eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
966 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
صفحه ۷۲ قرآن کریم
⬛️ ۱۵۴ (۲) ▪️به نام خدای امیدواران سلام خداوند مهربان در قرآن میزان فرمود: وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ همین که حضرت موسی رو به جانب شهر مدین آورد، با خود گفت: امید است که خدایم مرا به راه راست هدایت فرماید. سوره قصص آیه ۲۲ امام حسین علیه السلام همین که از مدینه خارج شدند و بعد از ۵ روز به مکه رسید این آیه شریفه را تلاوت فرمودند. «مَدْيَنَ» شهرى در جنوب شام و شمال حجاز، و نزديك تبوك است كه در آن زمان از قلمرو حكومت فرعون، بيرون بوده است. این آیه شریفه به نکات ارزشمند زیر اشاره دارد: ۱. تحرّك، هجرت و بكارگيرى تاكتيك‌هاى متفاوت، از لوازم يك انقلاب است. ۲. اوّل حركت كنيم، سپس دعا كنيم و اميدوار باشيم. (امیدواری خود بخش مهمی از مسئله زندگی است) ۳. اميدوارى، در همه‌ى حالات پسنديده است. (خداوند بعد از کفر هیچ گناهی را بالاتر از ناامیدی از درگاهش نمی داند) ۴. فراز و نشيب‌ها، يك سنّت الهى در راه تربيت انسان‌هاست. ۵. كار خود را با استمداد از پروردگار آغاز كنيم. (موسی گفت امیدوارم خدا راه درست را به من نشان دهد و با اینکه مسیر مدین را بلد نبود بخاطر انجام وظیفه هدایت در مسیر قرار گرفت) ۶. در محيطهاى طاغوت‌زده كه زمينه‌ى انحراف و تصميمات نابخردانه فراهم است، از خداوند، هدايت بجوييم.
🔥 تنها میان داعش 🔥 ◀️ قسمت چهارم 💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند. باور نمی‌کردم حیدر اینهمه بی‌رحم شده باشد که بخواهد در جمع آبرویم را ببرد. اگر لحظه‌ای سرش را می‌چرخاند، می‌دید چطور با نگاه مظلومم التماسش می‌کنم تا حرفی نزند و او بی‌خبر از دل بی‌تابم، حرفش را زد:«عدنان با بعثی‌های تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.» ❌ 💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثی‌ها⁉️ به ذهنم هم نمی‌رسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد. بی‌اختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمی‌زدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم. 💠 نمی‌فهمیدم چرا این حرف‌ها را می‌زند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم. وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگی‌ها به کسی بچسبد، یعنی می‌خواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من می‌شناختم اهل تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بی‌غیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!» 💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثی‌ها شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود. عباس مدام از حیدر سوال می‌کرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسش‌های عباس را با بی‌تمرکزی می‌داد. 💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره شهادت پدرم بی‌تابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوال‌پیچش می‌کرد و احساس می‌کردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم. به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دست‌هایی که هنوز می‌لرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم می‌خواست هرچه‌زودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمی‌دانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم. 💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم. احساس می‌کردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید. 💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونه‌های من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را به‌خوبی حس می‌کردم. زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بی‌نهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه می‌درخشید و همچنان سر به زیر می‌خندید. 💠 انگار همه تلخی‌های این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت می‌خندید. چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم. 💠 زن‌عمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند. حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لب‌هایش که با چشمانش می‌خندید. واقعاً نمی‌فهمیدم چه‌خبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه می‌خوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمی‌کنه. میگه الان وقتش نیس.❌ اما حالا من این شربت رو به فال نیک می‌گیرم و این روزهای خوب ماه رجب و تولد امیرالمؤمنین علیه‌السلام رو از دست نمیدم!» 💠 حرف‌های عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاه‌مان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم. هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خنده‌های امشبش را یک‌جا فهمیدم که دلم لرزید. 💠 دیگر صحبت‌های عمو و شیرین‌زبانی‌های زن‌عمو را در هاله‌ای از هیجان می‌شنیدم که تصویر نگاه عاشقانه حیدر لحظه‌ای از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت. حالا می‌فهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانه‌ای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت. خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 لحظات تکان‌دهنده رو در رو شدن دختران شهید اسکندری با سر بریده پدر 😭 داعش از خانواده آن‌ها مبلغ زیادی پول برای تبادل با پیکر شهید خواسته بود که با مخالفت آن‌ها مواجه شد یادمون نره که هر چه داریم از شهدا و خانواده شهدا داریم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
(۵۰) مقاله بیستم درآمدی بر NSSM200 قسمت دوم 🔹 روش‌های به‌کارگرفته‌شده در این سند بی‌نظیر است. این روش‌ها بسیار هوشمندانه و دقیق طراحی شد و به اجرا رسید، لذا پس از طی حدود نیم قرن اثرات اجرایی خط به خط این سند را در کشورهای هدف مشاهده می‌کنیم. 🔹 در کاهش جمعیت هر کشور باید حتماً نوعی «استحاله‌ی فرهنگی» برای ایجاد «خواست درونی» برای کاهش باروری و زاد و ولد اتفاق می‌افتاد، چرا که برخورد سخت و حتی نیمه‌سخت با مسئله، نتیجه‌ی عکس در پی داشت، و حتی شائبه‌ی این‌که آمریکا برای اهداف امپریالیستی به‌دنبال اجرای این برنامه‌ است، موجب می‌شد ملّت‌ها از اجرای این سند سر باز زنند. 🔹 همچنین خطری وجود دارد که رهبران کشورهای کمتر توسعه‌یافته، فشارهای کشورهای پیشرفته برای تنظیم خانواده را به‌عنوان نوعی امپریالیسم اقتصادی، یا رادیکال تصور کنند که می‌تواند عکس‌العمل جدّی در پی داشته باشد. [۴] 🔹 برای نیل به این هدف راهبردی، تغییر افکار و رویکردها ضروری بود؛ از کمبود احتمالی غذای در دسترس بشر، تا احتمال بروز جنگ‌ها، شورش‌ها و ناامنی‌های اجتماعیِ ناشی از فشار و تراکم جمعیتی، به‌عنوان دلایل اصلی ضرورت کاهش جمعیت برشمرده شد. 🔹 برخی تحلیل‌گران معتقدند در سال‌های پس از ۱۹۸۵ کاهش سریع باروری ضروری است تا رژیم غذایی کافی و مناسب در اختیار کل جهان قرار گیرد. [۵] 🔹 و دربارة تأثیر نرخ رشد جمعیت بر شورش‌ها و جنگ‌ها تصریح می‌کند: تعدیل نرخ رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعه‌یافته در نیازهای غذایی تا ۱۹۸۵ تغییراتی ایجاد می‌کند، این تغییرات تا ۲۰۰۰ اساسی خواهند بود و در اوایل قرن آینده بسیار گسترده می‌شود… آن‌ها احتمال قحطی‌های دوره‌ای از این منطقه به آن منطقه را کاهش می‌دهند که به‌تبع آن شورش‌ها بر سر غذا و همچنین بی‌ثباتی‌های اجتماعی و سیاسی در این مناطق کاهش می‌یابد، امکان پیشرفت بلندمدت و یکپارچگی صلح‌آمیز هم افزایش می‌یابد. [۶] 🔹 گذشته از تشریحِ ضرورت‌های کاهش نرخ رشد جمعیت کشورهای هدف (که خود عامل مهمی در اقناع ذی‌نفعان به‌شمار می‌رفت) محرّک‌های فرهنگی و اجتماعیِ مهمی طراحی و اجرا شد. 🔹این سند برنامه‌های اساسی پیشنهادی را «برای سطح عامه» به‌شرح ذیل برمی‌شمرد: * فراهم کردن دست‌کم سطح تحصیلات به‌ویژه برای زنان * کاهش مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان * گسترش فرصت‌های شغلی درآمدزا به‌ویژه برای زنان * ایجاد جایگزین‌هایی برای «امنیت اجتماعیِ» فراهم‌شده توسط فرزندان برای والدین سالمند * دنبال‌کردن راهبردهایی که درآمد را به‌سمت فقرا تغییر می‌دهند و هدایت می‌کنند به‌ویژه توسعه روستایی با تمرکز بر فقر روستایی * تمرکز بر تحصیلات و آموزش نسل بعدی کودکان درباره‌ی ضرورت اندازه‌ی کوچکتر خانواده‌ها [۷] 🔹 گذشته از سطح عامه، این سند وظیفه‌ی هریک از مسئولان و نهادهای آمریکایی، دولت‌های و رهبران جوامع هدف، سازمان‌های مردم‌نهاد مرتبط و همچنین سازمان‌های بین‌المللی را کاملاً روشن کرده است. این سند در ادامه به‌کارگیری نخبگان جوامع هدف را «یک عنصر مبنایی و زیربنایی» می‌داند و تصریح می‌کند: 🔹 یک عنصر زیربنایی در راهبرد کلی برخورد با مشکل جمعیت، به‌دست آوردن حمایت و تعهد رهبران کلیدی در کشورهای در حال توسعه است. این شرایط تنها زمانی ممکن می‌شود که این رهبران بتوانند تأثیر منفیِ رشد نامحدود جمعیت و منافع کاهش نرخ تولد در کشور‌هایشان را ببینند؛ و باور کنند که می‌توان از طریق ابزارهای این سیاست عمومی از پسِ مشکلات ناشی از جمعیت برآمد. 🔹 چون بیشتر مقامات بالا به‌مدت نسبتاً کوتاهی دارای آن مقام هستند، باید منافع زودهنگام را ببینند یا ارزش یک سیاست‌گذاری طولانی‌تر را درک کنند. در هر مورد خاص، رهبران، با توجه به ارزش‌ها و منابع و اولویت‌های موجود در کشور خودشان، جداگانه باید با مشکلات جمعیتی مواجه شوند. بنابراین حیاتی است که رهبران مهم‌ترین کشورهای کمتر توسعه‌یافته، خودشان رهبری برنامه‌ی تنظیم خانواده و ثبات جمعیت را به‌عهده بگیرند. [۸] ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2373 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
مستند صوتی شنود - 12.mp3
16.69M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۲ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) هرشب در "سالن مطالعه محله زینبیه" 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه دوازدهم: 🔻 استرسی که کارمند شرکت تحمل کرد، را درک می کردم 🔻 عاقبت مسئولی که به فکر نیروهایش نبود. 🔻 زبان ترکی را متوجه شدم 🔻 تک تک گناهان زیر دست را برای مسئول می نوشتند 🔻 گناه مسئول، مثل آتشی بود که منتشر شد. 🔻 مسئولین در دوران امام زمان علیه السلام 🔻 خدا هرکس را دوست دارد بار شیعیانش را به دوش او می گذارد. 🔻 معنای تهی بودن را فهمیدم 🔻 برای خدا چه کنیم؟ 🔻 مثالی جالب برای هیچ بودن انسان 🔻 به چه چیزی افتخار می کنی؟ 🔻 چگونه تمام زندگی ما، تقرب به خدا باشد؟ 🔻 تا به حال به یتیم مثل بچه خودت رسیدگی کردی؟ 🔻 شبهه ستارالعیوبی خداوند و افشای سر 🔻 چه موقع گناه لذت بخش می شود؟ 🔻 آثار ظاهری و باطنی گناه -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
دهه اول محرم در "سالن مطالعه" @salonemotalee
صفحه ۷۳ قرآن کریم
⬛️ ۱۵۵ (۳) ▪️ به نام خدای هدایتگر بشر سلام خداوند رحمن در قرآن فرقان خطاب به پیامبر اکرم (ص) فرمود: وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ ۖ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم. (هر کسی پاداش و کیفر عمل خویش را خواهد دید) سوره یونس آیه ۴۱ در آستانه عید قربان که امام حسین‌علیه السلام از مکه به سوی کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بست، درگیری با تازیانه رخ داد، به امام حسین گفت: می‌ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنی حضرت در پاسخش آیه شریفه فوق را تلاوت فرمودند. با توجه به این آیه شریفه می توان به نکات زیر دست یافت ۱. مردم را نمى‌توان به ايمان آوردن مجبور كرد. وظيفه‌ى پيامبران ارشاد و هدايت است، نه اجبار. ۲. رهبر بايد خود را براى تكذيب گروهى از مردم آماده كند. ۳. در مقابل تكذيب كنندگان احساس شكست نكنيم، چون پاداش هدايت و ارشاد را مى‌بريم و مخالفان نيز به كيفر تكذيب و لجاجت خود مى‌رسند ولى برنده‌ى اين معامله ما هستيم. ۴. پيامبر در برابر تكذيب‌كنندگان موضع‌گيرى قاطعى داشت. ۵. سود وزيان هركس تنها به خود او بر مى‌گردد. ۶. اسلام دين استدلال و اخلاق است، نه سازش با كفّار. اگر حقّ را پذيرا نشدند، بيزارى خود را از رفتار و قايد آنان اعلام كنيم. ۷. رضاى به كار ديگران، انسان را شريك در پاداش يا كيفر مى‌كند. (دليل آنكه مزد هر كس مخصوص خود اوست، اين است كه من و شما هيچ يك به كار ديگرى راضى نيستيم) -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
ywnowd1361659314389360.pdf
8.48M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز دوشنبه ۱۰ مرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقلید صدای آهنگران توسط افسر عراقی 😭تجدید خاطره برای بچه رزمنده‌های دفاع مقدس
🔥 تنها میان داعش🔥 ◀️ قسمت پنجم 💠 در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتی‌تر از همیشه همچنان سرش پایین است... انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت می‌کشید و دستان مردانه‌اش به نرمی می‌لرزید. موهای مشکی و کوتاهش هنوز از خیسی شربت می‌درخشید و پیراهن خیس و سپیدش به شانه‌اش چسبیده بود که بی‌اختیار خنده‌ام گرفت. 💠 خنده‌ام را هرچند زیرلب بود، اما شنید که سرش را بلند کرد و با مهربانی به رویم لبخند زد. دیگر از راز دلش خبر داشتم که تا نگاهم کرد از خجالت سر به زیر انداختم. تا لحظاتی پیش او برایم همان برادر بزرگتر بود و حالا می‌دیدم در برابر خواهر کوچکترش دست و پایش را گم کرده و عاشق شده است. اصلاً نمی‌دانستم این تحول عاشقانه را چگونه تعبیر کنم که با لحن گرم و گیرایش صدایم زد :«دخترعمو!» 💠 سرم را بالا آوردم و در برابر چشمان گرم و نگاه گیراترش، زبانم بند آمد و او بی هیچ مقدمه‌ای آغاز کرد :«چند روز بود بابا سراغ اون نامرد رو می‌گرفت و من نمی‌خواستم چیزی بگم. می‌دونستم اگه حرفی بزنم تو خجالت می‌کشی.» از اینکه احساسم را می‌فهمید، لبخندی بر لبم نشست و او به آرامی ادامه داد :«قبلاً از یکی از دوستام شنیده بودم عدنان خیلی به تکریت رفت و آمد داره. این چند روز بیشتر حساس شدم و آمارش رو گرفتم تا امروز فهمیدم چند ماهه با یه گروه بعثی تو تکریت ارتباط داره. بهانه خوبی شد تا پیش بابا عذرش رو بخوام.» 💠 مستقیم نگاهش می‌کردم که بعثی بودن عدنان برایم باورکردنی نبود و او صادقانه گواهی داد :«من دروغ نمیگم دخترعمو! حتی اگه اون‌روز اون بی‌غیرتی رو ازش ندیده بودم، بازم همین بعثی بودنش برام حجت بود که دیگه باهاش کار نکنیم!» پس آن پست‌فطرتی که چند روز پیش راهم را بست و بی‌شرمانه به حیایم تعرض کرد، از قماش قاتلان پدر و مادرم بود! غبار غم بر قلبم نشست و نگاهم غمگین به زیر افتاد که صدای آرامش‌بخش حیدر دوباره در گوشم نشست : «دخترعمو! من اون‌روز حرفت رو باور کردم، من به تو شک نکردم. فقط غیرتم قبول نمی‌کرد حتی یه لحظه جلو چشم اون نامرد باشی، واسه همین سرت داد زدم.» 💠 کلمات آخرش به‌قدری خوش‌آهنگ بود که دلم نیامد نگاهش را از دست بدهم؛ سرم را بالا آوردم و دیدم با عمق نگاهش از چشمانم عذر تقصیر می‌خواهد. سپس نگاه مردانه‌اش پیش چشمانم شکست و با لحنی نرم و مهربان نجوا کرد :«منو ببخش دخترعمو❗از اینکه دیر رسیده بودم و تو اونقدر ترسیده بودی، انقدر عصبانی شدم که نفهمیدم دارم چیکار می‌کنم! وقتی گریه‌ات گرفت، تازه فهمیدم چه غلطی کردم! دیگه از اون‌روز روم نمی‌شد تو چشمات نگاه کنم، خیلی سخته دل کسی رو بشکنی که از همه دنیا برات عزیزتره!» 💠 احساس کردم جمله آخر از دهان دلش پرید که بلافاصله ساکت شد و شاید از فوران ناگهانی احساسش خجالت کشید! میان دریایی از احساس شفاف و شیرینش شناور شده و همچنان نگاهم به ساحل محبت برادرانه‌اش بود؛ به این سادگی نمی‌شد نگاه خواهرانه‌ام را در همه این سال‌ها تغییر دهم که خودش فهمید و دست دلم را گرفت :«ببین دخترعمو! ما از بچگی با هم بزرگ شدیم، همیشه مثل خواهر و برادر بودیم. من همیشه دلم می‌خواست از تو و عباس حمایت کنم، 💪🏻حتی بیشتر از خواهرای خودم، چون شما امانت عمو بودید!👌🏻 اما تازگی‌ها هر وقت می‌دیدمت دلم می‌خواست با همه وجودم ازت حمایت کنم، می‌خواستم تا آخر عمرم مراقبت باشم!🌹 نمی‌فهمیدم چِم شده تا اونروز که دیدم اون نانجیب اونجوری گیرت انداخته، تازه فهمیدم چقدر برام عزیزی و نمی‌تونم تحمل کنم کس دیگه‌ای...» 🥀 💠 و حرارت احساسش به‌قدری بالا رفته بود که دیگر نتوانست ادامه دهد و حرف را به جایی جز هوای عاشقی برد :«همون شب حرف دلم رو به بابا زدم، اونقدر استقبال کرد که می‌خواست بهت بگه. اما من می‌دونستم چی‌کار کردم و تو چقدر ازم ناراحتی که گفتم فعلاً حرفی نزنن تا یجوری از دلت در بیارم!» سپس از یادآوری لحظه ریختن شربت روی سرش خنده‌اش گرفت و زیر لب ادامه داد :«اما امشب که شربت ریخت، بابا شروع کرد!» وچشمانش طوری درخشید که خودش فهمید و سرش را پایین انداخت. 💠 دوباره دستی به موهایش کشید، سرانگشتش را که شربتی شده بود چشید و زیر لب زمزمه کرد :«چقدر این شربت امشب خوشمزه شده!» سپس زیر چشمی نگاهم کرد و با خنده‌ای که لب‌هایش را ربوده بود، پرسید :«دخترعمو! تو درست کردی که انقدر خوشمزه‌اس؟» 💠 من هم خنده‌ام گرفته بود و او منتظر جوابم نشد که خودش با شیطنت پاسخ داد :«فکر کنم چون از دست تو ریخته، این مزه‌ای شده!» ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
💠زندگی به سبک امام حسین علیه‌السلام: ◀️ آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان: ♦️امام حسین علیه‌السلام بااینکه در کربلا به‌شدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی، فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد می‌گذارند. 🔅بااینکه بر فرزندان خود، حق بزرگ دارد؛ اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمی‌کند. 🔅آن حضرت هنگامی‌که «عبدالله» فرزند «مسلم» نزد ایشان آمد و اجازه میدان طلبید فرمود: شما در بیعت با من آزاد هستی، شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو. عبدالله عرض کرد: به خدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۵۱) مقاله بیستم درآمدی بر NSSM200 قسمت سوم 🔹 این سند همچنین می‌افزاید: امروزه در بسیاری از کشورها تصمیم‌گیران نگرانِ به‌وجود آوردن برنامه‌های جمعیتی هستند؛ البته نه به این خاطر که توجهی به رشد سریع جمعیت ندارند، بلکه چون از موفقیت این برنامه‌ها اطمینان ندارند؛ ولی باید فعالانه کار کنیم و به چنین رهبرانی نشان دهیم که برنامه‌های ملی تنظیم جمعیت و خانواده در بسیاری از کشورهای فقیر پیشرفت داشته‌اند. ایالات متحده می‌تواند رهبران بسیاری از کشورها را قانع کند که سرمایه‌گذاری در برنامه‌های ملّی تنظیم خانواده منافع قابل توجهی دارد. [۹] 🔹 برخی از این موارد در نگاه اول عجیب، و بی‌ربط به مسأله جمعیت به‌نظر می‌رسد، اما هر یک از موارد فوق به‌صورت دقیق، در سرفصل جداگانه‌ای بررسی و تبیین شده است، برای مثال ممکن است نقش توصیه‌ی «اقدامات بهداشتی برای کاهش مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان» با هدف کنترل جمعیت عجیب به‌نظر برسد. کیسینجر در این زمینه می‌نویسد: "نرخ بالای مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان – که در بسیاری از کشورهای درحال‌توسعه دیده می‌شود – باعث می‌شود والدین درباره‌ی میزان زنده‌ماندن فرزندانشان نگران باشند؛ به این ترتیب والدین احتمال از دست دادن فرزندان را با داشتن فرزندان بیشتر جبران می‌کنند. [۱۰] 🔹 یا درباره‌ی نقش «توانمندسازی روستاییان» در راهبرد کاهش جمعیت تصریح می‌کند: درواقع یک راهبرد توسعه‌ای که بر روستاییان فقیر تأکید کند، افزایش درآمد را برای خانواده‌هایی که بالاترین سطح باروری را دارند، به‌ارمغان می‌آورد. هیچ کشور کمتر توسعه‌یافته‌ای نمی‌تواند به ثبات جمعیتی دست یابد، مگر این‌که فقرای روستایی‌اش در افزایش درآمد و کاهش باروری مشارکت داشته باشند. [۱۱] 🔹 حتی برای کشورهایی که به‌دلایل مختلف با ایالات متحده روابط سیاسی ضعیفی دارند، برنامه‌های روشن و مدونی تهیه شد: در سایر کشورهای دارای اولویت، کمک‌های ایالات متحده ممکن است با توجه به روابط سیاسی یا دیپلماتیک با این کشورها یا به‌خاطر کمبود علاقه‌ی شدید دولت به برنامه‌های کاهش جمعیت محدود باشد، در این موارد اگر کشورها مایل به دریافت کمک باشند، باید از کانال سایر یاریگران و سازمان‌های خصوصی و بین‌المللی این کمک‌ها تأمین شود. با وجود این، دولت ایالات متحده باید به مشکلات جمعیتی این کشورها، و برنامه‌های احتمالی‌شان برای کاهش نرخ رشد جمعیت علاقه نشان دهد، علاوه بر این، به‌ویژه در مورد کشورهای اولویت‌دار باید منتظر فرصت‌هایی برای گسترش کمک‌ها و نشان‌دادن پیامدهای رشد سریع جمعیت و فواید کاهش باروری به رهبران‌شان باشیم. [۱۲] 🔹 رویکرد کلی این سند در واقع این است که به‌صورت دقیق و جامع‌نگر تبیین کند چه ظرفیت‌هایی را می‌توان به‌کار گرفت و چه اقدامات مؤثری می‌توان انجام داد تا به «تغییر رویکرد درونی ملت‌ها» برای «کاهش باروری» منجر شود. 🔹 کیسینجر به‌خوبی می‌دانست برای تحقق یک استحاله‌ی فرهنگی جامع، زمان‌بندی دست‌کم ۳۰ساله لازم است: بسیار لازم است مردم قانع شوند که منافع فردی و ملی آن‌ها در داشتن میانگین ۳ فرزند تأمین می‌شود. با توجه به پیش‌‌زمینه‌ی فرهنگیِ بزرگسالان کشورهای کمتر توسعه‌یافته و حتی پیش‌زمینه‌ی فرهنگی جوانان آنان، احتمال کمی وجود دارد که این نتیجه محقّق شود، بنابراین بدون کاهش اقدامات روی بزرگسالان، باید بر تغییر نگرش نسل بعد بیشتر تمرکز کنیم، کسانی که الآن در مدارس ابتدایی تحصیل می‌کنند، یا حتی کوچکترند، اگر این کار را انجام دهیم، رسیدن به سطحِ باروری جایگزین، طی ۲۰ سال ممکن خواهد بود؛ و در واقع در عرض ۳۰ سال به آن خواهیم رسید. [۱۳] ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2396 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee