eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
621 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
186 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ما یتیم و سوگوار حضرت پیغمبریم در عزای مجتبی با چشم تر نوحه‌گریم خادم سلطان خوبان، یادی از ما کن که ما هر شب جمعه به یاد لاله‌های پرپریم ✍️، ۱۴۰۲/۰۶/۲۴ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷 @shaeranehowzavi
🥀 «باران حُسن» میان ماه مبارک چه نوربارانی! به آسمان و زمین شد چه حُسنِ احسانی! ملاحت است که می ریزد از رخی چون ماه شکوه چهره ی او جذبه ی رسول الله به شادباش ملائک به خانه آمده اند به شوق مسئلتی، عاشقانه آمده اند پیمبر آمد و در گوش او اذان را گفت و با نگاه به چشمان آسمان ها گفت: «به انتخاب خداوند نام او حسن است هزار شکر که او میوه ی وجود من است» در اوج کودکی اش داغ های سنگین دید ز روضه های مگویش دل زمین لرزید نشد که یک دل سیر از فراق گریه کند از آن جسارت و‌ آن اتفاق گریه کند اگرچه سرو جوانان اهل جنت بود میان مردم شهرش اسیر غربت بود دریغ کاش که ایمان شهر محکم بود... دریغ در دل شان خوی ابن ملجم بود... صدای سکه ی داروغه مست شان می کرد تصاحب دو سه تا پُست پَست شان می کرد دریغ، دور و برش یار راستین کم بود وگرنه شیر جمل در نبرد محکم بود اگرچه سهم کلاغان زبان درازی شد برای ماندن ریشه به صلح راضی شد به نورْ چشمیِ خورشید سم خورانیدند هزار آینه تکثیر شد نفهمیدند قسم به قاسم و شیرینی شهادت او که رفته است به بابای او رشادت او به قتلگاه شتابان رسید عبدالله از آن عموی رشیدش چه دید عبدالله؟ غروب واقعه حُسن حَسن نمایان بود چو ماه، فاطمه بنت الحسن درخشان بود شبیه زینب کبری بزرگ بانویی که جز به سمت امامش نمی رود سویی سر حسین به نی بود و باقی سر ها اسیر شام بلا می شدند دخترها غروب واقعه داغ دلت دوچندان شد خوشا دلی که به نام غمت پریشان شد خوشا به نور نگاهی که بر تو گریه کند بلند مرتبه شاهی که بر تو گریه کند میان واقعه وقتی عطش جگر سوزاند نشست حضرت ماهی که بر تو گریه کند مصائب تو‌ به چشمان مرتضی آمد که سر نهاد به چاهی که بر تو گریه کند هزار آه درون دلم هدر شده است زهی سعادت آهی که بر تو گریه کند در این تصنعِ بازار حُسن داده دلم به حُسن ناب گواهی که بر تو گریه کند هزار شکر خدا را  که کوه غم را دید و اذن داد به کاهی که بر تو گریه کند @shaeranehowzavi
"سلطان" در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آنقدر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناه بی‌پناهان در خراسان است @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدون سایه ی مهرت، جهانی از دردم بدون هُرم نگاهت، چه بیکران سردم بگیر دست مرا و بِـبـَر به معراجت اگرچه خوب نبودم، اگرچه بد کردم @shaeranehowzavi
هر که نگاه کرده آن،گنبد و بارگاه را دمی نبرده از نظر،لذتِ آن نگاه را آینه مات سیرتش،ماه اسیر صورتش که هر طلوع می برد،آبروی پگاه را کلاغم و میان این کبوتران نشسته ام شکر که راه می دهد،این منِ روسیاه را هزار بار خورده ام قسم که توبه نشکنم هزار باره رفته ام مسیر اشتباه را مستی من در آن حرم،چگونه می کشد قلم کاهِ کنارِ کوه را،کوهِ کنارِ کاه را سلسله الذهب بخوان،که با میِ ولایتش درک کنیم مستی،قلعه ی لااله را اگر که دست های او،دستِ مرا کنار زد به دستِ خاک می دهم،عمرِ چنین تباه را شعر پیاده می‌رود،از دلِ جاده می‌ رود باز به دوش می کشد،توشه ی اشک و آه را به کربلا رسیده و،داغ عزیز دیده و چند سر بریده و،کودک بی گناه را چگونه حال و روز او،میان دشت بوده که شکسته پشت شاه تا،دیده جناب ماه را تمام دشت غرقِ خون،شقایق است واژگون گرفته آهِ خواهرش ،دامنِ قتلگاه را یا بن شبیب هم چنان،بگو برای ‌شیعیان رازِ شکوهمندِ آن،گنبدوبارگاه را... @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیـرون نرود از آستانـت مایوس با قلب شکستـه آنکه آمد پابوس تو قبله ی حاجاتی و من جز حرمت حاجت نبرم به هیچ کس، شمس شموس @shaeranehowzavi
🥀 شوق دیدارت مرا سوی حرم می آورد شرح حالم را برای تو قلم می آورد میگذارد دست خالی مرا در دست تو مادرم هربار که رو به حرم می آورد می رود با دست پر،وقتی گدایی با خودش کاسه ی خالی به این دارالکرم می آورد پاسخم را می‌دهی با مهربانی در حرم تا سلامم را نسیم صبحدم می آورد می رود در پشت کوه قاف پنهان می شود هرزمان خورشید در پیش تو کم می آورد می گذارد عاقبت پشت دَرِ باب الجواد هر کسی که با خودش از دور، غم می آورد @shaeranehowzavi
🥀 من به دنبال خویش میگردم در سکوتی پر از هیاهو ها یک قدم این طرف ترم،اینجام... در حریمی به رنگ آهوها گم شدم! بیخیال،اینجا عشق... آشنا با تمامِ گم شده هاست! ترسی از بی کسی نباید داشت نور چشمی ست هرکسی تنهاست * در طواف است دور تو چشمم، یک نفر داد میزند من را در کنار ضریح، جا مانده ست تکه ای از وجود من آقا ! @shaeranehowzavi
"دورِ نزدیک" شعر می‌گویم و آهنگ زیارت می‌کنم با زبان واژه‌ها، عرض ارادت می‌کنم ساعت ِ هشت و... قرارِ یک سلام از راه دور باز هم بر مردم مشهد، حسادت می‌کنم السلام ای ضامن آهو... غریبم! بی‌کسم! پیش آهوها هم احساس حقارت می‌کنم در هوایت، تا پُر از شوق پریدن می‌شوم پشت دیوارِ تن احساس اسارت می‌کنم پیش چشمانت، دو رکعت عشق می‌خوانم و بعد... آیه‌های استجابت را تلاوت می‌کنم حاجتم را داده‌ای از قبل، می‌دانم... ولی تا شوَم غرق اجابت، عرض حاجت می‌کنم راه من دور است، اما قلب، مالامالِ توست من به این دوری ِ نزدیکت، قناعت می‌کنم کاش در هنگام مرگم بشنوم: "این آشناست! زائرم بوده... خودم او را شفاعت می‌کنم" @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔴عصر شعر 🔹با موضوع گرامی‌داشت رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) 🔸از سلسله نشست‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻با اجرای: سید علی نقیب 🔹با حضور: دکتر محمدعلی مجاهدی 🔺همراه با شعرخوانی شاعران حاضر در جلسه و تقدیر از برگزیدگان فراخوان شعر «آیه‌های غریب» 📆زمان:یکشنبه ۲۶شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق. 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi