بسم الله
⛱ #کانال_کاربران ۵۷ 💬
🔸
چهارشنبه ١۴٠١/۴/۸ از جواب به متن ذیل👇در لینک #سوال شد (که برداشتی غلط از یک حدیث توحیدی داشت)!
🌐 eitaa.com/eategadat/334 ایتا
🌐 t.me/eategadat/900 تلگرام
(متن مربوط به فردی ضد فلسفه وعرفان اسلامی ازشاگردان آقای حسن میلانی)
🏴
🔸در #پاسخ ۵٧
برای نقد علمی آن، ضمن اشاره به عبارات خودمتناقض متن، در همان فضای احادیث به عبارات کاملا برخلاف بیان معصومین(ع) درآن اشاره شد👇
🔸▫️١
🔻 ۱. در ابتدای متن مینویسند:
«بینونت حق و خلق *بینونت وصفی* است، بینونت میان واحد و متجزی».
که اشاره است به روایت ذیل:
⚡امام الموحدین امیرالمومنین علی(علیه السلام): «توحيدُهُ تَميِيزُهُ مِن خَلقِهِ و حُكمُ التَّمييزِ بَينونَةُ صِفَةٍ لاَ بَينونَةُ عُزلَةٍ»
http://noo.rs/xEOnF
بینونت وصفی (و نه عزلی با وجودی جدا و منعزل و بیگانه از مخلوق) میباشد، اما ایشان در ادامه متنشان با نقض همین بیان، با نقض «بینونت وصفی» آن را تبدیل به «بینونت وجودی» (بینونت عزلی) میکنند و اینطور مینویسند:
«وجود حق متعال به دلیل بینونت وجودی با موجود متجزی، مرتبه وجودی اش- ان صح التعبیر- مرتبه وجود واحد است که خالق ماسواست نه مرتبه عالیه آنها»!
🔸
🔻۲. در جایی مینویسند: «واحد هیچ موطنی از مواطن هستی را پر یا خالی نمیکند تا گفته شود او جا برای غیر میگذارد یا نمیگذارد».
اگر واحد است و تزاحم وجودی با غیرش ندارد پس هیچ جای و مکانی خالی از او نیست، و به تعبیر روایات «صمد» است یعنی «جوف» ندارد و همه جا را پر کرده است، در عین اینکه چون مقید به هیچ قید و حدود هیچ مکانی نیست این خالی نبودن مکانها از او اینطور نیست که بخواهد یک مکان را دون مکان دیگر اشغال کند، یا به مکانی نزدیکتر از مکان دیگر باشد. و این همان روایات شریف معصومین(علیهم السلام) است:
⚡️امام صادق (علیه السلام): «فَإِنَّهُ لا يَخلُو مِنهُ مَكَانٌ و لا يَشتَغِلُ بِهِ مَكَانٌ فَلا يَكونُ إلی مَكَانٍ أَقرَبَ مِنهُ إلی مَكَانٍ»
http://noo.rs/JIyfE
⚡️امام کاظم (علیه السلام): «إِنَّ اللهَ تبارک و تعالی كَانَ لَم يَزَل بِلا زَمَانٍ و لا مَكَانٍ و هُوَ الآنَ كَمَا كَانَ لا يَخلُو مِنهُ مَكَانٌ و لا يَشغَلُ بِهِ مَكَانٌ و لا يَحُلُّ في مَكَانٍ»
http://noo.rs/P6Un0
🔸
🔻۳. عجیب اینکه در ادامه همین حدیث که اشاره صریح به «وجود بینهایت خداوند متعال» شده است: «فَرَبُّنَا تبارک و تعالی لا شِبهَ لَهُ و لا ضِدَّ و لا نِدَّ و لا كَيفِيَّةَ *و لا نِهَايَة*»، ایشان کاملا برخلاف آن نوشته اند: «محال است وجود بینهایت بالفعل شدةً، مدةً و عدةً (خدای فلاسفه) وجود خارجی یابد»!
http://noo.rs/CNa5m
🔸
🔻۴. اگر وحدت ظلی را که ظهور وحدتِ حقیقی حقه خداوند متعال است درست درک میکردند نه «قاعده الواحد» را انکار میکردند، و نه برخلاف آیه صریح قرآن که فرمود «و مٰا أَمرُنٰا إلاّٰ وٰاحِدَة» (القمر۵۰) کلامی مینوشتند!
همانا این حقیقت امر خداوند متعال (مذکور در آیه شریفه)، هم غیر خداست و هم امری واحد است؛
در عین اینکه وحدتش، ظل و ظهوری از وحدت حقه الهی است، در مقابل وحدت حق نیست که به آن حد بزند؛
بلکه اساسا چون ظهور وحدت حق است موکد بر وحدت الهی است و نه منافی آن.
و نیز بمانند حقیقت نوری اهل البیت (علیهم السلام) که نوری واحد است (کلنا نور واحد) و همان «حقیقت الروح» است که «مقام خلیفة اللهی» برای ظهور اسماء الهی (عَلَّمَ آدمَ الأسماءَ كُلها) در جنبه «وجهُ اللهی» آن روح واحدست:
⚡️ كُنّا عند ابی عبدالله ع فَسَألَهُ رَجُلٌ عن قولِ الله تعالی «كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَهُ»، قال ع ما یقولون فيه؟
قلتُ: يَقُولُونَ يَهلِكُ كُلُّ شَيْءٍ إلّا وَجهَهُ.
فَقَالَ الصادق ع: «يَهلِكُ كُلُّ شَيْءٍ إلّا وَجهَهُ الَّذِي يُؤتَى مِنهُ و نحنُ وَجهُ اللهِ الَّذِي يُؤتَى مِنه»
http://noo.rs/e5mzL
⚡امام صادق (علیه السلام): في قول الله عزوجل: «و لِلّٰهِ الأَسمٰاءُ الحُسنىٰ فَادعُوهُ بِهٰا»،
قال: نَحنُ واللهِ الأسمَاءُ الحُسنىٰ
http://noo.rs/DOhiw
⚡️ امام صادق(علیه السلام): «فی قوله عزوجل «يَسئَلُونَكَ عن الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن أَمرِ رَبِّي»
قال: إِنَّ اللهَ تبارک و تعالی أَحَدٌ صَمَدٌ، و الصَّمَدُ اَلشَّيْءُ اَلَّذِي لَيسَ لَهُ جَوْفٌ، و إِنَّمَا الرُّوحُ خَلقٌ مِن خَلقِهِ لَهُ بَصَرٌ و قُوَّةٌ و تَأْيِيدٌ يَجعَلُهُ الله في قُلُوبِ الرُّسُلِ والمؤمنين»
http://noo.rs/hUOeL
⚡️امام سجاد (علیه السلام): لا تَعجَبُوا مِن قُدرَةِ الله، أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا.
و قال مُحَمَّدٌ (الباقر ع): يا قَومُ لا تَعجَبُوا مِن أَمرِ الله، أَنَا عَلِيٌّ و عَلِيٌّ أَنَا،
و كُلُّنَا وَاحِدٌ مِن نُورٍ وَاحِدٍ و رُوحُنَا مِن أَمرِ الله، أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ و أَوسَطُنَا مُحَمَّدٌ و آخِرُنَا مُحَمَّدٌ و كُلُّنَا مُحَمَّدٌ
👇
▫️٢
⚡️{عن جابر بن یزید الجُعفی} قُلتُ يا ابنَ رسول الله و مَنِ المُقَصِّرُ؟
⚡️قَالَ: اَلَّذِينَ قَصَّرُوا فِي مَعرِفَةِ الأَئِمَّةِ و عَن مَعْرِفَةِ مَا فَرَضَ اللهُ عَلَيهِم مِن أَمرِهِ و رُوحِهِ.
⚡قُلْتُ: يَا سَيِّدِي و مَا مَعرِفَةُ رُوحِهِ؟
⚡قَالَ [السجاد] (علیه السلام): أَن يُعرَفَ كُلُّ مَن خَصَّهُ اللهُ تعالی بِالرُّوحِ فَقَد فَوَّضَ إِلَيهِ أَمرَهُ يَخلُقُ بِإِذْنِهِ و يُحْيِي بِإِذنِهِ و يَعلَمُ الغَيرَ مَا في اَلضَّمَائِرِ وَ يَعلَمُ مَا كَانَ و مَا يَكُونُ إِلَى يَومِ القِيَامَةِ و ذَلِكَ أَنَّ هذا الرُّوحَ مِن أَمرِ اللهِ تعالی،
فَمَن خَصَّهُ اللهُ تعالی بِهَذَا الرُّوحِ فَهَذَا كَامِلٌ غَيرُ نَاقِصٍ يَفعَلُ مَا يَشَاءُ بِإِذنِ اللهِ يَسِيرُ مِنَ المَشرِقِ إلى المَغرِبِ في لَحظَةٍ وَاحِدَةٍ يَعرُجُ بِهِ إلى السَّمَاءِ وَ يَنزِلُ بِهِ إلى اَلْأرضِ و يَفعَلُ مَا شَاءَ و أَرَادَ.
⚡قُلتُ: يَا سَيِّدِي أَوْجِدنِي بَيَانَ هذا الرُّوحِ مِن كِتَابِ اللهِ تعالی و إِنَّهُ مِن أَمرٍ خَصَّهُ اللهُ تعالی بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)؟
⚡قال (ع): نعم، اِقرَأْ هذه الآيَة: «و كَذٰلِكَ أوحَينٰا إِلَيكَ رُوحاً مِن أَمرِنٰا مٰا كُنتَ تَدرِي مَا الكِتٰابُ و لا الإِيمٰانُ و لٰكِن جَعَلْنٰاهُ نُوراً نَهدِي بِهِ مَن نَشٰاءُ مِن عِبٰادِنٰا»،
وقوله تعالی: «أُولٰئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الإِيمٰانَ و أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ».
⚡قُلتُ: فَرَّجَ اللهُ عَنكَ كَمَا فَرَّجتَ عَنِّي و وَفَّقتَنِي عَلَى مَعرِفَةِ الرُّوحِ و الأمرِ ...
http://noo.rs/4AHCA
🔻از این👆بیانات معصومین(ع)، بطلان این👇بخش متن واضح است که نوشتند:
«قاعده الواحد باطل است، چون وجود دو واحد عقلا محال است»!
🔻چون وجود دو واحد تام مستقل از هم محال است، نه وجود خدای واحد مستقل، با ظهورش در خلقت «روح واحد الهی و امر واحد الهی» که وجودش عین وابستگی به خداست.
🔸
🔻۵. بالاخره معلوم نشد که در نظر ایشان خداوند متعال در برابر خلقش متصف به تغایر و تمایز میشود یا خیر؟
اگر تغایر دارد چرا برخلافش نوشته اند «در حق متعال هیچ نحوه تغایر و امتیاز نیست»!
و اگر حق تعالی در برابر خلقش (که کثیرند) متصف به تغایر و امتیاز نیست چرا نوشته اند: «وجود حق متعال بینونت وجودی با موجود متجزی [دارد]»!
🔻جواب برهانی معصومین (علیهم السلام) روشن است:
خداوند سبحان نوعی از تمایز را ندارد و نوعی از تمایز را دارد. وجود خدای سبحان تمایز وصفی از وجود خلقش دارد، اما تمایز عزلی و وجودی از خلق ندارد که وجود خدا منعزل از خلق در گوشه ای و خلقش در گوشه دیگر باشد.
🔻بنابر این از اوصاف وجود خداوند سبحان وجود صمدی است که بجهت اطلاقش هیچ بینونت وجودی و تمییز عزلی و قید و حدی بر او راه ندارد و از این جهت به صمدیتش متصف به تغایر و تمایز وجودی نمیشود و به صمدیتش ارکان تمام اشیاء هستی را پر کرده است و جوفی ندارد و جایی از او خالی نیست و او نور و حیات همه اشیاست؛ در عین اینکه خود همین صمدیت و اطلاقش دلیل بر تمایز وصفی حق نسبت به خلقش هست چرا که خلایق متصف به قیودند و او متعالی و منزه از هر قید و حد (حسی و وهمی و عقلی) است:
⚡️ امام صادق (علیه السلام): «أَسأَلُكَ بِاسمِكَ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي مَلَأَ أَركَانَ كُلِ شَيْءٍ»
http://noo.rs/eB3Db
⚡️ امام باقر (علیه السلام): « اَلصَّمَدُ اَلَّذِي لا يُوصَفُ بِالتَّغَايُر»
http://noo.rs/K8h6r
⚡️ امام باقر و امام حسین (علیهما السلام): «اَلصَّمَدُ الَّذِي لا جَوفَ لَهُ»
http://noo.rs/ZD7lY
⚡️ امیرالمومنین علی (علیه السلام): «هُوَ حَيَاةُ كُلِّ شَيْءٍ و نُورُ كُلِّ شَيْءٍ»
http://noo.rs/HK6cl
🔸
🔻در پایان، علاوه بر نقدهای حدیثی فوق، این نکته عقلی مهم است که کلا مطالب خودمتناقض در متن مذکور موج میزند! ولذا قبل ازجواب به نقدهای دیگران، باید اول جواب خودش را بدهد و عقلا در برابر همین متن خودش بگوید که:
1- چرا از طرفی میگوید حق و خلق متباین هستند، و از طرفی خلق را دال وجودی برخالقش میداند!! چطور دلالت با تباین (بدون هیچ ارتباط و سنخیت) ممکن است؟
بالاخره آن ارتباط و سنخیت و حیث جامع بین حق و خلق که موجب دلالت مخلوق بر خالق بشود چیست؟
اگر یک وجه همسنخی در اصل حقیقت وجود نباشد دلالت بین دو موجود متباین چگونه ممکن است!؟
2- بالاخره برای اینکه خلق و حق تعالی بینونتشان بینونت وصفی بشود (و نه عزلی)، چه وجه مشترکی دارند که تمایزشان در اوصاف آن وجه مشترک است، و دو موجود منعزل از هم نیستند که هرکدام در یک مکان و گوشهای جدا باشند.
3- بالاخره وقتی در متنشان به یک تقسیمبندی بین واحد (حقیقت مجرد لاینقسم) و متجزی (حقیقت محدود ممتد تقسیمپذیر) میپردازند، آنچه که مَقسم و وجه مشترک بین آنهاست که از آن به «حقیقت» تعبیر کردهاند چیست؟!
و...
یاحق
🔸
@Salehi786
صالحی - ارتباط کاربران
بسم الله ⛱ #کانال_کاربران ۵۷ 💬 🔸 چهارشنبه ١۴٠١/۴/۸ از جواب به متن ذیل👇در لینک #سوال شد (که برداشتی غ
.
🔸همچنین، نقدی دیگر بر آن متن (سوال ۵٧)، از جانب یکی از دوستان طلبه فاضل (دکترای شیعه شناسی) که در نقد علمی مطالب اشتباه آقای میلانی و... فعالند👇
🌐 https://t.me/tabeshe_agahi/1427
🔸 متن آن نقد علمی در ادامه👇👇
🖍تعلیقه ای بر یک تحلیل حدیثی
📚 مولف متن فوق، گمان دارد حدیث حضرت جواد(ع) را شرح و تفسیر کرده است. ما بدون قصد ورود به شرح حدیث، صرفاً نکاتی را درباره این تفسیر و توضیح شاگرد حسن میلانی عرض میکنیم.
1- این متن با نص اصلی روایت اختلاف دارد و در منابع، «أو متوهم بالقلة و الکثرة» نیست. هر چند از فرمایش حضرت چنین بر می آید که ماسوی الله میتواند متوهم بالقلة و الکثرة باشد ولی در نص حدیث، چنین چیزی پس از عبارت اول حدیث وجود ندارد(الكافي: ج1 ص116 ح7، توحيد صدوق: ص193 ح7، الاحتجاج: ج2 ص442)
2- مولف در شماره یک مدعی است بینونت خالق و مخلوق، بینونت وصفی است و بلافاصله در شماره دو می گوید هیچ سنخیتی میان خالق و مخلوق نیست و این یعنی خالق و مخلوق، بینونت ذاتی و عَزلی هم دارند و مولف، به فاصله یک خط، مدعای خودش را باطل کرده است. زیرا اگر میان خالق و مخلوق هیچ سنخیتی (مطلقاً) وجود نداشته باشد پس تباین ذاتی و عزلی دارند و دو حقیقت کاملاً جدا و منحاز و بی ارتباط با یکدیگرند و این را هم عقل نفی میکند هم نص روایات معصومین.
3- در شماره 3 مدعی است فقط خدا فاقد جزء و بعض است. اگر مراد، جزء مادی باشد نه مدعایی مبرهن است و نه در فرمایش حضرت جواد چنین چیزی است که همه ماسوی را متجزی مادی بداند. در عبارت حضرت[طبق عبارتی که مولف نقل کرده و درصدد توضیح آنست] ، دو وصف برای ماسوی ذکر شده است: اول تجزی و دوم متوهم بالقلة و الکثرة و میدانیم که «تفصیل، قاطع شرکت است» لذا برخی مخلوقات متجزی نیستند و الا تقسیم حضرت، لغو می بود. این تفکیک در کلام حضرت، روشن و واضح است.
4- در شماره 4 نوشته انفصال واحد و متجزی حقیقی است. مقصود از انفصال، چیست؟ یعنی تباین مفهومی؟ یا تباین وجودی؟ اگر تباین مفهومی باشد کسی منکر نیست و اگر مقصود، تباین وجودی باشد که بازگشت به بینونت عزلی است که در روایات انکار شده و مولف هم آنرا نپذیرفته و فقط بینونت وصفی را قبول دارد.
5- در شماره 5 نوشته است:«کثرت در ماسوا حقیقی و وحدت اعتباری است» یعنی الان مولف این متن، اعتباراً یک نفر است و حقیقتاً چند نفر است؟!
6- در شماره 6 نوشته است :«کثرت، فرع بر تجزی است» این هم صحیح نیست زیرا مثلاً نقطه بسیط است و قابل تجزی نیست ولی میتوان نقطه های متعدد و کثیری را فرض کرد. لذا کثرت و تجزی، دو مقوله منحازند که ملازمه ای با یکدیگر ندارند.
7- در شماره 7 نوشته است: «واحد چون زیاده و نقصان پذیر نیست، قهرا ازلی و قدیم خواهد بود» برهان این ملازمه کجاست؟ چه ملازمه منطقی میان عدم زیاده و نقصان با ازلیت و قدم وجود دارد؟ مولف به صرف ادعا بسنده کرده است و مدعایش را اثبات نکرده است.
8- در شماره 9 نوشته:«واحد حقیقی منزه از قوه و استعداد و جسمانیت و حرکت و دیگر اوصافی است که همگی مناط امکان است» اگر مولف، معنای مناط را میداند و تفاوتش را با علامت و نشانه، توجه دارد باید توضیح بدهد چطور و به چه برهانی قوه و استعداد و جسمانیت و حرکت، مناط امکان است؟ لازمه این ادعا آنست که موجودی که فاقد قوه و حرکت و جسمانیت باشد نمیتواند ممکن الوجود باشد. این ادعا مستند به چه برهان و دلیل عقلی است؟
9- باز در ادامه شماره 9 می نویسد:«هر حرکتی فرع بر قوه و هر موجود بالقوهای، بالضروره وجودش امتدادی خواهد بود» اولاً چرا نویسنده ای که درصدد شرح فرمایش معصوم است از اصطلاحات فلسفی و مبانی فکری فیلسوفان (همچون حرکت و قوه) استفاده کرده است؟ یعنی حضرت جواد هم این مبانی فلسفی را قبول دارد یا بر اساس این مبانی فلسفی، خداشناسی دینی را ارائه داده اند؟ ثانیاً ادعا شده است «هر موجود بالقوه ای وجودش امتدادی است» در حالیکه موجود بالقوه، حقیقتاً وجود ندارد و وجود بالفعل نیست تا متصف به اوصاف وجودی شود و الا نامش دیگر موجود بالقوه نبود. حال چطور است که چنین موجود بالقوهای (که بالفعل معدوم است) وجودش امتدادی است باید از مولف این متن که دکترای فلسفه دارد پرسیده شود.
10- در شماره 10 نوشته است:«تمام اوصاف حق در وحدت محققاند در مقابل، تمامی اوصاف ماسوا در کثرت و تجزی» یعنی الان وصف وحدت و تشخصِ مخلوقات هم در کثرتشان محقق است؟ چطور می شود وصف تشخص، در کثرت محقق باشد؟ یعنی تشخص موجودات هم متکثر است؟ یعنی یک سیب، واقعاً چند سیب است و یک پیامبر، واقعاً چند پیامبر است؟ یعنی حضرت مهدی واقعاً چند حضرت مهدی است؟ انسان عاقل به چنین سخنی تفوه میکند؟
در ادامه نوشته است:«در حق متعال هیچ نحوه تغایر و امتیاز نیست» تغایر با چه چیزی؟ اگر با مخلوقات مراد است پس آن انفصال حقیقی که در شماره 4 مدعی بودید تغایر و امتیاز نیست؟ آیا مقابل تغایر، عینیت نیست؟ اگر تغایر را نفی میکنید رابطه خالق و مخلوق عینیت است؟ می شود دو شیء، نه مغایر هم باشند نه عین یکدیگر؟ مولف که تغایر و عینیت و سنخیت میان خالق و مخلوق را نفی میکند پس چه رابطه ای میان خدا و مخلوقاتش قائل است؟
👇👇
11- در شماره 12 نوشته:«مناط مخلوقیت، تجزی و زیاده و نقصان پذیری است» در حالیکه این تفسیر خلاف فرمایش حضرت جواد و تحریف سخن ایشان است زیرا ایشان فرمودند یا تجزی یا زیاده و نقصان [بصورت منفصله مانعة الخلو] و نه «تجزی و زیاده و نقصان» [بصورت اجتماع]
12- در شماره 14 نوشتند:«تشکیک در وجود باطل است، چون هر وجودی به نحو لا یقفی قابل ازدیاد است» اولاً چه ارتباطی میان مقدمه و تعلیل مذکور است؟ اینکه هر وجودی قابل ازدیاد است چگونه دلالت بر بطلان تشکیک دارد؟ برهانی بر این ملازمه بیان نشده است. ثانیاً اگر مولف ملتفت قضیه کلیهای باشد که نوشته است لازمهاش این است که وجود خدا هم مشمول این قاعده باشد و وجود خداوند هم قابل ازدیاد باشد و طبق اصلی که امام فرموده و مولف هم قبول کرده چیزی که قابل قلت و کثرت باشد مخلوق است. نتیجه اینکه خدای مولف هم مخلوقی بیش نیست چون قابل ازدیاد است.
13- در انتها به بینونت وجودی خالق و مخلوق اشاره کرده است ولی توضیح نداده مقصود از بینونت وجودی چیست و چه ارتباطی با بینونت عزلی(که در روایات نفی شده است) دارد. اگر وجود خالق و مخلوق متباین به تمام ذات هستند چگونه از دو حقیقت متباین به تمام ذات، یک مفهوم واحد مشترک انتزاع شده است؟ مولف هیچیک از این مطالب را توضیح نداده است.
🖊نتیجه این توضیحات مختصر (که مجال تطویل نبود) این است که مطالب مولف بسیار مبهم، گنگ، فاقد برهان، فاقد تبیین عقلی است که به صرف طرح ادعا بسنده کرده و نه ملازمه میان مقدمه و تالی اثبات شده است و نه مبادی تصوری بحث را تنقیح و ایضاح کرده است و با اینهمه اجمال و ابهام و بی دلیلی، مدعی است این روایت، تمام مبانی فلسفی (!) را هم باطل کرده است و روشن ترین(!) مبانی توحیدی را هم بیان کرده است...
برای ایشان آرزوی توفیق داریم
🔸
✅ کانال «تابش آگاهی؛ تأملات عقلانی پیرامون دین»
🌐 https://t.me/tabeshe_agahi/1427
🔸 بحارالانوار ج٩١ ص٣۶٠.
👆این متن خاص، بخشی از حرز مشهور امام جواد (علیه السلام) است.
🔻همانطور که ملاحظه میکنید بخشی از حرز بصورت حروف و اعداد خاص دستنویس در کتاب بحار الانوار ذکر شده :
- بعد از عبارت «أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ کُلِّهَا وَ صِفَاتِهَا وَ صُورَتِهَا وَ هِیَ» ...
-و قبل از عبارت «... سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ الْعَرْشَ وَ الْکُرْسِیَّ»
🔻جالبه که این خطوط احراز فقط در نسخه pdf اسکن شده کتاب قابل مشاهده هست، و همانطور که میبینید در نسخه دیجیتالی اصلا نیست.
(در نسخ دیجیتالی ویندوزی و اندرویدی از نرمافزارهای نور - جامع الأحادیث و نورلیب و...- و نرمافزار بازار کتاب قائمیه نبود.)
⚠️ و این یک نقص عجیب و مهم در حفظ و ذخیره و نقل متون حدیثی هست که باید توسط محققین مورد توجه قرار گیرد!
🔸
@Salehi786
در جواب اعضایی که پرسیدند:
🔸 بنده خودم حرز امام جواد (علیه السلام) را بصورت اینترنتی از گالری حافظ مشهد خریدم
و الحمدلله کارشان هم تمیز و خوبه، با انجام آداب و رعایت شرایط.
🌐 https://javaherhafez.com/herzemamjavad/herzherzemam
🔸
🔸 برخی از کاربران هم گفتهاند که از کانال معتبر زیر👇تهیه کردهاند و راضیاند👇
🌐 Eitaa.com/HerzeEmamJavad ایتا
🌐 t.me/HerzeEmamJavad تلگرام
هدایت شده از 🇮🇹 گالری حافظ 🇮🇷
🛑 نکته مهم
بارها مشتریان درخواست میکنند سفارشات مبتنی به حرز امام جواد علیه السلام را با سرعت بیشتری آماده و ارسال کنیم
اما همانطور که در تصویر میبینید کتابت حرز امام جواد و دیگر حرز های رسیده از اهل بیت آداب و شرایط خاصی دارند که تماما باید با دقت انجام شود
🛑 لذا ترجیح میدهیم با صرف زمان طولانی تر و با تامل سفارشات شما عزیزان را تقدیم کنیم اما به هر قیمتی و با وعده ارسال فوری و ... خود را مدیون شما و این حرز عظیم نکنیم و به اعتقادات هموطنان عزیزی که با هزاران امید و چشم انتظاری سفارش میدهند آسیب نزنیم 🌹❤️
خادمین شما در گالری حافظ❤️
@javaherhafez
هدایت شده از 🇮🇹 گالری حافظ 🇮🇷
نکات حائز اهمیت
✅ کتابت حِرز باید دقیق باشد و درصورت عدم رعایت آداب کتابت خواص آن کمتر خواهد شد (کیفیت کتابت گالری حافظ را حتما مقایسه فرمایید 🌺🙏)
✅ پوست آهو استفاده شده با سند و مو آن بالای حرز بوده و نژاد آهو از خانواده گوسفندسانان (اورال، میش، کِل) میباشد که بصورت قانونی شکار میشود
✅ در شرایط فعلی که این حیوانات در معرض انقراض هستند خواهش ما این است که بجای پوست آهو پوست بز را انتخاب کنید تا بقول عزیزی:
اجازه دهیم در شهر ضامن آهو، آهو ها امنیت داشته باشند 🙏
حتما خاصیت معنوی آن با عنایت حضرت علی ابن موسی الرضا با این نگاه بیشتر هم خواهد بود
جامع الأحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/107289
شناسه حدیث : ۱۰۷۲۸۹
نشانی : الکافي ج ۲، ص ۵۶۱
https://hadith.inoor.ir/hadith/336806
شناسه حدیث : ۳۳۶۸۰۶
نشانی : عدة الداعي و نجاح الساعي، ابن فهد حلی، ج ۱، ص ۲۷۴
إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْرَائِيلَ عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
خَرَجَ بِجَارِيَةٍ لَنَا خَنَازِيرُ فِي عُنُقِهَا فَأَتَانِي آتٍ فَقَالَ لِي يَا عَلِيُّ قُلْ لَهَا فَلْتَقُلْ:
يَا رَئوفُ يَا رَحِيمُ يَا رَبِّ يَا سَيِّدِي،
تُكَرِّرُهُ،
قَالَ فَقَالَتْهُ فَأَذْهَبَ اَللَّهُ عَنْهَا.
🔸
- ابراهيم بن اسرائيل، از حضرت رضا -عليه السّلام- نقل كرده است كه حضرت فرمود:
«در گردن دخترکی از كنيزان ما غدّههايى پديدار شد، ندايى غيبى به سوى من آمد و گفت:
اى على!
به آن دخترک بگو كه به تکرار بگويد:
يَا رَئوفُ! يَا رَحِيمُ! يَا رَبِّ! يَا سَيِّدِي!
كنيز اين را گفت و خداوند سبحان نيز آن مرض را از او دفع كرد.».
#حدیث
🔸
@Salehi786
@Salehy