eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
845 عکس
1.4هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر آل یاسین
صدای واقعی شهید ابراهیم هادی 👆😔
سلام بر آل یاسین
به زودی در سراسر کشور این نماهنگ پخش بشه یه صلوات بفرست ✅👌👌👌 قاسم نبودی ببینی قدس آزاد گشته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایی نماز خوندن بچه ها هم عالمی داره😂😂 نکته اخلاقی:بچه هاتون رو از کودکی با نماز و مسجد آشنا کنید 😎👌 @salambaraleyasin1401
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸•°• ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : بلند خندید و گفت : عالیه.... عااااالی - چی عالیه ؟ - اینکه یخت داره باز میشه !!! لبخندی زدمو و گفتم : بابت گل و گردنبند قشنگتون ممنونم ، زحمت کشیدید - خواهش می کنم بانوووو ، حالا برو بخواب که بعد از نماز صبح میام دنبالت - اِ.... فردا رو مرخصی بدید دیگه - نچ .... خوب نیست تنبل بازی در بیاری تازه فردا ی کم میخوایم بدوییم!!! - واااااای اینو دیگه نه - الان این حرفو میزنیا ، فردا که میایی میگی وااای چقدر هوا عالیه ، انرژی مثبته ، حالم خیلی خوب میشه صداشو نازک کرده بود و با لحن خیلی بامزه ای ادامو درآورد.😳😳 با تعجب نگاهش کردم - صبر کنید ببینم ؛ الان شما ادای منو در آوردید؟؟؟ - ادا نبود که واقعیت بود، خودت همیشه تو پارک این حرفا رو میزنی ! - میگم .....ولی این لحن حرف زدنتون چی بود؟؟؟؟ نگاه شیطنت باری بهم انداخت و گفت : چاشنیش بود دیگه ، مریم بانووووو😄 - آهان درسته ..... منم بلدم ازین چاشنیها رو کنما !!!!! ی لحظه تعجب کردو ابروهاش بالا پرید - بدم نمیاد بشنوم نامردی نکردمو صدامو مثل خودش تغییر دادم و گفتم : - قرارمون این بود که تمرین کنی تا فققققطِ فقط برات امیرحسین باشم ، بللللللله ؟؟؟؟؟ رو فقط گفتنم تاکید کردم و گردنمو تابی دادمو بله ی آخرشو هم خیلی کشیده و سئوالی گفتم ، که خودم از لحن خودم خندم گرفت .😂 یه لحظه چشماش درشت شد و نمیدونم چرا ترجیح دادم که فرار کنم ، درست حدس زدم چون دنبالم کرد و بلند خندیدم - هیسسسس .... مریم ساکت الان بابابزرگت و همسایه ها فکر میکنن چه خبره اینجا از بالای نرده ها آهسته گفتم خودتون دنبالم کردید - باشه بیا دیگه دنبالت نمیکنم مثل بچه ها گفتم : نچ .... به نفعمه که فعلاً اینجا باشم ! - دست من که بعدا بهت میرسه - حالا تا بعدا ..... خندیدو گفت : این بعدنت خیلی دور نیستا بهت پیشنهاد میکنم عاقبت اندیش باشی - شما نگران اونش نباشید - سری تکون دادو گفت من که نیستم ولی شما نگران خودت حتما باش حالا هم برو بگیر بخواب ، خداحافظ - از اون بالا براش دست تکون دادم و رفت # امیرحسین امروز ، روز خیلی پر کاری داشتم ؛ ساعت تقریباً دو بود و از خستگی زیاد جنازه شده بودم صبح زود بخش و سی سی یو و بعدش کلینیک و دست آخر هم دوتا جراحی سنگین دیگه واقعا انرژی برام نمونده بود در اتاقم رو باز کردم و رو تخت کناری اتاق دراز کشیدم و به ثانیه نشده خوابم برد با صدای در اتاق از خواب بیدار شدمو درو باز کردم - حامد : اِ....تو اینجایی ! با صدای خوابالو گفتم : پس میخوای کجا باشم ؟ - حامد : فکر کردیم کاری برات پیش اومده رفتی چرا جلسه نیومدی ؟ نگاه کردم به ساعتو دیدم یک ساعت و نیم گذشته - حامد : یه لحظه صبر کن و بعد با سید تماس گرفت - سید جان امیرحسین بیمارستانه ، بیا اتاقش ، سه تا قهوه هم با خودت بیار آقا خواب تشریف داشتند چند دقیقه بعد سید هم اومد - سید : به به ، جناب خوابالو دکتر مدنی ( رئیس بیمارستان ) سراغتو میگرفت 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ⛔️هرگونه کپی برداری پیگرد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست ⛔️ ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 ارتباط با ما: https://eitaa.com/hoseiny110
عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما هستیم 🌹🌹🌹 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
مکانی برایت ... بهتر از دلـ💔ـم ندارم؛ تنگی اش را ... به مهـ❤️ـربانی خودت ببخش سلام حضرت عشـ❤️ـق ...
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸•°• ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : - امروز خیلی کارم سنگین بود به جز یک ساعت و نیمِ تو کلینیک ، همش سرپا بودم - حامد : خب پسر شبا زودتر بخواب - یادم نبود جناب ، از این به بعد اطاعت امر میشه حامد خان - سید : عذرش موجهه حامد ، دیگه بالاخره پسرمون اومده قاطی خروسا - اصلاً خوشم نمیومد پای مریمو وسط بکشند و شوخی هاشون به اون سمت بکشه ، برای همین خیلی جدی گفتم : - ربطی به این مسئله نداره - حامد یعنی میخوای بگی تا دیر وقت با بچه ها و مریم خانوم بیرون نبودید دیگه ؟ چشمامو مالیدمو گفتم : اخبار زود میرسه! - بله دیگه آنتن ما قویه - تشریفتونو ببرید به اون خانمتون توضیح بدید که بچه ها پاشو کردن تو ی کفش که حوصلمون سر رفته و ما رو ببر بیرونو این حرفا - حامد : اینکه بله و شما هم از خدا خواسته رفتید دنبال نامزدتون - اونش دیگه به خودم مربوطه تمام خانواده و اطرافیانم میدونستن که وقتی با این لحن این جمله رو میگم یعنی خوش ندارم تو همچین مسئله ای بحثو حرف و حدیثی باشه ! به هم نگاه کردنو خندیدن و دیگه چیزی نگفتم ؛ اگه این حرفو نمی زدم هر دوتاشون میخواستند ادامه بدن لیوان قهوه رو برداشتم و یکم ازش خوردم - سید : دکتر دلواپست بود ،میگفت امیرحسین همیشه آن تایمه حتما اتفاقی افتاده - هنوزم هستم ، اومدم یه ربع چشم رو هم بزارم که شد یک ساعت و نیم حالا ی سر میرم پیشش - حامد پس فردا رو که یادت هست ، منتظریما !!! - بابته ؟؟؟ - حامد : تولد خواهرزادته ها - آهان ...باشه میام - با مریم خانوم بیا - مریم خانومو که نمیتونم قول بدم چون هنوز اختیارش دست من نیست ، بهشون میگم ، اگه خانوادش اجازه دادن میارمش - حامد : سید شما هم دعوتید - جمعتون خانوادگیه حامد ، ما رو دیگه معاف کن - این حرفا چیه میزنی سید ، تو هم مثل خانوادمی ، بیایید - سید : به خونه خبر بدم بهت میگم - خب ، قهوه تونو دیگه خوردید ، پاشید برید - حامد : بابا امیرحسین ، گندشو دیگه در آوردی ، این چه اخلاقیه تو داری هر وقت میایم اینجا بیرونمون می کنی - کار دارم حامد ، امروز به بچه ها قول دادم ببرمشون خریدِ عید - سید : مگه مطب نداری - چون فردا تعطیل رسمیه ، از قبل به خودم تعطیلی دادم بلند شدمو موهامو توی آینه مرتب کردم و کیفم رو برداشتم دیدم که هنوز نشستن و بهم نگاه می کنن - چیزی شده - حامد : نه - مشکوک میزنید سید خندیدو گفت : امیرحسین برات خوشحالم ، خیلی عوض شدی عوض شدم؟؟؟؟ آره عوض شدم با مریم همه چی برای من عوض میشه اخلاقم ، رفتارم ، با شیطنتاش منم ترغیب میکنه که سر به سرش بزارم اوایل اغلب اوقات ساکت بود ولی الان چند روزه که دارم با اون روی این دختر شیرین آشنا میشم. زیر چهره ی متین و باوقار و محجوبش دختری فوق العاده شیطون خوابیده ، که کم کم داره بیدار میشه . 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ⛔️هرگونه کپی برداری پیگرد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست ⛔️ ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 ارتباط با ما: https://eitaa.com/hoseiny110
عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم 🌹🌹🌹 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
تعدادی از پیامهای شما عزیزان در مورد پارت دیشب خدا رو شکر که راضی بودید 😊😊😊😊 از الان دلم برای امیر حسین میسوزه 🙈🙈🙈🤣🤣🤣 دوستان اگه دنبال کانال رمان خواستی هستید لینکشو ذخیره نداریم ،ولی گاهی بعد از ظهر ها تبادل میکنیم شما خودتون حواستون باشه 🙏🙏🙏❤️❤️❤️❤️