بعضى از روايات هواى نفس هر انسان را شيطان دل خوانده و اعلام نموده است كه شيطان هواى نفس، صاحبش را وسوسه مىكند و او را به گمراهى و ناپاكى مىكشاند.
على (ع) فرموده است: شيطان هر انسانى نفس امارهى اوست.
گاهى شيطان درون، يعنى نفس اماره، انسان متدين را از جنبههاى معنوى اغفال مىكند، افكار نادرست در وى به وجود مىآورد، و زمينه را براى خيانتكاريهاى ابليس مهيا مىسازد.
رسول اكرم فرمود: حضرت موسى بن عمران در نقطهاى نشسته بود. شيطان به سويش آمد. از وى پرسيد: كدام گناه است كه وقتى اولاد آدم مرتكب آن مىشود تو بر وى غلبه مىكنى؟ پاسخ داد: وقتى از اعمال خويش به عجب آيد، كارهاى خوب خود را بسيار بشمرد و گناه خويشتن را ناچيز تلقى نمايد.
يكى از خطرناكترين حالاتى كه ممكن است دامنگير انسان شود و موجب هلاكت و تباهى گردد اين است كه در يك مورد، هواى نفس و آرزوى دراز با هم بياميزند و آدمى را براى نيل به هدف درونى به تلاش و كوشش وادار سازند.
رسول گرامى فرمود: بزرگترين خوف من براى امتم هواى نفس و آرزوى دراز است. اما هواى نفس، آنان را از حق رويگردان مىكند و آرزوى دراز، آخرت را از يادشان مىبرد.
واضح است كه در چنين موقعى ميدان وسوسهى شيطان گسترده مىشود و چراگاه عمر آدمى براى او بسيار وسيع مىگردد و اگر به فرض در اعماق جان آن انسان انديشهى گناه بيايد او را به اميد توبه از آن فكر باز مىدارد و مانع را از سر راهش برطرف مىكند.
على عليهالسلام دربارهى چنين انسان سيهروزى فرموده است:
ساعت مرگ خود را نمىداند، آرزويش وى را فريب مىدهد، شيطان موكل بر اوست كه گناه را در نظرش زيبا جلوه دهد تا آن را مرتكب شود و در آرزوى توبه نگاهش مىدارد تا آن را به تاخير اندازد.
از جملهى وسايل موثر كه شيطان براى انحراف مردم و آلوده ساختن آنان به گناهان بزرگ، از آن استفاده مىكند خشم و شهوت است و در اين باره روايات زيادى از اولياى اسلام رسيده است:
على (ع) فرموده است: شيطان هيچ دامى براى گمراه كردن مردم، مهمتر از خشم و شهوت ندارد.
خشم، در وجود آدمى به منزلهى نيروهاى دفاعى براى كشور است، همانطور كه مامورين مسلح در مرزها حافظ استقلال و امنيت و مانع تجاوز بيگانگان هستند خشم نيز براى دفاع از بدن و جلوگيرى از تجاوز عناصر فاسد، مهيا و آماده است.
اگر درندهاى يا گزندهاى يا راهزنى به آدمى حمله كند نيروى خشم تحريك مىشود و با قوت، آدمى را مهياى دفاع مىكند و او را از خطر مصون مىدارد.
بنابراين وجود خشم براى دفاع از حيات انسان و حفظ سلامت تن امرى مهم است، اگر نيروى خشم نابجا به كار برده شود همانند آن است كه مرزداران سلاحهاى گرم خود را به روى يكدگر نشانه روند و در مقام قتل يكديگر برآيند. اولياى گرامى اسلام اين خطر را خاطرنشان فرموده و به پيروان خود اعلام كردهاند: به هوش باشيد، غضب را نابجا به كار نبريد، و موجبات سقوط و تباهى خويشتن را فراهم نياوريد.
امام باقر (ع) فرموده است: غضب آتشى از شيطان است كه در دل فرزندان آدم مىافروزد و آنان را برافروخته مىكند.
على (ع) فرموده است: غضب آتشى است افروخته. اگر كسى آن را در دل نگاه دارد و ظاهر نسازد آن را فرونشانده است و اگر آزادش بگذارد و زبانه كشد اول كسى كه در آن مىسوزد شخص غضبكننده است.
از جملهى وصاياى على (ع) به عبدالله بن عباس موقعى كه او را مامور بصره نموده بود اين بود كه فرمود: بپرهيز از غضب براى اينكه غضب سبك سرى از ناحيهى شيطان است.
كسى كه مىخواهد از خطرات غضب مصون بماند بايد در قدم اول به وسيلهى سجيهى حلم، خود را پرورش دهد و خويشتن را به آن خلق پسنديده متخلق سازد و تا وقتى آن صفت از ملكات نفسانيش نشده متظاهر به حلم شود و خود را مانند افراد حليم بنماياند.
امام صادق (ع) فرمود: اگر حليم و بردبار نيستى با تكلف، خود را به حلم وادار ساز.
اولياى گرامى اسلام مانند پدرى مهربان همواره مراقب كارهاى دوستان و پيروان خود بودند و در مواقع لازم آنان را به وظايفشان متوجه مىكردند.
جابر مىگويد: على (ع) شنيد كه مردى به قنبر بد گفت. قنبر خواست گفتهى او را پاسخ دهد. امام (ع) به قنبر ندا داد كه آرام باش. بدگوى خود را با خوارى رها كن كه با اين عمل، خدا را راضى مىكنى، شيطان را به غضب مىآورى و دشمنت را مجازات مىنمايى، قسم به خدايى كه حبه را شكافته و بشر را آفريده است مومن نمىتواند با هيچ عملى همانند حلم، خداى را خشنود كند و مانند سكوت، شيطان را خشمگين نمايد و مانند خاموشى، شخص احمق را كيفر دهد.
علاوه بر حلم و خويشتندارى، انسان خشمگين براى مصون ماندن از عوارض غضب مىتواند محيط خشم را ترك گويد و از مجلسى كه در آن سخنان تند رد و بدل مىگردد بيرون رود يا آنكه وضع و هيئت خود را تغيير دهد: اگر ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است به پا خيزد يا موقع افروختگى، دست و صورت خود را با آب سرد بشويد، و خلاصه، با كارهايى از اين قبيل، خود را از دام شيطان دور نگاه دارد.
شهوت نيز همانند غضب دام بزرگ شيطان است و مىتواند آدمى را به ناپاكى و انحراف سوق دهد و موجب سقوطش گردد. براى مصون ماندن از اين خطر بايد مرد و زن اجنبى با يكديگر خلوت نكنند و خويشتن را در معرض گناه قرار ندهند.
رسول اكرم فرموده: هيچ مردى با زن اجنبى خلوت نمىكند مگر آنكه سومى آن دو شيطان است.
و نيز رسول اكرم فرموده است: كسى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد شب را در جايى نمىخوابد كه صداى نفس كشيدن او را زن نامحرم بشنود.
شهوت و غضب دو دام بزرگ است كه شيطان براى گرفتار ساختن انسانها و گمراه كردن آنان در اختيار دارد. افراد، هر قدر باايمان باشند در خطر اين دو قرار دارند و براى رهايى از آنها بايد مراقبت كنند كه با زن اجنبيه خلوت ننمايند و اگر در محيط خشم واقع شدند فورا آن را ترك گويند و از آن مجلس خارج شوند.
امام صادق (ع) فرمود: مردى حضور حضرت مسيح آمد و عرض كرد: مرتكب زنا شدهام، مرا تطهير كن. عيسى دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم در تطهير گناهكار حضور يابند. وقتى همه جمع شدند و گناهكار در حفرهى اجراى حق قرار گرفت به صداى بلند گفت: كسى كه خودش بايد مورد حد الهى واقع شود نبايد در حد من شركت كند. همهى مردم رفتند، فقط حضرت مسيح ماند و يحيى. در اين موقع يحيى كنار حفره، نزد مرد مجرم آمد و گفت: اى گناهكار! مرا موعظه كن. مرد گفت: خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه سقوط خواهى كرد. يحيى گفت: موعظهى ديگر بگو. گفت: گناهكار را در گناهش مورد ملامت قرار مده. يحيى گفت: باز هم موعظه كن. مرد گفت: از به كار بردن خشم خوددارى نما. يحيى گفت: موعظهات مرا كافى است.
در اين حديث چند نكته است :
اول آنكه يحيى به مرد مجرم خطاب كرد، اى گناهكار! مرا موعظه كن. يحيى نمىخواست از اين جهت كه آن مرد مرتكب گناه شده به وى اهانت نمايد، بلكه مىخواست بگويد كه تو آنقدر باايمانى كه خودت آمدهاى و نزد مسيح به گناه پنهانت اعتراف نمودهاى تا بر تو اجراى حد كند. از تو مىخواهم مرا از بعد گناه كردن يك فرد باايمان آگاه سازى و موعظه كنى. مرد در پاسخ گفت: خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه مثل من سقوط خواهى كرد.
در جملهى دوم كه مجرم به يحيى مىگويد: گناهكار را براى گناهش ملامت مكن، يعنى با من كه دچار لغزش شدهام و با زن بيگانه خلوت نمودهام و مرتكب بىعفتى گشتهام با زبان ملامت سخن مگو، بلكه بر من متاثر باش كه چنين گرفتارى برايم پيش آمد. سوم آنكه مرد گناهكار شهوت و غضب را در كنار هم آورده و به يحيى اعلام مىكند: خطر شهوت و خطر غضب را همواره مورد توجه قرار بده و هرگز از اين دو مهم، غافل و بىخبر مباش. حضرت يحيى (ع) مردى است الهى و از پيمبران حضرت باريتعالى، او با آنكه همواره پاك و منزه زيست نموده از مرد گناهكار درخواست موعظه مىكند تا خويشتن را مورد مطالعهى دقيق قرار دهد و اگر نقطهى ضعفى در خود يافت آن را اصلاح نمايد. گويى يحيى هميشه در اين فكر بوده و از هر فرصتى براى خودسازى استفاده مىنمود.
ضمن حديث مفصلى از حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام است كه يحيى شيطان را ديد و از دامهاى او كه براى گمراه نمودن مردم به كار مىبرد سوال كرد و در پايان حديث چنين آمده است:
يحيى (ع) از شيطان پرسيد: آيا شده است كه ساعتى بر من تسلط يابى؟ پاسخ داد: نه، ولى به يحيى گفت: در شما خصلتى است كه مايهى اعجاب من است. يحيى پرسيد: آن خصلت چيست؟ شيطان گفت: شما مردى هستى پرخوراك، موقعى كه افطار مىكنى و غذاى سنگين مىخورى تغذيهاى اينچنين باعث مىشود كه پارهاى از نمازهاى مستحب شبانه را انجام ندهى و از آن باز مانى. يحيى گفت: من با خدا عهد مىبندم كه از اين پس غذاى سير نخورم تا خدا را ملاقات نمايم. شيطان گفت: من نيز با خدا عهد مىبندم كه هرگز مسلمانى را نصيحت نكنم تا خدا را ملاقات نمايم.
عمرهاى مردم باايمان چراگاه شيطان است، او همواره سعى دارد از راهى كه ممكن است فرزندان آدم را اغفال نمايد و آنان را به عصيان وادار سازد.
رسول اكرم فرموده است: شيطان از گناهان شما خشنود مىشود هر چند آنها معاصى صغيره باشند.
خداوند مهربان، در مقابل وسوسههاى شيطان در توبه و استغفار را به روى مردم گشوده و به آنان وعدهى عفو و مغفرت داده است تا گناهكاران هرگز مايوس نشوند و خويشتن را از فيض باريتعالى بىنصيب نپندارند.
قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم.
پيمبر گرامى! به مردم بگو: اى بندگانى كه بر نفس خود اسراف نموده و بر خويشتن ستم كرده و مرتكب گناه شدهايد هرگز از رحمت باريتعالى مايوس نباشيد كه او بخشندهى مهربان است.
على (ع) فرموده است: گناهان بيمارى و دواى آن استغفار و طلب عفو از پيشگاه باريتعالى است و نشانهى شفا يافتن گناهكاران اين است كه دوباره پيرامون آن معصيت نگردند و مرتكب نشوند.
امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاى «مكارمالاخلاق» از خداوند عمرى را طلب مىكند كه
لباس خدمت در اطاعت باريتعالى باشد،
اما اگر عمرش چراگاه شيطان شود عرض مىكند:
بار الها آن عمر را از من بگير و به حياتم پايان بخش پيش از آنكه خشم شديدت متوجهم شود و غضبت بر من استوار گردد.
یک نكته :
امام سجاد و تمام ائمهى طاهرين عليهمالسلام در پناه باريتعالى از گناه، مصون و محفوظند و به صريح قرآن شريف، شيطان بر اين بندگان واقعى خداوند سلطه ندارد.
ان عبادى ليس لك عليهم سلطان.
پيروان آن حضرت بايد از اين جملهى امام كه ضمن دعاى «مكارمالاخلاق» آمده استفاده كنند و مراقب باشند كه عمرشان چراگاه شيطان نشود و اگر مرتكب گناه شدند هر چه زودتر استغفار كنند، از پيشگاه باريتعالى طلب عفو و بخشش نمايند و آن لكهى تيره را از صفحهى اعمال خويش بزدايند كه اگر توبه نكنند و در فكر توبه نباشند و همچنان به گناه و ناپاكى ادامه دهند در صف كسانى قرار مىگيرند كه اسير بيباكى و تجرى شديدند و به معصيت خداوند متعال اصرار دارند .
امام باقر (ع) فرموده: اصرار در معصيت عبارت از اين است كه بندهاى گناه كند و از خداوند طلب عفو و بخشش ننمايد و در دل نيز به فكر توبه نباشد، چنين شخصى مصر در گناه است.
خشم شديد خداوند متوجه اينان است و غضب باريتعالى بر اين قبيل افراد بىباك، استوار خواهد بود.
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_306
اجل قطعی، حافظ انسان
قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً.
امام علی که درود خدا بر او باد در يكى از روزهاى جنگ #صفين، امام سوار بر اسب در ميان ميدان رجز مى خواند و شمشير را به گردن آويخته بود، يكى از ياران گفت: يا امير المؤمنين! خود را حفظ كن. نكند شما را غافلگير كنند. در پاسخ او فرموذند : اجل، نگهبان خوبى است.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #بقره
#بقره_192
فَإِنِ انْتَهَوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
و اگر دست كشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
در اینكه مشركان باید از چه چیز دست بردارند تا بخشیده شوند، دو احتمال وجود دارد:
الف: از جنگ و فتنه. به دلیل آیات قبل كه سخن از جنگ بود.
ب: از كفر. به دلیل دریافت مغفرت الهى كه مخصوص مؤمنان است.
1- مسلمانان باید آتشبس واقعى دشمنان را بپذیرند. «فان انتهوا»
2- اسلام، راه بازگشت را حتّى براى كفّار باز گذارده است. «فان انتهوا...»
3- اگر كفّار دست از فتنه و جنگ برداشته یا ایمان آوردند، آنان را به كارهاى قبل ملامت نكنید. «فان اللّه غفور رحیم»
4- انسان باید خود زمینهى دریافت رحمت الهى را بوجود آورد. «فان انتهوا فان اللّه غفور رحیم»
🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ سرآمد مقدّر، حافظ انسان است!
📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مى بخشد، مى فرمايد: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً).
اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمى تواند در برابر آن مقاومت كند.
همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على عليه السلام مى گويد: در روز صفين على عليه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مى ترسيم كه اين مرد در حمله اى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام عليه السلام فرمود: درست است كه او انسان بى دين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى كه اجل او فرا رسيد او را در مقابل حوادث تنها مى گذارند. من نيز چنين هستم؛ هنگامى كه اجلم فرا رسد، شقى ترين امت مى آيد و محاسنم را با خون سرم رنگين مى سازد. اين وعده اى مسلم و كاملاً صدق است. شبيه همين كلام شريف به شكل ديگرى در حكمت #نهج_البلاغه_حكمت_201 آمده بود.
در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك وغذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند. اين مطلبى است كه نه با تعليمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجيد مى فرمايد كه به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشويد وسايل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازيد.
پيش از اين در ذيل همان حكمت 201 و همچنين در جلد سوم، ذيل خطبه 62 پاسخى به اين سؤال داده ايم. در اينجا به كلامى كه از علامه مجلسى؛ در بحارالانوار يافتيم اشاره مى كنيم. او درواقع در پاسخ اين سؤال چنين مى گويد: اوّلاً اين در مواردى بوده است كه مردم به اندك چيزى از حوادث مى ترسيدند وبه احتمالات بعيده ترتيب اثر مى دادند. امام عليه السلام مى فرمايد: به اينگونه احتمالات و توهمات بعيد اعتنا نكنند؛ تا اجل كسى فرا نرسد از دنيا نمى رود. ثانيآ ممكن است اين از خصائص خود امام عليه السلام باشد، زيرا او طبق خبرى كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مى دانست و يقين داشت كه پيش از آن، حادثه اى او را تهديد نمى كند، ازاينرو مى فرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى ديگران كه چنين اطلاعى ندارند، از مواردى كه خطر عقلايى دارد بايد بپرهيزند و به حكم «(وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) خود را به خطر نيفكنند.
سپس به حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره مى كند كه آن حضرت مى گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «خَمْسَةٌ لا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَهُوَ يُقْبِلُ إِلَيْهِ وَلَمْ يُسْرِعِ الْمَشْيَ حَتَّى سَقَطَ عَلَيْهِ...؛ پنج گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود: اوّل كسى است كه از كنار ديوار كجى عبور مى كند در حالى كه ديوار به سوى او خم شده و با اين حال، سريع نمى گذرد تا ديوار بر او سقوط مى كند (اين شخص اگر آهسته عبور كند و دعا كند خدايا! مرا حفظ كن، دعاى او مستجاب نمى شود)».
به هرحال تفسيراوّل مناسبتر به نظر مى رسد، زيرا ظاهر روايت عموميت دارد.
#نهج_البلاغه_حكمت_306
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا
کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا
با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا
من نمیدانم چسان جانم فداخواهد شدن
این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا
#عمر خواهم پایدار و جان شیرین بی شمار
بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا
هر کسی دارد #هوس چیزی نخواهم من جز آنکه
سرنهم در پای جانان این هوس باشد مرا
توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش
گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا
جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل
#فیض تا کس دست بر سر چون مگس باشد مرا
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_19
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
👌 دعای #پنجم
https://eitaa.com/sahife2/40226
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
✔️(برای دیدن ذره ای از #عجايب_انسان ، روی عبارت دعا کلیک کنید )
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 29
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 1
🔴 در مقدمه اين فصل، لازم است به جملاتى از پروفسور كارل كه در اين زمينه و مسائل ديگر عالىترين تحقيقات را دارد اشاره كنم، سپس مطالب لازم را يادآورى نمايم. او مىگويد:
«علومى كه از موجودات زنده به طور عموم و از فرد آدمى به خصوص، بحث مىكنند اين قدر پيشرفت نكرده و هنوز در مرحله توصيفى باقى ماندهاند. حقيقت اين كه انسان يك مجموعه پيچيده و مبهم و غير قابل تفكيكى است كه نمىتوان او را به آسانى شناخت و هنوز روشهايى كه بتوان او را در اجزا و در مجموعه و در عين روابطش با محيط خارج بشناسد، در دست نيست، چه براى چنين مطالعهاى دخالت تكنيكهاى فراوان و علوم مشخصى ضرورى است، و هر يك از اين علوم نيز كه يك جنبه و يك جزء از اين مجموعه پيچيده را مطالعه مىكند نتيجهاى خاص به دست مىآورد، و تا آن جا كه تكامل تكنيكيش اجازه مىدهد در اين راه به جلو مىرود، ولى مجموعه اين مفاهيم انتزاعى از درك واقعيّت در مورد آدمى ناتوان است، زيرا هنوز نكات پرارزش و مهمّى در تاريكى باقى مىماند و كالبدشناسى و شيمى و فيزيولوژى و روانشناسى و علم تربيت و تاريخ علم الاجتماع و اقتصاد و رشتههاى آنان به كنه وجود آدمى نمىرسند. بنابراين انسانى كه متخصصين هر رشته از اين علوم مىشناسند نيز واقعى نيست و بلكه شبحى ساخته و پرداخته تكنيكهاى همان علم است.
از دريچه چشم علوم مختلف، انسان در عين حال بدنى است كه كالبدشناسان آن را مىشكافند، نفسى است كه روانشناسان و روحانيون آن را توصيف مىكنند، و شخصيتى است كه هر يك از ما با درون بينى به آن بر مىخوريم.
ذخيره سرشارى از مواد شيميايى گوناگون است كه بافتها و مايعات بدن را مىسازد. اجتماع شگفتانگيز سلولها و مايعات تغذيه است كه قوانين همبستگى آنها را فيزيولوژيستها مطالعه مىكنند. او تركيبى از اعضا و نفس عاقله است كه در بستر زمان كشانده مىشود و متخصصين بهداشت و تعليم و تربيت مىكوشند آن را در اين سير به سوى تكامل غايى آن رهبرى كنند.
انسان، ماشينى است كه بايد دائماً مصرف كند تا ماشينهايى كه خود برده آنها گشته به كار خود ادامه دهند. او شاعر و قهرمان و مقدّس است و بالاخره نه تنها وجود بسيار پيچيدهاى است كه دانشمندان آن را با تكنيكهاى خاصى تجزيه مىكنند بلكه در عين حال مجموعهاى از آرزوها و تصوّرات و اميال انسانيّت نيز هست.
اطلاعاتى كه از او داريم آميخته با عوامل ماوراى طبيعى نيز هستند و در اين باره ابهام به حدّى است كه ما نه تنها به انتخاب آنچه خوشايند ماست تمايل نشان مىدهيم، بلكه در ايدهاى كه نسبت به انسان داريم معتقدات و احساسات ما نيز بىاثر نيست. يك عالم مادى و يك دانشمند روحانى هر دو يك تعريف را درباره كريستالهاى نمك طعام مىپذيرند ولى در مورد وجود آدمى همعقيده نمىشوند.
محقّقاً بشريّت تلاش زيادى براى شناسايى خود كرده است، ولى با آن كه ما امروز وارث گنجينههايى از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستيم، هنوز جز به اطلاعات ناقص در مورد انسان دسترسى نداريم كه آنها نيز زاييده روشهاى تحقيقى ماست و حقيقت وجود ما در ميان جمع اشباحى كه از خود ساختهايم مجهول مانده است.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 235
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 29
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 2
🔴 در حقيقت جهل ما از خود زياد، و نواحى وسيعى از دنياى درونى ما هنوز ناشناخته مانده است و بيشتر پرسشهايى كه مطالعه كنندگان زندگى انسان مطرح مىكنند بدون پاسخ مىماند.
چگونه مولكولهاى اجسام شيميايى در ساختمان پيچيده و موقّتى سلولها سهم مىگيرند و زندگى را در خود نگه مىدارند؟ چگونه ژنهاى موجوده در هسته سلولهاى جنسى خصائص ارثى را مشخص و نمودار مىكنند؟ سلولها با اجتماعات خود چگونه اشكال بافتى و اندامى را به وجود مىآورند؟ گويى اينها نيز مانند زنبور عسل و مورچه وظيفهاى را كه در اجتماع به عهده دارند از پيش مىدانند ولى طرقى را كه آنها براى ايجاد يك بدن پيچيده و در عين حال ساده به كار مىبرند نمىشناسيم.
ماهيّت حقيقى عمر انسانى يعنى زمان روانى و زمان فيزيولوژيكى چيست؟ اگر چه مىدانيم كه تركيبى از بافتها و اندامها و هورمونها و نفس عاقله هستيم ولى چگونگى روابط اعمال روانى با سلولهاى مغزى بر ما پوشيده است و ما حتى به فيزيولوژى سلولهاى مغزى آشنايى نداريم!
در چه حدودى اراده مىتواند در تغيير وضع موجود موثر باشد؟ چگونه حالت اعضا بر روحيه تأثير مىنمايد؟ خصائص عضوى و روانى كه هر كس از پدر و مادر خود به ارث مىبرد چطور با شرايط خاص زندگى محيط و تحت تأثير مواد شيميايى اغذيه و آب و هوا و اصول فيزيولوژيكى و اخلاقى تغيير مىكند؟
ما هنوز براى شناسايى روابطى كه بين رشد استخوانها و عضلات و اندامها با فعاليت روانى و معنوى ما در كار است ناتوانيم، و همچنين عامل تأمين كننده تعادل دستگاه عصبى و مقاومت در برابر بيمارىها و خستگى را نمىشناسيم!
اهميت نسبى فعاليتهاى فكرى و اخلاقى و جمالى و عرفانى تا چه اندازه است! شكل خاصى از انرژى كه موجد تلپاتى «1» مىگردد كدام است؟ بلاشك بعضى عوامل بدنى و روانى وجود دارند كه بدبختى و نيكبختى هر كس وابسته به آنهاست ولى اينها بر ما مجهولند، ما نمىتوانيم با وسايل تصنّعى خود را قرين خوشبختى سازيم. به خوبى واضح است كه مساعى تمام علومى كه انسان را مورد مطالعه قرار دادهاند به جايى نرسيده است و شناسايى ما از خود هنوز نواقص زيادى دربردارد.
قرآن مجيد در زمينه جهل انسان به يك رشته از واقعيّت خودش مىفرمايد:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
و از تو درباره روح مىپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما ندادهاند.
اين جهل شامل رشتههاى ديگرى از نواحى وجود او نيز مىگردد به صورتى كه كارل در مقاله بالا اشاره كرده است. انسان در عين جهلى كه به بسيارى از نواحى وجود خود دارد، به كشف واقعيّتهايى از دستگاه آفرينش خود موفق شده كه مطالعه آن كشفيات، اولًا: انسان را در دريايى از حيرت و تعجّب فرو مىبرد، و ثانياً، به گوشهاى از عظمت آفريدگار جهان واقف مىسازد.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 238
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2