eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه ی نشانه پستی دنیا وَ قَالَ (عليه السلام ) : مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا يُعْصَى إِلَّا فِيهَا، وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْكِهَا. حضرت علی که درود خدا بر او، فرمود: از خوارى دنيا نزد خدا همان بس كه جز در دنيا، نافرمانى خدا نكنند، و جز با رها كردن دنيا به پاداش الهى نتوان رسيد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ در پستى دنيا همين بس! ⏺ درباره پستى دنيا و بى ارزش بودن زرق و برق آن در قرآن مجيد تعبيرات مختلفى ديده مى شود. گاهى از آن تعبير به لهو و لعب شده: (وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ) و گاه از آن تعبير به زخرف شده و اين كه اگر مردمِ دنياپرست همگى به دنيا اقبال نمى كردند به قدرى دنيا بى ارزش بود كه براى كافران خانه هاى پرزرق و برق و زينتى قرار مى داديم: (وَلَوْلاَ أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ * وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ * وَزُخْرُفاً وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ). و در احاديث اسلامى به برگ درخت نيم جويده در دهان ملخ تشبيه شده است (وَإِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِي فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا). و امثال اين تعبيرات. آنچه در اين گفتار حكيمانه مى بينيم تعبير جديدى در اين زمينه است. امام(عليه السلام) مى فرمايد: «براى پستى دنيا (ى فريبنده و پرزرق و برق) همين بس كه معصيت خداوند فقط در آن انجام مى شود و براى رسيدن به پاداش الهى راهى جز ترك آن نيست»; (مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللّهِ أَنَّهُ لاَ يُعْصَى إِلاَّ فِيهَا، وَ لاَ يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْكِهَا). امام(عليه السلام) در اين گفتار نورانى به دو نكته در پستى دنيا اشاره مى كند: نخست اين كه جاى معصيت الهى تنها اينجاست و دوم اين كه وسيله رسيدن به سعادت جاويدان ترك آن است. عجيب آن است كه در حديثى از امام سجاد(عليه السلام) مى خوانيم كه مى فرمايد: «خَرَجنا مع الحُسَينِ فَما نَزَلَ مَنزِلا وما ارتَحَل مِنه إلاّ ذَكَر يحيى بنَ زكرِيّا وقَتْلَه وقال يَوماً: وَمِن هَوانِ الدُّنيا على اللهِ عزّ وجَلّ أنّ رأسَ يحيى بنَ زكرِيّا أُهدِيَ إلى بَغيّ مِن بَغايا بني إسرائيل; ما با امام حسين (پدرم به سوى كربلا) خارج شديم امام هر زمان در منزلى پياده مى شد و يا از آن حركت مى كرد به ياد يحيى بن زكريا و قتل او مى افتاد و روزى فرمود: در پستى دنيا در برابر خداوند متعال همين بس كه سر يحيى بن زكريا (پيامبر بزرگ الهى) براى زن آلوده اى از زنان آلوده بنى اسرائيل هديه فرستاده شد». اين تعبير اشاره روشنى است به پيش بينى شهادت امام(عليه السلام). امام كاظم(عليه السلام) در حديث معروف هشام بن حكم كه در آغاز جلد اوّل اصول كافى آمده است خطاب به هشام مى فرمايد: «يا هِشام! إنّ العُقَلاءَ ترَكوا فُضولَ الدُّنيا فَكَيف الذّنوب، وتَرْكُ الدّنيا مِن الفَضْلِ وتَرْكُ الذّنوبِ مِنَ الفَرْضِ; عاقلان اضافات دنيا را ترك كرده اند تا چه رسد به گناهان، چراكه ترك دنيا فضيلت است و ترك گناهان فريضه». از حديث بالا به خوبى استفاده مى شود كه منظور از ترك دنيا ترك ضروريات و نيازهاى زندگانى ساده نيست چراكه در احاديث ديگر، كمكى براى رسيدن به آخرت شمرده شده (نعم العون الدنيا على الآخرة) بلكه به تعبير امام كاظم(عليه السلام) منظور فضول دنياست، زرق و برق ها، زينت و تجملات بى حساب و مانند آن است بنابراين هيچ منافاتى بين كلام حكيمانه بالا و رواياتى كه درباره لزوم برخوردارى از حدّ معقول زندگى آمده نيست. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) از راهى عبور مى كرد، چشمش به بزغاله مرده اى افتاد كه در محل گردآورى زباله ها افتاده بود، به اصحابش فرمود: ارزش اين بزغاله چقدر است؟ عرض كردند: اگر زنده بود شايد به اندازه يك درهم نيز نبود. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «والّذِي نَفْسِى بِيَدِهِ لَلدُّنيا أهوَنُ عَلى اللهِ من هذا الجَدْى على أهْلِه; دنيا كم ارزش تر است در پيشگاه خدا از اين بزغاله در نزد صاحبانش» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى‏ سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِباً فَرِهَنٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ أَمَنَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَاتَكْتُمُواْ الْشَّهَدَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ‏ و اگر در سفر بودید و نویسنده‌اى نیافتید، وثیقه‌اى بگیرید و اگر به یكدیگر اطمینان داشتید (وثیقه لازم نیست.) پس كسى كه امین شمرده شده، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد و از خدایى كه پروردگار اوست پروا كند. و شهادت را كتمان نكنید و هر كس آنرا كتمان كند، پس بى‌شك قلبش گناهكار است و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید داناست. هرگاه براى تنظیم سند بدهى نویسنده‌اى نبود، مى‌توان از بدهكار گرو و وثیقه گرفت، خواه در سفر باشیم یا نباشیم. 1- شرط وثیقه، بدست گرفتن و در اختیار بودن است. «مقبوضة» 2- كار از محكم‌كارى عیب نمى‌كند، در برابر طلب، وثیقه بگیرید.«فرهان‌مقبوضة» 3- جایگاه افراد در احكام تفاوت دارد. براى ناشناس رهن وبراى افراد مطمئن بدون رهن. «فرهان مقبوضة فان أمن...» 4- نگذارید اعتمادها و اطمینان‌ها در معاملات سلب شود. «فان امن بعضكم بعضاً فلیؤدّ الذى اؤتمن» فلسفه رهن گرفتن، اطمینان است كه اگر بدون آن اطمینان بود، رهن گرفتن ضرورتى ندارد. 5 - افراد آگاه به حقوق مردم، در برابر مظلومان مسئولند. «ولاتكتموا الشهادة» 6- آنجا كه بیان حقّ لازم است، سكوت حرام است. «ومن یكتمها فانّه اثمٌ قلبه» 7- انحراف درونى، سبب انحراف بیرونى مى‌شود. قلب گناهكار، عامل كتمان گواهى مى‌شود. «ولم یكتمها فانّه آثم قلبه» 8 - ایمان به اینكه خداوند همه كارهاى ما را مى‌داند، سبب پیدایش تقوا وبیان حقایق است. «واللّه بما تعملون علیم» 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل عارفانه و زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی : 👈 جان روشندلان که مظهر تست پرتوی از جمال ازهر تست مستی عاشقان شیدائی از لب لعل روح پرور تست دل ما بیدلان سودائی خستهٔ غمزهٔ ستمگر تست مست و مخمور از شراب توایم غم و شادی ما زساغر تست باعث اختلاف لیل و نهار زلف مشکین وروی انور تست سبب انقلاب بدر و هلال روی خوب و میان لاغر تست همه سرگشتگان کوی توایم همه را روی عجز بر در تست هرچه در عالم کبیر بود همه شرح کتاب اکبر تست تو زمن حال دی چه میپرسی من چگویم زدل چو دل برتست لطف و رحمت زبنده باز مگیر از جان کمینه چاکرتست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام : «1» يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ‏ اى آن كه گره‏هاى امور رنج ‏آور، به وسيله او گشوده مى‏شود، و اى آن كه تندى و تيزى ، به عنايت او فرو مى‏نشيند، و اى آن كه بيرون آمدن از تنگى و فشار، و قرار گرفتن در راحتى گشايش، و رهايى از غم و اندوه، از او خواسته مى‏شود. دعای 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
6 6 6 ✳️ داستان ابوسعيد بقّال در زندان حجاج‏ «ابوسعيد بقّال حكايت كند كه من و ابراهيم تيمى در حبس حجّاج بوديم. يك شب به وقت نماز مغرب با هم سخن مى‏گفتيم كه شخصى را درآوردند. گفتم: يا عَبْدَاللَّهِ ما قَضِيَّتُكَ؟ از حال او و سبب حبس او سؤال كرديم، گفت: هيچ موجب ديگر نمى‏دانم الّا آن كه رئيس محل از من بدينگونه سعايت كرده كه او نماز بسيار مى‏خواند و روزه بسيار مى‏گيرد، همانا كه مذهب خوارج دارد. بدين تهمت مرا گرفته و محبوس كرده‏اند؛ به خدا قسم اين مذهبى است كه هرگز نپسنديده‏ام و هواى آن بر دل من نگذشته است و دوست نداشته‏ام آن مذهب را و اهل آن مذهب را. بعد از آن گفت: بفرماييد تا مرا آب وضو دهند. التماس كرديم تا به جهت او آب وضو آوردند، وضو ساخت و چهار ركعت نماز بگزارد و بعد از آن بگفت: اللّهُمَّ أنْتَ تَعْلَمُ إساءَتى وَ ظُلْمى وَ إسْرافى، لَمْ اجْعَلْ لَكَ وَلَداً وَ لا نِدّاً وَ لا صاحِبَةً وَ لا كُفْواً، فَإنْ تُعَذِّبْنى فَبِعَدْلِكَ، وَ إنْ تَعْفُ عَنّى فَإنَّكَ أنْتَ الْغَفُورُالرَّحيمُ الْعَزيزُ الْحَكيمُ. اللَّهُمَّ إنّى أسْألُكَ يَا مَنْ لايُغْلِطُهُ الْمَسائِلُ، وَ يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ، وَ يا مَنْ لايُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ، أنْ تَجْعَلَ لى فى ساعَتى هذِهِ فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مِنْ حَيْثُ أرْجُو ... خداوندا، تو كردار زشت و ستم و اسراف مرا مى‏دانى، براى تو فرزند و همتا و همسر و شريكى ننهاده‏ام، پس اگر عذابم كنى از روى عدالت توست و اگر از من درگذرى تو را سزد كه تو بسيار بخشنده و مهربان و عزيز و حكيمى. خداوندا! اى كه درخواست‏هاى گوناگون او را به اشتباه نيفكند، اى كه هيچ‏ شنيدنى او را از شنيدنى ديگر سرگرم نسازد، اى كه پافشارى اهل اصرار او را دلتنگ نكند، از تو مى‏خواهم كه در همين ساعت براى من فرج و راه گريزى از آن جا كه اميد دارم قرار دهى ... چند نوبت همين بگفت. بدان خدايى كه جز او خدايى نيست، هنوز دعا تمام نكرده بود كه درِ زندان بگشادند و او را آواز دادند. برخاست و گفت: اگر عافيت باشد به خدا كه شما را در دعا فراموش نكنم و اگر حالى ديگر بود خداى در دنيا به رحمت و ثواب در آخرت جمع گرداند. روز ديگر شنيديم كه دست تعرض از او كوتاه كردند و او را مطلق العنان گردانيدند، به بركت اخلاص اين دعا.» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 228 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
6 6 7 ✳️ دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ‏ «هارون الرشيد روزى به يكى از خدمتكاران خود گفت كه چون شب درآيد به فلان حجره رو و در بگشا و آن كس كه در آن جا يابى بگير و به فلان صحرا رو و در فلان موضع قرار بگير كه آن جا چاهى است آماده، او را زنده در آن چاه افكن و چاه را به خاك انباشته كن و بايد كه فلان حاجب با تو باشد. آن شخص به موجب فرمان، آن حجره بگشاد، در آن جا نوجوانى ديد در غايت جمال و لياقت و ظرافت و لطافت كه آفتاب از نور روى او خجل شدى. او را بگرفت و به جبر هر چه تمام‏تر وى را به طرف محل مقصود حركت داد. جوان گفت: از خداى بترس كه من فرزند رسول خدايم، اللَّه اللَّه كه فرداى قيامت جدّ مرا بينى و خون من در گردن تو باشد! مأمور هارون سخن وى را هيچ التفات نكرد و آن جوان را كشان كشان در آن موضع برد كه هارون دستور داده بود. جوان چون هلاك خود معاينه ديد، از جان نوميد گشت و گفت: اى فلان در هلاك من تعجيل مكن كه هر گه كه خواهى توانى، مرا چندان امان ده كه دو ركعت نماز بگزارم، بعد از آن تو دانى بدانچه تو را فرموده‏اند. برخاست و دو ركعت نماز بگزارد و آن موكّلان شنيدند كه در نماز مى‏گفت: يا خَفِىَّ اللُّطْفِ أعِنّى فى وَقْتى هذا، وَ الْطُفْ بى لُطْفَكَ الْخَفِىَّ. اى آن كه لطف پنهان دارى، مرا در اين گاه يارى رسان و با لطف پنهان خويش مورد نوازشم قرار ده. گفتند: دعا هنوز تمام نشده بود كه بادى سخت برخاست و غبار تيره پديد آمد چنانكه يكديگر را نتوانستيم ديد و از صعوبت آن حال به روى درافتاديم و به خويشتن چنان مشغول شديم كه پرواى آن جوان نبود. بعد از آن غبار نشست و باد ساكن گشت، جوان را طلب كرديم، نيافتيم و آن بندها را ديديم كه در وى بود آن جا افتاده. با يكديگر گفتيم نبايد كه امير را گمان افتد كه ما او را آزاد كرديم و اگر دروغ گوييم تواند بود كه خبر آن جوان بعد از اين به وى رسد و اگر راست گوييم باشد كه باور ندارد و ما را هلاك كند. بعد از اين با يكديگر گفتيم كه دروغ ما را از بلا نخواهد رهانيد، راستى بهتر خواهد بود. چون نزديك هارون درآمديم صورت حال را به راستى با وى حكايت كرديم. رشيد گفت: خفىّ اللّطف او را از هلاك برهانيد، برويد به سلامت و اين سخن به هيچكس نگوييد.» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 229 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند `
و اجزى من هجرنى بالبر
گفته اند:در راه رسیدن به کمال،تحول و دگرگونی ،باید از درون آغاز شود.بذر معرفت در فطرت انسان،به ودیعه گذاشته شده است.این انسان است که با بندگی خداوند،آن را پرورش می‌دهد ،آبیاری میکند تاشکوفا شده و به ثمر بنشیند. ثمره درونی آن :اینکه ،الهی جز خدا در دل راه ندهد...لوکان فیهما آلهة الا الله لفسدتا....و ثمره بیرونی:همین فراز دعا:«خدایا آنقدر قدرت روحی به من عطا کن،تا بتوانم دربرابر آنکس که مرا ترک کرده،بانیکی وبخشش تلافی کنم.» امام هادی علیه السلام :هرکه بذر خوبی بکارد،شادمانی بدرود،وهرکه تخم بدی بیفشاند،پشیمانی بدرود.
يكى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام و بسط آيين الهى محبت و الفتى بود كه به قضاى خداوند و در پرتو يكتاپرستى در قلوب مسلمانان ايجاد شد و اين سرمايه‏ى گرانقدر فقط در پرتو عنايت باريتعالى نصيب مسلمانان گرديد و قرآن شريف در اين باره فرموده است: و الف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم. خداوند در دلهاى آنان ايجاد الفت و محبت نمود و تو اى رسول گرامى اگر تمام آنچه را در زمين است انفاق مى‏نمودى نمى‏توانستى آن الفت را در قلوب مسلمين ايجاد نمايى، ولى خداوند اين الفت را به وجود آورد. ابى‏بصير مى‏گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مومن برادر مومن است، همانند يك جسد، اگر عضوى از بدن بيمار شود درد و ناراحتى عضو بيمار در تمام بدن اثر مى‏گذارد، گويى همه‏ى بدن دردمند است. محبت و الفت بى‏نظير مسلمانان در صدر اسلام موجب شد كه آنان به عز و عظمت رسيدند و دين خدا را با سرعت نشر دادند.
بدون ترديد، بقاى عز و بزرگى مسلمين در اين است كه وحدت و الفت آنها پايدار بماند و ضعف و سستى در آن راه نيابد. از اين رو اسلام براى ابقاى آن سرمايه‏ى الهى تمام گفتارها و رفتارهايى را كه موجب پراكندگى و اختلاف مى‏شود و به وحدت مسلمين آسيب مى‏رساند ممنوع اعلام نموده و مسلمانان را از آن برحذر داشته است،
و از جمله‏ ى عوامل پراکندگی و اختلاف ، جدا شدن و فاصله گرفتن دو مسلمان از يكديگر بر اثر دلگيرى و آزردگى است و اين مفارقت و جدايى در روايات اسلامى به كلمه‏ى «هجران» تعبير شده و امام سجاد (ع) نيز در این جمله‏ى دعاى مورد بحث آن كلمه را ذكر كرده است.
كلمه‏ى «هجران» راغب در مفردات قرآن مى‏گويد: الهجر و الهجران مفارقه الانسان غيره اما بالبدن او باللسان او بالقلب. هجر و هجران، جدايى و مفارقت انسان است از غير خودش و اين جدايى گاه به بدن است، گاه به زبان، و گاه به دل. هجرت انسان از شهرى به شهر ديگر جدايى بدن است، سكوت دو نفر در مقابل يكديگر جدايى سخن است، و تيرگى قلب و آزردگى خاطر دو نفر از هم جدايى دل است. اما جدايى دو دوست از يكديگر در بسيارى از موارد شامل هر سه قسمت مى‏شود يعنى با هم سخن نمى‏گويند، در كنار هم نمى‏نشينند و محبتشان از دل يكديگر مى‏رود يا لااقل كاهش مى‏يابد.
چنين هجرانى براى دو مسلمان در دين اسلام بسيار مذموم و ناپسند است و اولياى گرامى اسلام با تعبيرهاى تند درباره‏ى آن سخن گفته و تاكيد نموده‏اند كه دو مسلمان از هم جدا شده هر چه زودتر بايد با يكديگر آشتى كنند و تيرگيها را زايل سازند و چون ممكن است براى آن دو نفر آشتى فرضا در كوتاه مدت سنگين و تلخ باشد تاكيد شده كه مدت جدايى بيش از سه روز به طول نينجامد و بايد هر چه زودتر روابط دوستانه، قبل از پايان سه روز، برقرار گردد
رسول اكرم مى‏فرمود: هر يك از دو مسلمان كه از هم جدا شدند و سه روز گذشت و آشتى نكردند از برنامه‏ ى اسلام تخلف نموده‏اند و بين آن دو ولايت و محبتى برقرار نيست و هر كدام از آن دو نفر از ديگرى پيشى گرفت و با برادرش سخن گفت او روز حساب در رفتن به بهشت از دوستش پيشى مى‏گيرد. و همچنين فرموده است: حلال نيست براى احدى كه به خداوند ايمان آورده است از برادر دينى خويش بيشتر از سه روز جدا شود. آن دو وقتى به هم رسيدند اين از او و او از اين روى مى‏گرداند و بهترين آن دو نفر كسى است كه در سلام گفتن به آن دگرى سبقت بگيرد. امام باقر (ع) فرمود: هيچ دو نفر مسلمانى بيش از سه روز از هم جدا نمى‏شوند مگر آنكه من از هر دو برى و بيزارم. به حضرت عرض شد: اين برائت شايسته‏ ى ظالم است، از مظلوم چرا؟ فرمود: چرا مظلوم در فرصت سه روز نزد ظالم نرفته كه بگويد: تقصير با من بود تا با يكديگر صلح و سازش نمايند. امام صادق (ع) فرمود: مومن هديه ‏اى است از خداوند به برادر مومنش. اگر موجبات سرور و صله‏ى او را فراهم آورد هديه‏ى خداوند را پذيرا شده و اگر از او ببرد و قطع علاقه نمايد هديه ‏ى الهى را رد كرده است. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: اگر مسلمانى در موردى از جدايى ناگزير باشد، مراقبت كند كه بيش از سه روز به طول نينجامد و اگر بيش از سه روز شد، آتش دوزخ براى او شايسته‏تر است.
يكى از آثار و نتايج بد هجران دو مسلمان از يكديگر اين است كه عبادات و اعمال صحيح آن دو نفر در ايام جدايى مورد قبول باريتعالى واقع نمى‏شود، عمل صحيح آن است كه مكلف وظيفه ‏ى خود را بر وفق دستور شرع مقدس انجام دهد، اگر مجتهد است طبق فتواى خود و اگر مقلد است طبق فتواى مرجع. قهر كردن و هجرت دو مسلمان از يكديگر بدون مجوز شرعى آنقدر مبغوض حضرت باريتعالى است كه تا آشتى نكنند و روابط دوستانه را تجديد ننمايند، خداوند عبادت صحيح آن دو را نمى‏پذيرد و در پيشگاه الهى مورد قبول واقع نمى‏شود پیامبر اسلام به ابوذر غفارى فرموده: بپرهيز از جدايى و هجران برادرت، زيرا عمل مسلمانى كه از برادرش جدا شده و او را ترك گفته است مقبول واقع نمى‏شود.
‏ : سوال : اگر ما براى آشتى كردن مهياييم، ولى طرف مقابل حاضر نيست، آيا بايد تا آخر عمر از عبادت مقبول بى‏نصيب و محروم باشيم ؟ پاسخ : رسول اكرم ص : حلال نيست براى مومن كه بيش از سه روز از برادر دينيش قهر كند و او را ترك گويد. اگر سه روز منقضى شد، اين برادر وظيفه ‏شناس به ملاقات آن برادر برود و به او سلام كند. اگر جواب سلامش را داد، هر دو در اجر آشتى شريك ‏اند و اگر جواب سلام را نداد، او به گناه برگشت نموده و سلام كننده از جدايى و هجرت خارج شده است . و بنابراين از جهت جدايى و هجران مانعى براى قبول عبادتش وجود ندارد.
هجران روا و خوب - ناروا و بد جدايى و هجران ناروا در اسلام، قطع روابط دوستانه‏ ى دو مسلمان وظيفه‏شناس و درستكار است كه به عللى از يكديگر رنجيده ‏خاطر گرديده و رشته‏ى محبتشان گسسته است. اولياى گرامى دين از چنين هجرانى سخت ناراضى و متاثرند و به موجب رواياتى كه در بالا آمد ، آن دو مسلمان موظف ‏اند هر چه زودتر به ملاقات هم بروند، پيوند دوستى خود را كه نمونه‏ى برادرى اسلامى است برقرار نمايند، تجديد رابطه كنند و جدايى و هجران را به دست فراموشى بسپارند. اما هجران يك مسلمان متشرع و درستكار از كسى كه اسما مسلمان است ولى قولا و عملا لاابالى و گناهكار، نه تنها آن جدايى مذموم نيست، بلكه عملى است بسيار پسنديده و روا، مى‏توان گفت با هجران آن دو از يكديگر، مسلمانى درستكار از بلا رسته و از عذابى نجات يافته است، بايد مراقبت كند كه آن پيوند مذموم دوباره تجديد نشود و رفت و آمد برقرار نگردد.