eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضى از روايات هواى نفس هر انسان را شيطان دل خوانده و اعلام نموده است كه شيطان هواى نفس، صاحبش را وسوسه مى‏كند و او را به گمراهى و ناپاكى مى‏كشاند. على (ع) فرموده است: شيطان هر انسانى نفس اماره‏ى اوست. گاهى شيطان درون، يعنى نفس اماره، انسان متدين را از جنبه‏هاى معنوى اغفال مى‏كند، افكار نادرست در وى به وجود مى‏آورد، و زمينه را براى خيانتكاريهاى ابليس مهيا مى‏سازد. رسول اكرم فرمود: حضرت موسى بن عمران در نقطه‏اى نشسته بود. شيطان به سويش آمد. از وى پرسيد: كدام گناه است كه وقتى اولاد آدم مرتكب آن مى‏شود تو بر وى غلبه مى‏كنى؟ پاسخ داد: وقتى از اعمال خويش به عجب آيد، كارهاى خوب خود را بسيار بشمرد و گناه خويشتن را ناچيز تلقى نمايد.
يكى از خطرناكترين حالاتى كه ممكن است دامنگير انسان شود و موجب هلاكت و تباهى گردد اين است كه در يك مورد، هواى نفس و آرزوى دراز با هم بياميزند و آدمى را براى نيل به هدف درونى به تلاش و كوشش وادار سازند. رسول گرامى فرمود: بزرگترين خوف من براى امتم هواى نفس و آرزوى دراز است. اما هواى نفس، آنان را از حق رويگردان مى‏كند و آرزوى دراز، آخرت را از يادشان مى‏برد. واضح است كه در چنين موقعى ميدان وسوسه‏ى شيطان گسترده مى‏شود و چراگاه عمر آدمى براى او بسيار وسيع مى‏گردد و اگر به فرض در اعماق جان آن انسان انديشه‏ى گناه بيايد او را به اميد توبه از آن فكر باز مى‏دارد و مانع را از سر راهش برطرف مى‏كند. على عليه‏السلام درباره‏ى چنين انسان سيه‏روزى فرموده است: ساعت مرگ خود را نمى‏داند، آرزويش وى را فريب مى‏دهد، شيطان موكل بر اوست كه گناه را در نظرش زيبا جلوه دهد تا آن را مرتكب شود و در آرزوى توبه نگاهش مى‏دارد تا آن را به تاخير اندازد.
از جمله‏ى وسايل موثر كه شيطان براى انحراف مردم و آلوده ساختن آنان به گناهان بزرگ، از آن استفاده مى‏كند خشم و شهوت است و در اين باره روايات زيادى از اولياى اسلام رسيده است: على (ع) فرموده است: شيطان هيچ دامى براى گمراه كردن مردم، مهمتر از خشم و شهوت ندارد.
خشم، در وجود آدمى به منزله‏ى نيروهاى دفاعى براى كشور است، همانطور كه مامورين مسلح در مرزها حافظ استقلال و امنيت و مانع تجاوز بيگانگان هستند خشم نيز براى دفاع از بدن و جلوگيرى از تجاوز عناصر فاسد، مهيا و آماده است. اگر درنده‏اى يا گزنده‏اى يا راهزنى به آدمى حمله كند نيروى خشم تحريك مى‏شود و با قوت، آدمى را مهياى دفاع مى‏كند و او را از خطر مصون مى‏دارد. بنابراين وجود خشم براى دفاع از حيات انسان و حفظ سلامت تن امرى مهم است، اگر نيروى خشم نابجا به كار برده شود همانند آن است كه مرزداران سلاحهاى گرم خود را به روى يكدگر نشانه روند و در مقام قتل يكديگر برآيند. اولياى گرامى اسلام اين خطر را خاطرنشان فرموده و به پيروان خود اعلام كرده‏اند: به هوش باشيد، غضب را نابجا به كار نبريد، و موجبات سقوط و تباهى خويشتن را فراهم نياوريد. امام باقر (ع) فرموده است: غضب آتشى از شيطان است كه در دل فرزندان آدم مى‏افروزد و آنان را برافروخته مى‏كند. على (ع) فرموده است: غضب آتشى است افروخته. اگر كسى آن را در دل نگاه دارد و ظاهر نسازد آن را فرونشانده است و اگر آزادش بگذارد و زبانه كشد اول كسى كه در آن مى‏سوزد شخص غضب‏كننده است. از جمله‏ى وصاياى على (ع) به عبدالله بن عباس موقعى كه او را مامور بصره نموده بود اين بود كه فرمود: بپرهيز از غضب براى اينكه غضب سبك سرى از ناحيه‏ى شيطان است. كسى كه مى‏خواهد از خطرات غضب مصون بماند بايد در قدم اول به وسيله‏ى سجيه‏ى حلم، خود را پرورش دهد و خويشتن را به آن خلق پسنديده متخلق سازد و تا وقتى آن صفت از ملكات نفسانيش نشده متظاهر به حلم شود و خود را مانند افراد حليم بنماياند. امام صادق (ع) فرمود: اگر حليم و بردبار نيستى با تكلف، خود را به حلم وادار ساز. اولياى گرامى اسلام مانند پدرى مهربان همواره مراقب كارهاى دوستان و پيروان خود بودند و در مواقع لازم آنان را به وظايفشان متوجه مى‏كردند. جابر مى‏گويد: على (ع) شنيد كه مردى به قنبر بد گفت. قنبر خواست گفته‏ى او را پاسخ دهد. امام (ع) به قنبر ندا داد كه آرام باش. بدگوى خود را با خوارى رها كن كه با اين عمل، خدا را راضى مى‏كنى، شيطان را به غضب مى‏آورى و دشمنت را مجازات مى‏نمايى، قسم به خدايى كه حبه را شكافته و بشر را آفريده است مومن نمى‏تواند با هيچ عملى همانند حلم، خداى را خشنود كند و مانند سكوت، شيطان را خشمگين نمايد و مانند خاموشى، شخص احمق را كيفر دهد. علاوه بر حلم و خويشتندارى، انسان خشمگين براى مصون ماندن از عوارض غضب مى‏تواند محيط خشم را ترك گويد و از مجلسى كه در آن سخنان تند رد و بدل مى‏گردد بيرون رود يا آنكه وضع و هيئت خود را تغيير دهد: اگر ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است به پا خيزد يا موقع افروختگى، دست و صورت خود را با آب سرد بشويد، و خلاصه، با كارهايى از اين قبيل، خود را از دام شيطان دور نگاه دارد.
شهوت نيز همانند غضب دام بزرگ شيطان است و مى‏تواند آدمى را به ناپاكى و انحراف سوق دهد و موجب سقوطش گردد. براى مصون ماندن از اين خطر بايد مرد و زن اجنبى با يكديگر خلوت نكنند و خويشتن را در معرض گناه قرار ندهند. رسول اكرم فرموده: هيچ مردى با زن اجنبى خلوت نمى‏كند مگر آنكه سومى آن دو شيطان است. و نيز رسول اكرم فرموده است: كسى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد شب را در جايى نمى‏خوابد كه صداى نفس كشيدن او را زن نامحرم بشنود.
شهوت و غضب دو دام بزرگ است كه شيطان براى گرفتار ساختن انسانها و گمراه كردن آنان در اختيار دارد. افراد، هر قدر باايمان باشند در خطر اين دو قرار دارند و براى رهايى از آنها بايد مراقبت كنند كه با زن اجنبيه خلوت ننمايند و اگر در محيط خشم واقع شدند فورا آن را ترك گويند و از آن مجلس خارج شوند.
امام صادق (ع) فرمود: مردى حضور حضرت مسيح آمد و عرض كرد: مرتكب زنا شده‏ام، مرا تطهير كن. عيسى دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم در تطهير گناهكار حضور يابند. وقتى همه جمع شدند و گناهكار در حفره‏ى اجراى حق قرار گرفت به صداى بلند گفت: كسى كه خودش بايد مورد حد الهى واقع شود نبايد در حد من شركت كند. همه‏ى مردم رفتند، فقط حضرت مسيح ماند و يحيى. در اين موقع يحيى كنار حفره، نزد مرد مجرم آمد و گفت: اى گناهكار! مرا موعظه كن. مرد گفت: خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه سقوط خواهى كرد. يحيى گفت: موعظه‏ى ديگر بگو. گفت: گناهكار را در گناهش مورد ملامت قرار مده. يحيى گفت: باز هم موعظه كن. مرد گفت: از به كار بردن خشم خوددارى نما. يحيى گفت: موعظه‏ات مرا كافى است.
در اين حديث چند نكته است : اول آنكه يحيى به مرد مجرم خطاب كرد، اى گناهكار! مرا موعظه كن. يحيى نمى‏خواست از اين جهت كه آن مرد مرتكب گناه شده به وى اهانت نمايد، بلكه مى‏خواست بگويد كه تو آنقدر باايمانى كه خودت آمده‏اى و نزد مسيح به گناه پنهانت اعتراف نموده‏اى تا بر تو اجراى حد كند. از تو مى‏خواهم مرا از بعد گناه كردن يك فرد باايمان آگاه سازى و موعظه كنى. مرد در پاسخ گفت: خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه مثل من سقوط خواهى كرد. در جمله‏ى دوم كه مجرم به يحيى مى‏گويد: گناهكار را براى گناهش ملامت مكن، يعنى با من كه دچار لغزش شده‏ام و با زن بيگانه خلوت نموده‏ام و مرتكب بى‏عفتى گشته‏ام با زبان ملامت سخن مگو، بلكه بر من متاثر باش كه چنين گرفتارى برايم پيش آمد. سوم آنكه مرد گناهكار شهوت و غضب را در كنار هم آورده و به يحيى اعلام مى‏كند: خطر شهوت و خطر غضب را همواره مورد توجه قرار بده و هرگز از اين دو مهم، غافل و بى‏خبر مباش. حضرت يحيى (ع) مردى است الهى و از پيمبران حضرت باريتعالى، او با آنكه همواره پاك و منزه زيست نموده از مرد گناهكار درخواست موعظه مى‏كند تا خويشتن را مورد مطالعه‏ى دقيق قرار دهد و اگر نقطه‏ى ضعفى در خود يافت آن را اصلاح نمايد. گويى يحيى هميشه در اين فكر بوده و از هر فرصتى براى خودسازى استفاده مى‏نمود. ضمن حديث مفصلى از حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام است كه يحيى شيطان را ديد و از دامهاى او كه براى گمراه نمودن مردم به كار مى‏برد سوال كرد و در پايان حديث چنين آمده است: يحيى (ع) از شيطان پرسيد: آيا شده است كه ساعتى بر من تسلط يابى؟ پاسخ داد: نه، ولى به يحيى گفت: در شما خصلتى است كه مايه‏ى اعجاب من است. يحيى پرسيد: آن خصلت چيست؟ شيطان گفت: شما مردى هستى پرخوراك، موقعى كه افطار مى‏كنى و غذاى سنگين مى‏خورى تغذيه‏اى اينچنين باعث مى‏شود كه پاره‏اى از نمازهاى مستحب شبانه را انجام ندهى و از آن باز مانى. يحيى گفت: من با خدا عهد مى‏بندم كه از اين پس غذاى سير نخورم تا خدا را ملاقات نمايم. شيطان گفت: من نيز با خدا عهد مى‏بندم كه هرگز مسلمانى را نصيحت نكنم تا خدا را ملاقات نمايم.
عمرهاى مردم باايمان چراگاه شيطان است، او همواره سعى دارد از راهى كه ممكن است فرزندان آدم را اغفال نمايد و آنان را به عصيان وادار سازد. رسول اكرم فرموده است: شيطان از گناهان شما خشنود مى‏شود هر چند آنها معاصى صغيره باشند. خداوند مهربان، در مقابل وسوسه‏هاى شيطان در توبه و استغفار را به روى مردم گشوده و به آنان وعده‏ى عفو و مغفرت داده است تا گناهكاران هرگز مايوس نشوند و خويشتن را از فيض باريتعالى بى‏نصيب نپندارند. قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم. پيمبر گرامى! به مردم بگو: اى بندگانى كه بر نفس خود اسراف نموده و بر خويشتن ستم كرده و مرتكب گناه شده‏ايد هرگز از رحمت باريتعالى مايوس نباشيد كه او بخشنده‏ى مهربان است. على (ع) فرموده است: گناهان بيمارى و دواى آن استغفار و طلب عفو از پيشگاه باريتعالى است و نشانه‏ى شفا يافتن گناهكاران اين است كه دوباره پيرامون آن معصيت نگردند و مرتكب نشوند.
امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاى «مكارم‏الاخلاق» از خداوند عمرى را طلب مى‏كند كه لباس خدمت در اطاعت باريتعالى باشد، اما اگر عمرش چراگاه شيطان شود عرض مى‏كند: بار الها آن عمر را از من بگير و به حياتم پايان بخش پيش از آنكه خشم شديدت متوجهم شود و غضبت بر من استوار گردد.
یک نكته : امام سجاد و تمام ائمه‏ى طاهرين عليهم‏السلام در پناه باريتعالى از گناه، مصون و محفوظند و به صريح قرآن شريف، شيطان بر اين بندگان واقعى خداوند سلطه ندارد. ان عبادى ليس لك عليهم سلطان. پيروان آن حضرت بايد از اين جمله‏ى امام كه ضمن دعاى «مكارم‏الاخلاق» آمده استفاده كنند و مراقب باشند كه عمرشان چراگاه شيطان نشود و اگر مرتكب گناه شدند هر چه زودتر استغفار كنند، از پيشگاه باريتعالى طلب عفو و بخشش نمايند و آن لكه‏ى تيره را از صفحه‏ى اعمال خويش بزدايند كه اگر توبه نكنند و در فكر توبه نباشند و همچنان به گناه و ناپاكى ادامه دهند در صف كسانى قرار مى‏گيرند كه اسير بيباكى و تجرى شديدند و به معصيت خداوند متعال اصرار دارند . امام باقر (ع) فرموده: اصرار در معصيت عبارت از اين است كه بنده‏اى گناه كند و از خداوند طلب عفو و بخشش ننمايد و در دل نيز به فكر توبه نباشد، چنين شخصى مصر در گناه است. خشم شديد خداوند متوجه اينان است و غضب باريتعالى بر اين قبيل افراد بى‏باك، استوار خواهد بود.
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برنامه ی اجل قطعی، حافظ انسان قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً. امام علی که درود خدا بر او باد در يكى از روزهاى جنگ ، امام سوار بر اسب در ميان ميدان رجز مى‏ خواند و شمشير را به گردن آويخته بود، يكى از ياران گفت: يا امير المؤمنين! خود را حفظ كن. نكند شما را غافلگير كنند. در پاسخ او فرموذند : اجل، نگهبان خوبى است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره فَإِنِ انْتَهَوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ و اگر دست كشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. در اینكه مشركان باید از چه چیز دست بردارند تا بخشیده شوند، دو احتمال وجود دارد: الف: از جنگ و فتنه. به دلیل آیات قبل كه سخن از جنگ بود. ب: از كفر. به دلیل دریافت مغفرت الهى كه مخصوص مؤمنان است. 1- مسلمانان باید آتش‌بس واقعى دشمنان را بپذیرند. «فان انتهوا» 2- اسلام، راه بازگشت را حتّى براى كفّار باز گذارده است. «فان انتهوا...» 3- اگر كفّار دست از فتنه و جنگ برداشته یا ایمان آوردند، آنان را به كارهاى قبل ملامت نكنید. «فان اللّه غفور رحیم» 4- انسان باید خود زمینه‌ى دریافت رحمت الهى را بوجود آورد. «فان انتهوا فان اللّه غفور رحیم» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
◀️ سرآمد مقدّر، حافظ انسان است! 📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مى بخشد، مى فرمايد: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً). اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمى تواند در برابر آن مقاومت كند. همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على عليه السلام مى گويد: در روز صفين على عليه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مى ترسيم كه اين مرد در حمله اى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام عليه السلام فرمود: درست است كه او انسان بى دين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى كه اجل او فرا رسيد او را در مقابل حوادث تنها مى گذارند. من نيز چنين هستم؛ هنگامى كه اجلم فرا رسد، شقى ترين امت مى آيد و محاسنم را با خون سرم رنگين مى سازد. اين وعده اى مسلم و كاملاً صدق است. شبيه همين كلام شريف به شكل ديگرى در حكمت آمده بود. در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك وغذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند. اين مطلبى است كه نه با تعليمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجيد مى فرمايد كه به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشويد وسايل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازيد. پيش از اين در ذيل همان حكمت 201 و همچنين در جلد سوم، ذيل خطبه 62 پاسخى به اين سؤال داده ايم. در اينجا به كلامى كه از علامه مجلسى؛ در بحارالانوار يافتيم اشاره مى كنيم. او درواقع در پاسخ اين سؤال چنين مى گويد: اوّلاً اين در مواردى بوده است كه مردم به اندك چيزى از حوادث مى ترسيدند وبه احتمالات بعيده ترتيب اثر مى دادند. امام عليه السلام مى فرمايد: به اينگونه احتمالات و توهمات بعيد اعتنا نكنند؛ تا اجل كسى فرا نرسد از دنيا نمى رود. ثانيآ ممكن است اين از خصائص خود امام عليه السلام باشد، زيرا او طبق خبرى كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مى دانست و يقين داشت كه پيش از آن، حادثه اى او را تهديد نمى كند، ازاينرو مى فرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى ديگران كه چنين اطلاعى ندارند، از مواردى كه خطر عقلايى دارد بايد بپرهيزند و به حكم «(وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) خود را به خطر نيفكنند. سپس به حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره مى كند كه آن حضرت مى گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «خَمْسَةٌ لا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَهُوَ يُقْبِلُ إِلَيْهِ وَلَمْ يُسْرِعِ الْمَشْيَ حَتَّى سَقَطَ عَلَيْهِ...؛ پنج گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود: اوّل كسى است كه از كنار ديوار كجى عبور مى كند در حالى كه ديوار به سوى او خم شده و با اين حال، سريع نمى گذرد تا ديوار بر او سقوط مى كند (اين شخص اگر آهسته عبور كند و دعا كند خدايا! مرا حفظ كن، دعاى او مستجاب نمى شود)». به هرحال تفسيراوّل مناسبتر به نظر مى رسد، زيرا ظاهر روايت عموميت دارد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا من نمیدانم چسان جانم فداخواهد شدن این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا خواهم پایدار و جان شیرین بی شمار بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا هر کسی دارد چیزی نخواهم من جز آنکه سرنهم در پای جانان این هوس باشد مرا توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل تا کس دست بر سر چون مگس باشد مرا ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 👌 دعای https://eitaa.com/sahife2/40226 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! ✔️(برای دیدن ذره ای از ، روی عبارت دعا کلیک کنید ) 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 29 ‏ 1 🔴 در مقدمه اين فصل، لازم است به جملاتى از پروفسور كارل كه در اين زمينه و مسائل ديگر عالى‏ترين تحقيقات را دارد اشاره كنم، سپس مطالب لازم را يادآورى‏ نمايم. او مى‏گويد: «علومى كه از موجودات زنده به طور عموم و از فرد آدمى به خصوص، بحث مى‏كنند اين قدر پيشرفت نكرده و هنوز در مرحله توصيفى باقى مانده‏اند. حقيقت اين كه انسان يك مجموعه پيچيده و مبهم و غير قابل تفكيكى است كه نمى‏توان او را به آسانى شناخت و هنوز روش‏هايى كه بتوان او را در اجزا و در مجموعه و در عين روابطش با محيط خارج بشناسد، در دست نيست، چه براى چنين مطالعه‏اى دخالت تكنيك‏هاى فراوان و علوم مشخصى ضرورى است، و هر يك از اين علوم نيز كه يك جنبه و يك جزء از اين مجموعه پيچيده را مطالعه مى‏كند نتيجه‏اى خاص به دست مى‏آورد، و تا آن جا كه تكامل تكنيكيش اجازه مى‏دهد در اين راه به جلو مى‏رود، ولى مجموعه اين مفاهيم انتزاعى از درك واقعيّت در مورد آدمى ناتوان است، زيرا هنوز نكات پرارزش و مهمّى در تاريكى باقى مى‏ماند و كالبدشناسى و شيمى و فيزيولوژى و روان‏شناسى و علم تربيت و تاريخ علم الاجتماع و اقتصاد و رشته‏هاى آنان به كنه وجود آدمى نمى‏رسند. بنابراين انسانى كه متخصصين هر رشته از اين علوم مى‏شناسند نيز واقعى نيست و بلكه شبحى ساخته و پرداخته تكنيك‏هاى همان علم است. از دريچه چشم علوم مختلف، انسان در عين حال بدنى است كه كالبدشناسان آن را مى‏شكافند، نفسى است كه روانشناسان و روحانيون آن را توصيف مى‏كنند، و شخصيتى است كه هر يك از ما با درون بينى به آن بر مى‏خوريم. ذخيره سرشارى از مواد شيميايى گوناگون است كه بافت‏ها و مايعات بدن را مى‏سازد. اجتماع شگفت‏انگيز سلول‏ها و مايعات تغذيه است كه قوانين همبستگى آنها را فيزيولوژيست‏ها مطالعه مى‏كنند. او تركيبى از اعضا و نفس عاقله است كه در بستر زمان كشانده مى‏شود و متخصصين بهداشت و تعليم و تربيت مى‏كوشند آن را در اين سير به سوى تكامل غايى آن رهبرى كنند. انسان، ماشينى است كه بايد دائماً مصرف كند تا ماشين‏هايى كه خود برده آنها گشته به كار خود ادامه دهند. او شاعر و قهرمان و مقدّس است و بالاخره نه تنها وجود بسيار پيچيده‏اى است كه دانشمندان آن را با تكنيك‏هاى خاصى تجزيه مى‏كنند بلكه در عين حال مجموعه‏اى از آرزوها و تصوّرات و اميال انسانيّت نيز هست. اطلاعاتى كه از او داريم آميخته با عوامل ماوراى طبيعى نيز هستند و در اين باره ابهام به حدّى است كه ما نه تنها به انتخاب آنچه خوشايند ماست تمايل نشان مى‏دهيم، بلكه در ايده‏اى كه نسبت به انسان داريم معتقدات و احساسات ما نيز بى‏اثر نيست. يك عالم مادى و يك دانشمند روحانى هر دو يك تعريف را درباره كريستال‏هاى نمك طعام مى‏پذيرند ولى در مورد وجود آدمى هم‏عقيده نمى‏شوند. محقّقاً بشريّت تلاش زيادى براى شناسايى خود كرده است، ولى با آن كه ما امروز وارث گنجينه‏هايى از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستيم، هنوز جز به اطلاعات ناقص در مورد انسان دسترسى نداريم كه آنها نيز زاييده روش‏هاى تحقيقى ماست و حقيقت وجود ما در ميان جمع اشباحى كه از خود ساخته‏ايم مجهول مانده است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 235 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 29 ‏ 2 🔴 در حقيقت جهل ما از خود زياد، و نواحى وسيعى از دنياى درونى ما هنوز ناشناخته مانده است و بيشتر پرسش‏هايى كه مطالعه كنندگان زندگى انسان مطرح مى‏كنند بدون پاسخ مى‏ماند. چگونه مولكول‏هاى اجسام شيميايى در ساختمان پيچيده و موقّتى سلول‏ها سهم مى‏گيرند و زندگى را در خود نگه مى‏دارند؟ چگونه ژن‏هاى موجوده در هسته سلول‏هاى جنسى خصائص ارثى را مشخص و نمودار مى‏كنند؟ سلول‏ها با اجتماعات خود چگونه اشكال بافتى و اندامى را به وجود مى‏آورند؟ گويى اينها نيز مانند زنبور عسل و مورچه وظيفه‏اى را كه در اجتماع به عهده دارند از پيش مى‏دانند ولى طرقى را كه آنها براى ايجاد يك بدن پيچيده و در عين حال ساده به كار مى‏برند نمى‏شناسيم. ماهيّت حقيقى عمر انسانى يعنى زمان روانى و زمان فيزيولوژيكى چيست؟ اگر چه مى‏دانيم كه تركيبى از بافت‏ها و اندام‏ها و هورمون‏ها و نفس عاقله هستيم ولى چگونگى روابط اعمال روانى با سلول‏هاى مغزى بر ما پوشيده است و ما حتى به فيزيولوژى سلول‏هاى مغزى آشنايى نداريم! در چه حدودى اراده مى‏تواند در تغيير وضع موجود موثر باشد؟ چگونه حالت اعضا بر روحيه تأثير مى‏نمايد؟ خصائص عضوى و روانى كه هر كس از پدر و مادر خود به ارث مى‏برد چطور با شرايط خاص زندگى محيط و تحت تأثير مواد شيميايى اغذيه و آب و هوا و اصول فيزيولوژيكى و اخلاقى تغيير مى‏كند؟ ما هنوز براى شناسايى روابطى كه بين رشد استخوان‏ها و عضلات و اندام‏ها با فعاليت روانى و معنوى ما در كار است ناتوانيم، و همچنين عامل تأمين كننده تعادل دستگاه عصبى و مقاومت در برابر بيمارى‏ها و خستگى را نمى‏شناسيم! اهميت نسبى فعاليت‏هاى فكرى و اخلاقى و جمالى و عرفانى تا چه اندازه است! شكل خاصى از انرژى كه موجد تلپاتى «1» مى‏گردد كدام است؟ بلاشك بعضى عوامل بدنى و روانى وجود دارند كه بدبختى و نيكبختى هر كس وابسته به آنهاست ولى اينها بر ما مجهولند، ما نمى‏توانيم با وسايل تصنّعى خود را قرين خوشبختى سازيم. به خوبى واضح است كه مساعى تمام علومى كه انسان را مورد مطالعه قرار داده‏اند به جايى نرسيده است و شناسايى ما از خود هنوز نواقص زيادى دربردارد. قرآن مجيد در زمينه جهل انسان به يك رشته از واقعيّت خودش مى‏فرمايد: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا و از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما نداده‏اند. اين جهل شامل رشته‏هاى ديگرى از نواحى وجود او نيز مى‏گردد به صورتى كه كارل در مقاله بالا اشاره كرده است. انسان در عين جهلى كه به بسيارى از نواحى وجود خود دارد، به كشف واقعيّت‏هايى از دستگاه آفرينش خود موفق شده كه مطالعه آن كشفيات، اولًا: انسان را در دريايى از حيرت و تعجّب فرو مى‏برد، و ثانياً، به گوشه‏اى از عظمت آفريدگار جهان واقف مى‏سازد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 238 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2