#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_چهل_دو_10
دعای سیدالساجدین(ع) " هنگام #ختم_قرآن " :
🔹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِى ظُلَمِ اللَّيَالِى مُونِسا، وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِسا، وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِى حَابِسا، وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِى الْبَاطِلِ مِنْ غَيْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِسا، وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الاْثَامِ زَاجِرا، وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الاعْتِبَارِ نَاشِرا، حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ، وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِى ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِى عَلَى صَلابَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ🔹
🔸خدايا! درود بر محمد و آل او فرست، و قرآن را در تاريكى شبهاى تيره مونس ما كن، و آن را پاسدار ما گردان كه از نيرنگ شيطان و وسوسه او ما را نگاه دار، و دو پاى ما را از رفتن به سوى معاصى بر بندد، و زبان ما را از بيهوده گويى بى گزند و آسيب گنگ گرداند و اعضاى تن ما را از گناهان باز دارد و آنچه را كه پرده غفلت در نورديد از ديده اعتبار او پنهان كرده است بگشايد تا دلهاى ما عجايب آن را نيك دريابد، و امثال عتاب آميز آن كه كوه هاى سخت از حمل آن عاجزند در دل ما نشيند🔸
#چهل_دو #نماز_شب
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_چهل_دو_10
قسمت 1
🔴 شب، بهترین فرصت برای تفکر
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِه وَ اجْعَلِ الْقُرْانَ لَنا فى ظُلَمِ اللَّيالى مُونِساً»؛ حضرت میفرماید قرآن را در تاریکی شبها برای من مونس قرار بده. اینجا چند نکته قابل توجه است. اولاً خود شب است. شب در فرهنگ قرآنی و اسلامی معانی خاص خود را دارد و دارای نسبت ویژهای با تفکر، تمرکز، جمعیت خاطر، تماشای ابعاد دیگری از جهان پیرامون ما و فهم وسعت عالم است. اگر شب نبود، امکان دستیابی به آنها را نداشتیم. شب نسبت ویژهای با باطن ما دارد؛ چنانکه روز نسبت ویژهای با ظاهر ما دارد.
شب بهترین فرصت را به خاطر آرامش پیرامونی و محیطی برای ارتباط با ملکوت عالم و حضرت حق در دسترس انسانها قرار میدهد. لذا این تعابیر در قرآن کریم درباره شب آمده است: «لِباسَاً، سَکَنَاً ».
آرامش شبها که خودش حاصل نکتههای دیگری است، محصولش عبارت است از: «انس». انسان اگر بتواند از ظرفیت شب بهره مناسب داشته باشد، پشتیبانیهای اصلی سیر روزانه خود را میتواند از شب بگیرد؛ چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا؛ [و] تو را در روز آمد و شدى دراز است». انسان در روز گرفتاریهای زیادی دارد؛ تلاش برای معاش و صد جور فعالیت اجتماعی و فرهنگی. هر کس به حسب مسیر خودش. محیط خاص روز با آن شلوغیها اگر پشتوانه خود را نداشته باشد، انسان از بین میرود. لذا قرآن میفرماید: «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا قطعاً برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام] راستينتر است». مهم این است که جان و فطرت انسان در شب نشو و نما پیدا کند.
شب محیط رویش فطرت انسان است؛ مخصوصاً در بخش سحر. تقاضای امام (علیه السلام) از خداوند تبارک تعالی این است که این توفیق را پیدا کنیم که با استفاده از ظرفیت شب، با قرآن انس بگیریم.
انس ارتباط صمیمانه نزدیکی است که حاصلش آرامش خاطر و نجات از وحشت است. نقطهی مقابل انس وحشت است که ترکیبی است از ترس و بیقراری. انس یک نوع قرب و نزدیکی و اتصالی است که حاصلش آرامش و لذت است. امام (علیه السلام) میفرماید ظرفیت شبها را به خاطر تاریکی که برای اشخاص عادی میتواند وحشتزا و نگرانکننده باشد، برایم مایه انس با کتاب خودت قرار ده.
امام (علیه السلام) از تاریکی شب مرکب و مدد میگیرد تا بهوسیلهی آن بتواند با قرآن کریم انس پیدا کند و قرآن بشود مونس شبهای امام. عبارت «ظُلَمِ اللَّيالى» عبارت لطیفی است.
درواقع قرآن کریم خلوت شبانگاهی را با آرامش خاطر باطنی به هم میآمیزد و باطن شما را به ثبات و آرامش میرساند. خود شب ظاهر آرامی دارد. از این آرامش ظاهر و سکنش مدد گرفته میشود برای رستگاری و آرامش باطنی تا قلب انسان به آرامش برسد و در پرتو آن انس با قرآن شکل گیرد.
نوع برنامههای عبادی، به جمعیت خاطر، تمرکز، ژرفکاری و ژرفنگری نیاز دارد که عمدتاً در شب حاصل میشود. البته منافاتی با استفاده از روز ندارد؛ ولی ظرفیت شب برای دستیابی به این موارد، ظرفیت متفاوتی است.
زندگیهای مصنوعی و غیرطبیعی بهرهی عالی از فرصتهای خاص را کاهش داده است. انسان از ابتدای شب با وسایل سرگرمکننده و شبکههای اجتماعی و تلویزیون مشغول است تا بعد از نماز صبح و طلوع خورشید. با وجود این چه لذتی از شب میبرد؟ آسمان شهرهای بزرگ مثل شهر تهران، از جنبههای طبیعی خالی است. انسان ستارهای نمیبیند و فقط ماه خوب دیده میشود که آلودگی هوا نورش را کم میکند. روز هم که صدای ماشین و... است. اینها سلامت جسم و جان و فکر را به مخاطره میاندازد. وقتی جای شب و روز جابجا میشود، زندگی به هم میریزد. همهی ما گرفتار هستیم. در ذهنتان باشد نصیب ویژهای از شب برای انس با قرآن را از خدای متعال بخواهید و برایش برنامهریزی کنید تا انشاءالله خداوند متعال به شما توفیق عنایت فرماید.
بعضی اولیا خدا پاسی از شب را مشغول قرآن خواندن بودند. هر مقدار که برایشان مقدور بوده، قرآن میخواندند. قبل از خواب و بعد از سحر، وقتشان را به قرآن و دعا اختصاص میدادند.
چون اسرار آفرینش همه در قرآن کریم است، تمام درهای ملکوت عالم را برای انسان میگشاید و امکان تماشای ملکوت عالم و شنیدن نغمههای ملکوت آسمانی را برای انسان فراهم میآورد. این حالت عمدتاً در شب اتفاق میافتد.
خداوند متعال خطاب به پیغمر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ؛ درحقيقت پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن يا يكسوم آن را برمىخيزيد».
👈 ادامه دارد ...
👤 استاد #حاج_علی_اکبری
#چهل_دو
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_چهل_دو_10
قسمت 2
🔴 قرآن کریم، سپری در برابر شیطان
اما درخواست دوم: «وَ مِنْ نَزَغاتِ الشَّيْطانِ وَ خَطَراتِ الْوَساوِسِ حارِساً»؛ پروردگارا بهوسیلهی قرآن مرا از تحریک شیطان حفظ کن. حارس یعنی حافظ و حراست یعنی حفاظت. حارس به معنای محافظ و نگهبان است. نزغه به معنای تحریک است و حملههای تحریککننده؛ حملهای که انسان را به حرکت درآورد.
قرآن میفرماید اگر شیطان به تو حملهای داشت که شما را به سمت اندیشههای آلوده و حالات خبیثه و اعمال ناشایست تحریک کرد: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ؛ به خدا پناه ببر».
وساوس معنایش خاصتر است از نزغ و نزغ معنیاش وسیعتر است. معنای وسوسه عمدتاً برمیگردد به خطورات ذهنی و درونی.
خطرات که جمع خطر است مثل نزغه، به معنای ورود مخفیانه است. خطورات، ورودهای مخفی و ظریف و پنهانکاری است. نزغه معنایش وسیعتر و آشکارتر است که تمام بخشها را در بر میگیرد؛ ولی وسوسه خطورات عمدتاً ذهنی و قلبی است. اینها را به مناسبت در دعای هشتم مباحثه کردیم.
اینجا امام (علیه السلام) نقش قرآن کریم را به عنوان سپر حفاظتی و سنگر نگهدارنده در برابر تیرهای آشکار و پنهان شیطان معرفی میکند. معلوم شد که شیطان شلیکهای آشکاری دارد که نزقه است، و شلیکهای پنهانی دارد که وسوسه است.
قرآن کریم درحقیقت مظهر کهف حصین و پناهگاه الهی است. خداوند تبارک تعالی میفرماید: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ؛ به خدا پناه ببر». یکی از مصادیق بسیار بزرگ و برجسته و اصلیاش عبارت است از پناهنده شدن به قرآن کریم.
قرآن، حصن حصین در برابر نزغات و وساوس شیطان است. اگر کسی آن را نداشته باشد، بدبخت است. هر کس سپر قرآنی نداشته باشد، سنگر قرآنی نداشته باشد و در حفاظت قرآن نباشد، کارش ساخته است.
قرآن نگهدارنده است و با آن میشود به جنگ شیطان رفت. شیطان هم ذهن شما را میبرد، هم فکر شما را میبرد و هم قلب و روان شما را آلوده میکند و به اعمال شما آسیب میزند. لذا خداوند میفرماید: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» که یعنی «فَاسْتَعِذْ بالقرآن»؛ زیرا قرآن نور الله، ذکر الله و علم الله است.
«فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»، یعنی در سایه ولیّ حق قرار گیرید. به عترت طاهرین پناهنده شوید تا حفظ شوید.
انسان همیشه در خطر دائمی است؛ چون خطر شیطان دائمی است و هیچ انقطاعی ندارد. دشمن قسمخوردهی فعال و حاضر در صحنه است. حملاتش نوعاً ناگهانی و مخفیانه و غافلگیرکننده است. گاهی انسان کارش به جایی میرسد که نیاز به حملههای مخفیانه شیطان ندارد. کسی که درِ ذهن و جانش را به روی شیطان باز میکند، دیگر شیطان لازم نیست از پنجره یا زیر در وارد شود. اینها برای کسانی است که درها را میبندد و شیطان رهایش نمیکند و میخواهد از این راهها وارد شود.
با رفاقت با اهل معصیت، همنشینی با بطالین، پرسه زدن در فضاهای آلودهی مجازی و... انسان درِ شخصیت خود را به روی شیطان میگشاید.
آنجایی که انسان دعوت نکرده و درها را بسته، باز هم باید مواظب خطر شیطان بود. چنانچه سرمایههای ما از دست برود، استحصال و بازیابیاش تقریباً غیرممکن است.
اگر ذهنت قرآنی باشد، زرهدار میشود؛ چون ذکر است. اگر فکرت قرآنی شد، زرهپوش میشود و شیطان دیگر بهآسانی دستش به شما نمیرسد.
هر وقت وسوسهای بیاید، قرآن جلوی چشمت است و به ذهنت میآید و این، حاصل مجالست با قرآن و قرآنی شدن است. این حالت ذکر و روشنایی، طراحیها و برنامههای شیطان را عقیم میکند؛ لذا واقعاً نعمت بزرگی است.
👈 ادامه دارد ...
👤 استاد #حاج_علی_اکبری
#چهل_دو
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_چهل_دو_10
قسمت 3
🔴 نقش قرآن کریم در مهندسی اعمال و رفتار
حضرت (علیه السلام) در ادامه تفصیل میدهند و میفرمایند: «وَ لِأَقْدامِنا عَنْ نَقْلِها اِلَى الْمَعاصى حابِساً». از منطقهی وسوسه و نزغه ما را میبرد به میدان عمل و باز نقش قرآن کریم را در مهندسی اعمال و رفتار ما کاملاً تشریح میکند.
در اینجا سه جمله قابل تأمل است: یکی راجعبه قدمهاست، دیگری درباره زبان و سومی در مورد اعضا و جوارح. این منطقه، منطقهی عمل است. جوارح عام است و از بین جوارح یکی قدم و دیگری زبان، تخصیص به ذکر پیدا کرده است.
ایشان از قدم شروع میکنند و سراغ زبان میروند و تعمیم میدهند به همهی جوارح. این منطقه، منطقهی عمل است که تحت تأثیر منطقهی قلب ما است. قلب ما نیز تحت تأثیر تدبیر و فکر ما است. فکر ما تحت تدبیر خرد ما است. به تعبیر حضرت علی (علیه السلام): «اَلْعُقُولُ أئِمَّةُ الأفْکارِ، وَ الاْفْکارُ أئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أئِمَّةُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أئِمَّةُ الاْعْضاءِ؛ عقل پیشواى فکر و اندیشه است، فکر پیشواى قلب و درون، قلب پیشواى حواس و حواس پیشواى تمامى اعضا است».
بخشی که صحبت میشود، بخش منزل شخصیتی ما و نقش نازل است. جالب است بدانید در کتابی که آقای اسمیت نامی نوشته، حاصل جمع ادیان را آنجا خلاصهبندی کرده بود. کار باسلیقه و قشنگی بود. جالب است که ادیان الهی و توحیدی تمام طبقات شخصیت ما را مهندسی توحیدی میکنند (بادی مایند سول اسپریت) که اوجش میشود «روح».
او مسیحیت و اسلام را مطالعه کرده و کتابهای آسمانی را خلاصهبرداری و جمعبندی کرده و نسبتهایش را درآورده است.
جوارح در این بیان عالی جوارح ذهن و حواس هستند. خیلی لطیف است که در اینجا مقام شرحش نیست. جوارح تحت مدیریت حواس هستند، حواس تحت مدیریت قلوب، قلوب تحت مدیریت افکار و افکار تحت مدیریت عقول. لذا هر وقت حال و حسی داشتید و از خدای متعال چیزی خواستید، عقل بخواهید. نگران نشوید، نمیخواهم بگویم ندارید. تکامل و رشد و شکوفاییاش را از حضرت حق تمنا کنید. اگر عقل بیاید، همهچیز میآید و چنانچه عقل نباشد، هیچچیز نیست.
چشم هم همینگونه است. گاهی انسان میبیند طرف به حسب ظاهر اهل علم و مطالعه و عبادت است، ولی خبری نیست. نگاه میکنی، میبینی اول ما خلق اشکال دارد؛ برای همین با این چیزها به جایی نمیرسد. البته این ظروف چون مرتبط هستند و دستشان در دست هم است، انسان از طریق تنظیم جوارح میتواند به مراتب بالاتر قدم بنهد؛ به شرطی که از روش علمی باشد. به قول خودمان از پایین به بالا باشد. روش درونی که از بالا به پایین است، خیلی مخاطره دارد.
اجمالاً خاطرتان باشد این مناطق، مناطق شخصیت ما است. امام (علیه السلام) میخواهند به ما بگویند همهی ابعاد شخصیت ما باید قرآنی باشد. این خصوصیت قرآن است که همهی وجود ما را ذیل مهندسی توحیدی الهی سازماندهی میکند و عقل، فکر، قلب، حواس و جوارح را در محیط نور خدا قرار میدهد.
حالا این قسمت بخش نازل است. نزغات شیطان و خطرات وساوس مربوط به منطقهی قبلی است که منطقهی فکر و قلب است. اینجا مربوط به محیط اعمال و منطقهی بدن است.
حال حضرت میفرمایند: «وَ لِأَقْدامِنا عَنْ نَقْلِها اِلَى الْمَعاصى حابِساً»؛ خدایا پاهای ما را از رفتن به سوی گناه حبس کن. حبس در فارسی نگه داشتن است.
حابس به معنای مانع است؛ یعنی نگه داشتن. خیلی مطلب جدی است. این پا به سوی جلسهای میرود که در قلب و مرکز جهنم است. به سمتی میرود که تحت مدیریت شیطان است. اگر قرآنی نباشی و تحت تربیت قرآن نباشی، خودت با پای خودت وسط جهنم میروی.
👈 ادامه دارد ...
👤 استاد #حاج_علی_اکبری
#چهل_دو
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_چهل_دو_10
قسمت 4
🔴 حفظ زبان در پرتو قرآن کریم
درخواست بعدی چیست؟ «وَ لِأَلْسِنَتِنا عَنِ الْخَوْضِ فِىالْباطِلِ مِنْ غَيْرِ ماافَةٍ مُخْرِساً». چه لال خوبی است! خداوند متعال خطاب به حضرت موسی (علیه السلام) میفرماید: «أسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ؛ دستت را در گریبانت ببر تا بدون هیچ عیبی سفید و درخشان بیرون آید». نه اینکه دستت مریضی گرفته باشد. نه! حسی در دست تو هست که میدرخشد و معجزه میشود. نمیخواهم زبانم مریض شود. نه! گویا باشد؛ اما به رضای تو باشد. چیزی را بگوید که تو میپسندی. قول سدید بگوید، قول حسن بگوید، حکمت بگوید، ذکر بگوید. لال شود از باطل و فحش و دروغ؛ از آنچه دلی را میشکند؛ از آنچه عابرویی را میبرد.
همه را حضرت ذیل کلمهی «باطل» جمع کرد. ارتکابش تعبیر شده به «خوض» که به معنای راه رفتن در آب است. خوض بر وزن حوض است. اینکه انسان راحت گرفتار امور بیهوده و باطل شود. زبان عامل سهل و آسان و راحتی است برای اینکه انسان دچار گناه شود. آدم بخواهد از جایش بلند شود و راه برود، سخت است؛ ولی زبان فقط کافی است که یک جمله بگوید.
اینجا محل دستاندازیهای عجیب و غریب شیطانی است. در بین جوارح هیچکدام در معصیتها جلوتر از زبان نیست؛ لذا قرآن کریم فرمود: تو اگر زبانت را به تقوا آراستی، تمام اعمالت اصلاح میشود و کم و کاستیهایت را خودم میبخشم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً يُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید. تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید». سدید نقطهی مقابل باطل است. قول سدید، یعنی قول حق. سدید اگر آراسته به حسن و... باشد که چه بهتر. اگر زبان اصلاح شد، خود خدای متعال اعمال شما را اصلاح میکند و گناهان شما را میبخشد. اگر زبانت درست شود، همهچیزت درست میشود. زبان چیز عجیبی است! گرفتاریهایی که ما در جامعه داریم، به خاطر زبان است. زبانمان تربیت نشده است. خیلی از طلاقها و جداییها حاصل زبان تربیتنشده است. خیلی از اختلافهای اجتماعی حاصل زبان تقویتنشده است. خیلی از دلسردیهای که در جامعه پیدا میشود، حاصل زبان تربیتنشده است. پس قول سدید چه میشود؟
چون به قوهی من اهانت شده، هرچه دلم خواست باید بگویم؛ حتی اگر به مصلحت کشور نباشد. بعضیها جناحشان از ناموسشان مهمتر است. زبانشان خوض و رها میشود، مثل شنای در آب. آب میرود و این هم دست و پا میزند و بیشتر فرو میرود. زبان خیلی حساس است. انشاءالله خداوند زبانمان را با قرآن تربیت کند. اولین نشانههای تربیت در زبان آشکار میشود و نخستین نشانههای تحقق به ادب الله در زبان خود را نشان میدهد. مؤمن در گفتارش خیلی محتاط است و کمگو و کمسخن میشود. بعضیها برای هر چیزی اظهار نظر میکنند و در هر مطلبی ورود پیدا میکنند و برای خودنمایی، اظهار اطلاع میکنند.
در قرآن نیز از واژهی خوض استفاده شده است. فرمود اگر کسی را دیدید که چرت و پرت میگوید، به سخنانش گوش ندهید. همانطور که باطلگویی و خوض در باطل آسیبهایی دارد، شنیدنش هم آثار بدی دارد. اگر دیدید کسانی کفر میگویند و درباره آیات ما، شبهه تولید میکنند، با آنها نشینید، مگر اینکه مشغول صحبت دیگری شوند
👈 ادامه دارد ...
👤 استاد #حاج_علی_اکبری
#چهل_دو
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_چهل_دو_10
قسمت 5
🔴 هنر قرآن کریم
«وَلِجَوارِحِنا عَنِ اقْتِرافِ الْاثامِ زاجِراً»؛ جوارح و همهی امکاناتی را که در بدن ما است، از اینکه مرتکب گناه شوند، بهوسیلهی قرآن حفظ کن. زاجر یعنی مانع. اقتراف نیز به معنای انجام دادن و ارتکاب است.
چگونه قرآن نگهداریاش میکند؟ قرآن کریم همه را مؤدب میکند و تقوا میآورد. انس با قرآن حاصلش این است.
در ادامه یک مطلب خیلی فوقالعاده بیان میشود: «وَ لِما طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الْاِعْتِبارِ ناشِراً». اعتبار به معنای عبرت گرفتن است که چند جلسه پیش راجعبه عبرت گرفتن توسط قرآن کریم توضیح دادیم.
اعتبار به تفکر عمیق و همهجانبه گفته میشود. آنجا که شما میخواهید از ظواهر عبور کنید و به پشت صحنهها برسید، به آن میگویند اعتبار که با فکر جلو میرود.
اینجا حضرت میفرماید فکر و عبرتگیری ما بهوسیلهی غفلت در هم پیچیده میشود. غفلت، نقطهی مقابل ذکر است. غفلت طومار فکر و اعتبار انسان را درهم میپیچد. قرآن کریم این طومار و اعتبار شما را باز میکند؛ چون ناشر است. تعبیر بسیار فوقالعادهای است. از جهات بلاغی نیز خیلی دلنشین است.
«تَصَفُّح» نگاه عمیق همراه با نظر و عبرت است. میفرماید: پروردگارا به هدایت قرآن این فکر درهمپیچیده و منطقهی اعتبار ما که از کار افتاده، باز کن و به میدان بیاور. این هنر قرآن کریم است: آزادسازی فکر از غفلت.
به برکت قرآن و انس با آن، زبانمان را حفظ کند که چه شود؟ تا دوباره به قرآن برسیم. مگر در قرآن چه خبر است؟ «من القرآن الی القرآن و فی القرآن».
سحر فی القرآن و مع القرآن مقصد اولیا است که به آنجا برسند. از رهگذر این مراقبتها و تقوا و حفاظت و صیانت چشم و زبان و دست و جوارح و فکر و عقل و قلب تا انس سحرگاهی، تازه میرسیم به فهم عجایب قرآن: «حَتّى تُوصِلَ اِلى قُلُوبِنا فَهْمَ عَجآئِبِهِ، وَ زَواجِرَ اَمْثالِهِ». آنچه در مثالهای قرآن از شگفتیها تعبیه شده، خودش نگاهدارنده و بازدارنده است.
اگر به قرآن دست یابیم، به چیزی رسیدهایم که هیچ بزرگی در عالم نمیتواند تحملش کند.
👈 ادامه دارد ...
👤 استاد #حاج_علی_اکبری
#چهل_دو
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_چهل_دو_10
قسمت 6
🔴 صلابت و عظمت قرآن کریم
«الَّتى ضَعُفَتِ الْجِبالُ الرَّواسى عَلى صَلابَتِها عَنِ احْتِمالِهِ»؛ کوههای دماوند و سبلان، با آن بزرگی و شکوه نمیتوانند تحملش کند. خود قرآن هم میفرماید: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و ازهمپاشیده میدیدی. و این مَثَلها را برای مردم میزنیم تا بیندیشند». حیف که فکرها تعطیل است! فکر که تعطیل شد، دل تعطیل میشود و خشیت نخواهد داشت. هرچه آیه هم برای ما خوانده شود، اثر نمیکند. اگر به کوه خوانده شود، چیزی از آن نمیماند؛ اما انسان غافل دلش به رحم نمیآید و نمیلرزد.
پس مقصد چه شد؟ فهم عجایب قرآن. کل این قطعه در این آیه جمعبندی شده است: «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛ جز پاكان نميتوانند به آن دست زنند [دست يابند]» که همان «طهارت جوارحی» است. گفتیم بدن نازلترین بخش شخصیت است. طهارت قلب، حواس و فکر مقدمهای میشود برای دیدار با قرآن.
تا طاهر نشوی، این دیدار ممکن نمیشود. هرچه سهم تو از عصمت و طهارت بیشتر شود، دریافت تو از قرآن به همان میزان بیشتر میشود. انشاءالله خدای متعال توفیق کسب طهارت جهت دریافت معارف قرآن را به همهی ما عطا فرماید.
👤 استاد #حاج_علی_اکبری
#چهل_دو
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ #سی_اندرز جامع !
از این کسان مباش!
14. «(از کسانى مباش که) به هنگام بى نیازى مغرور و فریفته دنیا مى شود و به هنگام فقر مأیوس و سست مى گردد»; (إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَفُتِنَ، وَإِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ).
این حالت افراد کم ظرفیت است که به هنگام غنا و بى نیازى همه چیز حتى خدا و خویشتن را به فراموشى مى سپارند و مال و ثروت و مقام تمام وجودشان را پر مى کند ارزش هاى انسانى درنظرشان بى رنگ و بندگى خدا از دست مى رود و به هنگام فقر و تنگدستى یأس و نومیدى و به دنبال آن سستى و ناتوانى تمام وجودشان را احاطه مى کند.
قرآن مجید نیز در این باره مى فرماید: «(وَلَئِنْ أَذَقْنَا الاِْنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ * وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ); و اگر از جانب خویش، رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود. و اگر بعد از ناراحتى و زیانى که به او رسیده، نعمت هایى به او بچشانیم به یقین مى گوید: بدى ها از من برطرف شده; (و دیگر باز نخواهد گشت) و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود»
آیات دیگرى در قرآن مجید نیز همین معنا را درباره افراد کم ظرفیت و ضعیف الایمان بیان کرده است; اما مؤمنان پرظرفیت اگر تمام دنیا را به آنها بدهند مغرور و طغیان گر نمى شوند و اگر بر خاک سیاه بنشینند نه از رحمت خدا مأیوس مى گردند و نه سستى در وجودشان راه مى یابد.
15. «(و از کسانى مباش که) به هنگام عمل کوتاهى مى کند و به هنگام درخواست و سؤال اصرار مى ورزد»; (یقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَیبَالِغُ إِذَا سَأَلَ).
اشاره به افراد سست و تنبلى است که مرد میدان عمل نیستند و همیشه دستشان به سوى این و آن دراز است گویى از زندگانى مستقل بیزارند و به زندگى وابسته دلخوش، در حالى که تعلیمات اسلام به ما مى گوید تا مى توانى روى پاى خود بایست و تا توان دارى چیزى از دیگرى درخواست نکن که اولى باعث عزت و دومى سبب ذلت است.
در حدیث کوتاه و پرمعنایى از امام باقر(علیه السلام) خطاب به یکى از اصحاب خاصّش مى خوانیم: «اگر در خواست کننده مى دانست در سؤال و درخواست چه (ذلت و حقارتى) وجود دارد هیچ کس از دیگرى تقاضایى نمى کرد و اگر کسى که دستِ دهنده دارد مى دانست در بخشش چه (افتخار و فضیلتى) وجود دارد احدى تقاضاى دیگرى را رد نمى کرد»; (لَوْ یَعْلَمُ السَّائِلُ مَا فِی الْمَسْأَلَةِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً وَلَوْ یَعْلَمُ الْمُعْطِی مَا فِی الْعَطِیَّةِ مَا رَدَّ أَحَدٌ أَحَداً).
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَحَبَّ شَیْئاً لِنَفْسِهِ وَأَبْغَضَهُ لِخَلْقِهِ أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ وَأَحَبَّ لِنَفْسِهِ أَنْ یُسْأَلَ; خداوند متعال چیزى را براى خود دوست مى دارد و براى بندگانش مبغوض مى شمارد; براى بندگان سؤال و درخواست (از یکدیگر) را مبغوض شمرده و براى خودش سؤال کردن بندگان را محبوب مى داند».
همچنین از امام صادق(علیه السلام) در حدیث پرمعناى دیگرى مى خوانیم که گروهى از طائفه انصار نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمدند و سلام کردند و حضرت به آنها پاسخ گفت. عرض کردند: اى رسول خدا! ما حاجتى از شما مى خواهیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بگویید. عرض کردند: حاجت ما بسیار بزرگ است فرمود: بگویید چیست؟ عرض کردند: بهشت را براى ما نزد پروردگارت تضمین کن. پیامبر(صلى الله علیه وآله) سر به زیر افکند و با چوب دستى که در دست داشت بر زمین زد سپس سر را بلند کرد و فرمود: «أَفْعَلُ ذَلِکَ بِکُمْ عَلَى أَنْ لاَ تَسْأَلُوا أَحَداً شَیْئاً; من این کار را براى شما انجام مى دهم به شرط این که درخواستى از هیچ کس (در زندگى خود) نکنید».
امام(علیه السلام) فرمود: از آن به بعد آنها حتى هنگامى که به مسافرت مى رفتند اگر تازیانه آنها به زمین مى افتاد به شخص پیاده اى نمى گفتند تازیانه را به من بده; خودشان پیاده مى شدند و تازیانه را بر مى داشتند و اگر بر سر سفره نشسته بودند کسى از حاضران به ظرف آب نزدیک تر بود آن که دور نشسته بود نمى گفت از آن آب به من بده; خودش بر مى خاست و از آن آب مى نوشید (البته منظور این است انسان کارى را که خود مى تواند انجام دهد از دیگران نخواهد و سربار دیگران نباشد).
👈 ادامه دارد .....
#نهج_البلاغه_حكمت_150
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ #سی_اندرز جامع !
از این کسان مباش!
16. «(و از کسانى مباش که) هرگاه شهوتى براى وى حاصل شود گناه را جلو مى اندازد و توبه را به تأخیر و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شکیبایى) از دستورات دین به کلى دور مى شود»; (إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیةَ، وَسَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَإِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ).
این صفت نیز از اوصاف افراد ضعیف و ناتوان و کم ظرفیت است تا عوامل شهوت در برابر آنها نمایان مى شود به سرعت به سوى آن مى روند و کام دل از آن بر مى گیرند; ولى نوبت به توبه که مى رسد امروز و فردا مى کنند و به هنگامى که مشکلى در زندگى آنها رخ دهد با خداى خود قهر مى کنند و دستوراتش را به فراموشى مى سپارند و حتى گاه زبان به سخنان کفرآمیز مى گشایند. آنها کسانى هستند که با کمترین تغییرى در زندگى، زبان به شکوه مى گشایند و به زمین و آسمان بد مى گویند.
قرآن مجید درباره این گونه اشخاص میگوید: «إِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً); به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامى که بدى به او رسد بى تابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مى شود (و بخل مى ورزد)».
17. «(از کسانى مباش که) عبرت آموختن را مى ستاید (و به دیگران آموزش مى دهد) ولى خود عبرت نمى گیرد و موعظه بسیار مى کند; اما خود موعظه و اندرز نمى پذیرد»; (یصِفُ الْعِبْرَةَ وَلاَ یعْتَبِرُ، وَیبَالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَلاَ یتَّعِظُ).
این وصف عالمان بى عمل و مدعیان بى تعهد و ریاکاران فاقد اخلاص است که در قرآن مجید سبب خشم شدید خداوند شمرده شده است.
شک نیست که این جهان دار عبرت است و تاریخ پیشینیان مملو از درس هاى عبرت آموز. هرگاه انسان چشم بینا و گوش شنوا داشته باشد مى تواند سرنوشت آینده خود را در آیینه تاریخ و حوادث عبرت آموز زمان خود ببیند. ولى افسوس که هواى نفس و حب ذات پرده اى در برابر چشمان او مى کشد و مانع گوش او از شنیدن پیام هاى تاریخ مى شود و عجب این که این درس ها را به دیگران مى دهد ولى خود در عمل از آنها بى بهره است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «(فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَالْغاوُونَ); پس همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مى شوند».(24) مى فرماید: «هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خَالَفُوهُ إِلَى غَیْرِهِ; آنها کسانى هستند که کارهاى عادلانه را با زبانشان ستایش مى کنند; اما خودشان مخالفت کرده و غیر آن را مقدم مى دارند».
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَیْرِهِ; شدیدترین حسرت در روز قیامت از آنِ گروهى است که عدل را ستایش کردند و سپس با آن مخالفت نمودند». آن گاه امام(علیه السلام) اضافه فرمود: این همان است که خداوند فرموده «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّه».
👈 ادامه دارد .....
#نهج_البلاغه_حكمت_150
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ #سی_اندرز جامع !
از این کسان مباش!
18. «(از کسانى مباش که) در گفتار به خود مى نازد و در عمل بسیار کوتاهى مى کند»; (فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ، وَمِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ).
«مُدِلّ» یعنى مغرور و مسرور و کسى که به اعمال خود مى نازد.
مضمون این سخن، در اوصاف پیش آمد ولى امام(علیه السلام) با قدرتى که در فصاحت و بلاغت داشته گاه مطلبى را لازم و ضرورى مى بیند با تعبیرات گوناگون که هر کدام جدید و تازه است بیان فرماید.
در حدیث جالبى که در کتاب شریف کافى آمده است مى خوانیم امام صادق(علیه السلام) فرمود: عالمى به نزد عابدى آمد. به او گفت: نمازت چگونه است؟ عابد (از روى غرور و ناز) گفت: آیا مثل منى از نمازش سؤال مى شود؟ من از فلان زمان (از سالیان دراز) عبادت خدا مى کرده ام. عالم گفت: گریه تو چگونه است؟ باز (مغرورانه) گفت: چنان گریه مى کنم که اشک هایم جارى مى شود. عالم به او گفت: «فَإِنْ ضَحِکَکَ وَأَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُکَائِکَ وَأَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ الْمُدِلَّ لاَ یَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَیْءٌ; اگر بخندى و از اعمالت ترسان باشى برتر از این است که گریه کنى در حالى که به اعمال خود مغرورى و به آن مى نازى، زیرا شخصى که از اعمال خود مغرور و مسرور است چیزى از اعمالش به سوى قرب خدا بالا نمى رود»
19. «(از کسانى مباش که) براى دنیاى فانى، تلاش و کوشش فراوان دارد ولى براى آخرت باقى مسامحه کار است»; (ینَافِسُ فِیمَا یَفْنَى، وَیسَامِحُ فِیمَا یبْقَى).
«منافسة» یعنى پیشى گرفتن بر دیگران.
تعبیر به «ما یَفنى» اشاره به دنیاى فانى است، همان گونه که «ما یَبقى» اشاره به سراى باقى آخرت است.
به هر حال این اشتباهى بزرگ و کارى غیر عاقلانه است که انسان در مورد چیز فانى تلاش و کوشش کند و تمام نیروهاى خود را به کار گیرد; اما از آنچه باقى است و زندگى جاویدان او را تشکیل مى دهد غافل شود. این نیز بر اثر ضعف ایمان و غلبه هواى نفس است.
👈 ادامه دارد .....
#نهج_البلاغه_حكمت_150
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_11
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11)
هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نكنید، مىگویند: همانا ما اصلاحگریم.
👌 منافق چند چهره بودن خود را مردمدارى واصلاحطلبى مىداند. «انمّا نحن مصلحون»
👤استاد #قرائتی
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
📱#نرم_افزار 📚 #تفسیر_نور 👤 استاد محسن #قرائتی #تفسیر_قرآن ⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه 🆔 @sahife2
👆این نرم افزار را نصب کنید و از روی آن در این دوره ی تفسیر خوانی با ما همراه باشید
1_641011214.mp3
4.54M
#شرح_صوتی_حکمتها_نهج_البلاغه
✳️هیچ ایمانی مثل #حیا و #صبر نیست
👌ادامه ی شرح
#نهج_البلاغه_حكمت_113
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
👤دکتر محمد جمیل قلندر #تازه_مسلمان از کشور پاکستان
✅کتاب #نهج_البلاغه ی امام علی علیه السلام مرا شیفته ی خود کرد....
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه
🔈 سیری در صحیفه سجادیه
114 جلسه صوتی
👤آیت الله #فاطمی_نیا
http://fateminiya.blog.ir/post/37
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @SAHIFE2
📋 « جوانان عزيز ، روزانه زماني را به كسب معارف ديني اختصاص دهيد،
با #نهج_البلاغه انس بگيريد؛
ادعيه ي #صحيفه_سجاديه را با تامل مطالعه بفرماييد !
اينها مملوء از معارف عميق است.
حيف است كه يك شيعه با معارف اهل بيت عليهم السلام مانوس نباشد.
خسران محض است! »
👤 آیت الله #فاطمی_نیا
🙏کانال #انس_با_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #دوشنبه
👉🏻 1da.ir/pxKPaI
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند
وین همه منصب از آن حور پریوش دارم
گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری
من به آه سحرت زلف مشوش دارم
گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست
من رخ زرد به خونابه منقش دارم
گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زد
نقل شعر شکرین و می بیغش دارم
ناوک غمزه بیار و رسن زلف که من
جنگ ها با دل مجروح بلاکش دارم
حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است
بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_326
#شهيد_محسن_فخري_زاده
#فخري_زاده
🆔 @sahife2
#دعا_دوم_1
🔹و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي مَنَّ عَلَيْنا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ - سپاس مخصوص خداست، كه بر ما به وجود محمد صلي الله عليه و آله منّت نهاد؛ دُونَ الْاُمَمِ الْماضِيَةِ، وَالْقُرُونِ السَّالِفَةِ، نه بر امّتهاي گذشته و زمانهاي سپري شده ...
👌بخشی از دعای #دوم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_2
✳️ دوران جوانىرسول خدا در سه مرحله سپرى شد:
چوپانى، تجارت، خدمت به خلق.
در روايت است كه پيامبر فرمود:
ما مِنْ نبىٍّ إلّاوَقَدْ رَعى الْغَنَمَ قيلَ وَأَنْتَ يا رَسُول اللَّه، فقال: انا رَعَيْتُها لِأهْلِ مَكَّةَ بالْقَراريط.
هيچ پيغمبرى نيست مگر اين كه شبانى گوسپند كرده است، گفتند: اى رسول خدا! حتّى شما؟ فرمود: آرى و من هم براى اهل مكّه در «قراريط» گوسپند چرانى كردهام.
از ابوسلمة بن عبدالرحمن روايت شده كه گروهى ميوههاى درخت اراك را به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند، فرمود:
بر شما باد كه سياهترها را جمع كنيد و من وقتى چوپان گوسپندان بودم چنان مىكردم. گفتند: مگر شما هم گوسپند مىچراندهاى؟ فرمود: آرى، و هيچ پيامبرى نيست مگر اين كه گوسپند چرانده است. «1» او در سن حدود بيست و چهار سالگى گلهاى از گوسپندان را همچون موساى كليم به پيش مىانداخت و خود به دنبالشان راه به صحرا و كوهساران مىبرد.
چوپانى گوسپندان را پيشه خود ساخته بود، تا روزى هم اين گله گم كرده راه و بدبخت را كه از شش طرف در چنگ گرگهاى شهوت و غضب و ظلم و دروغ و مناهى و ملاهى گرفتار بودند از خطر برهاند و به صراط مستقيم حق هدايت نمايد.
محمّد صلى الله عليه و آله خانه عمويش ابوطالب به سر مىبرد و براى مردم چوپانى مىكرد تا يك روز ...
ديگر در اين كار هم سودى نيست چه بايد كرد؟ محمّد چشمان پر مهرش را بر روى عموى نازنينش دوخت و گفت: آيا چه كارى مىتوانم انجام بدهم؟
- آن كار كه اجداد تو داشتند: تجارت، آرى، تجارت اى عزيز دل من. سپس به وى پيشنهاد كرد، خديجه از بزرگترين ثروتمندان شهر است و دامنه تجارت او به مصر و حبشه كشيده شده، دنبال مرد امينى مىگردد كه برنامه تجارت خود را به عهده او بگذارد، فرزندم خود را به او معرّفى كن.
مناعت و بلندى و عظمت روح پيامبر، مانع از آن بود كه مستقيماً بدون هيچ سابقه و درخواستى پيش #خديجه برود و پيشنهاد خود را مطرح سازد، به همين خاطر به عموى خود گفت: شايد خود او دنبال من بفرستد. اتفاقاً چنين هم شد، خديجه كسى را دنبال محمّد صلى الله عليه و آله فرستاد و حضرت را براى مذاكره دعوت كرد.
چون به خانه خديجه آمد به او گفت: چيزى كه مرا شيفته تو نموده است همان راستگويى، امانتدارى و اخلاق پسنديده تو است و من حاضرم دو برابر آنچه به ديگران مىدهم به تو تقديم نمايم و دو غلام خود را با تو همراه مىكنم تا در تمام امور فرمانبر تو باشند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله جريان ملاقات با خديجه را با عموى بزرگوارش ابوطالب عليه السلام در ميان گذارد، وى در جواب برادرزادهاش گفت: اين برنامه وسيلهاى است براى زندگى كه خداوند براى تو مقرّر فرموده است.
كاروان قريش آماده رفتن شد، كالاى تجارتى خديجه هم با كاروان بود، در اين هنگام خديجه شترى راهوار و مقدارى اجناس گرانبها در اختيار وكيل خود گذارد و ضمناً به دو غلام خود دستور داد كه در تمام مراحل كمال ادب را به جا آورند و هر چه او انجام داد اعتراض ننمايند و در هر حال مطيع او باشند.
كاروان به مقصد رسيد و همگى در اين مسافرت سود بردند، ولى محمّد از همه بيشتر و چيزهايى نيز براى فروش در بازار تِهامه خريد.
كاروان پس از پيروزى كامل راه مكّه را پيش گرفت. محمّد در اين سفر براى بار دوم از ديار عاد و ثمود گذشت، سكوت مرگبارى كه در محيط زندگى آن قوم سركش حكمفرما بود، او را بيشتر به عوالم ديگر متوجّه ساخت. علاوه بر اين، خاطرات سفر سابق تجديد شد، به ياد روزى افتاد كه همراه عموى خود همين بيابانها را پشت سر مىگذاشت. كاروان به مكّه نزديك شد، ميسره رو به رسول خدا نمود و گفت: چه بهتر شما پيش از ما وارد مكّه شويد و خديجه را از جريان تجارت و سود بى سابقهاى كه امسال نصيب ما گشته آگاه سازيد. پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه خديجه در غرفه خود نشسته بود وارد مكّه شد، خديجه به استقبال او دويد و او را وارد غرفه نمود. پيامبر با بيان شيرين خود جريان سفر تجارتى را شرح داد. چيزى نگذشت كه ميسره وارد شد و آنچه را در اين سفر ديده بود- كه تمام آنها بر عظمت و معنويت محمّد امين صلى الله عليه و آله گواهى مىداد- براى خديجه تعريف كرد.
از جمله وقتى به بُصْرى رسيديم من و محمّد زير درختى فرود آمديم، راهبى به نام نسطورا در آن جا بود، گفت: زير اين درخت هرگز غير از پيامبر فرود نمىآيد، سپس از من پرسيد آيا در چشمان اين جوان سرخى ديده مىشود؟ گفتم: آرى، گفت: او پيامبر و خاتم انبياست.
از جمله در وقت داد و ستد با تاجرى بر سر موضوعى اختلاف پيدا كرد، آن مرد گفت: به لات و عُزّى سوگند بخور تا من سخن تو را بپذيرم، امين در پاسخ او گفت:
پست ترين و مبغوض ترين موجودات پيش من همان لات و عزّى است كه تو آنها را مىپرستى.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج2، ص: 172
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_2
✳️ پيامبر و حِلْف الفضول
بيست سال قبل از بعثت، مردى در ماه ذوالقعده وارد مكّه شد و متاعى در دست داشت، عاص بن وائل آن را خريد و پولى كه متعهّد شده بود بپردازد نپرداخت. ميان آنان مشاجره شد. آن مرد ديد قريش در كنار كعبه نشستهاند. در برابر آنان ناله زد، اشعارى سرود، قلوب مردانى كه در عروقشان غيرت در جريان بود تكان داد، از آن ميان زبير بن عبدالمطّلب برخاست و عدّهاى نيز با او همصدا شده در خانه عبداللَّه بن جدعان انجمن كردند و با هم پيمان بستند و هم قسم شدند كه دست به اتّحاد و اتّفاق بزنند و تا آن جا كه امكانات اجازه مىدهد حقوق مظلوم را از ظالم بگيرند.
مراسم پيمان تمام شد، از آن جا برخاستند و به سوى عاص بن وائل آمدند و متاعى را كه خريده و عوض آن را نداده بود از وى گرفته به صاحبش تحويل دادند.
محمّد صلى الله عليه و آله در اين پيمان كه حيات مظلومان را بيمه مىكرد شركت جست و خود درباره عظمت اين پيمان جملههايى فرموده است از جمله:
«در خانه عبداللَّه جدعان شاهد پيمانى شدم كه اگر امروز هم (أيّام بعثت) مرا به آن پيمان بخوانند اجابت مىكنم. من حاضر نيستم پيمان خود را بشكنم اگر چه در برابر آن گرانبهاترين نعمت را در اختيارم بگذارند».
ورود محمّد به حوزه اين پيمان و سعى و كوششى كه در خدمت به مظلومان و محرومان داشت آن چنان به آن ارزش بخشيد و آن را تحت عنوان «حِلْف الفضول» چنان محكم و استوار ساخت كه نسل آينده نيز خود را موظّف مىديد به مفاد آن عمل نمايد.
گواه مطلب جريانى است كه در دوران فرماندارى وليد بن عُتبه برادر زاده معاوية بن ابى سفيان كه از طرف او حاكم مدينه بود اتّفاق افتاد.
سالار شهيدان حضرت حسين عليه السلام كه در سراسر عمر خود زير بار ستم نرفت بر سر مالى با حاكم مدينه كه همواره به قدرت هاى محلّى و مركزى تكيه كرده اجحاف مىنمود اختلاف پيدا كرد. امام براى درهم شكستن اساس ستم و آشنا نمودن ديگران به حقّ خود، رو به فرماندار مدينه كرد و گفت:
به خدا سوگند! هر گاه بر من اجحاف كنى دست به قبضه شمشير مىبرم و در مسجد رسول خدا مىايستم و مردم را به آن پيمانى كه پدران و نياكان آنها بنيان گذار آن بودند دعوت مىنمايم. از آن ميان عبداللَّه بن زبير برخاست و همين جمله را تكرار كرد و ضمناً افزود: نهضت مىكنيم و حقّ او را مىگيريم و يا اين كه در اين راه كشته مىشويم.
دعوت حسين عليه السلام كمكم به گوش همه افراد غيور مانند مِسوَر بن مَخرَمه و عبدالرحمان بن عثمان رسيد و تمام لبّيك گويان به آستان مقدّس حسينى شتافتند و در نتيجه فرماندار از جريان وحشت كرد و دست از اجحاف برداشت.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج2، ص: 175
دعای #دوم #دعا_دوم_1
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2