🌹 #زبانشعر_سنتیوامروزی
🌹 #عللِلزومِامروزیشدنزبانشعـر
🌹 #راهکارهایتمرینیِامروزیکردنزبانشعر
🖍 #قسمت_چهارم
ـــــــــــــــــــ
🔶 #زبانشعر_سنتیوامروزی
✅ ۸_ #چهارمین مورد موثر بر زبان، تحمیل و استحاله فرهنگی زبانی توسط قومیت های معاند میباشد
🌹عموما شباهت زبانی شرقی و کشورهای همسایه، بر اثر هـمزیستی های فرهنگیِ نسبتا مسالمت آمیزِ مردمی بوده است
🔥 اما باهجوم استعماری کشورهای غربی به سرزمین های شرقی و حتی غربی خودشان و استحمار فرهنگی، واژگان و اصطلاحات غریب زبانی غربی، وارد زبان مردم تحت استعمار می شد
💠 جالب اینکه دربرخی کشورها، همراهی علت سوم و چهارم، بیشتر ملموس است.هند که واژگان فارسی، عربی و انگلیسی را دارد
✏️ درحال حاضر ۲۲ زبان مهم در هند است که هریک ادبیات جالبی دارند
🔸 زبان هندی اشتراکات واژگانی حداکثری با فارسی دارد و در شعر و موسقی و ادبیات، بیشترین تاثیر را از فارسی پذیرفته است
🔺 نه تنها در زبانهای شمالی هند مانند کشمیری و پنجابی و سندی بلکه در زبانهای جنوبی هند مانند مراتی و تامیل و تلگو نفوذ فارسی وجود دارد
❌ اما متاسفانه در زبان هند از جهت استحمار زبانی، اصطلاحات انگلیسی نیز رایج شده است. جالب است که تعداد شبکههای انگلیسی زبان، از تعداد شبکههای هندوستان به زبان هندی بیشتر است و زبان هندی فقط توسط ۴٠ درصد مردم هند استعمال میشود
🔹 اما کشوری نظیر چین، زبان رایج خود را در معرض استحاله ی اینچنینی قرار نداده است
❇️ #ادامه_دارد
🖍 #مـهـیـن_اسدی_آسترکی
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
🍀🌺💓🌺🍀
🌸 #کشکول_الشعرا
🍀 #داستان_شـاعران
🖍 #قسمت_اوّل
💐 #شاعروأمیرالمؤمنین امامعلی علیه السلام
یکى از طلبههاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیرقابل تحملى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه مىدارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیلهاى بىبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب مىبیند که آن حضرت به او مىفرماید: اگر مىخواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مىخواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحبخانه در را باز کرد به او بگو:
به آسمان رود و کار آفتاب کند!
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مىشود و عرضه مىدارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مىدهید؟! بار دیگر حضرت را خواب مىبیند که مىفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مىتوانى استقامتورزى اقامت کن، اگر نمىتوانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى:
به آسمان رود و کار آفتاب کند!!
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مىرساند و اهل خیر هم با او مساعدت مىکنند تا خود را به هندوستان مىرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مىگیرد. مردم از اینکه طلبهاى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مىکنند.
وقتى به در خانه آن راجه مىرسد در مىزند، چون در را باز مىکنند، مىبیند شخصى از پلههاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مىشود، مىگوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند. فوراً راجه پیشخدمتهایش را صدا مىزند و مىگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگىاش وى را به حمام ببرید و او را با لباسهاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتى نیکو انجام مىگیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مىشود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف، چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد. همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
او نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مىشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مىدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است؛ یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مىبندم و شما اى عالمان دین، هماکنون صیغه عقد را جارى کنید.
چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم. مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود. به شعراى ایران مراجعه کردم. مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمىزد. پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است؛ لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایىام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او درآورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید. دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: به ذره، گر نظر لطف، بوتراب کند، طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
⭕️ #ارسالی استادشاعرمون
✅ #محـسـنعلیـخـانـی
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 #کشکول_الشـّعرا
🖍 #قسمت_سوّم
🎥 کـلـیـپ شــعــرخـوانـی
😁 #طـنـزپـدرسوختههستم
🖍 #شاعـر_رسـولسـنـایی
🍀 شاعر،نویسنده،نمایش نامه نویس
متولد1358 لیلک استان کهگلویه و بویراحمد. اشعار ایشان عموما به لهجه ی لری است. نام کتاب گزیده اشعار ایشان #کلهپاچهیعروسی می باشد.
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
هدایت شده از انارستانعشق_ناردُهْدَر
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴
🍀 #کشکول_الشـّعـرا
🖍 #قسمت_چـهـارم
🏴 #شـاعـرآییـنی
🏴 #مـقـبـلکـاشـانـی
🏴 #امـامحـسین علیه السّلام
🏴 #قـسـمـتاوّل
🏴🏴🏴
🌹 #مقبل_کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
🏴 یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
🏴 همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
🏴 مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
🏴 یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمت های دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
🏴 مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به #محتشم بگویید بیاید.
🏴 ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت ، حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
🏴 حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
😭 - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
😭 با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
🏴 محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت🌹
🏴 #مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه.......
🏴 #ادامـهداسـتـان_پسـتبـعـد 👇
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
✍️ شاعر شو
🏴🏴🏴🏴 🍀 #کشکول_الشـّعـرا 🖍 #قسمت_چـهـارم 🏴 #شـاعـرآییـنی 🏴 #مـقـبـلکـاشـانـی 🏴 #امـامحـسین علیه ال
🏴🏴🏴🏴
🍀 #کشکول_الشـّعـرا
🖍 #قسمت_چـهـارم
🏴 #شـاعـرآییـنی
🏴 #مـقـبـلکـاشـانـی
🏴 #امـامحـسین علیه السّلام
🏴 #قـسـمـتدوّم
🏴🏴🏴🏴
🖍 مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مـأیوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حـوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است .
🏴 شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها بی هوششدند.
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
🏴 ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
🏴 ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
براى سلامتی و فرج مولای مهربانمان صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج...
اللهم ارزقنا توفیق زیارة الحسین ع اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا .
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبيلك.
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
🏴🏴🏴🏴
🍀 #کشکول_الشـّعـرا
🖍 #قـسـمـت_پـنـجـم
🏴 #گـریـهوتـباکیبرحـسیـن علیه السَّلام.
🏴🏴🏴🏴
🏴 بر امام حسین علیه السلام گریه کنید و بگریانید🌹🌹
در میان روضه هایت سر به زیر افکنده ام
آنقدر خوبی ، خدا گریه حســابش می کند
🖍 #نـاهـیـدخـلـفـیـان
✸ یک وقتی یک نفر در خواب دیده بود که امام حسین علیه السلام، از حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام پرسیده بودند که: «روضه خوانها چند نفر هستند؟ صورتشان را بده من ببینم»
✸ صورت را که به امام حسین علیه السلام مےدهند، نام بعضے از روضه خوان ها را قلم می زنند. زمان شاه بعضی روضه خوانها و واعظ ها از طرف دولت به گلستان دعوت میشدند، شاه آن بالا می نشست و اینها روضه میخواندند. امام حسین علیه السلام نام این روضه خوان ها را خط می زند.
✸ آن کسی که این خواب را دیده بود متوجه میشود که نام« آسید عبدالهادی» هم جزو روضه خوان هاست. تعجب میکند چون که آسید عبدالهادی مرجع بودند. بعد از رحلت آقای بروجردی رحمت الله، آسید عبدالهادی مرجع شد.
✸ فردای آن شب خدمت آسید عبدالهادی رسید و گفت: که آقا من یک چنین خوابی دیده ام که اسم شما را جزوه روضه خوان های امام حسین علیه السلام نوشته بودند.
✸ ایشان فرموده بودند: درست است من کتابی خواندم روایاتی بود راجع به فضیلت گریاندن بر امام حسین علیه السلام؛ مثل این روایت که مَنْ بَکیٰ؛ کسی که خودش بر مصیبت امام حسین علیه السلام گریه کند، أَوْ اَبْکیٰ یا مردم را بر مصیبت آن حضرت علیه السلام بگریاند یعنی روضه بخواند و دیگران را به گریه بیندازد، أَوْ تَباکیٰ یا گریہ اش نمےآید، اما تباکی کند، مثل گریه دروغین که دختر بچه ها مےکنند، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة؛ بهشت بر او واجب میشود.
✸ من این روایات را مطالعه کردم و با خودم گفتم: «عجب، ما خودمان چرا این کار را نکنیم؟ من در هفته یک شب کتاب مقتل را به دست میگیرم و برای زن و بچه ام روضه میخوانم»
✸ بعد آسید عبدالهادی فرمودند: «معلوم می شود که این کاری که ما کردیم مورد قبول واقع شده است، که اسم ما را هم جزو روضه خوان ها نوشته اند»
"از بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)"
🌹 ارسـالـی از شاعـره بـانـو :
🖍 #بانـونگـیـننـقـیـبی
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
🏴🏴🏴🏴
🍀 #کشکول_الشـّعـرا
🖍 #قسمت_هـفـتـم
🏴 #شـاعـرآییـنی
🏴 #مـحـتـشـمکـاشـانـی
🏴 #امـامحـسین علیه السّلام
🏴🏴🏴🏴
🖌 مرحوم #حاجملاعلیخیابانیتبریزی در کتاب #وقایعالایام داستانی را در مورد #محتشم شاعر مرثیه سرای حضرت سید الشهدا علیه السلام بدین مضمون نقل میفرماید:
💠 گویند چون پسر مولانا محتشم درگذشت مرثیه ای درباره او گفت شبی حضرت اسد الله الغالب علی علیه السلام را در خواب دید.
💚 فرمود:ای محتشم برای فرزند خود مرثیه و شعر سرودی، ولی برای قره العین و نور چشمانم حسین (ع)
مرثیه نگفتی؟
🌺 صبح که بیدار شد در اندیشه این خواب بود،که شبی دیگر باز امیر المومنین علیه السلام را در خواب دید که فرمود:برای فرزندم حسین مرثیه ای بگو!
⁉️ عرض کرد:فدایت شوم مصیبت حسین علیه السلام خارج از حد و حصر است لذا آغاز سخن را پیدا نمیکنم.چه بگویم؟
🌹 فرمودند:بگو"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
🌕 بیدار شد مصرع در خاطرش بود همان ساعت به یمن شاه اولیاء و از برکت عنایت آن حضرت به سرودن بقیه اشعار ادامه داد تا به این مصرع رسید"هست از ملال گرچه بری ذات ذولجلال..."
🌕 مصرع دیگر به خاطر او نمیرسید و در ذهن نمی آمد
🌕 چند روزی به این منوال گذشت شبی حضرت قائم(عج) را در خواب دید که فرمودند:ادامه شعر را بگو"کو در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال"
🌹 بیدار شد و ادامه شعر را تا بند آخر گفت.
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
Tazkare_Shoara_Samarghandi.pdf
14.59M
🍀 #کشکول_الشـّعـرا
🖍 #قسمت_هـشـتـم
📚 #کـتـابتـذکـرةالشـّعـرا
✅ فـایـل #پیدیاف pdf
🖍 دولتشاه سمرقندی شاعر و تذکرهنویس خراسانی میباشد. کتاب تذکره الشعرای او، یکی از مهمترین تذکرههای فارسی است. این کتاب شرحی است از احوال شعرا، سلاطین، امرا و حتی افسانههای ایرانی. کتاب فوق، حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی از بزرگانی مثل #ناصرخسرو ، #فردوسی ، #عطار ، #خیام ، #عبید_زاکانی و #حافظ میباشد.
👌 دولتشاه به دلیل تسلط فوق العادهای که بر شعر و ادبیات و صنایع ادبی داشته است ، اثری به شدت شایسته و درخور تقدیر را خلق کرده است.
👆 بـه هـمـّت بـرادر شـاعـرمون
🍀 #سـروشوطـنپـور (شبگرد)
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
✍️ شاعر شو
🌹 #آرایههاوصنایعادبی 🖍 #بخش_دوم 🖍 #جـنـاس : 👇 #قسمت_نـهـم: #انواعدیگرجناسناقص ✅ ۱٠_ #جناس_اشت
#جناساشتقاق و #جناسشبهاشتقاق را با تقسیم بندی جدید خود توضیح دادم.
لطفا مطالعه شود.🌹
ـ ﷽
ــــــــــ
🌹 #آرایههاوصنایعادبی
🖍 #بخش_دوم
🖍 #جـنـاس
👇 #قسمـتدهـم
💐 #خلاصهوتقسیمبندیکلّی
ـــــــــــــــــــ
در آخرین قسـمت جناس ؛ به خلاصه و بیان کلی و نهایی انواع جناس و زیر شاخه های آن می پردازیم.
●●■□■●●
🖍 ۱_ #جناستاموانواعآن
🔔 جناس تام #دونوع است.
✅ ۱_ #ساده (مماثل)
✅ ۲_ #مرکّب (مرفّو )
✅ #مرفّو_دونوعاست
● ۱_ #هموزنتکوجهی
● ۲_ #هموزندووَجهی (ملفّق)
✅ ۳_جناس #تاممرکّبملفّق #دونوع است.
● ۱_ #مقرون
● ۲_ #مفروق
●●■○■●●
🖍۲_ #جناسناقصوانواعآن
✅ ۱_ #جناسناقصمحرّف در مصوّتکوتاه(معرّب)
✅ ۲_ #جناسناقصصامتی
👇#سهنوع است.
🔔 ۱_ #خط یا نقطه
🔔 ۲_ #مضارع
🔔 ۳_ #لاحق
💠 که هر کدام در چهار محل حرف ؛ اختلاف حرف دارند.
🖌 ۱_ #مختلفالاوّل
🖌 ۲_ #مختلفالوسط
🖌 ۳_ #مختلفالآخر
🖌 ۴_ #ترکیبی از دو محل اختلاف
✅ ۳_ #جناسزائد_ناقص افزایشی
زايدالاوّل (مطرّف)
زایدالوسط
زایدالآخر(مذیّل)
✅ ۴_ #جناسقلب و انواع آن
داریم.
🔔 ۱_ #قلببعض
دونوع است.(عکس_مشوّش)
🔔 ۲_ #قلبکل
🔔 ۳_ #قلبکامل_مستوی
🔔 ۴_ #قلبمجنّح
🔔 ۵_ #قلبملحق
✅ ۵_ #جناس_مکرّر
✅ ۶_ #جناسلفظی
✅ ۷_ #جناساشتقاق(اقتضاب)
✅ ۸_ #جناسمطلق(شبهاشتقاق)
✅ ۹_#جناسمعنوی
✅ ۱۰_#جناسمشوش(جناس اجناس)
✅ ۱۱_#شبهجناس
🖌 #مـهـیـناسـدیآسـتـرکی
● پـایـانجـنـاس ●
✅ #کپیباذکرمنبع
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
📚 @shaer_sho شاعر_شو ✍️
💐 @nardohdar1 انارسرخعشق✍
••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
●●○●●
🌹 #آرایہادبی
❇️ #بـخـشسوّم
📚 #اسلوبمعـادلـہ
🖍 #آرایهی_معنوی هست
🖍توی علم ریاضی ومنطق؛ وقتی که دو بخش و دو قسمتِ معادله؛ با هم برابر و مساوی باشن؛ بین اونها یک علامت تساوی (=) قرار می دیم
مثل ۱+۵=۱×۶
که حاصل و جوابِ هر دو طرف ؛ عدد ۶ شش هست
📚 #اسلوب_یعنی_روش
📚 #معادله از تعادل میاد
📚 به معنی #برابری_و_مساوی_کردن
🔶 پس #اسلوبمعادله یعنی:
🔺#روشِ_مساوی_کردنِ_دو_بخش
🖍 #اسـلـوبمـعـادلـہدرشـعر
📚 #تـعـریـف :
✅ #در_اصطلاح_ادبی
✍ وقتی شاعر؛ دو مصراعِ یک بیت را طوری هنرمندانه بیان کنه که تصور بشه
✍ #در_ظاهر هیچ ارتباط معنایی با هم ندارن و هرکدوم معنای مستقلی دارن
✍ #اما_در_اصل : یک مصراع؛ #مصداقومثال و معادلی برای مصراع دیگر باشه و هر دو مصراع؛ #منظور_یکسان داشته باشن؛ بهش میگن اسلوب معادله
📚 به زبان ساده تر وقتی شاعر در یک مصراع؛ نکته و مطلبی رو بگه
☝️و در مصراع دیگه؛ برای #روشن_تر_شدن_مطلب ؛ #مثالی بیاره ؛ اسلوب معادله انجام داده
🟢 #ویژگیها_شرایط_راهتشخیص
🔻 #اسلوبمـعـادلـہ
🖍 ۱_ آرایه ادبی از نوع #بـیـان و #بـدیـعمـعنـوی هست
🖍 ۲_ دو مصراعِ یک بیت؛ کاملا از نظر نحوی و زبان دستوری جمله؛ #در_ظاهر_مستقل از همدیگه اند و هیچ #حرف_ربط یا #شرط یا چیز دیگری؛ اونها رو حتی درمعنا به هم مرتبط نمیکنه
به طوری که میتونیم جای دو مصراع رو هم با هم عوض کنیم یا وسطشون علامت تساوی(=) بزاریم
🖍 ۳_ بين دو مصراع، پيوندهای وابسته ساز مثل : كه، چون، زيرا و... نمیزاریم
🖍 ۴_ #ارتباط دو مصراع بر پایه #تشبیه_و_تمـثیل هست
🖍۵_ به عبارتی یک مصراع؛ #جملهایتشبیهی برای مصراع دیگر (مفهوم) هست
🖍۶_استاد #شفیعیکدکنی اسلوب معادله رو نوعی تمثیل میدونه
🖍۷_برخی بزرگان شعر، تمثیل رو همون تشبیه میدونند و برخی؛ تمثیل رو نوعی خاص از تشبیه میدونند
🖍۸_ در اسلوب معادله؛ یک طرفِ معادله یا یک مصراع معادله #موضوع هست.
🖍۹_ طرف دیگه یا مصراع دیگر معادله #مثال هست. که هر_دو_طرف در قصد نویسنده؛ برابر هستن
🖍 ۱۰_نبايد #مصراع_موضوع با علامت سؤال (؟) همراه باشه
🖍۱۱_میتونیم بعد از مصراع اول از لحاظ توضیح معنایی (نه اوردن لفظ ظاهری در شعر)؛ «همان طور که؛ مثل اینکه و...» بیاریم
🖍۱۲_ اسلوب معادله معمولا #مفاهیم #حکمتی، #فلسفی #اخلاقی و...دارن
🖍۱۳_ معمولا یک مصراع #ذهنیوغیرملموس و مصراع دیگر #عینیوملموس از تجربیات روزمره و حکمتهای عامیانه هست
👇 #مثال:
■ بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود #موضوع
پسته ی بی مغز چون لب وا کند رسوا شود #مثـال
■ ریشه نخل کهنسال از جوان افزون تر است #مـثـال
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را #موضوع
🖍۱۴_این آرایه بیشتر در #دومصراعِیکبیت هست
🖍۱۵_ در اشعار #سبکهندی مثل صائب و اشعار #سعدی بیشتر هست
🖍۱۶_ گاهی به صورت #دوبیتی هم در شعر قدما دیده شده
👇#مثـل:
√کهتری را که مهتری یابد
هم بدان چشم کهتری منگر
خُرد شاخی که شد درخت بزرگ
در بزرگیش، سرسری منگر
🖍 ۱۷_ وقتی #میان_دومصراع حرف ربط «که » و... بیاد
☝️دیگه #اسلوب_معادله_نیست
🤔 #چون #استقلال_نحوی و دستور زبانی ظاهری در واژگان جمله؛ وجود نداره
#مثل:
√من از روییدن خار سر دیوار دانستم
#که ناکس کس نمی گردد به این بالا نشستنها
🖍 ۱۸_در اسلوب معادله؛ گوینده الزاما و فقط از یک مثل ظاهری دم دستی استفاده نمیکنه؛ بلکه باید برای موضوع خود؛ یک مثال روشنتر و قابل فهم تر و نزدیکتر به موضوع؛ رو انتخاب کنه
🖍۱۹_ #تفاوت #اسلوب_معادله با #ارسالالمثل؛ در همین #درجهنزدیکیوبرابریِ مصراعِ تشبیه و مثال ؛ به مصراع مفهوم(موضوع) هست
📕 در #ارسالالمثل ؛ الزاما فقط یک #ضرب_المثل (مشهور یا شخصی) آورده میشه و نقش ضرب المثل ؛ مشبهٌبه هست
👇 #مثالارسالالمثل
√اندک اندک به هم شود بسیار
دانه دانه است غلّه در انبار
مصرع یک #ضربالمثلمشهوره
👇 اما در بیت زیر چون مثال را برای #روشنترشدن_موضوع اورده؛ اسلوب معادله هست:
عیب پاکان زود بر مردم هویدا میشود
(مفهوم یا موضوع)
موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود
(مثال)
✅ پس اگر ۲مصراع در دستور زبانی جمله؛ به هر دلیلی به هم وابسته باشن و مفهوم یکسانی هم نداشته باشن؛ اسلوب معادله نیست
🔰 #مـثـال_های_اسـلوب_مـعادلـہ
●دود اگر بالا نشیند، کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
●میشوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
برگ ها را می کند باد خزان از هم جدا
● اظهار اشک پیش ستمگر ز ابلهی است
اشک کباب موجب طغیان آتش است
● دل گمان دارد که پوشیده است راز عشق را
شمع را فانوس پندارد که پنهان کرده است
● افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
● دل که شد غافل ز حق؛ فرمان پذیرِ تن شود
می برد هرجاکه خواهد اسب، خوابآلوده را
✍ #مهین_اسدی_آسترکی
📚 #کپیباذکرمنبع
➜﴾ @shaer_sho ﴿ ❥᭄
➜﴾ @shaer_sho ﴿ ❥᭄
••••⊱❖❀❁❊❂❁❀❖⊰••••