انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #ضرب_المثل " با اگر گفتن کار درست نمی شود " (در چند قسمت ) قسمت 1 🌺 آن غریبی خان
👈غریبى براى سکناى خود در جستجوى خانه بود یکى از دوستانش او را بخانه خرابى هدایت کرد.
و گفت این اطاق اگر سقفى داشت ممکن بود پهلوى من مسکن داشته باشى.
و اگر اطاق دیگرى هم در وسط اینها بود عیال تو در آن جا ساکن مىشد.
مرد غریب گفت بلى راست مىگویى زندگى در مجاورت #یاران خوش است ولى چه باید کرد که در « اگر » نمىتوان ساکن شده وزندگى کرد.
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_19
قسمت 1
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ حکایت #ضرب_المثل " با اگر گفتن کار درست نمی شود "
🌺 روزی در شهری، مرد غریبی، وارد کاروانسرایی شد. از صاحب کاروانسرا خواهش کرد که جایی در کاروانسرا به او بدهد تا با زن و فرزندانش آن شب را به صبح برساند.
کاروانسرادار گفت: «پس زن و فرزندانت کجایند؟»
گفت: «بیرون کاروانسرایند!»
کاروانسرادار گفت: «گرچه جایمان بسیار تنگ است، اما چون در این شهر غریبی و جایی را نمی شناسی، من جایی به تو و زن و فرزندانت می دهم. برو و آن ها را به کاروانسرا بیاور!»
مرد غریب رفت و زن و فرزندانش را به کاروانسرا آورد. کاروانسرادار در گوشه ای از کاروانسرایش، پرده ای کشید و گفت: «بروید پشت آن پرده و تا صبح راحت باشید!»
مرد غریب، خود پیش کاروانسرادار رفت و در کنارش نشست، تا کمی با او صحبت کند و اطلاعاتی درباره آن شهر به دست آورد. کاروانسرادار پرسید: «می خواهید در این شهر بمانید؟»
مرد غریب گفت: «آری! فردا باید در جستجوی خانه ای برآیم برای زندگی!» کاروانسرادار پرسید: «شغلت چیست؟»
مرد غریب گفت: «کاسبی دوره گردم. مردی فقیرم. ولی راضیم به رضای خدا. بالاخره خداوند مهربان، نان بخور و نمیری می رساند و ما زندگی می گذرانیم. راضی به رضای یزدانیم. با همه بدبختی ها و دربه دری هایی که داریم، خودمان را خوشبخت می دانیم!»
کاروانسرادار که دلش به رحم آمده بود، گفت: «غم مخور برادر، خدا کریم است و رحیم است. اتفاقاً من خانه ای دارم در پشت همین کاروانسرا. چون تو برای یافتن خانه شتاب داری، می توانی فعلاً در آنجا با زن و فرزندانت زندگی بگذرانی تا بعد، خانه ای مناسب تر بیابی!.»
مرد غریب گفت: «چه بهتر از این؟ خدا تو را عوض بدهد!»
کاروانسرادار گفت: «پس، برو و بخواب. فردا صبح تو را به آنجا می برم و خانه را نشانت می دهم!»
صبح فردای آن شب، کاروانسرادار، مرد غریب را به خرابه ای برد و گفت: «این است خانه ای که شب پیش، حرفش را زدم!»
مرد غریب از دیدن آن ویرانه، دهانش از تعجّب باز ماند. کاروانسرادار گفت: «می دانم، می دانم چه فکری از سرت می گذرد. درست است که این خانه سقف ندارد...»
مرد غریب با تعجب گفت: «آری، اینجا که سقفی ندارد. در خانه بی سقف که نمی توان زیست!»
مرد غریب با تمسخر سرش را تکان داد و به فکر فرو رفت. کاروانسرادار نگاهی به مرد غریب انداخت وگفت: «من از تو بسیار خوشم آمده است و بسیار دوستت دارم. دلم می خواهد که تو در کنار من، پهلوی کاروانسرایم زندگی کنی و همسایه من باشی. البته اگر ...»
مرد غریب پوزخندی زد. نگاهی به آن ویرانه و نگاهی به کاروانسرادار انداخت وگفت: «دوست من، این خانه بسیار خوب است، اگر سقف داشته باشد. خوب است، اگر پنجره داشته باشد. خوب است، اگر در داشته باشد. ولی متاسفانه هیچ کدام از این ها را ندارد. در چنین خانه ای هم که نمی توان نشست!»
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_19
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#چله_ی_انس_با_دعای_مکارم_الاخلاق 22
▪️ دعای #مکارم_الاخلاق یکی از دعاهای معروف امام سجاد علیه السلام و دعای بیستم صحیفه سجادیه است. این دعا به دلیل دارا بودن محتوا و مضامین عالی و ابعاد تربیتی و سیر و سلوکی از سوی سالکان و عارفان و محققان و دعا پژوهان مورد توجه بسیار قرار گرفته و شرح و تفسیرهای فراوان بر آن نوشته شده است. بررسی این دعا از این جهت دارای اهمیت است که دارای ابعاد گوناگون و از آن جمله توجه به حیات جمعی و تلقین و ارزش گذاری اموری است که فرد در زندگی خود باید آنها را بهکار گیرد.
این دعا از ۲۲ قسمت تشکیل شده که هر قسمت با درود بر محمد و آل محمد شروع گردیده و با در خواستهایی که هر کدام اخلاق پسندیده میباشد دنبال میگردد و همه آن ها مضمونشان درخواست توفیق الهی میباشد.
▪️به امید آن که انس با این دعا سبب تحولی بزرگ در رفتار و کردار ما شود باهم دعای #بیستم را چهل روز زمزمه میکنیم :
♦️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ .....👇
🎵 b2n.ir/SAHIFE2_20
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
Makaremolakhlagh24_(Khanevade)_lobolmizan[H].mp3
11.34M
#شرح_صحیفه_سجادیه
✳️دعای #مکارم_الاخلاق
#دعا_بیستم_7
🔹 استاد اصغر #طاهرزاده
✔️ جلسه 24
👌 #خانواده مرکز صمیمیت
#بیستم #مکارم_اخلاق
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_214
دعای #سی_نه
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" در طلب #عفو و #رحمت "
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_215
دعای #سی_نه
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" در طلب #عفو و #رحمت "
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_سی_نه_4
دعای سیدالساجدین (علیه السلام) در طلب #عفو و #رحمت :
🔹اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّى دَرَكٌ، أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِى أَذًى، أَوْ لَحِقَهُ بِى أَوْ بِسَبَبِى ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ، أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَرْضِهِ عَنِّى مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ🔹
🔸خدايا! هر يك از بندگان تو را كه از من زيان و آسيبى رسيد، يا از طرف من آزارى ديد، يا ازمن و به دست من يا به سبب من ستمى كشيد، و حق او را پايمال كرده ام، و جورى بر وى روا داشته ام، پس درود بر محمد و آل او فرست، و او را به قدرت خود از من خشنود گردان و حقّ او را از پيش خود بده🔸
#سی_نه
🔗کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_سی_نه_4
✳️طلب آمرزش براى ديگران 1
🔴 از نشانههاى عظمت روحى و مرتبه بلند تقوا و تربيتى انسان در اسلام؛ درخواست غفران و عفو براى كسى است كه نسبت به مقام او آزار روا داشته يا حقى را از بين برده است.
اين روش از بزرگترين عبادتهايى است كه به راه يافتن به مقامات و قرب معنوى كمك كرده است و بندگانى، از اين مسير در جهت فرشته گونه شدن گامهاى مؤثّرى برداشتهاند.
رسول اللّه اعظم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
عَلَيْكُم بِالْعَفْوِ؛ فَإِنَّ الْعَفْوَ لايَزيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزًّا فَتَعافَوْا يُعِزُّكُمُ اللَّهُ.
بر شما باد گذشت؛ زيرا كه گذشت جز بر عزّت بنده نمىافزايد. پس از يكديگر گذشت كنيد تا خداوند شما را عزّت بخشد.
ابوحمزه ثمالى از امام سجّاد عليه السلام نقل مىكند:
إِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ جَمَعَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى الاوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فى صَعيدٍ واحِدٍ ثُمَّ يُنادِى مُنادٍ: ايْنَ اهْلُ الْفَضْلِ؟ قالَ: فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَلَقَّاهُمْ الْمَلائِكَةُ فَيَقُولُونَ: وَ ما كانَ فَضْلُكُم فَيَقُولُونَ: كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِى مَنْ حَرَمَنا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنا قالَ: فَيُقالُ لَهُمْ: صَدَقْتُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ.
هنگامى كه روز قيامت فرا رسد خداوند متعال همه گذشتگان و آيندگان را در يك سرزمين گسترده گرد هم مىآورد و سپس فرمان مىدهد منادى در ميان آنها فرياد مىزند، اهل فضيلت و نيكى كجايند؟ فرمود: در اين هنگام گروهى سر بلند مىكنند، فرشتگان به طرف آنها مىروند و مىگويند: شما چه فضيلتى داشتيد، آنها مىگويند: ما با كسانى كه با ما قطع رابطه مىكردند ارتباط برقرار مىكرديم و هر كس ما را محروم مىكرد ما او را محروم نمىكرديم و هر كه به ما ظلم مىكرد ما او را عفو مىكرديم، فرشتگان به آنها مىگويند:
شما راست مىگوييد اكنون وارد بهشت شويد.
از زيباترين زير بناى مسائل اخلاقى، گذشت و عفو بدون منّت و سرزنش است.
بعضى از انسانها نگرانند كه گذشت از آبرو سبب از از بين رفتن حق و شخصيت مىشود و تنبيهى براى خطاكار نيست و اگر هم گذشتى كنند با منّت و دلخورى است. ولى خداوند حكيم در آيه شريفه مىفرمايد:
وَ مَا خَلَقْنَا السَّموَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَأَتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ* إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلقُ الْعَلِيمُ»
و آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دوتاست، جز به حق نيافريديم، و بىترديد قيامت آمدنى است؛ پس [در برابر ناهنجارىهاى مردم] گذشتى كريمانه داشته باش.* يقيناً پروردگارت همان آفريننده داناست.
اكنون كه قيامت حق است و به حساب همه رسيدگى مىشود، پس نگران حيلهها و دشمنى كفّار مباش و آنان را عفو كن.
صفح از صفحه به معنى صورت است. صفح جميل يعنى رويگردانى از روى فضيلت و چشم پوشى باشد؛ نه از روى قهر و ناچارى؛ زيرا مراد از جميل در آيه، گذشت با كمال ميل و بدون منّت و تلخى است. همانگونه كه حضرت رضا عليه السلام در تفسير صفح #جميل فرمود:
الْعَفْوُ مِنْ غَيْرِ عِتابٍ.
مقصود گذشت بدون سرزنش است.
👈ادامه دارد ....
دعای #سی_نه
🔗کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_سی_نه_4
✳️طلب آمرزش براى ديگران 2
🔴مردى را به نزد مأمون آوردند كه خواست او را بكشد و حضرت رضا عليه السلام در مجلس نشسته بود. مأمون گفت: اباالحسن چه مىگويى؟ فرمود: خداوند به نيكويى عفو تو بر عزّتت مىافزايد، پس او گذشت نمود. «2» بزرگى كه فرمان گذشت و بخشش مىدهد خدايى است كه پروردگار و آفريننده و داناست او كه چنين به نيكى از گذشتن سخن به ميان مىآورد، مىداند كه در وجود انسان و جامعه چه جاذبه و رشدى را پديد مىآورد و چه آثارى دارد كه برخى از بندگان با اين روش خودسازى كردهاند و سبب بيدارى و هدايت ديگران شدهاند. سلوك رفتارى معصومان عليهم السلام و يارانشان گواه بر اين سيره نيك است.
حكايت كردهاند كه: روزى مالك اشتر كه خداوند از او خشنود باد، از بازار كوفه مىگذشت، وى يك پيراهن و شال از كرباس بر تن داشت. جوان بازارى كه او را با آن هيبت ديد او را به مسخره گرفت و گلولهاى از گل و خاك به سويش پرتاب كرد و مالك به او توجّه ننمود و به راهش ادامه داد، در اين بين كسى به آن جوان گفت:
واى بر تو! آيا فهميدى كه به طرف چه كسى گلوله انداختى؟ گفت: نه، گفتند:
بيچاره، او مالك اشتر يار امير المؤمنين بود، آن مرد به خود لرزيد و به دنبال مالك رفت، تا از او معذرت خواهى كند، مالك وارد مسجد شد. وقتى كه ديد او وارد مسجد شده و مشغول نماز است، نمازش را كه تمام كرد، آن مرد روى پاهاى مالك افتاد و شروع به بوسيدن پاهاى مالك كرد، مالك رو به او كرد فرمود: اين چه كارى است؟ گفت: از كارى كه كردهام پوزش مىخواهم، مالك فرمود: باكى بر تو نيست، به خدا قسم وارد مسجد نشدم مگر اين كه براى تو طلب آمرزش نمايم.
زمانى كه وحشى، قاتل حمزه سيد الشهداء، عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از ارتكاب جنايت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و توبه نمود و اسلام آورد. حضرت با اينكه عمويش را بسيار دوست مىداشت، توبهاش را پذيرفت و با عفو و بزرگوارى گذشت كردند و فرمود: برو از جلوى ديدگان ما دور باش.
هنگامى كه حرّ بن يزيد رياحى با آن همه #شرارت و جسارت به خدمت امام حسين عليه السلام آمد و درخواست توبه نمود، حضرت فرمود: بله، پذيرفته است و او را به گرمى در آغوش رحمت به حضور پذيرفت تا در كاروان امام به شهادت رسيد. «3» در اين مدرسه اخلاق، بزرگان و اولياى الهى ما بسيارى از انسانها را به راه راست هدايت فرمودهاند. #مالک_اشتر
دعای #سی_نه
🔗کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان
#شرح بند به بند
⬅️ از ابتدای کتاب شریف صحیفه سجادیه
به قلم استاد حسین #انصاریان
دعای #اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ و الآخِرِ شرح انصاریان.pdf
837.3K
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعا_اول_1
دعای امام سجاد علیه السلام " در ستايش خداي عزوجل "
🔹الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ، وَ الاْخِرِ بِلا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ🔹
🔸سپاس خداوند را كه نخستين موجود است و پيش از او هيچ نبود و آخرين موجود است و پس از او هيچ نباشد🔸
#اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_سی_نه_4
🔴 «خدای متعال به شما بشارتی داده که تو که زیر این بار سنگین کمرت شکسته و امکان حرکت از تو گرفته شده، نور امیدی برایت پیدا میشود. این نور امید از این آیه درخشیده است: «وَالیَعْفُوا وَالیَصْفَحُوا»، بعد خطابیاش کرد: «اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَاللهُ لَکُم». مگر نمیخواهید من از شما بگذرم؟ خیلی خب، این بابش است. شما بگذرید، بعد ببینید من چه میکنم. یکی از ابواب اصلی گذشت آنجایی است که من گرفتار دیگران هستم. اینکه گفتم: «عَوِّضنی عَفْوَکَ»، این تازه مقدّمهسازی بود. آنجایی که سروکار من مستقیم با خودت است که کار من خیلی آسان است. اینجا کار من سخت است. لذا امام سراغ این نکته میآید: اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّي دَرَكٌ»، یک وقت زحمت یا آسیبی از ناحیه من به کسی رسیده - اینجا تنوّع بیان دارد و با این کار حضرت ما را متوجّه ابعاد گرفتاریمان میکند - «أو مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِي أَذىً»، از سمت من یک اذیتی به بنده تو رسید، «أَوْ لَحِقَهُ بِي أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ»، از طرف من یا با واسطه یا مستقیماً به او ظلمی شده است. گاهی انسان مستقیماً به کسی ستمی کرده، گاهی نه با واسطه و خودش توجّه نداشته «أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ»، من حقّ او را زیرپا گذاشتم، تضییع کردم، نابود کردم، «أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ»، گاهی هم من برای آسیبی که باید به طرف برسد، پیشی گرفتم؛ مثلاً چند نفر نشسته بودند، تا آنها میخواستند وارد میدان غیبت بشوند، من از همه زدم جلو، گفتم صبر کنید من بگویم! من برایتان میگویم که فلانی چهکاره است. از دیگران جلو افتادم. تازه من که جلو افتادم، آنها هم تشجیع شدند. اینجا ببینید امام (عَلَیهِ السَّلام) چه میکند. «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» من فاطمه (سَلامُ الله عَلَیها) را واسطه قرار میدهم. من که آبرویی ندارم، توقّعم این است که: «وَ أَرْضِهِ عَنِّي مِنْ وُجْدِكَ»، تو از خزانهی لطف و کرم خودت کسی را که من دربارهاش ستم کردم، از من راضی کن. «وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ» از من که ساخته نیست، تو از ناحیهی خودت حقّش را پرداخت کن و مرا آزاد کن. «ثُمَّ قِنِي مَا يُوجِبُ لَهُ حُكْمُكَ»، خدایا اینجا تو حکمی کردی که آن حکم خیلی سنگین است. آن حکم این است که باید آن شخص از بنده راضی بشود، والّا ای خداوند باز با سِخَط و خشم تو مواجه میشوم. تو اینجا حُکمت خیلی سنگین است. به این ترتیب تو مرا از این حکم خودت نجات میدهی، «وَ خَلِّصْنِي مِمَّا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُكَ»، اینجا باب عدل است. مرا از این حکم عادلانهی خودت خلاص کن. اگر پای عدلت وسط بیاید، کارم ساخته است: «وَ عَدْلُكَ مُهْلِكِی؛[۸] عدل تو مایه هلاکت من است». دستم به هیچجا بند نیست. مرا از این حکم عادلانهای که دادی و میخواهی حق هیچکس، حتی به اندازه ذرّهای پایمال نشود، نجات بده. خودت آن حق را پرداخت کن. من در مرحلهی قبلی به نیابت از تو بخشیدم، حالا تو به من این اجازه را دادی من بگویم تو از طرف من آنها را راضی کن.
«فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ» اگر پای نقمت تو باشد، تو بخواهی با من دشمنی کنی، تو بخواهی مرا بگیری، هیچ قدرت و توانی ندارم. چون یک جاهایی گفته است که من میگیرم: «اَخْذِ عَزیزِ مُقْتَدِر؛[۹] آنها را همچون گرفتن پيروزمندى مقتدر بگرفتيم». «فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ»، من اصلاً چه کسی هستم؟ چه قوّتی؟ چه توانی؟ خودم را چی حساب کردم؟ «وَ إِنَّ طَاقَتِي لَا تَنْهَضُ بِسُخْطِكَ»، هیچ تحمّلش را ندارم، «فَإِنَّكَ إِنْ تُكَافِنِي بِالْحَقِّ»، اگر بنا باشد تو با من حساب کنی و بخواهی حقّ دیگران را از من بگیری، «تُهْلِكْنِي» هلاکت من قطعی است، «وَ إِلَّا تَغَمَّدْنِي بِرَحْمَتِكَ تُوبِقْنِي»، این همان تُهْلِکْنی است، منتها با یک تعبیر دیگر. «تُوبِقْنِي» یعنی مرا هلاک و نابود کردی؛ اگر من را به رحمت خودت نگیری، این وضعیّت من است.
👤استاد #حاج_علی_اکبری
دعای #سی_نه
🔗کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ در صحیفه سجادیه غوغایی شده
و امام سجاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) ابوابی را باز میکند که خیلی عجیب است.
امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) دهان بندگان خدا را
به گفتن سخنانی باز میکند که بسیار عجیب است.
👤استاد #حاج_علی_اکبری
🔗کانال #انس_با_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#رحلت 3
قسمت اول
خیابانی تبریزی در تاریخ نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با پانزدهم رجب 1380 قمری در سن 55 سالگی به سرای باقی شتافت و خبر وفاتش همان روز سینه به سینه کوچه به کوچه و محلّه به محلّه در شهر پیچید و همه کسانی را که با او آشنایی و رفاقت و برخوردی داشتند، غمگین و متأثر کرد.
ابتدا جنازه او را به مسجد شیخ عبدالحسین، معروف به مسجد آذربایجانی ها بردند و کم کم انبوهی از جمعیت به سوی آن مسجد سرازیر شدند. همه محزون و اندوهگین بودند و هر کدام به شکلی ابراز تأسف و اندوه می نمودند. حتی پیرمردها و بزرگ ترهای هیئت ها نیز نمی توانستند بی صبری و بی تابی های خودشان را ظاهر نسازند. به طور مثال مرحوم حاج حسین برنجی از نوحه خوان های شهیر و با صفای آذری تا وارد مسجد شده بود، در حالی که به شدّت اشک می ریخت، به سوی تابوت رسولِ ترک رفت و این شعر را با آه و فغان خواند:
سَنی نه دیلّر ایله آغلیوم ایدوم افغان
بو قدر وار دیه بولّم اوزوم سنه قربان
یعنی: به تو چه می گویند؟ تا من هم همانند آنچه(به تو می گویند گریان شوم و ناله و افغان نمایم، امّا حالا به این اندازه می توانم بگویم که خودم به فدای تو
عده زیادی از آذربایجانی ها و بازاری های بازار تهران جنازه رسول ترک را بلند کردند و از مسجد بیرون آوردند تا به رسم آن زمان تا مقبره آقا در نزدیکی های چهار راه مولوی تشییع کنند. صدای لا اله الا اللَّه و یا حسین علیه السلام و یا زهراعلیها السلام با صدای گریه و ناله های بسیاری از تشییع کنندگان در هم آمیخته بود.
همچنان که جنازه رسول در طول مسیر به پیش می رفت لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد. تشییع جنازه رسول ترک به اندازه ای با شکوه شده بوده است که همه کسانی که آن را دیده اند، همچون: حاج میر حسن قدس، حاج سید احمد تقویان، حاج محمد احمدی، حاج محمد سنقری و بسیاری دیگر از قدیمی های بازار تهران، تعبیرشان این بود که انگار یک مجتهد بزرگ از دنیا رفته است.
ادامه دارد ....
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#رحلت 3
قسمت دوم
آقای حاج احمد فرشی می گفت: «من در زمان تشییع جنازه حاج رسول ده دوازده سال سن داشتم و در جلوی پرچمی که جلوتر از جنازه در حرکت بود حرکت می کردم. من هنوز به خوبی در ذهن و خاطرم مانده است که آن روز تش̛̘٠حاج رسول به اندازه ای شلوغ شده بود که بعضی از این خانم های چادری و متدین تندتند از من که در آن زمان در حدود دوازده سال داشتم می پرسیدند: آقا پسر! کدام آقا و مجتهدی از دنیا رفته است؟! من هم جواب می دادم: حاج رسول از دنیا رفته است.»
آن روز در همان اولین دقیقه های تشییع جنازه رسول، در ابتدا سر و کلّه یکی از مشتی ها و گردن کلفت های تهران، معروف به مصطفی دیوانه پیدا شده بود. مصطفی دیوانه با عدّه ای از دوستان و هم مرام های خود به سوی تابوت رسول هجوم برده بودند و تابوت را از دست آذربایجانی ها و بازاری های تهران بیرون آورده و بر بالای دست های خویش گرفتند و همچنین زمانی که تابوت حاملِ جنازه پاک و نظر شده رسول ترک به نزدیکی های چهار راه مولوی رسیده بود، مرحوم طیب نیز با جمعی از میدانی ها و با دارو
دسته اش به جمعیت پیوسته بودند و خود را به زیر تابوت رسول رسانیده بودند. از دور به نظر می رسیده که برای حمل و گرفتن جنازه رسول دعوایی بر پا شده است، امّا این دعواها به هیچ وجه زننده و غیر طبیعی نبوده و بلکه بسیار هم گریه آور و منقلب کننده بوده است.
آن روز در هنگام تشییع جنازه رسول ترک، مرحوم حاج حسین فرشی به یاد یکی از حرف های رسول افتاده بود و حالا در گوشه ای ایستاده بود و زار زار گریه می کرد. چند روز پیش از این یعنی در روزهای مریضی و بیماری رسول، بسیاری از دوستان و آشناهای رسول آن چنان که شایسته بوده است به ملاقات و عیادتش نرفته بودند. به همین دلیل رسول ترک در چند روز پیش از این در بستر بیماری به حاج حسین فرشی گفته بود: من می ترسم شماها این جنازه مرا بسیار غریبانه و بی سر و صدا تشییع و تدفین کنید که در این صورت من فقط ترسم از این است که خدای ناکرده بعضی از این هم مرام ها و رفقای دوره قدیم و دوره قبل از توبه در پیش خودشان به ارباب و مولای من طعنه بزنند که رسول به سوی امام حسین علیه السلام رفت و حالا ببین جنازه اش را چه غریبانه و خاموش به خاک می سپارند.
حاج حسین فرشی در آن لحظات به یاد این حرف های رسول افتاده بود و حالا با دیدن و مشاهده این تشییع جنازه بسیار باشکوه و به دور از انتظار، به شدّت به گریه افتاده بود و با خود زمزمه می کرد و می گفت: ای حاج رسول! نگاه کن ببین ارباب و مولایت امام حسین علیه السلام عجب تشییعی برای تو به راه انداخته است!
به هر حال جنازه مرحوم حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در میان انبوهی از جمعیت که متشکّل از اعضای هیئت های آذربایجانی ها و دیگر هیئت های تهرانی و اعضای اصناف مختلف بازار تهران و دار و دسته های مرحوم طیب و مرحوم مصطفی دیوانه و دیگر اقشارِ مردم بود، با آن شکوه و عظمت در تهران تشییع شد و سپس عده زیادی از دوستان و رفقای رسول جنازه او را به شهر مقدّس قم منتقل کردند و پس از طواف به دور حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قبرستان مرحوم آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری معروف به قبرستان نو در همان قبری که رسول ترک را در چندین روز پیش از این به خود جلب و خیره کرده بود به خاک سپردند.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2