عمرهاى مردم باايمان چراگاه شيطان است، او همواره سعى دارد از راهى كه ممكن است فرزندان آدم را اغفال نمايد و آنان را به عصيان وادار سازد.
رسول اكرم فرموده است: شيطان از گناهان شما خشنود مىشود هر چند آنها معاصى صغيره باشند.
خداوند مهربان، در مقابل وسوسههاى شيطان در توبه و استغفار را به روى مردم گشوده و به آنان وعدهى عفو و مغفرت داده است تا گناهكاران هرگز مايوس نشوند و خويشتن را از فيض باريتعالى بىنصيب نپندارند.
قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم.
پيمبر گرامى! به مردم بگو: اى بندگانى كه بر نفس خود اسراف نموده و بر خويشتن ستم كرده و مرتكب گناه شدهايد هرگز از رحمت باريتعالى مايوس نباشيد كه او بخشندهى مهربان است.
على (ع) فرموده است: گناهان بيمارى و دواى آن استغفار و طلب عفو از پيشگاه باريتعالى است و نشانهى شفا يافتن گناهكاران اين است كه دوباره پيرامون آن معصيت نگردند و مرتكب نشوند.
امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاى «مكارمالاخلاق» از خداوند عمرى را طلب مىكند كه
لباس خدمت در اطاعت باريتعالى باشد،
اما اگر عمرش چراگاه شيطان شود عرض مىكند:
بار الها آن عمر را از من بگير و به حياتم پايان بخش پيش از آنكه خشم شديدت متوجهم شود و غضبت بر من استوار گردد.
یک نكته :
امام سجاد و تمام ائمهى طاهرين عليهمالسلام در پناه باريتعالى از گناه، مصون و محفوظند و به صريح قرآن شريف، شيطان بر اين بندگان واقعى خداوند سلطه ندارد.
ان عبادى ليس لك عليهم سلطان.
پيروان آن حضرت بايد از اين جملهى امام كه ضمن دعاى «مكارمالاخلاق» آمده استفاده كنند و مراقب باشند كه عمرشان چراگاه شيطان نشود و اگر مرتكب گناه شدند هر چه زودتر استغفار كنند، از پيشگاه باريتعالى طلب عفو و بخشش نمايند و آن لكهى تيره را از صفحهى اعمال خويش بزدايند كه اگر توبه نكنند و در فكر توبه نباشند و همچنان به گناه و ناپاكى ادامه دهند در صف كسانى قرار مىگيرند كه اسير بيباكى و تجرى شديدند و به معصيت خداوند متعال اصرار دارند .
امام باقر (ع) فرموده: اصرار در معصيت عبارت از اين است كه بندهاى گناه كند و از خداوند طلب عفو و بخشش ننمايد و در دل نيز به فكر توبه نباشد، چنين شخصى مصر در گناه است.
خشم شديد خداوند متوجه اينان است و غضب باريتعالى بر اين قبيل افراد بىباك، استوار خواهد بود.
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_306
اجل قطعی، حافظ انسان
قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.
امام علی که درود خدا بر او باد در يكى از روزهاى جنگ #صفين، امام سوار بر اسب در ميان ميدان رجز مى خواند و شمشير را به گردن آويخته بود، يكى از ياران گفت: يا امير المؤمنين! خود را حفظ كن. نكند شما را غافلگير كنند. در پاسخ او فرموذند : اجل، نگهبان خوبى است.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_192
فَإِنِ انْتَهَوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
و اگر دست كشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
در اینكه مشركان باید از چه چیز دست بردارند تا بخشیده شوند، دو احتمال وجود دارد:
الف: از جنگ و فتنه. به دلیل آیات قبل كه سخن از جنگ بود.
ب: از كفر. به دلیل دریافت مغفرت الهى كه مخصوص مؤمنان است.
1- مسلمانان باید آتشبس واقعى دشمنان را بپذیرند. «فان انتهوا»
2- اسلام، راه بازگشت را حتّى براى كفّار باز گذارده است. «فان انتهوا...»
3- اگر كفّار دست از فتنه و جنگ برداشته یا ایمان آوردند، آنان را به كارهاى قبل ملامت نكنید. «فان اللّه غفور رحیم»
4- انسان باید خود زمینهى دریافت رحمت الهى را بوجود آورد. «فان انتهوا فان اللّه غفور رحیم»
🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ سرآمد مقدّر، حافظ انسان است!
📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مى بخشد، مى فرمايد: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً).
اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمى تواند در برابر آن مقاومت كند.
همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على عليه السلام مى گويد: در روز صفين على عليه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مى ترسيم كه اين مرد در حمله اى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام عليه السلام فرمود: درست است كه او انسان بى دين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى كه اجل او فرا رسيد او را در مقابل حوادث تنها مى گذارند. من نيز چنين هستم؛ هنگامى كه اجلم فرا رسد، شقى ترين امت مى آيد و محاسنم را با خون سرم رنگين مى سازد. اين وعده اى مسلم و كاملاً صدق است. شبيه همين كلام شريف به شكل ديگرى در حكمت #نهج_البلاغه_حكمت_201 آمده بود.
در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك وغذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند. اين مطلبى است كه نه با تعليمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجيد مى فرمايد كه به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشويد وسايل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازيد.
پيش از اين در ذيل همان حكمت 201 و همچنين در جلد سوم، ذيل خطبه 62 پاسخى به اين سؤال داده ايم. در اينجا به كلامى كه از علامه مجلسى؛ در بحارالانوار يافتيم اشاره مى كنيم. او درواقع در پاسخ اين سؤال چنين مى گويد: اوّلاً اين در مواردى بوده است كه مردم به اندك چيزى از حوادث مى ترسيدند وبه احتمالات بعيده ترتيب اثر مى دادند. امام عليه السلام مى فرمايد: به اينگونه احتمالات و توهمات بعيد اعتنا نكنند؛ تا اجل كسى فرا نرسد از دنيا نمى رود. ثانيآ ممكن است اين از خصائص خود امام عليه السلام باشد، زيرا او طبق خبرى كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مى دانست و يقين داشت كه پيش از آن، حادثه اى او را تهديد نمى كند، ازاينرو مى فرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى ديگران كه چنين اطلاعى ندارند، از مواردى كه خطر عقلايى دارد بايد بپرهيزند و به حكم «(وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) خود را به خطر نيفكنند.
سپس به حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره مى كند كه آن حضرت مى گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «خَمْسَةٌ لا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَهُوَ يُقْبِلُ إِلَيْهِ وَلَمْ يُسْرِعِ الْمَشْيَ حَتَّى سَقَطَ عَلَيْهِ...؛ پنج گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود: اوّل كسى است كه از كنار ديوار كجى عبور مى كند در حالى كه ديوار به سوى او خم شده و با اين حال، سريع نمى گذرد تا ديوار بر او سقوط مى كند (اين شخص اگر آهسته عبور كند و دعا كند خدايا! مرا حفظ كن، دعاى او مستجاب نمى شود)».
به هرحال تفسيراوّل مناسبتر به نظر مى رسد، زيرا ظاهر روايت عموميت دارد.
#نهج_البلاغه_حكمت_306
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا
کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا
با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا
من نمیدانم چسان جانم فداخواهد شدن
این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا
#عمر خواهم پایدار و جان شیرین بی شمار
بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا
هر کسی دارد #هوس چیزی نخواهم من جز آنکه
سرنهم در پای جانان این هوس باشد مرا
توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش
گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا
جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل
#فیض تا کس دست بر سر چون مگس باشد مرا
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_19
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
👌 دعای #پنجم
https://eitaa.com/sahife2/40226
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
✔️(برای دیدن ذره ای از #عجايب_انسان ، روی عبارت دعا کلیک کنید )
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 29
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 1
🔴 در مقدمه اين فصل، لازم است به جملاتى از پروفسور كارل كه در اين زمينه و مسائل ديگر عالىترين تحقيقات را دارد اشاره كنم، سپس مطالب لازم را يادآورى نمايم. او مىگويد:
«علومى كه از موجودات زنده به طور عموم و از فرد آدمى به خصوص، بحث مىكنند اين قدر پيشرفت نكرده و هنوز در مرحله توصيفى باقى ماندهاند. حقيقت اين كه انسان يك مجموعه پيچيده و مبهم و غير قابل تفكيكى است كه نمىتوان او را به آسانى شناخت و هنوز روشهايى كه بتوان او را در اجزا و در مجموعه و در عين روابطش با محيط خارج بشناسد، در دست نيست، چه براى چنين مطالعهاى دخالت تكنيكهاى فراوان و علوم مشخصى ضرورى است، و هر يك از اين علوم نيز كه يك جنبه و يك جزء از اين مجموعه پيچيده را مطالعه مىكند نتيجهاى خاص به دست مىآورد، و تا آن جا كه تكامل تكنيكيش اجازه مىدهد در اين راه به جلو مىرود، ولى مجموعه اين مفاهيم انتزاعى از درك واقعيّت در مورد آدمى ناتوان است، زيرا هنوز نكات پرارزش و مهمّى در تاريكى باقى مىماند و كالبدشناسى و شيمى و فيزيولوژى و روانشناسى و علم تربيت و تاريخ علم الاجتماع و اقتصاد و رشتههاى آنان به كنه وجود آدمى نمىرسند. بنابراين انسانى كه متخصصين هر رشته از اين علوم مىشناسند نيز واقعى نيست و بلكه شبحى ساخته و پرداخته تكنيكهاى همان علم است.
از دريچه چشم علوم مختلف، انسان در عين حال بدنى است كه كالبدشناسان آن را مىشكافند، نفسى است كه روانشناسان و روحانيون آن را توصيف مىكنند، و شخصيتى است كه هر يك از ما با درون بينى به آن بر مىخوريم.
ذخيره سرشارى از مواد شيميايى گوناگون است كه بافتها و مايعات بدن را مىسازد. اجتماع شگفتانگيز سلولها و مايعات تغذيه است كه قوانين همبستگى آنها را فيزيولوژيستها مطالعه مىكنند. او تركيبى از اعضا و نفس عاقله است كه در بستر زمان كشانده مىشود و متخصصين بهداشت و تعليم و تربيت مىكوشند آن را در اين سير به سوى تكامل غايى آن رهبرى كنند.
انسان، ماشينى است كه بايد دائماً مصرف كند تا ماشينهايى كه خود برده آنها گشته به كار خود ادامه دهند. او شاعر و قهرمان و مقدّس است و بالاخره نه تنها وجود بسيار پيچيدهاى است كه دانشمندان آن را با تكنيكهاى خاصى تجزيه مىكنند بلكه در عين حال مجموعهاى از آرزوها و تصوّرات و اميال انسانيّت نيز هست.
اطلاعاتى كه از او داريم آميخته با عوامل ماوراى طبيعى نيز هستند و در اين باره ابهام به حدّى است كه ما نه تنها به انتخاب آنچه خوشايند ماست تمايل نشان مىدهيم، بلكه در ايدهاى كه نسبت به انسان داريم معتقدات و احساسات ما نيز بىاثر نيست. يك عالم مادى و يك دانشمند روحانى هر دو يك تعريف را درباره كريستالهاى نمك طعام مىپذيرند ولى در مورد وجود آدمى همعقيده نمىشوند.
محقّقاً بشريّت تلاش زيادى براى شناسايى خود كرده است، ولى با آن كه ما امروز وارث گنجينههايى از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستيم، هنوز جز به اطلاعات ناقص در مورد انسان دسترسى نداريم كه آنها نيز زاييده روشهاى تحقيقى ماست و حقيقت وجود ما در ميان جمع اشباحى كه از خود ساختهايم مجهول مانده است.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 235
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 29
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 2
🔴 در حقيقت جهل ما از خود زياد، و نواحى وسيعى از دنياى درونى ما هنوز ناشناخته مانده است و بيشتر پرسشهايى كه مطالعه كنندگان زندگى انسان مطرح مىكنند بدون پاسخ مىماند.
چگونه مولكولهاى اجسام شيميايى در ساختمان پيچيده و موقّتى سلولها سهم مىگيرند و زندگى را در خود نگه مىدارند؟ چگونه ژنهاى موجوده در هسته سلولهاى جنسى خصائص ارثى را مشخص و نمودار مىكنند؟ سلولها با اجتماعات خود چگونه اشكال بافتى و اندامى را به وجود مىآورند؟ گويى اينها نيز مانند زنبور عسل و مورچه وظيفهاى را كه در اجتماع به عهده دارند از پيش مىدانند ولى طرقى را كه آنها براى ايجاد يك بدن پيچيده و در عين حال ساده به كار مىبرند نمىشناسيم.
ماهيّت حقيقى عمر انسانى يعنى زمان روانى و زمان فيزيولوژيكى چيست؟ اگر چه مىدانيم كه تركيبى از بافتها و اندامها و هورمونها و نفس عاقله هستيم ولى چگونگى روابط اعمال روانى با سلولهاى مغزى بر ما پوشيده است و ما حتى به فيزيولوژى سلولهاى مغزى آشنايى نداريم!
در چه حدودى اراده مىتواند در تغيير وضع موجود موثر باشد؟ چگونه حالت اعضا بر روحيه تأثير مىنمايد؟ خصائص عضوى و روانى كه هر كس از پدر و مادر خود به ارث مىبرد چطور با شرايط خاص زندگى محيط و تحت تأثير مواد شيميايى اغذيه و آب و هوا و اصول فيزيولوژيكى و اخلاقى تغيير مىكند؟
ما هنوز براى شناسايى روابطى كه بين رشد استخوانها و عضلات و اندامها با فعاليت روانى و معنوى ما در كار است ناتوانيم، و همچنين عامل تأمين كننده تعادل دستگاه عصبى و مقاومت در برابر بيمارىها و خستگى را نمىشناسيم!
اهميت نسبى فعاليتهاى فكرى و اخلاقى و جمالى و عرفانى تا چه اندازه است! شكل خاصى از انرژى كه موجد تلپاتى «1» مىگردد كدام است؟ بلاشك بعضى عوامل بدنى و روانى وجود دارند كه بدبختى و نيكبختى هر كس وابسته به آنهاست ولى اينها بر ما مجهولند، ما نمىتوانيم با وسايل تصنّعى خود را قرين خوشبختى سازيم. به خوبى واضح است كه مساعى تمام علومى كه انسان را مورد مطالعه قرار دادهاند به جايى نرسيده است و شناسايى ما از خود هنوز نواقص زيادى دربردارد.
قرآن مجيد در زمينه جهل انسان به يك رشته از واقعيّت خودش مىفرمايد:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
و از تو درباره روح مىپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما ندادهاند.
اين جهل شامل رشتههاى ديگرى از نواحى وجود او نيز مىگردد به صورتى كه كارل در مقاله بالا اشاره كرده است. انسان در عين جهلى كه به بسيارى از نواحى وجود خود دارد، به كشف واقعيّتهايى از دستگاه آفرينش خود موفق شده كه مطالعه آن كشفيات، اولًا: انسان را در دريايى از حيرت و تعجّب فرو مىبرد، و ثانياً، به گوشهاى از عظمت آفريدگار جهان واقف مىسازد.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 238
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🙏 دعای #پنجم صحیفهی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید.
👤 #مقام_معظم_رهبری
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
1_1051089138.mp3
2.56M
❇️هر کاره ای هستید
روی تان را از ما برنگردانید!!!
👤#امام_صادق علیه السلام
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_307
اهمیت مال برای انسان
وَ قَالَ (علیه السلام): يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ، وَ لَا يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ.
[قال السيد الرضي: و معنى ذلك أنه يصبر على قتل الأولاد و لا يصبر على سلب الأموال].
حضرت علی که درود خدا بر او باد ، در مشكل مال غارت شده فرمودند: آدم داغدار مى خوابد، امّا مال غارت شده، نمى خوابد.
سید رضی گوید: (معناى سخن امام عليه السّلام اين است كه انسان بر كشته شدن فرزندان بردبارى مى كند امّا در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نيست).
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ داغ فرزند و داغ غارت اموال:
⏺ امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه درباره غالب مردم صادق است، مى فرمايد: «انسان داغدار و مصيبت زده خواب و آسايش دارد؛ اما كسى كه مالش را به زور گرفته اند خواب ندارد»؛ (يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ، وَلاَ يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ).
«ثُكل» (بر وزن قُفل) به معناى مصيبت و ناراحتى، به سبب از دست دادن عزيزان است. «حَرَب» (بر وزن طَرَف) به معناى غارت اموال است. سيّد رضى؛ در تفسير اين كلام شريف مى گويد: «مفهومش آن است كه انسان ممكن است بر قتل فرزندان خود صبر كند؛ اما در ربودن اموالش صبر نخواهد داشت»؛ (وَمَعْنى ذلِکَ أَنَّهُ يُصْبَرُ عَلى قَتْلِ الاْوْلادِ، وَلا يُصْبَرُ عَلى سَلَبِ الاَْمْوالِ).
براى اين سخن كه به نظر مى رسد به صورت ضرب المثلى عمومى درآمده، دو تفسير گفته شده است: نخست اينكه انسان وقتى گرفتار مصيبتى مى شود، مثلاً عزيزى را از دست مى دهد، يقين دارد كه بازنمى گردد و به همين دليل به تدريج آرامش خود را بازمى يابد. در حالى كه وقتى مالش را به ناحق ببرند هر زمان در فكر است كه از طريقى بتواند آن را بازگرداند. به همين دليل خواب و آرامش ندارد.
در تفسير ديگرى گفته شده كه اين گفتار حكيمانه كنايه اى است از بسيارى از توده هاى مردم كه دلبستگى آنها به مال و ثروتشان حتى بيش از دلبستگى به فرزندان و عزيزانشان است و گاه حتى تا پاى جان براى نگهدارى اموالشان مى ايستند و اين ضرب المثل فارسى كه مى گويند: «مال است نه جان تا بتوان آسان داد»، شاهد بر آن است.
گاه گفته شده است كه از دست دادن عزيزان نه تنها سبب ذلت انسان نمى شود بلكه دوستان و علاقه مندان، چنين شخصى را عزيز مى دارند و احترام مى كنند تا مصيبت خود را فراموش كند؛ ولى غارت اموال و ربودن آن به وسيله زورمندان غاصب نوعى ذلت براى انسان است، ازاينرو انسان نمى تواند آن را تحمل كند.
در اينجا مناسب است به داستانى در زمينه قتل «معلى بن خنيس» به دست حاكم مدينه «داود بن على» و گفت وگويى كه ميان او و امام صادق عليه السلام رد و بدل شد اشاره كنيم. علامه مجلسى؛ در جلد 47 بحارالانوار در شرح حالات آن حضرت از كتاب مناقب ابن شهرآشوب روايتى نقل مى كند كه هفت نفر از روات آن را ذكر كرده اند: «داود بن على» (فرماندار مدينه) هنگامى كه «معلى بن خنيس» را (كه از ياران امام صادق عليه السلام بود) به قتل رساند و اموالش را گرفت، امام صادق عليه السلام به او فرمود: دوست مرا كشتى و اموالش را گرفتى، آيا نمى دانى كه انسان ممكن است بر مصيبت صبر كند؛ ولى در برابر غارت صبر نمى كند؟ به خدا سوگند تو را نفرين خواهم كرد. داود به صورت استهزاء گفت: مرا به نفرينت تهديد مى كنى؟ امام عليه السلام (چيزى نگفت و) به خانه خود بازگشت و آن شب پيوسته مشغول عبادت و قيام و قعود بود. داود پنج نفر از مأموران خود را فرستاد و گفت: او را نزد من آوريد. اگر خوددارى كرد سر او را براى من بياوريد. آنها نزد امام عليه السلام آمدند در حالى كه امام عليه السلام مشغول به نماز بود. گفتند: داود شما را فرا خوانده است. فرمود: اگر نيايم چه مى شود؟ گفتند: دستور خاصى به ما داده است. امام عليه السلام فرمود: بازگرديد كه براى دنيا و آخرت شما بهتر است. آنها خوددارى كردند و گفتند: حتمآ بايد بيايى. امام عليه السلام دستها را به سوى آسمان بلند كرد و سپس بر شانه هاى خود گذاشت و آنها را گشود و دعا كرد و با انگشت اشاره خود اشاره نمود. آنها مى گويند: شنيديم كه مى فرمود: همين ساعت، همين ساعت. ناگهان فريادى بلند شد. امام عليه السلام به آنها فرمود: رئيس شما مرد. آنها برگشتند. جريان را از امام عليه السلام سؤال كردند، فرمود: او فرستاده بود گردن مرا بزنند من به اسم اعظم پروردگار او را نفرين كردم. خداوند فرشته اى را فرستاد كه با سلاح، ضربه اى به او زد و او را كشت.
#نهج_البلاغه_حكمت_307
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_193
وَقَتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الْدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهُواْ فَلاَ عُدْوَنَ إلّاَ عَلَى الْظَّلِمِينَ
و با آنها بجنگید تا #فتنه (بتپرستى وسلب آزادى از مردم،) باقى نماند ودین، تنها از آنِ خدا شود. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید. زیرا) تعدّى جز بر ستمكاران روا نیست.
1- هدف از جنگ در اسلام، برچیدن شرك و فتنه و استقرار دین و قانون خداست. «حتى لا تكون فتنة»
2- پاكسازى، قبل از بازسازى است. ابتدا فتنه برداشته شود تا بعد دین الهى مستقر گردد. اوّل كفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. «حتى لاتكون فتنة و یكون الدین للّه»
3- راه برگشت و توبه بر هیچ كس و در هیچ شرایطى بسته نیست. حتّى دشمن سرسخت نیز اگر تغییر مسیر دهد، خداوند او را مورد عفو قرار مىدهد. «فان انتهوا فلا عدوان...»
4- در آیهى قبل بخشش خداوند نسبت به گناه كفّار مطرح شده است؛ «فانّ اللّه غفور رحیم» در این آیه به مردم سفارش مىكند كه در صورت دست برداشتن دشمن از جنگ، شما هم از جنگ صرف نظر كنید. «فلاعدوان»
با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏺ از جمال #مصطفی روئی بیاد آمد مرا
وز دم ویس القرن بوئی بیاد آمد مرا
فکرتم در سر #معراج نبی اوجی گرفت
قرب حق سوی بی سوئی بیاد آمد مرا
درکنار بحرعلم ساقی کوثر شدم
از بهشت معرفت جوئی بیاد آمد مرا
سوی وجه الله رهی میخواستم روشن چو مهر
زاهل عصمت یک بیک روئی بیاد آمد مرا
زلف بر رخسار خوبان دیده ام از سرکنه
اهل ایمان را سر موئی بیاد آمد مرا
در شب تاری بدل نور عبادت چون نیافت
روی حورائی و گیسوئی بیاد آمد مرا
#فیض را در شاعری فکر کهن از یاد رفت
در حقیقت فکرت توئی بیاد آمد مرا
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_20
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2