eitaa logo
سنگر شهدا
2.3هزار دنبال‌کننده
89.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
78 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 سردار گمنام ، جلیل محمودنژاد ، متولد ۱۳۴۲ ، و از گردان ، در ویژه ۲۵ بود که در کربلای پنج بشهادت رسید. . 📩 قسمتی از وصیت نامه شهید : سرورانم! برادران و خواهرانم! از خون پاك شهدا پاسداري كنيد اين مسئوليت بسيار سنگيني است مي ترسم خداي ناكرده وارثان خون شهيدان در راهشان گام نزنند؟ مواظب باشيد شيطانها با خون اينها خان نشوند. خدايا! تو خود آگاهي ماندن در اين دنيا دشوار است. در غربت زمين بي يار و ياور حضور داشتن خود عيب است (در فراق شهيدان) انگار كه پشتمان شكسته است. زنجير درد دستهايمان را بسته، ما از نبودن آنها رنج نمي بريم خدا مي داند ولي از بودن خويش با اين گناهان چه بكنيم. . . @sangareshohadababol
‍ سالروز عروج ملکوتی شهید والامقام شاهرخ ضرغام معروف به"حر انقلاب" 🌷زندگینامه شهید شاهرخ ضرغام 🌺 (دی ۱۳۲۸، تهران - ۱۷ آذر ۱۳۵۹، آبادان) معروف به «حرّ انقلاب» یکی از جنگ ایران و عراق است که در آبادان به رسید.وی همچنین سابقه دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی را نیز داشت. 🔹وی پیش از انقلاب به جاهل مابی و لات گری معروف بود. در چند مسابقهٔ کشوری کشتی مقام آورد. پیش از انقلاب حتی از او و چند لات دیگر خواسته‌بود در سرکوب مردم شرکت کنند. اما پس از انقلاب تغییر رویه داد و در جنگ شهید شد. از وی بعنوان «حرّ انقلاب»  نام برده می‌شود. 🔹وی از کودکی از جثه‌ای قوی برخوردار بود اما زورگو نبود. یک‌بار آموزگارش توی گوشش زد و او هم او را کتک زد و اخراج شد. 🌹از آن پس به پیگیری ورزش کشتی پرداخت. در جوانی با محمد کیان‌پور کارمند راه‌آهن ازدواج کرد که برای کار با هم رفتند به آبادان. در آن‌جا شاهرخ با محراب شاهرخی خوزستانی دوست شد و پس از سه سال که به تهران برگشتند سراغ کشتی رفت. تا سال ۱۳۵۵ درگیر کشتی بود. 🔹نزدیک انقلاب متحول شد و به انقلاب پیوست. پس از انقلاب نیز کمک شایانی به انقلاب کرد. در درگیری‌های برارعزیز و سقز در استان کردستان، درگیری‌های لاهیجان، خوزستان با گروه خلق عرب، فرماندهی دسته (ارتش) و گروهان‌های داوطلب مردمی را بر دوش داشت. 🔹در جنگ فرمانده گروهان دستهٔ پیشرو از گروهان فداییان اسلام را به دوش داشت. در پاک‌سازی جادهٔ گلولهٔ تیربار تانک به سینه‌اش خورد و به شهادت رسید. روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌺 🌸 🌼🍃 🌺🍃🌺 @sangareshohadababol
‍ 🍃به دنبالت نقشه را زیر و رو می‌کنم. میخواهم مبدا را بیابم و از آنجا تحقیقاتم را آغاز کنم. پیدایش می‌کنم، ، فریدون‌کنار! 🍃عجیب است ولی هنوز روح سال چهل و شش در همان کوچه ای که خانه‌تان بود بود.‌ او هم مثل من تو را جستجو می‌کرد، ولی در بند خانه ای شده بود که تو اولین بار پا بدان جا گذاشتی. او تو را از میان خانه های نوسازی که خیلی محو رنگ و بوی تو و سالهای زندگی‌ات را دارند جستجو می‌کرد. 🍃من مانند او نیستم! می‌گذرم، از جایی که اولین بار شدی، در آن قد کشیدی، درس خواندی، کار کردی و... می‌خواهم زود به تحقیق و خاتمه بدهم و به آخرش برسم. منتها یکی دو جاده مانده به خانه آخر می‌ایستم. تو در این جاده مجروح شده بودی! یادت می‌آید جناب آقای ؟ 🍃من یادم نمی‌آید در کدام ولی میدانم با آن سن کم بد مجروح شدی، آن هم از ناحیه سر. برخلاف پیش‌بینی هایشان این پایان نبود. هنوز پیمانه سر ریز نشده بود. 🍃جاده ها را باز پشت سر می‌گذارم. اینبار یک جاده مانده به خانه آخر توقف می‌کنم. اینجا تو دیگر چهل و نه سالت شده. برای رفته بودی که شنیدی درگیری ها بالا گرفته و شلوغ شده. 🍃از ذهنت گذشت که برخیزی و از دل بکنی، وقت برای زیارت بود ولی برای انجام تکلیف نه! آنچه از ذهنت گذشت را عملی کردی، هر روز یک قدم به خانه آخر نزدیکتر می‌شدی. و آخرین قدم را با ضمانت در شب شهادتش برداشتی. 🍃خودم خواندم که پای پرونده‌ات امضای بود، زیارت ناقص کربلایت را، جاماندگی‌ات را و را با یک امضا تکمیل کرده بود. و به وقت بیست و یک آذر نود و چهار پرونده زندگی‌ات به زیباترین شکل خودش یافت. ♡سالگرد ♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۴۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : مزار شهدای امام سجاد(ع) فریدون کنار 🕊محل شهادت : سوریه @sangareshohadababol
خستہ بودن فقط دریـــا آرومشون میڪرد دل رو زدن به دریا . . . . 🌊 ،یکی به بگوید دل به نزنند... لو رفته است‌...!!!! 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
💢 علی اکبر حسینی ( آمل) ۴ دی ۱۳۶۵ ام الرصاص ، ۴: . ▪️برادر بزرگوار شهید : آخرین باری که به جبهه می رفت  به ما چیزی نگفت چون می دانست اگر بگوید اجازه نمی دهند برای همین فقط به برادر بزرگم آقا علی اصغر گفتند ایشان هم مبلغی پول به شهید داد  به آمل رفت و از ان جا اعزام شد . دیگر نامه نداده بود  که بگوید من کجاهستم ما چندبار نامه دادیم اما جوابی نمی آمد آخرین نامه ای که دادیم به او گفتیم فرزندت به دنیا آمده ولی نامه ها همه برگشت می کرد بعد از مدتی به ما گفتند ایشان مفقودالا ثر شده و یکی از دوستان ایشان آقای پاک سرشت به ما می گفت  نیروها از روی پل عبور می کردند  دشمن پل را زد و همه به داخل آب افتادند اگر آن طرف آب می رفت اسیرا عراقی ها می شد اما خب شهید شد.🌷 . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌷🍀گذری بر زندگی عرفانی صادق مزدستان🍀🌷 فرمانده تيپ دوم و گردان صاحب الزمان لشکر ۲۵ کربلا 🌹در سال 1335 در شهرستان مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود. 🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید : صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر پدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان به تحصيل پرداخت. 🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت. 🔹اخلاق صادق با ديگر خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با ،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این راه زندگی خود را تامین می کرد. 🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد و در اين راه لحظه ای آرام و قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود. 🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از در تاسيس انجمن اسلامی مسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت. 🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در درکنار او جنگيد. پس از تشکيل به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد. 🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد. يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست. در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند. 🔸در آنجا صادق به گفت: «اگر اين بار افتخار در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات در خط مرزی عين خوش و در جنگل عمقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت. 🌺 جنازه در گلزار به خاک سپرده شد. شش ماه بعد در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال بعد برادر ديگرش در عمليات والفجر 6 در منطقه در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار شهيد و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی باشد. @sangareshohadababol
💢 علی اصغر از دریا به دریا رفت... از تنکابن مازندران ، به ام الرصاص خوزستان.و پیکرش ۱۴ سال بعد از آب برگشت...به آغوش گرم خانواده ... . 🌊 علی اصغر ( ۴ دی ۱۳۶۵ چهار _ام الرصاص) روحش صلوات. . @sangareshohadababol
🌊 غواص یعنی مرغابی امام زمان ... . 📷 ۱۳۶۴_ والفجر هشت. ویژه ۲۵ . @sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 🌸🍃🌸🍃 @sangareshohadababol
این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌ سال (1366) ، همراه مسلم ، در کربلای 10 شرکت کرد. @sangareshohadababol
شرح عملیات محمد رسول الله (ص) ✴️ درتاریخ1360/10/12، خودی پس از اقامه نماز مغرب و عشا به طرف اهداف تعیین شده حركت كردند و پس از چندین ساعت ، عملیات در بامداد روز بعد با رمز مبارك "لااله‌الا‌الله، محمد رسول الله" آغاز شد. در محور پاوه، كه از معبر "وزلی" وارد عمل شده بودند در حین عبور از كنار شهر نوسود - جهت عزیمت به ارتفاع سرنی - با عناصر درگیر شدند و در نتیجه تعدادی از كشته و تعدادی نیز اسیر شدند. در ادامه، اگرچه این نیروها به رغم دشمن توانستند هدف خود را تامین كنند، لیكن دشمن موجب شد ارتفاع مذكور چندین بار دست به دست شود. ❇️ نیروهای محور ملقه پشقله و جانبازان نیز موفق شدند هدف خود را به سرعت تصرف كنند و وارد شهر عراق شوند. در این میان، عدم سقوط ارتفاع "كل هرات" و حضور دشمن روی آن موجب شد تا به رغم موفقیت نیروهای خودی در طرفین این قله مشكلات جدی در تامین و تدارك نیروهای خودی ایجاد شود. كمبود نیرو نیز از جمله دیگر عملیات بود كه امكان ادامه آن را دچار مشكل مضاعفی كرده بود. به همین خاطر در بعدازظهر اولین دستور داده شد نیروها به مواضع قبلی بازگردند. 🔹در ، نیروهای خودی قبل از رسیدن به پای اهداف با تیراندازی و درگیری دشمن مواجه شدند. در اگرچه 4 قله از 5 قله این ارتفاع به تصرف درآمد، لیكن دشمن با استقرار روی قله پنجم تدارك و پشتیبانی نیروهای خودی را مختل كرده بود. نیروهای معبر "دره تاریك" نیز كه با زود هنگام مواجه شده بودند، به دلیل تسلط و در نتیجه دید و تیر دشمن زمینگیر شدند. در ادامه، دشمن با به‌كارگیری نیروهای احتیاط منطقه از جمله انتقال سه گردان از و با استفاده از نیروهای گارد ریاست جمهوری پاتك خود را از بعدازظهر روز اول آغاز كرد. 🔹اگرچه دشمن در این پاتك‌ها متحمل سنگینی شد لیكن كمبود توان خودی و عدم جایگزین شدن نیروهای تازه نفس ادامه عملیات را غیرممكن ساخته بود. لذا حدود ساعت 16 دستور صادر شد. 🌺 گرامی علی امانی از شهرستان بابل که امروز معرفی شده بود از شهدای این بود. @sangareshohadababol
در عملیات محمد رسول الله (ص) نیروهای محور ملقه پشقله و جانبازان نیز موفق شدند هدف خود را به سرعت تصرف كنند و وارد شهر طویله عراق شوند. 🌺 گرامی علی امانی از شهرستان بابل که امروز معرفی شده بود از شهدای این بود. @sangareshohadababol
شرح عملیات ✴️ فرمان آغاز درگیری در ساعت 01:35 مورخ 1365/10/19 - (س) - به یگان‌های خط‌ شكن ابلاغ شد. نیروهای با درهم شكستن مواضع دشمن در محورهای ، منطقه پنج ضلعی و درصدد برآمدند با یكدیگر الحاق كنند. قرارگاه نجف نیز كه در شب اول عملیات تنها با یك لشكر در جزیره - به منظور فریب دشمن - وارد عمل شده بود، توانست بطور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه كند. 🔹در ادامه ، نیروهای خودی ضمن درهم شكستن دو پاتك عراق به سوی پیشروی كرده و در ساعت 10 صبح به مجاورت كانال هفت دهنه رسیدند و با تصرف دو شكل اول و دوم و موقعیت خود در منطقه پنج ضلعی و شلمچه را مستحكم كردند. عملیات در شب دوم در حالی ادامه یافت كه دشمن با آگاهی از تلاش اصلی عملیات، را كه به فاو و سایر مناطق عملیاتی برده بود، به سرعت به منطقه منتقل می‌كرد. 🔹بخش اعظم تلاش دشمن به عقب راندن نیروها از غرب كانال و نیز جلوگیری از ایجاد الحاق در مثلث نوك معطوف شده بود. به همین خاطر، در این شب كه قوای و نجف وارد عمل شده بودند، عواملی همچون آتش دشمن، نداشتن مواضع مناسب برای پدافند و ... موجب شد تا فقط به انهدام نیروی دشمن و مواضع متصرفه در روز اول و نیز برهم ریختن آرایش كه خود را برای پاتك آماده می‌كردند، بسنده شود. آمار رزمندگان، ، مجروحان و مفقودان نیروهای خودی 🌷در عملیات کربلای5 حدود 210 هزار تن از شرکت کردند که به تفکیک بیش از 27هزار تن آنها ، 66هزار تن نیروی وظیفه و 120هزار تن بودند. معاونت نیروی انسانی نیروی زمینی سپاه آمار رزمندگان، شهدا، مجروحان و نیروهای خودی را در عملیات کربلای5 به شرح زیر ، اعلام کرد. 🔹در این آمار که به‌صورت مشروح وضعیت کلی یگان‌های عمل‌کننده را به تفکیک نیروهای ، پاسدار و وظیفه مشخص کرده، آمده‌است: «در این عملیات در مجموع 209705 نفر نیرو شامل 27094 پاسدار، 65977 نیروی وظیفه و 116634 نیروی شرکت کرده‌اند که 13درصد از نیروهای عمل‌کننده را نیروهای پاسدار، 31درصد را وظیفه و 56درصد را نیروهای بسیجی تشکیل می‌دادند 🔹که از این تعداد، 7651 نفر شهید (شامل 912 پاسدار، 978 وظیفه، 5761 بسیجی)، 53299 نفر مجروح (شامل 5899 پاسدار، 10572 وظیفه، 36828 نفر بسیجی) و 3529 نفر (شامل 257 پاسدار، 257 وظیفه و 3015 ) می‌باشند.» @sangareshohadababol
💢 هر جا کار بیخ پیدا می‌کرد، این دو لشکر خط شکن بودن ...‌هر عملیاتی که می‌شد کنار هم مکمل هم بودند.تو کربلای پنج انقدر نزدیک هم میجنگیدن که خیلی از شهدای کرمان و مازندران باهم یکی شده بودند. . 💢لشکر ویژه ۲۵ کربلا و لشکر ۴۱ ثارالله را می‌گویم...حاج قاسم و بچه هایش در کربلای پنج دوشادوش شیران لشکر ویژه ۲۵ کربلا مردانه ایستادند و حماسه آفریدند. .خودش تو سوریه بین رزمندگان زینبیون گفته بود ، اگر از من بپرسند قشنگ ترین روزهای عمرت کی بود ؟ گفت : اون روزی که ( خطاب به حاج کمیل) با این مرد بزرگ و نيروهايش تو کانال شلمچه میجنگیدیم. . ▪️ سالروز عملیات غرورآفرین کربلای ۵ گرامیباد...!!! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 . ( 📷 سمت راست ۷۰ درصد سردار عبدالعلی عمرانی از ویژه ۲۵ ، و حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ کربلای پنج_دی ماه ۱۳۶۵🇮🇷) . @sangareshohadababol
💢 جلیل محمودنژاد ( ) : ۲۲ دی ۱۳۶۵ کربلای پنج: . 📩قسمتی از وصیت نامه ی شهید : خدايا! تو خود آگاهي ماندن در اين دنيا دشوار است. در غربت زمين بي يار و ياور حضور داشتن خود عيب است (در فراق شهيدان) انگار كه پشتمان شكسته است. زنجير درد دستهايمان را بسته، ما از نبودن آنها رنج نمي بريم خدا مي داند ولي از بودن خويش با اين گناهان چه بكنيم.  . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌴شرح عملیات بیت المقدس2 ✳️ عملیات ۲ با رمز یا زهرا (س) در محور ارتفاع قمیش - سلیمانیه به صورت گسترده در تاریخ ۲۵/۱۰/۱۳۶۶ به فرماندهی سپاه انجام شد. 🔸اين عمليات که تا دوم بهمن همان سال به طول انجاميد درمنطقه عمومي ارتفاعات قميش و سليمانيه آغازشده بود . فرماندهي عمليات يادشده را که ازنوع تک گسترده بود، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عهده داشت . درحالي که تلاش هاي ايران براي يافتن ضمانتي درجهت دستيابي به حقوق خود در مفاد 598 شوراي امنيت به نتيجه اي نرسيده بود سپاه اسلام برآن شدند تا ضمن يک عمليات گسترده درمنطقه اي و سرد دشمن بعثي را درمنگنه اي جنگي قراردهند . 🔹دراين عمليات رسته هاي پياده، زرهي وتوپخانه ايران حضور داشتند و عراق نيز رسته هاي پياده، زرهي، کماندويي و گارد را نيز به همراه داشت . در بيت المقدس 2 بيش از 2500 نفر از افراد دشمن کشته و يا زخمي شدند . همچنين در اين ميان 785 نفر از افراد دشمن به نيروهاي خودي در آمدند . بر اثر اين عمليات تعداد 15 تانک و نفربر دشمن منهدم و بيش از سي تانک و نفربر و همچنين ادوات سنگين و سبک و دشمن نيز به غنيمت نيروهاي اسلام در آمد . 🔸اين عمليات دومين لشکر 10 (بعد از عمليات والفجر 4) در طول هشت سال در منطقه غرب کشور در فصل زمستان بود،‌که بعضي روزهاي آن دما به 20 درجه زير صفر هم مي‌رسيد عقبه لشکر در اين عمليات از اهواز به سنندج و امام علي (عليه السلام) منتقل شد و گردانها جهت و آموزش به "اردوگاه قائم مابين شهر مياندوآب و مهاباد " منتقل شدند . 🔹 تاکتيکي لشکر در موقعيت صف "پشت ارتفاعات قشن " دائر شد و کارهاي شناسايي را شروع نمود . لشکر در اين عمليات مي بايست از رودخانه قله چولان عبور مي کردند و ادامه مسير تا زير قميش که پوشيده از برف بود را ادامه ميدادند . با کمک تيم راپل پادگان امام علي (عليه السلام) تهران (تيم برادر ميرجاني) در شرايط بسيار سخت و خطرناک، و بصورت ابتکاري، با سيم بکسل و ابزارهاي لازم پلي را بر روي رودخانه خروشان نصب نمودند 🔸نظر به اينکه احداث پل به صورت ضربتي و با حد اقل امکانات صورت گرفته بود (در زير پاي دشمن) و طول آن به بيش از 200 متر مي‌رسيد و ارتفاع تا لبه آب رودخانه بيش از 40 متر بود جهت رعايت احتياط ظرفيت عبوري را حداکثر 10 نفر مشخص نمودند و 10 نفر 10 نفر از پل عبور مي کردند و همين مسئله باعث طولاني شدن عبور گردانها از پل مي شد . 🔹احداث اين پل باعث شد تا يکي از همجوار لشکر (لشکر 31 عاشورا) جهت عبور از اين پل استفاده نمايد . لشکر در اين عمليات در 2 مرحله وارد عمل شد و جمعا 11 گردان پياده و 12 گردان پشتيباني رزم وارد عمل کرد و اهداف از پيش تعيين شده را تصرف نمود و بعد از تثبيت اهداف تصرف شده،‌حدود يک ماه منطقه را به عهده داشت. 🔸از لشکر در اين عمليات مي توان به اجمد آجرلو، شهيد علي اصغر صادقي، شهيد محسن درودي و شهيد محمد صادق رفعت اشاره نمود . د ر اين عمليات گردان حضرت علي اکبر (ع) با استعداد 2 گروهان نصر و فجر و دسته ويژه وظيفه تک به منتهي اليه ارتفاع قميش و نيز تامين موقعيت هاي ظفر را بعهده داشت. 🔹از شهداي شاخص گردان در اين عمليات مي توان به شهيد سرافراز مهدي عين اللهي، شهيد بزرگوار يوسفعلي جلالي، شهيد عزيز رحمن کيان، شهيد عزيز مصطفي اعتصامي و.. اشاره نمود. در طي همين عمليات بود که برادر جانباز حسين بخشي زاده قطع نخاع شده و برادر مصطفي بابايي نيز بشدت از ناحيه سر مجروح شده به افتخار جانبازي نائل آمدند. 🔸نیروی زمینی به عبور از موانع طبیعی و مصنوعی بسیار سخت از قبیل کوه‌های پوشیده از برق رودخانه خروشان قلاچولان میادین متعدد مین، تله‌های انفجاری، کمین و سیم‌های خاردار یورش خود را به موضع دشمن آغاز می‌کنند. @sangareshohadababol
بیت المقدس ۲ با رمز یا زهرا (س) در محور ارتفاع قمیش - سلیمانیه به صورت گسترده در تاریخ 1366/10/25به فرماندهی سپاه انجام شد. اين عمليات دومين عمليات لشکر 10 (بعد از عمليات والفجر 4) در طول هشت سال دفاع مقدس در منطقه غرب کشور در فصل زمستان بود از در اين عمليات مي توان به اجمد آجرلو، شهيد علي اصغر صادقي، شهيد محسن درودي و شهيد محمد صادق رفعت اشاره نمود @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋رفاقت باید اینجوری باشه...... وقتی با هم رفتند ، باهم برگشتند. . سیدعلی اصغر طاهر محمدعلی صیادی بهرام مهدی زاده قاسم یعقوبی 🎙 شنیدنی از بابلی در پنج (به : برادر سیداسماعیل سیدحسین پور فرزند سید حسین پور..)🌷🌷🌷🌷 . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
شرح عملیات والفجر8 🌴سرانجام پس از حل معضلات اساسی و تکمیل طرح مانور و تامین پشتیبانی های مورد نظر و قرارگاه ها و یگان ها، دستور انجام عملیات در ساعت 22:10 تاریخ 20/11/1364، توسط کل سپاه با قرائت رمز عملیات به این شرح، صادر شد: بسم الله ارحمن الرحیم. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. قاتلو هم حتی لا تکون فتنه. یا فاطمةالزهرا، یا فاطمةالزهرا، یا فاطمةالزهرا. یگان های نیروی زمینی سپاه با آتش طرح ریزی شده، تهاجم خود را در محورهای مورد نظر آغاز و مبادرت به خط کردند. گسترش وضعیت و تامین هدف های عملیات در همان شب اول چنان غیر منتظره بود که که می بایستی برای تامین مراحل بعدی عملیات در صبح یا شب دوم عملیات به کار گرفته می شدند، در ساعت 12 همان شب وارد منطقه شدند. پس از ، در ادامه کار دو مساله عمده در پیش روی رزمندگان قرار داشت: یکی دور زدن و محاصره شهر و حضور در واقع در جناح شمالی. حضور در محوریادشده، نقش موثری را در مقابله با پاتک های دشمن و نیز تثبیت و تامین سرپل اولیه داشت لذا پرتوان و که ماموریت دستیابی به اهداف فوق را داشتند، به منظور پاکسازی والحاق خط اول، تلاش خود را شروع کردند. بدین ترتیب قبل از روشن شدن مربوط به هوا و پس از درهم شکستن مقاومت های ضعیف دشمن، یگان مامور جهت تصرف شهر فاو، ابتدا با حضور در مدخل ورودی شهر، به محاصره آن پرداخت. 🌴در جنوب نیز یکی دیگر از یگان ها با طی نمودن مسافت زیادی در عمق، به صورتی باورنکردنی خود را به رساند و شهر فاو از شمال و جنوب به محاصره درآمد. پاکسازی جنوب و باقی مانده نیروهای پراکنده و غیر منسجم دشمن، که در منطقه به صورت سرگردان حضور داشتند دنبال می شد. با حضور پرقدرت نیروها پس از محاصره شهر فاو در محور ساحلی و نیز دستیابی به خور عبدالله در جنوب فاو، عناصر باقی مانده دشمن در راس البیشه آغاز شد. در نتیجه یگان مامور به تصرف شهر فاو، پس از رفع موانع موجود و مقابله با مقاومت های پراکنده دشمن، توانست با انهدام مقر تیپ 111 و به اسارت گرفتن فرمانده آن، شهر فاو را به صورت کامل پاکسازی کند. در نتیجه تا پایان روز اول، رزمندگان اسلام موفق به تصرف و پاکسازی کامل منطقه و حضور در شمال فاو ( محور ساحلی) شدند و بدین ترتیب مراحل اول و عملیات انجام پذیرفت. 🌴دشمن در شرایطی که را فاقد توانایی و قابلیت اجرای عملیات عبور از رودخانه ارزیابی می کرد، پس از مواجهه با نیروهای اسلام در شهر فاو و بعد از گذشت سه روز از شروع عملیات، به تدریج نسبت به ابعاد عملیات فاو هوشیار شده و لشکر گارد را وارد منطقه کرد. شتاب زدگی و عدم توجیه کامل نسبت به منطقه، موجب گردید که نیروهای سوار برخودرو و در حال حرکت به سمت منطقه درگیری، در محاصره نیروهای خودی افتاده و به هلاکت برسند. از این زمان بود که به مدت 75 روز ادامه پیدا کرد. @sangareshohadababol
🌊 امشب اروند غوغاست... دریادلان شمالی امشب دل به آب می‌زنند.امشب گل های زیادی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا پرپر می‌شوند...نهر ابوفلفل اروند کنار چ قیامتی ست...همه در حال وداع هستند.دلهره ی فرماندهان لشکر ۲۵ کربلا با لبخند رزمندگان و غواصان همخوانی ندارد... می‌گویند پرچم امام رضا را هم آوردند . فاو قرار است صحن و سرای رضوی شود. علی اصغر خنکدار عازم کربلاست و ملاقاتی با مولای خودش حسین بن علی دارد ...عجب شبی ست امشب.... . 📌 ماه سالروز غرورآفرین گرامیباد.(( 📝احمدی اتویی)) . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
26.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 بسم الله الرحمن الرحیم ... . ▫️رفقا دیروز راهی شدیم. روستایی از توابع شهرستان و زادگاه آیت الله والامقام. خانه قدیمی بود و ساده و مادر خانه روزگاری پنج پسرش را راهی کرده بود..‌.اهالی محل وقتی به او می‌گفتند حداقل به چندتاشون بگو نرن و پیشت بمونن.میگفت : دلم میخاد پیشم باشن اما نمیتونم بهشون بگم نرین ، فردای جواب حضرت رو نمیتونم بدم ؛ دلم نمیاد. . ▫️سال ۱۳۶۴ پسر اولش عبدالحمید داوری تو در حالی که ۱۹ ساله بود رسید.یازده ماه بعد بهمن ماه ۱۳۶۵ پسر دومش عبدالصاحب ۱۶ ساله تو عملیات کربلای پنج رسید و حليمه خانم اسحاقی شد مادر داوری. (( شادی روحشان 🕊)) . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 ۲۱ ۱۳۶۴ ، والفجر هشت ... (🎥 فیلم کمتر دیده شده از شهدای غریب و مظلوم لشکر خط شکن ۲۵ کربلا در عملیات والفجر هشت ) 🌊🌊🌊🌊 . .@hafttapeh @sangareshohadababol
‍ بنام خدای رحمان و رحیم "به بهانه سالروز شهادت فرمانده عزیزم آقا و شهیدان و معلم اهل قلم آقا -الاسلام" 🔹34 سال از شب آتش و خون گذشته. گذرعمر با همه فراز و نشیب هایش نتواست این بزرگواران را از خاطره ام دور کند... ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ بود. آن شب را مهمان غلام رضا ولی الهی، شکرالله احسان نیا،محمد گل محمدیان ، جواد مبلغ اسلام، حسین و عباس ترابیان در هفت تپه (مقر پدافند)بودم. آقا صادق را دیدم، گفتم: "آقا صادق شما هم به پدافند اومدی؟" گفت: "نه، در گردان صاحب الزمان هستم"احساس کردم در گردان، چادربان باشد. گفتم: "گردان صاحب که در شلمچه هست" گفت: "آره، من هم از آنجا اومدم تا دیداری با دوستان داشته باشم، فردا بر می گردم " گفتم: "آقا جواد نژاد اکبر چند بار ازم درخواست کرد که بیام توُ گردان صاحب، آقا صادق فردا میرم گردان یا رسول، اگر تا ظهر باشی سعی می کنم بیام با هم بریم" فردا بعد از ظهر با دوستان خداحافظی کردیم و با آقا صادق راهی شلمچه شدیم. می دانستم عملیات در پیش است. به پیشنهاد صادق رفتیم صف غسل شهادت. یادم نیست چند ساعت ماندیم تا نوبت ما شد. 🔸فردای آن روز ما را بردند خط روبروی دشمن. آتش لحظه ای کم نمی شد. آقا صادق و آقا باقر بی تاب عملیات بودند؛ صادق چند دفعه گفت: "دلم برای داره لک می زنه"اقا باقر می خندید. بالای بودم. داشتم خط دشمن را نگاه می‌کردم. جواد با موتور رسید و آمد بالای خاکریز، گفت: "مصیب چرا کلاه آهنی سرت نیست؟" گفتم: "اذیت میشم" گفت: "هیچ می دونی حضرت امام گذاشتن کلاه رو واجب کرده؟ با این حساب اگه الان کشته بشی پیش خدا شهید محسوب نمیشی" جوابی نداشتم. رفتم کلاه برداشتم و گذاشتم سرم. گفت: "چند ساعت آینده عملیات شروع می شه، مواظب خودت باش!" 🔹حوالی ۱۰ شب بود. گردان به صف شد. یکی از بچه ها گفت که من وسط شان باشم. آقا باقر جلو بود و آقا صادق پشت سرم. جواد پشت خاکریز، بچه ها را هدایت می کرد. داشتم رد می شدم دستی به سرم کشید. از خاکریز گذشتیم.دشمن خیلی زود متوجه حمله ما شد.از هر طرف به سمت مان تیراندازی می شد. هواپیماها منور می ریختند. آسمان شب شلمچه مثل روز، روشن شده بود. با هر منور،خیز می رفتیم. باقر وقتی خیز می رفت مدام می گفت. صادق بیشتر می نشست و کمتر خیز می رفت. به دشمن نزدیک شده بودیم. بچه های روستای "عزیزک" پیش ما زیاد بودند. خرج جواد بابا جانی به خاطر تیر مستقیم آتش گرفت. خرج را خاموش کردیم. کمی جلوتر خمپاره ای کنارمان خورد. ترکش هایش چند نفر را مجروح و شهید کرد. 🔸یکی از ترکش هایش به صورتم خورد. بچه ها گفتند بروم عقب،خیلی خون ریزی داشت. قبول نکردم. کمی جلوتر، به خاطر حجم آتش دشمن نتوانستیم ادامه دهیم، دشمن از سه طرف به سمت گردان ما تیر اندازی می کرد. دیگر ناچار به عقب نشینی شدیم. در حین عقب نشینی آقا جواد با چند نفر از بچه ها به سمت دشمن حمله کرد و همانجا به شهادت رسید. باقر و صادق با تیر مستقیم به شهادت رسیدند و پیکرشان چند مدتی بین ما و دشمن ماند و با حمله ای دیگر پیکر ها را توانستند برگردانند. ✍️مصیب معصومیان @sangareshohadababol
بنام خدای رحمان و رحیم "به بهانه سالروز شهادت فرمانده عزیزم آقا و شهیدان و معلم اهل قلم آقا -الاسلام" ۳۴ سال از شب آتش و خون گذشته. گذرعمر با همه فراز و نشیب هایش نتواست این بزرگواران را از خاطره ام دور کند... ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ بود. آن شب را مهمان غلام رضا ولی الهی، شکرالله احسان نیا،محمد گل محمدیان ، جواد مبلغ اسلام، حسین و عباس ترابیان در هفت تپه (مقر پدافند)بودم. آقا صادق را دیدم، گفتم: "آقا صادق شما هم به پدافند اومدی؟" گفت: "نه، در گردان صاحب الزمان هستم"احساس کردم در گردان، چادربان باشد. گفتم: "گردان صاحب که در شلمچه هست" گفت: "آره، من هم از آنجا اومدم تا دیداری با دوستان داشته باشم، فردا بر می گردم " گفتم: "آقا جواد نژاد اکبر چند بار ازم درخواست کرد که بیام توُ گردان صاحب، آقا صادق فردا میرم گردان یا رسول، اگر تا ظهر باشی سعی می کنم بیام با هم بریم" فردا بعد از ظهر با دوستان خداحافظی کردیم و با آقا صادق راهی شلمچه شدیم. می دانستم عملیات در پیش است. به پیشنهاد صادق رفتیم صف غسل شهادت. یادم نیست چند ساعت ماندیم تا نوبت ما شد. فردای آن روز ما را بردند خط روبروی دشمن. آتش لحظه ای کم نمی شد. آقا صادق و آقا باقر بی تاب عملیات بودند؛ صادق چند دفعه گفت: "دلم برای داره لک می زنه"اقا باقر می خندید. بالای بودم. داشتم خط دشمن را نگاه می‌کردم. جواد با موتور رسید و آمد بالای خاکریز، گفت: "مصیب چرا کلاه آهنی سرت نیست؟" گفتم: "اذیت میشم" گفت: "هیچ می دونی حضرت امام گذاشتن کلاه رو واجب کرده؟ با این حساب اگه الان کشته بشی پیش خدا شهید محسوب نمیشی" جوابی نداشتم. رفتم کلاه برداشتم و گذاشتم سرم. گفت: "چند ساعت آینده عملیات شروع می شه، مواظب خودت باش!" حوالی ۱۰ شب بود. گردان به صف شد. یکی از بچه ها گفت که من وسط شان باشم. آقا باقر جلو بود و آقا صادق پشت سرم. جواد پشت خاکریز، بچه ها را هدایت می کرد. داشتم رد می شدم دستی به سرم کشید. از خاکریز گذشتیم.دشمن خیلی زود متوجه حمله ما شد.از هر طرف به سمت مان تیراندازی می شد. هواپیماها منور می ریختند. آسمان شب شلمچه مثل روز، روشن شده بود. با هر منور،خیز می رفتیم. باقر وقتی خیز می رفت مدام می گفت. صادق بیشتر می نشست و کمتر خیز می رفت. به دشمن نزدیک شده بودیم. بچه های روستای "عزیزک" پیش ما زیاد بودند. خرج جواد بابا جانی به خاطر تیر مستقیم آتش گرفت. خرج را خاموش کردیم. کمی جلوتر خمپاره ای کنارمان خورد. ترکش هایش چند نفر را مجروح و شهید کرد. یکی از ترکش هایش به صورتم خورد. بچه ها گفتند بروم عقب،خیلی خون ریزی داشت. قبول نکردم. کمی جلوتر، به خاطر حجم آتش دشمن نتوانستیم ادامه دهیم، دشمن از سه طرف به سمت گردان ما تیر اندازی می کرد. دیگر ناچار به عقب نشینی شدیم. در حین عقب نشینی آقا جواد با چند نفر از بچه ها به سمت دشمن حمله کرد و همانجا به شهادت رسید. باقر و صادق با تیر مستقیم به شهادت رسیدند و پیکرشان چند مدتی بین ما و دشمن ماند و با حمله ای دیگر پیکر ها را توانستند برگردانند. مصیب معصومیان. @sangareshohadababol