارصد» سال از شهادت رفته است، اما لایزالی کرده اوصافت، مضامین مقیّد را «لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار»  آری! باید از جوهر شناسانید،  «اوصاف مؤکد» را ✅📚💐🌴 سید علی اصغر موسوی مکتب شعرامامیه مکتب شعر دینی درایران قم. رمضان ۱۴۴۰- خرداد۱۳۹۸ @saapoem 🖋️تفاوت معقول و محسوس درکلام امیر 📚 سلام و سپاس استادان و اعاظم بزرگوار در بحث فرمایش مولا علی علیه السلام که شایع است زنان را در مراتب ادراک، در مرتبه ای نازل تر از مردان قرارداده! بسته به درک هرکس از سخن است! مثل سخن حکیم ابن سینا که مولا علیه السلام را  تنها «معقول در میان محسوسات» می داند! حال وقتی برخی به مولا اعتراض می کنند که چرا منبع(اهم) ادراک خَلقی و خُلقی مرد را  «عقل» و زن را  «حس» قرار داده است! زنان با سرشت محسوس باعث زایش و حفظ و نگهداری نسل اند که جنس نر نمی تواند نه حوصله حمل و زایش داشته باشد و نه ظرافت حفظ و تغذیه مولود!! جنس سرشت آفرینش مرد  «معقول» (آن هم نسبی و دارای درصد بیشتر که حد و اندازه اش را گاه هرمون جنسیتی تقویت و یا تعریف می کند) و جنس سرشت زن  «محسوس» است (که باز کمی یا زیادی هرمون ظرفیت و ظرافت جنسیتی را تعیین و تعریف می کند!) پس اگر سرشت مرد معقول است! به دلیل حرکات معقول (منظور خِرد و آگاهی نیست، بلکه مراتب رفتاری و ذات و جوهرهٔ خلقت اوست) می تواند با سیستم سخت افزار ی، جنگاوری و حفظ قلمرو بکند، اما نمی تواندبا رفتار نرم افزاری همچون جنس ماده باعث حفظ بقای نسل شود! اغلب کارهای محسوس و با دقت و حوصله جهان به دست زنان است! پس در محسوسات قوی و در معقولات ضعیف اند و تمام کارهای سخت و انرژی بر جهان با مردان است، چون در معقولات قوی و در محسوسات ضعیف اند! این حرکت ذاتی در سخنان دین و بزرگان، معمولاً تحلیل و تبین و تفسیر و تأویل می خواهد که از طریق خودش مورد بررسی قرار گیرد! (شعر سرایی در زن و مرد معمولا شبیه به هم است! اما چرا در فلسفه زنان نتوانسته اند بدرخشند؟ چون  منطق درگیری در مباحث فلسفی، خارج از عناصر حسی است و اصلاً برای هیج جنس ظریفی زیبایی و لطافت ندارد! اما شعر و موسیقی و عرفان و نقاشی، چون نیاز به عناصر ادراکی  «حس و تخیل» دارد معمولا درزنان گاه بهتر از مردان دیده می شود) بیان ناقص پنداشتن امری در سخن  «امیرکلام» با دیگران فرق دارد چراکه کلام امیر، امیرکلام است! از سر جمود و مطلق نیست! بلکه دارای منطق اطلاقی و اخلاقی است و سر رشته ای از جهان پیچیده  «نهج‌البلاغه» ! (اقیانوس کشف نشده حکمت علوی)! مؤید وموفق باشید ان شاءاللّه یا حق💐📚✅
حلقه‌ی گیسوی خون🌷 به: جناب عابس بن ابی شبیب(ره) چشم‌ها حلقه زده، دل به تپش افتاده! آن جوانمرد مگر، باز دل از کف داده؟! زره از تن به در آورده و خُود از سر خود یک نفر کو که بگوید: چه شده ست آزاده؟ رسم میدان نپسندد که بیافشانی زلف! ای خوش آن حلقه‌ی گیسو، که ز هم نگشاده – می برد زَهره‌ی دل‌های پریشان هردم می شود خاطره ی حسرت هر دلداده! * * ... آه از آن لحظه، که در آینه‌ی شب دیدم تاری از حلقه‌ی آن، دست کسی افتاده! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم-١٣٧٨ 🌴🌷🌴 @saapoem
بارقه‌ی عشق نذر حضرت قاسم(ع) قافله‌ی اشک من، باز به دریا رسید آینه بر آب زد، فصل تماشا دمید ساحل موّاج عشق، کشتی دل را شکست موج تلاطم به دل، غربت غم آفرید اشک من آیینه شد، تا که ببینم در آن: بارقه ای را که زد، بر شب ظلمت، نوید! نوبت آزادگی، خورد رقم با جنون حضرت عاشق، قلم روی سخن‌ها کشید سرو، چرا می‌زنی لاف، ز آزادگی! نخل شهادت کنون، تا به ثریّا رسید * این که به میدان زده، پرچم عشق و شعور آینه‌ی حیدر است، شد به تجلّی پدید این که نگاهش فقط، جانب چرخیدن است میل شهادت چنان، کرده دلش را شهید – خالی از احساس غم، مست تماشا شده می رود از حال خود، شعله به هر جا که دید روشنی سوسن اش، لاله‌ی سرخ تنش بار دگر می‌دمد، در دل صبحی سپید🌷 مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ١٣٨١/١/١ "" "" "" "" "" نوجوانی مثل گل🌷 نذر حضرت قاسم(ع) پیش می‌آید، ولی آشوب دریا، پیش روش مثل شبنم، مثل گل، دشتی تماشا، پیش روش با بهاری که گرفته خو، به صبح قامتش بی اثر بادا، خزان سرد دنیا، پیش روش! پیش می‌آیند، صیادان فرصت، ای دریغ! موج خواهد زد در این سیلاب، دریا پیش روش * باغبان لحظه‌های سبز، در اندیشه است اشک‌ها را می‌فشاند، باز تنها، پیش روش هر چه در هستی تماشا کرده، زیبا بوده است جلوه‌زاری تازه گشته باز زیبا، پیش روش: نوجوانی مثل گل، مثل سپیده، مثل آب می کشد، تصویر نابِ تا خدا را، پیش روش! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - محرم١٣٧٨ @saapoem
هدیه‌ی زیبا 💐🌷 به:جناب عَمرو بن جناده انصاری (ره) هدیه شد دسته گلی، از همه گل‌ها خوش تر به سزاوار‌ترین مادر عاشورایی آتشین، سرخ، که خورشید ز خلوتگاهش با تبسم نظری کرد بر آن زیبایی * مادر، آن هدیه به میدان شهادت پس داد گفت: از آن چه که دلتنگ شوم، دل کندم! من که پرواز پسر، در دل توفان دیدم لنگر مهر خود از دامن ساحل، کندم * یازده سال به پرواز پسر اندیشید تا مگر اوج بگیرد، برود بالاتر ! مثل آزاده ترین سرو به بی همتایی «عَمرو» او جلوه کنان، قد بکشد زیباتر * آن پسر قامت خود را به تمامی افراشت تا کسی در پی اسطوره نگردد، آنجا یا دلش خواست اگر باور خود را سنجد باز دنبال بسی، سوره نگردد آنجا * فارغ از دغدغه‌ی کودکی اش، مردی شد رفت، تا مثل پدر، او به سعات برسد عشق مادر سبب عشق خداوندی شد! رفت، تا تشنه، به دریای شهادت برسد * صحنه‌ی اوج پسر، آه عجب زیبا بود! موج زد در دل مادر، غم و شادی با هم گفت: مادر به فدای تو، عزیزم، ای کاش! من به جایت ،دم آخر، به زمین می‌خوردم. مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم ١٣٨١/١/١٠ هفدهم محرم .🌷 تقدیم به روح بلند بانو بحریه بنت مسعود خزرجی مادر عمرو بن جناده انصاری نوجوان شهید در روز عاشورا./ ... . توضیح: لشکر کوفه بعد از شهادت این نوجوان مظلوم، سر او را بریده و به سمت خیمه ی مادر پرتاب کردند که مادر ضمن عودت سر گفتند: چیزی را که در راه خدا داده باشم، پس نمی گیرم!🌷 @saapoem t.me/saapoem
تبسم سرخ 🌷 به: جناب حبیب بن مظاهر(ره) بخوان به مرثیه دل را، بخوان تکلّم سرخ که حجم حنجره‌ها شد، پر از ترنّم سرخ * میان قافله شمعی، کشیده قامت بود درست مثل شقایق، پر از تبسم سرخ! ستاره‌وش به حریم پر از تشعشع مهر ندیم ساغر جم، در کنار یک خُم سرخ شبیه لاله، که گویی پر از حرارت عشق است به قصد نافله ای می‌کند، تیمّم سرخ – لطیف و پاک و دل انگیز، در هوای سحر نشست منتظر یک افق، تجسم سرخ! * حبیب، آینه‌ی عاشقانه بودن‌هاست حبیب، خاطره‌ی شعله در تکلّم سرخ بهانه شد دل میدان، که تا برانگیزد ز گیسوان سپیدش، صبا، تلاطم سرخ 🌷🌷 مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ١٣٧٨ @saapoem
🌷 هوالحی الذی لایموت شب جمعه،شب رحمت،شب عزاداری اباعبداللّه الحسين علیه السلام، شب دعا و ذکرویادعزیزان رفته تاملکوت. به یاداموات بزرگوارمان،جمیع شهدای اسلام، شهدای کرب بلا، "شهدای قیام های عاشورایی و مؤمنین و مؤمنات،شعرا،علما،اندیشمندان،خادمان و پیشکسوت خدمت به مردم، مداحان و ستایشگران آل اللّه، فقرا وتمام بی وارثان وبدوارثان و تمام محرومین جامعه جهانی شهدای مظلوم فلسطین غزه و همچنین«دایی عزیزم جناب"یعقوب اسلامی "و دوست عزیزم جناب حاج امیدعلی بختیاری و روح معظم والدین و یاسمین دخت گرامی ام»واموات محترم و معزز اعضای گروه(رحمت الله علیهم اجمعین)،«فاتحه»ای با صلوات بر محمدوآل محمد،عنایت کنید:اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک عدوهم من الجن وانس، من الاولین والآخرین،آمین یا رب العالمین اجرکم عنداللّه کثیرا🌷 🏴 @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🌷🖋️📚
می‌روم سمتِ زیارتکده‌یِ عشقِ حسین بسته‌ام دل به حرارتکده‌یِ عشقِ حسین شُکْرُ لله که بی چون و چرا تا ابدم از مقیمانِ اسارتکده‌یِ عشقِ حسین خبری خوش تر از اینم که شوم مست، شهید می رسد کی ز بشارتکده‌یِ  عشقِ حسین؟ بار الٰهٰا چه غم از این که دلم  هست فقط شور ورزیده‌ی غارتکده‌یِ عشقِ حسین چِقَدر زبده  درخشنده‌ترین‌ها شده اند ذوالفنونانِ مهارتکده‌ی عشقِ حسین فاتحانِ قللِ هر چه کمالند فقط دیدبانانِ نظارتکده‌یِ عشقِ حسین سر در آورده‌ام از خلدِ برین حُرّ شده‌ام با اشاراتِ اشارتکده‌یِ عشقِ حسین کرمی کن، به من ای پاک خداوند و ببخش عمر من را به عمارتکده‌یِ عشقِ حسین بختِ من بوده بلند از چه سبب؟ چون شدم از جرعه نوشانِ بشارتکده‌یِ عشقِ حسین ای خوش آن کس که دلش مست سفر کرد به عرش فقط از سوی سفارتکده‌یِ  عشقِ حسین ملکوتی سلام تر از این نیست میسّر،  دلمان پاک گردد به طهارتکده‌یِ عشقِ حسین ✅استاد ابراهیم حاج محمدی فریمان خراسان 📚✍
هوالعزیز عشق «سعا»در دل   مردی که ادب را شد ضرب‌المثلی قابل در مکتب «عاشورا»، هستند: «ابوفاضل» فرمانده جنگ‌آرا، رزم‌آور بی‌همتا در قول و عمل یکتا، بر مدح و ثنا قابل امساک  ز نوشیدن، در اوج عطش؟ آری! زین خصلت گُردانه، شد آیت حق کامل تحسین‌گر احساسش، تنها نه تغزّل شد بر جاذبۀ عشقش صد قبله‌نما، مایل! ممدوح وفاداری، آرایۀ حق یاری «اخلاص له الدّین»‌اش از جوهردل، حاصل پژواک جوانمردی در قحط فضایل بود تاهست جهان، بادا نامش به ثنا شامل!  دستش که جداکردند،مَشک ازکف خودننهاد در پاس وفا از او، شرمنده شده قاتل!  ای یاور محرومان، بر ما مددی فرما !  غرق غم دنیاییم، از عشق شما غافل سرمایۀ دینداری در دست کریمان نیست!  شد دخمه‌گزین عابد، شد خانه‌نشین عاقل تنگ است دل مردم، از جو شدن گندم اما همه جا، هر دم، هستید شما در دل دنیا شده تزیین‌گر، هر جامۀ پاجی را  تندیس سیه‌کاران در دست تجاهر وِل! دشمن همه جا حاضر، در باطن و در ظاهر گویی که به«عاشورا»هستیم دراین پازل!  تعجیل ظهورش را، ازحضرت حق، می‌خواه تا از دل این گرداب، ما را ببرد ساحل  * در هر غزل نابم، آرامش جان هستی ای عشق«سعا» در دل، عباس ابوفاضل!  مکتب شعر امامیه  سید علی اصغر موسوی ۵ مرداد۱۴۰۲ تاسوعای ۱۴۴۵ @saapoem t.me/saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🌷🏴🖋️📚
4_5915534623730831259.mp3
3.46M
نیامد عباس چشم ها غرق تماشا، که نیامد عباس نگران بر لب دریا،که نیامد عباس اشک ها همسفر آه، در آن لحظه ی تلخ خسته از دیدن صحرا که نیامد عباس کودکان منتظر او که مگر برگردد آه از این شوق تماشا، که نیامد عباس بانگی از دور که در حنجره زخمی دارد می کند فاش سخن را که نیامد عباس کودکی از دل خیمه، به پدر می گوید تو ندیدیش بگو،یا که نیامد عباس🌷🌴 شاعر: سیدعلی اصغر موسوی خواننده: سعید خوانساری سال ساخت: ۱۳۸۸ سال بارگذاری و اجرا در سایت سرود رسانه صدا و سیما: ۱۴۰۱ ⌛ @saapoem t.me/saapoem https://eitaa.com/saa_institute
احلی من العسل هنگام مرگ زد در احلی من العسل شد عشق را فدا سر احلی من العسل گفتند حال رفتن قاسم به جنگ بود: جان تهی ز غم پر احلی من العسل بین دلاوران سپاه است سربلند او را که داشت رهبر احلی من العسل کی معنی شهادت و عرفان میسر است بر هر که نیست باور احلی من العسل در کربلا هر آنچه بگردی نمی‌شود پیدا شعار بهتر احلی من العسل عبدالرضا مدرس‌زاده کاشان ٢١ تیر ١۴٠٣ شب ششم محرم
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين) ۱ این ماتم از کجاست که دل‌ها پر از غم است  این آه و ناله چیست که با گریه توأم است؟ این اشک‌ های گرم که سوزد تن جهان اندر عزای کیست که عالم به ماتم است  بر گوش جان سروشِ زمان می‌دهد ندا : ماهِ عزای شاهِ شهیدان ، محرّم است ماهی که از عناد و جفای یزید دون رأس حسین بر سرِ نی نقش خاتم است از تیغ کین چو طایر بسمل به خاک و خون  جسم شریف سبط رسول مکرّم است  در سوگِ نور دیده‌ی ختم پیمبران ـ در خون نشسته دیده‌ی حوّا و آدم است زین ماتم عظیم ، نباشد عجب ، اگر ـ شیون کنان ملایکه ی عرش اعظم است در حیرتم ز زلزله‌ی اشک و آه خلق  آرام و مطمئن ز چه ارکان عالم است؟ از ماجرای شوم و غم انگیز کربلا... ویران شود چو عالم امکان بُوَد سزا ::: دلدادگان عارض دلدار کربلا ـ دل بسته بر کجاوه‌ی سالار کربلا  از جان گذشتگان فداکار شاه عشق  بر کف گرفته جان سوی پیکار کربلا  جمعی که بوده فانی فی الله از الست  از سر ، گذشته در ره سردار کربلا حکم خداست حکم حسین و صلاح او  کز ترک مکّه ، درک کند یار کربلا  بر دفع کفر و ظلم یزید پلید شد  با اهل‌بیت ، عازم دیدار کربلا  سوداگری بصیر، متاع نفیس دین  با نقد جان خرید ، به بازار کربلا  درس وفا و همّت و آزادگی بوَد  پیکار پیشوای وفادار کربلا  طوفان کفر را به کنار عدم زدند  کشتی نشستگان سبکبار کربلا  زین وقعه گرچه قلب دوعالم کباب شد اسلام ، پایدار از این انقلاب شد ::: چون جسم پاک خسرو دین بر زمین فتاد  لرزش به نُه رواق سپهر برین فتاد  خورشید آسمان شریعت ز عرش زین  رخشان‌تر از همیشه به فرش زمین فتاد تا ذوالجناح هم، ز دل آه و فغان کشید  آ‌نگه که شاه تشنه لب از صدر زین فتاد  زآن زخم‌ها که بر تن سبط نبی زدند  سوز و گداز ، بر تن روح الامین فتاد عالم سزد ، که جامه‌ی نیلی به تن کنند  زین غم که بر زمین، تن مولای دین فتاد خون گلوی او چو به‌روی زمین رسید  حتّیٰ خروش ، در دل شمر لعین فتاد   از آهِ سینه سوز یتیمان تشنه لب ـ عَیّوق با شراره‌ی غم همنشین فتاد  زینب کنار نعش برادر به شور و شین گفت: ای شهید راه خدا یا اخا حسین! ::: برخیز و از طریق وفا حال ما ببین  احوال زار عترت خیرالّنسا ببین  برخیز و خواهران پریشان و بی‌‌پناه  در حلقه‌ی اسارت خصم دغا ببین  برخیز و کشتگان عزیزان خویش را... ماهی‌صفت به ورطه‌ی خون در شنا ببین  برخیز و نوگلان حرم را ز بیم خصم  در پای خار ، خفته و مرگ آشنا ببین  برخیز و پا پُر آبله ، طفلان داغدار ـ با شمر و ساربان دنی پا به پا ببین  برخیز و روی اُشتر عریانِ بی جهاز  شمشیرِ کین به گردن زین‌العبا ببین  برخیز و کاروان اسیران اهل‌بیت  سوی دیار شامِ غم از کربلا ببین  ناچار ـ می‌رویم برادر ز کوی تو... ما می‌رویم و هست دل ما بسوی تو ::: باشد ز ماسَوای دو عالم سوا حسین  زیرا سواست از همه‌ی ماسوا حسین  ماندی بُراق عقل ، به معراج عشق او بر عرش نی چو خواند کلام خدا حسین هفتاد و دو عزیز ، به بازار مصر دین  بنْمود عرضه بی ثمن و بی بها حسین هفتاد و دو ذبیح ، فدای حبیب کرد  اندر منای معرکه‌ی کربلا حسین  هفتاد و دو ستاره‌ی رخشان برج حق  پنهان نمود در پس ابر فنا حسین  هفتاد و دو شهید، چشیدند بی دریغ  شهد شهادت از سر اخلاص با حسین  باشد روا که خلق دو عالم فدا کنند  جان‌ها به ‌راه عهد و وفای تو یاحسین (شمس قمی) به ناله‌ی جانسوز دل سرود این قصه را که هست تو را نکته‌ها حسین ::: زیرا ـ تو بهترین اثر ذات سرمدی! رونق‌‌فزای مصحف و دین محمّدی شادروان سید علیرضا شمس قمی 1340 https://eitaa.com/shamseqomi ۱ ـ متأسفانه بندهای دیگر این ترکیب‌بند دوازده‌بندی را نیافتم.
🌷🏴اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا [إِمَامِنَا] وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا،وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [آلِ مُحَمَّدٍ] وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَكْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ🌷🏴
🏴 🚩برای شش ماهه داغدشت نینوا 🚩 حضرت علی اصغرامام حسین ع 🥀حنجر گل تیرِ سه شُعبه"حنجرِ گل"را نشان گرفت خونی چکید ودامنِ هفت آسمان گرفت شد آسمان ز خونِ شقایق ، ستاره بار رنگی عجیب، قافله ی کهکشان گرفت زان تیرِ جان شکار، که آمد به سوی گل درحوضِ سینه،ماهی سُرخی مکان گرفت خونش چکید بر رُخِ هفت آسمان، ولی آلاله های عشق ، کران تا کران گرفت تا گل به دستِ خویش کند باغبان نهان قلبِ زمین شکافت،که قلبِ زمان گرفت حتّی مجالِ گریه برای پدر ، نمانْد وقتی عطش،زغنچه ی جانش امان گرفت " صائم " ستون عاطفه لرزید ناگهان روزی که خار،حنجرِ گل را نشان گرفت https://eitaa.com/saemkashani 💠💠💠💠💠💠💠💠💠