eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
945 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐ مجموعه ۱ 🎨 تصویر | حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اوایل دوران نوجوانی 👈 سرآغاز؛ مبارزه با زورگویی رضاخانی! 🌺 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: همه می‌دانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم. این چیزی بود که پدرم می‌خواست و مادرم به شدّت دوست می‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم... اما این‌که لباس ما را از اوّل، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود؛ به خاطر این بود که پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شکل از لحاظ لباس - و دوست نمی‌داشت همان لباسی را که رضاخان به زور می‌گوید، بپوشیم. ۱۳۷۶/۱۱/۱۴ 💻 Farsi.Khamenei.ir 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۸۹ 🖋 مقاله‌ی بیست و سوم: نقش سازمان جاسوسی یهود در متلاشی کردن لشکر امام حسن (ع) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8126 ◀️ قسمت سوم؛ 🔹حضرت (ع) می‌داند که این افراد مرد جنگ و رزم نیستند، زیرا زمانی هم که علی (ع) با آن موقعیت در میان آن‌ها بود، اهمال کردند. به هرحال حضرت (ع) سپاهی تشکیل می‌دهد. پیش‌قراولانِ حضرت به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سوی معاویه حرکت می‌کنند.(۷) 🔶🔸عبیدالله بن عباس و قیس بن سعد 🔹معاویه و نیروهای حضرت با هم به مسکن می‌رسند. مسکن، مرز عراق و شام آن روز است. عبیدالله بن عباس، پسر عموی حضرت علی (ع) است و امام حسن (ع) نوه عموی عبیدالله می‌شود. 🔹قائم‌مقام او قیس بن سعد بن عباده است. قیس، انسان شجاعی است؛ مدنی و از انصار است. عبیدالله با دوازده هزار نیرو به مسکن آمده بود. اما یک نامه هویّت او را به‌کلی عوض کرد. مضمون نامه این بود: "اگر به جانب ما بیایی، یک میلیون درهم به تو می‌دهیم؛ نصف آن نقد و نصف دیگرش در کوفه." 🔹اگر به پول رایج امروز حساب کنیم، هر درهم حدود چهار هزار تومان است. بنابراین حدود چهار میلیارد تومان گرفت و اردوگاه را ترک کرد!(۸) این مقدار پول مبلغ کمی نیست، حتی اگر ثبات دینی او را انکار کنیم، نمی‌توانیم از عرب بودن و تعصبات قبیله‌ای او چشم بپوشیم. عرب تعصب عشیره‌ای دارد و عبیدالله به دلیل بنی‌هاشمی بودنش باید مقاومت می‌کرد. علاوه بر این، معاویه قاتل پسران او بود. 🔹به نظر می رسد امام حسن (ع) از روی عمد عبیدالله را فرمانده قرار داد تا دیگران را متوجه وضعیت نیروهایش کند. در این صورت است که می‌توان درک درستی از وضعیت سپاه حضرت داشت؛ زیرا وقتی آشنایان کسی با او این‌گونه برخورد می‌کنند، نباید توقعی از غریبه‌ها داشت! 🔹نیروها هم که سپاه را بدون فرمانده دیدند، دست و دلشان لرزید. علاوه بر این‌که نامه‌هایی به آن‌ها رسید که ما رفتیم، شما هم بروید. بنابراین آنان هم از اردوگاه دل بریدند و این امری طبیعی است؛ زیرا وقتی فرمانده که نخ تسبیح لشکر است، خودش را می‌فروشد، از نیروها چیزی باقی نمی‌ماند. 🔹حالا قیس بن سعد بن عباده مانده بود و لشکری که از هرسو آماده‌ی از هم گسستن بود. میان او و عبیدالله بسیار تفاوت است، زیرا اگر قرار بود او هم مثل فرمانده‌اش دست به خودفروشی بزند؛ مبلغ کمتری هم می‌توانست او را راضی کند تا کوفه و امام حسن (ع) را دست بسته تسلیم معاویه کند. 🔹قیس تمام تلاشش را برای حفظ آرامش سپاه به کار بست. اما به نظر می‌رسد که در کار او یک خللی وجود دارد. او توجه نداشت با دست خود در حال جمع کردن نیروهایی برای معاویه است. این افراد با شنیدن خبر فرار فرمانده و با زمینه‌های ذهنی قبلی که برایشان وجود داشت، نمی‌توانستند نیروی جنگ در برابر معاویه باشند. این نکته‌ای بود که متاسفانه مورد غفلت قیس قرار گرفت. 🔶🔸سازمان جاسوسی یهود 🔹خبر فرار عبیدالله به سرعت باد در میان سپاه پیچید! تأمل در این‌که چگونه این خبر و اخبار مأیوس‌کننده‌ی دیگر در زمانی کوتاه با چنین سرعتی در همه‌جا منتشر می‌شود، لایه‌های پنهان سازمانی قدیمی را روشن می‌کند؛ سازمانی مخفی و خزنده که بسیار کم مورد توجه مطالعه و شناسایی قرار گرفته است: "سازمان امنیتی و جاسوسی معاویه" 🔹پیشینه‌ی این سازمان را باید در قوت و قدرت تاریخی یهود جست‌وجو نمود. سازمان جاسوسی یهود در صدر اسلام بسیار با دقت و ظرافت عمل می‌کرد. این مسأله که پس از شهادت پیامبر (ص) دیگر سخنی از منافقین نیست، نشانه آشکاری است که این سازمان تصمیم به پنهان کردن نیروهایش دارد. 🔹این، همان سازمانی است که معاویه را بر سر کار می‌آورد و با کمک‌هایی که می‌رساند، او را تا این مرتبه ارتقا می‌دهد. اکنون همین سازمان در اختیار معاویه است تا او را در رسیدن به اهدافش کمک کند. از ویژگی‌های شبکه مخفی این است که نیازی به نیروی انسانی فراوان ندارد. پنجاه نفر نیروی مخفی برای از بین بردن یک لشکر کافی است. 🔹معاویه در زمان عثمان، ساختار سازمانِ امنیتی – جاسوسی کوفه را ایجاد کرده بود. نیروهای او هر چند کم اما با قوت مشغول به فعالیت هستند؛ نیروهایی که در ظاهر هیچ ارتباطی با معاویه ندارند، اما در باطن دستورات او را مو به مو عمل می‌کنند. ولید بن عقبه، اشعث بن قیس و دیگرانی که در کوفه دارای جایگاه اجتماعی‌اند، از اعضای این سازمان محسوب می‌شوند. 🔗ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8220 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت نود و چهارم؛ آلبوم عکس‌هایش را ورق می‌زد. روی بعضی از عکس‌ها مکث می‌کرد و آه می‌کشید توی چشمانش حلقه‌ای از اشک نشسته بود ، می‌گفت: «پروانه! بیشتر این بچه‌ها در آزمون جهاد هشت ساله نمره قبولی گرفتن، پاک بودن، مخلص بودن و خدا انتخاب‌شون کرد. اما من تنبل بودم، موندم باید نوکری یتیمای شهدا رو بکنم تا اون دنیا شرمنده شهدا نباشم. هر روز برای دلجویی به خانواده‌ای سر می‌زد بخشی از اوقاتش را برای رفع مشکلات مجروحین و جانبازان جنگ می‌گذاشت یکی از آنان حاج‌آقا سماوات بود آخرین بار که او را به خانه آورد آب ماهیچه برایش گذاشتم. نمی‌توانست صحبت کند. فقط مظلومانه نگاه‌مان می‌کرد. حسین با یک آمبولانس حاج‌آقا را به تهران برد بعد از پیگیری و هماهنگی لازم حاج‌آقا به آلمان اعزام شد اما پس از چند روز برش گرداندند. دکترها جوابش کرده بودند چون سلول‌های حنجره‌اش بر اثر گازهای شیمیایی از کار افتاده بود. مظلوم بود مظلوم‌تر شده بود. نمی‌توانست حرف بزند نفسش به سختی بالا می‌آمد. باید گوشَت را تا نزدیک دهانش می‌بردی تا حرف‌هایش را بشنوی خیلی کم حرف می‌زد و اگر می‌زد با حسین بود بعد از بی نتیجه ماندن سفر آلمان، حسین دوباره به تکاپو افتاد به خانم حاج‌آقا سماوات گفت: «ببریمش پابوس آقا امام رضا.» حاج‌خانم قبول کرد حسین همان آمبولانس را آورد با حاج خانم چهار نفر شدند. حاج‌آقا را عقب خواباندند و رفتند. بعد از سه روز از مشهد برگشتند. حال حاج‌آقا به ظاهر تغییر نکرده بود فقط نگاه مظلومانه‌اش با تبسمی محو قاطی شده بود که بیشتر دلم را می‌سوزاند میهمان ما بودند برایش آب ماهیچه گذاشتم و نشستم پای تعریف‌های حاج‌خانم؛ "خدا خیر بده به حسین‌آقا! از برادر به حاج‌آقا نزدیک‌تره" و ادامه داد: «دم غروب بود که به حرم رسیدیم. هوا خیلی سرد بود. با اینکه حاج‌آقا رو روی ویلچر پتوپیچ کرده بودیم، ولی می‌لرزید. بدتر از همه، خدام بعد از نماز مغرب در حرم رو بستن و اجازه ورود به کسی نمی‌دادن. مردم رفتن و صحن خلوت شد. حسین‌آقا با خدام صحبت کرد و حتی خواهش کرد که بذارید این مریض رو تا آستانه حرم ببریم و زود برگردیم. نمی‌پذیرفتن. می‌گفتن که برامون مسولیت داره حسین‌آقا که همه درها رو بسته دید، با التماس گفت اصلاً خودتون تنهایی ببرینش کنار ضریح انگار یکی از خدام حال وروز ما رو بیشتر از بقیه درک کرده بود؛ به حسین‌آقا گفت: فقط شما و این مریض و خانمش برید تو و خیلی زود برگردید ما قبول کردیم و رفتیم داخل حرم که انگارقُرق ما بود حرمی نورانی که پر بود از سکوت حسین‌آقا، حاج‌آقا رو برد کنار ضریح و دعا کرد نگاهشون کردم حسین‌آقا غبار از لابه‌لای شیشه‌های ضریح با کف دستش می‌گرفت و به صورت حاج‌آقای ما می‌مالید. دیدن این صحنه اشکم رو درآورد. وقتی برگشتیم همون خادم که اجازه زیارت داده بود برای حسین‌آقا قصهٔ زندگی خودش رو تعریف کرد. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🍃هر پدری آرزوی دامادی پسرش را دارد؛ من هم مستثنی نبودم، از این آرزو بهش گفتم: "بابا جون! چرا ازدواج نمی‌کنی؟! خب تو هم مثل بقیه ازدواج کن، دیر می‌شه‌ها ..." گفت: چشم، ان‌شاءالله هر وقت جنگ تموم شد و برگشتیم، ازدواج می‌کنم. ول کنش نبودم؛ هر بار می‌آمد، موضوع ازدواج را پیش می‌کشیدم و می‌گفتم: "دلم می‌خواد تا زنده‌ام دامادیت رو ببینم." امّا یک کلام بیشتر جواب نمی‌داد: "حالا زوده" پیش خودم فکر می‌کردم ... شاید مشکل انتخاب دارد به شوخی گفتم: "اگه توی انتخاب دختر مشکل داری، به دخترایی که از مدرسه بیرون میان نگاه کن. هر کدوم رو پسندیدی بگو برات بریم خاستگاری!" با شنیدن این حرف، عرق سرد روی پیشانی‌اش نشست. سرش را پایین انداخت و گفت: 🚫چشمی که بخواد به دختر مردم نگاه کنه با انگشت بیرون میارم و زیر پا لهش می‌کنم. ✨فرمانده‌گردان‌امام‌سجاد 🕊 ؛ عملیات‌کربلای۵ 🌷یادش با ذکر 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبرانقلاب: ۲۲ بهمن امسال باید مظهر حضور و عزت مردم و مظهر اتحاد ملی باشد 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | فریب بزرگ هواپیمای آمریکایی در جنگ جهانی دوم! ‼️ بودجه را به فقرا بدهید! ⁉️ به جای الگوبرداری از نیروی نظامی قدرتمند دنبال کنار گذاشتن آن هستیم! ♨️ حاج قاسم های سلیمانی را وارد کنید! 🔴 اصل فریب بازماندگی! _____ 🔹 برشی از سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | پاسخ دندان‌شکنِ شاهِ پهلوی به سیلی در فرودگاه جده!!! ‼️ بریدن سر یک زائر ایرانی در مکه! ⁉️ واقعه تاریخی سیلی زدن علیرضا پهلوی به گوش کنسولگری عربستان! ⁉️ پشت پرده سیلی در فرودگاه جده! 💢 پاسخ شاهنشاه به گستاخی شرطه‌ی عربی! _____________________________ 🔹برشی از سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
💠توسعه اروپا با غارت آسیا این‌قسمت 🇵🇹🔰 قتل‌عام در کشتی حجاج هندی ❗️«واسکودوگاما» افسر نیروی دریایی دربار ، که امروزه از او به عنوان کاشف و جهانگرد و قهرمان ملی پرتغالی‌ها یاد می‌کنند، اولین فردی است که توانست آفریقا را دور زده و از راه دریا وارد شود. ❗️وی دنبال این بود تا هندی‌ها را به نحوی مرعوب کند، لذا یک کشتی بزرگ حامل هندی را غارت کرد و همه ۴۰۰ نفر سرنشین آن را همراه با کشتی سوزاند و کشتی را غرق نمود! ‼️ همراهان مشاهدات خود را از این قضیه چنین نوشته‌اند: حجاج التماس می‌کردند که اجازه بدهید برگردیم به ساحل، ما ثروتی که داریم را در اختیار شما می‌گذاریم، لااقل بگذارید کودکان به ساحل برگردند، اما توجهی به این التماس‌ها نشد. ‼️ غرق شدن کامل کشتی چند روز طول کشید و در تمام این روزها واسکودوگاما تماشا می­‌کرد و اگر کسی می‌خواست فرار کند همانجا او را می‌کشتند! 📚 کتاب: تاریخ علم مردم 👤 اثر: کلیفورد کانر | مترجم حسن افشار. 🌐 https://www.jstor.org/stable/10.1163/j.ctt1w8h34p.7?seq=1 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هر جمعه با یک؛ این هفته؛ نام فیلم: سریال شیرینی‌خور(انگلیسی: Sweet Tooth) ◀️ قسمت هشتم؛ 🔹در سریال «دیدن»، روزهایی را می‌بینیم که جهان به‌علت حادثه‌ای از هم پاشیده و ویروسی انسان‌ها را دچار نابینایی کرده است. انسان‌های باقی‌مانده به‌صورت قبایلی زندگی می‌کنند و دشمنان بدذات، شرور و ظالمی دارند که داری گرایشات مذهبی و دینی و به‌شدت سنّتی و ضدمدرن‌اند و البته ستایشگر تاریکی. 🔹این خبر که فرزندانی به‌دنیا آمده‌اند و بینایی دارند، باعث می‌شود که مأمورین حکومتی به‌دنبال یافتن بچه‌های بینا راهی شوند تا آنان را پیدا کنند. تصویری که از آنان به عنوان حاکمان و قدرت‌مندان روزهای پایانی دنیا معرفی می‌شود، بسیار به مأمورین ارتش سیاه در مجموعه فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» نزدیک است. در آن‌جا نیز لردهای تاریکی سایه‌ی ترسناک خود را بر سراسر سرزمین‌ها انداختند و یاران حلقه که در واقع ناجیان زمین بودند نیز در حرکت برای نابودی حلقه‌ی شرور. 🔹در فیلم‌ها و سریال‌های از این قبیل، این خصوصیات وجوه مشترک میان حاکمیان شرور آخرالزمان است که چیزی جز ارعاب و زور بر سر مردم دنیا ندارند و از قضا عموماً گرایشات مذهبی و دینی دارند. 🔹در سریال «دیدن» ارتش «ملکه کین» با هیمنه‌ای سوار بر اسب، ریش‌های بلند، علائم و نشانه‌های مذهبی و فرقه‌ای، چاقو و شمشیر، بی‌رحم و ارعاب‌آفرین گسیل می‌شوند. به این ترتیب، تفکر هراس از پایان جهان با حاکمیت قدرت‌های واپس‌گرای مذهبی- دینی به‌صورت روشن و جدی در هالیوود دنبال می‌شود. 🔶🔸داعشیان آخرالزمانی در "شیرینی‌خور" اما نسخه‌ی جدید داعش در هالیوود به‌تازگی با زیرکی و به‌صورت پلکانی رونمایی شده است. سریال «شیرینی‌خور» یا «دندان شیرین» [۲۵] ماجرایی متفاوت در ژانر آخرالزمان دارد. 🔹در سال‌های اخیر سبکی به فضای آخرالزمانی اضافه شده است که در آن ویروسی مرموز و کشنده مردم دنیا را به خود مبتلا می‌کند. ویروس‌هایی که انسان‌ها را می‌کُشند، نابینا می‌کنند، حس چشایی آنان را از آنان می‌گیرند، زامبی یا دیوانه می‌کند و یا هرگونه انحراف از سلامت جسمانی و عقلانی! فیلم‌هایی مانند «قفس پرنده»، «حس کامل»، «شیوع» و… نمونه‌هایی از این دست فیلم‌های سینمایی هستند. 🔹در «شیرینی‌خور» نیز که با فضای کرونایی امروز ما شباهت بسیار روشنی دارد و همه در آن برای عدم ابتلا به ویروس ماسک می‌زنند و دستان خود را با الکل ضدعفونی می‌کنند، فرزندانی که به دنیا می‌آیند دو رگه‌اند. دو رگه‌هایی از حیوان و انسان. بچه‌هایی که یا شاخ گوزن دارند، یا مانند پرندگان بال و پر. برخی دیگر مانند خارپشت‌اند و برخی دیگر گوش و بینی مانند خوک و خلاصه برخی از بچه‌ها مشخصاً در DNA شان خصوصیات حیوانی وارد شده است. 🔹همچنین، ویروس کشنده‌ای به‌نام H5G9 شایع شده است که افراد مبتلا به آن انگشت کوچشان دچار لرزش می‌شود و سپس نشانه‌های دیگری مانند کرونا یعنی تب، بدن درد، سرفه‌ و… را دارند. معلوم نیست که آیا دورگه‌ها نتیجه‌ی این ویروس باشند یا برعکس. افرادی که تست بیماری آنان مثبت شود، دچار سرنوشت وحشتناکی می‌شوند. آنان را در خانه حبس می‌کنند و منزل را به آتش می‌کشند تا ویروس در هر جای آن که باشد نابود شود. 🔹اما در این دنیای آخرالزمانی عده‌ای حکومت خودمختار تشکیل داد‌ه‌اند. انسان‌هایی با ریش بلند، صورتی وحشتناک و رعب‌آفرین که چاقو و شمشیر سلاح ثابت آنان است! تحجّر آنان با نشانه‌گذاری‌هایی که حاکی از زیست سنّتی و قدیمی است، در کنار رعب‌آفرین بودنشان ذهن مخاطبین را به داعش به‌عنوان آخرین مدعیان حکومت واپس‌گرای دینی نزدیک می‌کند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8229 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
43.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️تحلیل دکتر علی‌عبدی از مستند ساخته کارگردان اسرائیلی 🔸طنطوره نام مستندی است که در سال گذشته میلادی توسط کارگردانی اسرائیلی تولید و اکران شد. این مستند موجی از اختلاف نظرات داخل اسرائیل و البته همراهی‌های جهانی را به دنبال داشت. 🔸 این مستند پرده از جنایتی هولناک توسط سربازان ارتش اسرائیل خلال جنگ ۱۹۴۸ بر می‌دارد که روایت رسمی اسرائیل را از چگونگی شکل‌گیری آنچه کشور اسرائیل نامید می‌شود با چالشی جدی روبرو می‌سازد. 🔸در شرایطی که برخی صداها در دنیای عرب و حتی داخل ایران تلاش به عادی نمایاندن این رژیم دارند و آن را کشوری در کنار دیگر کشورها خطاب می‌کنند، سرباز روح الله رضوی روایتی از چگونه تولید شدن مستند طنطوره را توسط آلون شوارز بیان می‌دارد. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۲   قسمت بیست و سوم؛ معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سرم بردارد نقشه دیگری کشیده بود قاطعانه دستور داد: «ولید یه خونواده تو داریا بهم معرفی کرده، تو می‌ری اونجا تا من برگردم.» سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت: «این خانواده وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد: «اگه می‌خوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی‌های افغانستانی!» از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ وحشت کرده بودم با هق‌هق گریه به پایش افتادم: «تورو خدا بذار من برگردم ایران!» همین گریه طاقتش را تمام کرده بود با هر دو دستش شانه‌ام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت: «چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام از دستت بدم؟» خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را می‌سوزاند. با ضجه التماسش می‌کردم تا خلاصم کند این همه باران گریه در دل سنگش اثر نمی‌کرد همان شب مرا با خودش برد. در انتهای کوچه‌ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش می‌کشید حس می‌کردم به سمت قبرم می‌روم زیر روبنده زار می‌زدم و او ناامیدانه دلداری‌ام می‌داد: «خیلی طول نمی‌کشه، زود برمی‌گردم و دوباره می‌برمت پیش خودم! اونموقع دیگه سوریه آزاد شده و مبارزه‌مون نتیجه داده!» اما خودش هم فاتحه دیدار دوباره‌ام را خوانده بود چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود نمی‌خواستم به این خانه بروم با همه قدرت دستم را کشیدم تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم. تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس می‌کردم، بدنم از درد به زمین چسبیده بود باید فرار می‌کردم دوباره بلند شدم سعد خودش را بالای سرم رسانده بود بازویم را از پشت سر کشید. طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست با صدایی خفه تهدیدم کرد: «اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده‌ت نمی‌ذارن نازنین!» روبنده را از صورتم بالا کشید تازه دید صورتم از اشک و خونِ پیشانی‌ام پُر شده چشمانش از غصه شعله کشید: «چرا با خودت این کار رو می‌کنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد نمی‌دانست با این زخم پیشانی چه کند دوباره با گریه تمنا کردم: «سعد بذار من برگردم ایران…» روبنده را روی زخم پیشانی‌ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد بی‌توجه به التماسم نجوا کرد: «اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش می‌کشید تا به در فلزی قهوه‌ای رنگی رسیدیم. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8230 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡ 🕎 (۱) نویسنده: دیوید دیوک / مترجم: محمدحسین خدّامی 🔸قسمت دهم؛ ✡ مارکوس شرایط یهودیان تحت کنترل نازی‌ها را این‌گونه شرح می‌دهد: «نازی‌ها برای این‌که راه‌حلی هماهنگ با نظریه‌های خود برای مشکل یهود را به اجرا در آورند، یهودیان را که عمدتاً از نژاد اصیل شرق اروپا بودند، تقریباً از تمامی مناطق اروپا اخراج و تبعید کردند. مردها را غالباً از همسران خویش و یا فرزندان خود جدا کردند. آن‌ها در گروه‌های هزار نفری به لهستان و روسیه غربی فرستاده شدند. در آنجا در اردوگاه‌ها یا اتراق‌گاه‌های بزرگ و یا باتلاق‌ها جا داده شدند و یا این‌که در جاده‌ها به گروه‌های کار اجباری طاقت فرسا فرستاده شدند. تعداد فراوانی به خاطر شرایط غیرانسانی جان دادند. در حالیکه تمام مراکز بزرگ گرفتار جنگ بود، جامعه یهودیان امریکا به تدریج موقعیت رهبری جامعه یهودیان جهان را دارا شد.» (۲۱) ✡ تصور کنید با یافتن این توصیف از آنچه امروزه هولوکاست خوانده می‌شود، در نسخه ۱۹۵۶ دایرةالمعارف بریتانیکا که طی ۱۱ سال پس از پایان جنگ و بعد از مهم‌ترین محاکمات دادگاه جنگی نورمبرگ چاپ شده است، من چه اندازه در شگفت فرو رفتم. من انتظار داشتم مقاله‌ای با جزییات فراوان درباره «عظیم‌ترین فاجعه بشری در تاریخ» مطالعه کنم. ✡البته این مقاله تصویر اسفباری از رنج انسان‌ها به تصویر کشیده بود اما بسیار شایان توجه است که به رقم معروف شش میلیونی یا اتاق‌های گاز و یا حتی واژه هولوکاست هیچ اشاره‌ای نشده بود. بلکه به سادگی گفته بود که نازی‌ها یهودیان را در اردوگاه‌ها جای دادند و آن‌ها را مجبور به شرکت در گروه‌های کار اجباری سنگین کردند به طوریکه تعداد فراوانی در اثر شرایط بسیار بد جان باختند. با خود گفتم: "این کجا و داستان امروز هولوکاست کجا؟!" ✡ شیوه گزارش معروف‌ترین و معتبرترین دایرةالمعارف جهان درباره یهودآزاری، کنجکاوی مرا برانگیخت و نخستین جرقه شک و تردید نسبت به کل مسأله را در ذهن من ایجاد کرد و سؤالات تازه‌ای برایم پدید آورد. به کتابخانه عمومی متعلق به سال ۱۹۷۰ رفتم و مجدداً عنوان «یهودیان» را این بار در ویرایش ۱۹۶۷ دایرةالمعارف بریتانیکا یافتم. در این ویرایش به شکلی کاملاً متناقض با نسخه ۱۹۵۰، به صراحت آمده بود: «آلمانی‌ها تلاش کردند تمام جامعه یهودیان اروپا را از بین ببرند. آن‌ها از روشی کارآمدتر و به صرفه‌تر از تیرباران یا دار زدن یعنی گاز سمی استفاده کردند.» (۲۲) ✡ هیأت تحریریه دایرةالمعارف بریتانیکا چه اطلاعاتی را در سال ۱۹۶۷ به دست آورده بودند که در سال ۱۹۵۶ از آن بی‌اطلاع بودند؟! 🔸از خود پرسیدم؛ 👈 چرا ویرایش جدید با ویرایش‌های قبلی تفاوت پیدا کرده است؟ 👈 آیا چندین دهه پس از جنگ مدارک جدیدی کشف شده است؟ 👈 اگر ماشین جنگی توانمند نازی، یهودیان اروپا را تحت کنترل خود داشته و در صدد کشتن آن‌ها بوده پس چگونه این تعداد فراوان جان سالم به در بردند؟ 👈 در واقع، میلیون‌ها یهودی درخواست غرامت از حکومت آلمان نموده و آن را دریافت کرده‌اند. اینها چگونه زنده مانده‌اند؟ قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7723 🔹ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8254 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا