••
وقتی میگم آدم شما رو داشته باشه
دنیا بهش میخنده واسه همین چیزاست!
ما خواستیم برسه به 4k، شما رسوندید به 7k!🪄
آقا دمتون گرم!😌🤝
••
میخواستم قرعهکشی کنم، گفتم باز
تا شب وقت بدیم هرکی جا موند از
چالش، شرکت کنه!
بفرست برا دهتا از رفیقات و شات
بفرست برامون و به قید قرعه جایزه
ببر!🎁🤓
[ آنچه در ساحل رمان میگذرد! ]
•
•
🌱| یه معرفی مختصر مفید از برنامه عیدانهمون
.
📷| با دوربین گوشی میوفتیم به جون دنیا و سوژههامون رو به رخ هم میکشیم و جایزه هم میبریم!
.
🫂| نصف شب باشه و دیالوگهایی که بین این دوتا رفیق رد و بدل میشن رو بخونی>>>>
.
🫀| حالم خوش نیست و یه نسیم ملایم میخوام برا بهبود زخمهای قلبم!
.
📖| میگن سرتو از توو گوشی دربیار و منی که نمیتونم تا ته ماجرای فرشته رو یه کله نرم!
.
🤍| یه کانال خفن پیدا کنم که تک تک پستهاش باب دلم باشه و همین!
••
اینا واقعیهها!
همین بغل، وقتی ما با آرامش داریم زندگیمون رو میکنیم، امثال من و تو . . . ❤️🩹
سهم تو چندتا "امّن یجیب" باشه؟
#ماه_رمضان | #غزه
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوهفتادوششم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
دستگیرهٔ در را فشار میدهم و میگویم:
- دیگه ببخشید ما یه دایی داریم، گفته یه بار بیشتر زندگی نمیکنیم، این یه بار رو خوب زندگی کن، من نمیخوام آدم خوب یه شبی و یه روز باشم، یه عمر میخوام نامم به نیکی برده شود کنار حافظ و فردوسی و سعدی و اینا!
- لعنت به دایی که دخترخواهرش رو جسور کنه!
در را باز نمیکنم و مصرانه دستم را مقابلش تکان میدهم.
دست به جیب میشود و تراول پنجاهی را در میآورد، میگیرم و دوباره تکان میدهم، دوباره دست به جیب میشود و دو تراول پنجاهی میدهد، نچی میکنم و مجبور میشود سه تراول بدهد، کمی میترسم از ادامهٔ مسیر و در حالیکه در را باز میکنم میگویم:
- رحمت بر دایی که دختر خواهرش را حق بین کنه!
- دارم برات!
دقیقاً برات دارم!
شانه بالا میاندازم و با سروصدا دایی را میبرم سمت سوده جانی که لبخندش تمام نشدنی و ابدی است انگار!
داستان بقیه اتفاقات داستان شور و شیرین شروع یک زندگی است که این روزها خیلی کمرنگ شده است بین همۀ ما جوانها!
ازدواجها دیر شده است و رابطه دختر و پسر زود!
ازدواجها پر خرج شده است و حریم شکنی ارزان!
چه مرضی است افتاده بین خانوادهها و جوانها که ازدواج را سخت کردهاند و نیازها باعث روابط بیسر و ته و پر ضربه، پر ضربه، پر ضربه شده است.
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
May 11
••🌙 ✒️...
مصطفی برای آرشام پیام زد:
- دیدم خدا مهمونیهاش دو سر داشت از سحر تا افطار.
گفتم ادای خدا رو در بیارم!
سحری اینجا بودید.
افطار هم باید اینجا باشید!
آرشام در جا جواب داد:
- ایول داری.
در به در بودم برای لقمهٔ افطاری که در خانهٔ ما نیست!
گفتم خستهتان نکنم!
- من که نمیفهمم اما شنیدم که خدا از ما که خسته نمیشه دلتنگ هم میشه، خوبانش هم از بودن با خدا خسته که نمیشند پر از لذت هم میشند!
- خوبه که تو با خدایی و خسته نمیشی!
من اگه بودم و اراذل! با تیپا بیرونشون میکردم!
- حالش را میبریم رفیق از طرف خدا!
تو دیگه اشتباه نکن که امثال ما چون از تنوع و تفریح و شادیها رد میشن که با خدا باشند!
اگه لذت شناخت خدا رو بچشیم، زیباییها و داراییهای دشمنای خدا رو دیگه نگاه هم نمیکنیم.
از خاک زیر پا کم ارزشتر میشه هر چی برای اهل دنیا ارزشه و لذت و هیجان!
شنیدن و گفتن از خدا میشه لذتی بهشتی با دوستای خدا!
وحشت تمام!
تاریکی روشن.
غم و درد پَر!
#حالا_راه | #سحر_سیزدهم
@SAHELEROMAN
•💚•
رمضان چشمه جاری کرم از رضوان
تشنگان بر سر این خوان کرامت مهمان
پن: میلاد امام حسنِ مهربونمون مبارک :)🌱
••
اگه تو هم مثل من میخوای بری سراغ اصل موزیک، میتونی بیای اینجا صدا تصویر رو باهم داشته باشی!
مُردهی صداقت ادمینشونم من🥸😂