eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
در پی کسب جواز حرمت پیر شدم ... 🗓 6 روز دیگر وعده دیدار ما ▪️◾️🔳◾️▪️ کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها @astanqom
🥀 ما از خیال دیدن هم مست بوده‌ایم ما یک گناه ساده از این دست بوده‌ایم در بین جاده‌های جهان نام ما نبود ما کوچه‌های کوچک بن‌بست بوده‌ایم ما را ندیده است کسی در کنار هم ما نیست بوده‌ایم اگر هست بوده‌ایم آری! صدای شادی ما ناشنیدنی است در جمع دست‌ها همه یکدست بوده‌ایم ما را نخوانده است کسی هیچ‌گاه، آه در نامه‌های گمشده پیوست بوده‌ایم @shaeranehowzavi
. شد زنده با جهاد تو رؤیای اربعین یک قطره‌ایم در دل دریای اربعین سردار، این مسیر پر از نام و یاد توست عالم نشسته محو تماشای اربعین ✍️، ۱۴۰۲/۰۶/۱۰ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷 @shaeranehowzavi
🥀 هوا پر شد از عطر نام حسین به قربان عطر پراکنده‌اش چه سرمست و شورآفرین می‌رود سپاهی به دیدار فرماندهش هوایی شدم، مقصدم کربلاست کجا از همین سرزمین بهتر است؟ برای رسیدن به آغوش تو هوای خوش اربعین بهتر است چه باکی‌ست از پای تاول زده به عشق تو طی می‌شود این مسیر نمانده‌ست چیزی به کرب‌وبلا امیری حسینٌ و نعم الامیر غریبم به آغوش تو دلخوشم اسیرم به عشقت شدم مبتلا در این روزها آرزویم شده فقط کربلا کربلا کربلا مرا مادرم از همان کودکی به شیرینی نام تو شیر داد پدر با خودش برد هیأت مرا به من مهر و سربند و زنجیر داد دلم خوش به داروی دیدار توست حبیبم حسین و طبیبم حسین غریبانه در کربلا خفته‌ای نگاهی به من کن، غریبم حسین قدم می‌گذاری به صحن بهشت به یاد شهیدان والامقام بگو با دلی عاشق و بی‌قرار به لب‌های عطشان مولا سلام @shaeranehowzavi
🥀 همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند به سویت ای امین‌الله! خلق‌الله می‌آیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسمان با زائرانت راه می‌آیند ببین شانه‌به‌شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیدن تو پا‌به‌پا، همراه می‌آیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می‌آیند قیامت کرده‌ای، انگار تصویری‌ست از محشر که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه می‌آیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم می‌گیرند به لطف گوشه‌چشمت عاقبت کوتاه می‌آیند @shaeranehowzavi
🥀 برای سخت‌است ازشراب ازل روی پا شدن از ابتدای مستی‌اش عاقل‌نما شدن سخت‌است بعد دعوت ساقی، چو شیخ‌ها در مسجدی به ذکر و دعا مبتلا شدن سخت‌است سخت، راحت جان را گذاشتن در کوی دلبران به‌عذاب آشنا شدن سخت‌است با کهولت جسمی،به وقت وصل چون آهوان دشت ختا تیز پا شدن سخت‌است از غریب رسد نامه بر حبیب وآنگه چو کوفیانِ وفا بی‌وفا شدن... اما چه‌راحت است ز خانه به‌شوق وصل آواره‌تر ز باد رحیل صبا شدن برخیز ای حبیب! که بهتر نبوده از چوب درخت پیر برای عصا شدن فارغ ز کار ساحر شامی و مارها در دست یک کلیم‌ِغریب اژدها شدن ای پشت شاه گرم ز تو نيست کم مقام همچون عبا به خامس آل‌عبا شدن ای نوح عاشقان حسینی مبارک است اصحاب را در این یم‌ِخون ناخدا شدن وقتی هدف نشانه گرفتی، چه‌غم ز عمر؟ قلب کمان هراس ندارد ز تا شدن از هو شدن به‌معرکه دل را غمین مساز! آیینه را چه غم بنشیند ز "ها" شدن فهمید شأن احمد مرسل ز سختی‌اش هرکس که کرد عزم حبیب خدا شدن شمعی چنین نبوده که بعد از خموشی‌اش آتش به سر گرفت برای فنا شدن کار تو بود مردن از بام عشق و بعد یک "یاحسین" گفتن و از جای پا شدن آموخت با دومرتبه جان دادن خودش یک‌مرتبه که سخت نباشد فدا شدن فرق سرش شکافت ز عشق حسین، چون کعبه که قبله گشت از این فرق وا شدن چون راز سر به مُهر بخندید تا که دید دارد زبان نیزه سر برملا شدن ای پیرمرد باده‌پرستان کربلا این خاک از تو داشت‌طلب کیمیا شدن ای مرد، زیر قبّه‌ی ارباب یافتم از نقره‌ی ضریح تو راه طلا شدن سخت‌است بین اهل‌ِریا بی‌ریا شدن از برکت وجود گلی لاله‌ها شدن عشاق را چه حاجت طی منازل است در نیم‌روز می‌شود از انبیا شدن رفتند از جفای سم اسب تا به‌عرش گندم به‌سفره می‌رسد از آسیا شدن ای مدعی ز لاف حذر کن، که خاک نیز خون‌ها خورد به مرتبه‌ی کربلا شدن اصحاب شاه کرببلا را چه‌حاجت است از غیرت مداد سیه‌رو ثنا شدن سخت است سخت ساحل آرام دیدن و در موج خون تپیدن و مرد شنا شدن مانند حر قبول گنه‌کاری و سپس چون کهنه‌خانه‌ای ز خرابی بنا شدن همچون زهیر بی‌غم مال‌وعیال خویش از خوف خود گذشتن و در او رجا شدن در عهد دوست مثل سعید ایستادن و چون تیرهای خورده به‌جسمش رها شدن چون عابس از حفاظت جان بگذر و بگیر از جسم خویش مانع حاجت روا شدن مانند جُون ناز بکش تا رسی به‌جان ای ناسزا بکوش برای سزا شدن خندان چنان بریر بخوان این ترانه را باید فدای بوسه‌گه مصطفی شدن ای نوعروس امت عیسی مبارک است داماد را به‌خیمه‌ی گل پاگشا شدن ننگ است پس گرفتن هدیه، نشان بده ام‌وهب، به‌سر ره و رسم عطا شدن ای مسلم‌بن‌عوسجه باشد مبارکت همراه باحبیب در این ماجرا شدن ای منبر محاسن مردان کبریا خون از رگش گذشت به شوق حنا شدن تنها خداست لایق کار شما و بس کز بیم زرد گشته زر از خون‌بها شدن برخیز ای ، تو را لذتی‌ست در با زور در مناسک عشاق جا شدن عشق حسین را چو صحابه به‌جان بخر ای دل بکوش بهر شبی بوریا شدن گفت آرزوی ماست؛ - به‌خواب کسی حبیب - در بزم روضه مثل تو اهل بکا شدن @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 نه چشم کشف و شهودم، نه گوش نجوایم نه در سواحل لفظم، نه غرق معنایم نصیب پنجره‌ام چیست جز شلوغی شهر سلوک منظره‌ای نیست در تماشایم نه برده است مرا سیر انفس و آفاق نه نوری از ملکوت آمده به رویایم نه دوزخ است سرانجام بی‌ارادگی‌ام نه می‌رسد به بهشت تو دست دنیایم نه بوده کفرم همپایهٔ بزرگی تو نه آنچنان که تو شایسته‌ای، تمنایم شبیه نیست صفاتم به ذات تو، آنی فقط به وسعت تنهایی تو، تنهاییم @shaeranehowzavi
🥀 چون قطره آمدیم که دریای مان کند از عمد گم شدیم که پیدای مان کند مانند طفل زخمی افتاده بر زمین گریان شدیم تا که تماشای مان کند بال شکسته است میان بساط ما صف بسته ایم تا که مداوای مان کند سلطان رئوف باشد و بنده گناه کار مارا چه باک هرچه که دعوای مان کند نا لایقیم و او مگر از دست مهر خویش فرزند های لایق زهرای مان کند @shaeranehowzavi
🥀 خون هفتاد و دو گل کرد آبیاری ساق عشق تا بماند سبز این پرچم به روی طاق عشق مصحف تاریخ شاهد باش مردم را بگو در میان دشت پاره پاره شد اوراق عشق نیست پیروزی همیشه زنده ماندن بین جنگ گاه باید بین خون افتاد در میثاق عشق جان و مال و خانه را ترک کردن راحت است آن کسی را که نباشد طاقت اطلاق عشق از شهیدان حسین آموختم این نکته را ترک سر باید کند هر کس که شد مشتاق عشق یاد دادند از نماز و روزه و حج بیشتر با مرام و معرفت بودن ، بُوَد اخلاق عشق قبل و بعد از این شهیدان می خورم سوگند که در زمانه هیچ کس هرگز نشد مصداق عشق لطف شاه کربلا باشد که ما دلداده ایم ورنه هر دل که نخواهد داشت استحقاق عشق یاری ام کن در کنار کشتگانت یا حسین سرخ گرداند غروبی خون من آفاق عشق @shaeranehowzavi
می آید از سمت غربت اسبی که تنهای تنهاست تصویر مردی که رفته ست در چشمهایش هویداست @shaeranehowzavi
⭕️ سازمان بسیج هنرمندان استان فارس دهمین کنگره سراسری شعر بسیج "افق‌های روشن" را برگزار می‌کند. 🔰 بخش‌ها: ▪️ شعر سنتی ▪️ شعر نو (نیمایی و سپید) ▪️ترانه و سرود ▪️ زبان و گویش بومی 🔰 محورها: ▪️سبک زندگی ایرانی اسلامی: خانواده، فرزندآوری، تحکیم بنیان خانواده، حجاب و پوشش ▪️سرزمین مادری: اقوام ایرانی، پرچم، تمامیت ارضی، وطن، وفاق و وحدت و امنیت ملی ▪️فرهنگ و تمدن ایرانی: زبان فارسی، پیشرفت‌های علمی، مفاخر و چهره‌های تاریخی و فرهنگی و هنرمندان شهید ▪️ مسائل اجتماعی: معیشت، اقتصاد، ناهنجاری‌ها، نارسائی ها، تک فرزندی ▪️مقاومت و پایداری ملی و جهانی: دفاع مقدس، شهدای امنیت و ... ▪️جهاد تبیین و توجه به رسالت روشنگری جامعه 🔰 مهلت ارسال آثار: ▪️ تا ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ نحوه ارسال: از طریق پیام‌رسان ایتا به شماره 09021392878 🔹سازمان بسیج هنرمندان استان فارس🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم شعرخوانی آقای در حضور رهبر معظم انقلاب @shaeranehowzavi
🥀 یک دل سوخته و آه جگر دارم من تلخی یک سفر پر ز خطر دارم من از غم مرگ پدر یا که برادرهایم آه جانسوز و دو تا دیده تر دارم من بر تنم زخم فراوان و به دل داغ بزرگ سینه ام سوخته چون شمع شرر دارم من چون نهالم که سر از خاک برون آوردم بر تنم ضربه ی خونین تبر دارم من گر چه در شام سیاهم به دل مخروبه در دل کوچک خود صبح و سحر دارم من از دل سوخته ی عمه ی خود آگاهم از غم عمه ی خود خوب خبر دارم من کوری چشم حسودان سیه دل بر نی اکبر و اصغر و خورشید و قمر دارم من از چنین فاجعه ی تلخ و جنایت ها من شکوه از سنگدلی های بشر دارم من بارها گرچه زمین خورده ام و افتادم سوی معراج خداوند نظر دارم من همچو لعلم که به دل خون فراوان دارم در خرابه شده ام گوهر و زر دارم من با سرانگشت گره وا کنم از هر مشکل کوچکم ، در همه آفاق اثر دارم من پرده افتاد ز روی پدرم ، داد زدم ایهاالناس بدانید پدر دارم من @shaeranehowzavi
🥀 هرچند که آسمان سراسر دود است با چشم دلت نگاه کن مشهود است موکب موکب، قدم قدم، صف در صف رزمایش لشکرکشی موعود است @shaeranehowzavi
🥀 تفاوت دارد این دفعه شکارش از شکارستان چه می بالد به خود انگار کاری کرده کارستان گمان دارد که حالا لایق تقدیر و تعظیم است و اینک در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است برای جشن خود یک شهر را گرد هم آورده ست اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده ست جهان مسحور تن پوشش، پر از تبریک ها گوشش همان بهتر که یک بوزینه باشد زینت دوشش اسیر ظلمت است این کاخ اما صبح، تابنده ست شب بی چشم و رو خورشید را در طشتی افکنده ست شب بی چشم و رو خورشید را در طشتی افکنده ست؟ اسیر ظلمت است این کاخ؟ باشد صبح تابنده ست چه آشوبی ست در خاک و چه غوغایی ست در افلاک ولی مردم همه لال اند، امان از لقمه ناپاک صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را ورق را بازگرداند و به هم زد نقشه هایش را صدا بغضی فروخورده است، آهی کهنه در سینه مدینه بس نبود، این دفعه شام شهره در کینه زنی در غایت پاکی سراپا زخمِ هتاکی ست صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکی ست به آه سرد خود یک جا زمین و آسمان را سوخت که آخر چشم در چشمِ یزیدِ بی مروت دوخت صدا از حنجر داوود می آمد برون انگار سخن می گفت از انا الیه راجعون انگار صدا از ماجرا تعریف های دیگری دارد چنان یحیای پیغمبر سرِ روشنگری دارد سخن می‌گفت ناموس خدا در جمع نامحرم نجیبانه تر از حوا، عفیفانه تر از مریم اگر موسی هراسان بود از فرعون و جادویش ندارد دخت حیدر باکی از شام و هیاهویش نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه تصور کن خلیل الله را در بین بتخانه به آنی بین جمعیت شکست آوازه نمرود که زینب در جواب یاوه گویی های او، فرمود: هلا فرزند گمراهان خودت از چه گم کردی؟ چه سودایی به سر داری؟ به دنبال چه می گردی؟ خودت را بیش از این رسوا مگردان ای یزید اینجا که خود را روسیه کردی و ما را روسفید اینجا نمی ماند از این گردن کشی ها جز پشیمانی خودت را به نفهمیدن زدی یا که نمی دانی؟ که با دست خود این جام بلا را سرکشیدم من تو زشتی دیدی اما غیر زیبایی ندیدم من شکستم در خود اما باز شامم را سحر کردم قدم خم شد ولی من خم به ابرویم نیاوردم بزن بر آن لب و دندان ‌و کاخت را معطر کن جهنم را به استقبالت این سان شعله ور تر کن خبر داری که این خون تا ابد همواره می جوشد؟ زمینش ریختی، اما زمین آن را نمی نوشد بدان این آتش عشق است و خاموشی نمی گیرد تو خواهی مرد، اما نام ما هرگز نمی میرد دگر کاری ز دستش بر نمی‌آمد یزید انگار عزا شد جشن و از پیروزی‌اش شد ناامید انگار یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب ثمر داد انقلاب کربلا در شام با زینب @shaeranehowzavi
بگیر دست علی را که دست اوست یدالله بگو به خلق که توحید روی دیگرش این است علیست مظهر یکتایی خدا به دو عالم ببین که سوره توحیدِ حق مُصوّرش این است فدای آن خم ابرو، هلاک آن سر مژگان فدای لشکر شاهی که تیغ و خنجرش این است @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀 عشق حسینی است که زین جاده می بَرَد بنگر که عشق چه سان ساده می برد با پایِ پر ز آبله رفتم به اشتیاق افتاده وار ، و هم او ، فِتاده می برد مستِ حسین ، همه ، سوی او روان گویا در این طریق کسی باده می برد شوق زیارتش زده بر دل شراره ها گاهی به مرکب و گاهی پیاده می برد پیر و جوان ، دمان ، نشناسند پا ز سر حب الحسین ، کودکِ نو زاده می برد مستانه می دوند به سوی حریمِ او دلبر عجب مدار که دلداده می برد ماتم گرفتگانِ روز دهم را صلاةِ ظهر سینه زنانه بر سرِ سجاده می برد دلدادهٔ حسین ز هر سویِ عالم است هندو و ترک و عجم بی افاده می برد مجموع میکند همه در اربعین عشق تنها و زوج ، با هم و خانْواده می برد مهر حسین در دل هرکسی نشست عشقش شودنماز و سجاده می برد جا ماندگانِ قافله هم بی ثواب نیست زین دلبری که هر دلِ آزاده می برد « ساغر» مبر گمان که توانی از او برید این کاروان همه را بی اراده می برد حب الحسین یجمعنا در صراط عشق هر کس در این مسیر شد آماده ، می برد @shaeranehowzavi
🥀 رنگین کمانی از دل تا کربلا کشیدم از حنجری بریده چون"ارجعی"شنیدم دار و ندار دل را از غیر او گسستم در پای هر عمودی زانو زدم نشستم دیدم به چشم قلبم با رخصت شهیدان هر زائری گذر کرد از زیر دست قرآن اهلا و سهلا آمد از باکری به گوشم آهسته پرچمی را بگذاشت روی دوشم وقتی که شیرعلی خواند میر حرم نیامد با گریه کوثری گفت صاحب عَلَم نیامد محسن کمی جلوتر بی سر، به خون نشسته سر بند"جُونِ مهدی" بر روی دست بسته؛ می‌سوخت مثل ققنوس در شعله زاری از تب آهسته گریه می کرد بر روضه های زینب با لهجه ی عراقی میزد به شوق فریاد "بو مهدی مهندس" چای عراق میداد چون حاج شیر علی بود مداح این مراسم در حلقه ی شهیدان میزد به سینه قاسم پلکی زدم که دیدم یک باره در حریمم مهمان لطف زهرا بر سفره ی کریمم آن دم نسیم سبزی دور حرم گذر کرد چون مادرم دوباره سوی حرم نظر کرد پلکی زدم و این بار در زیر قُبه بودم هم ناله با ملائک مشغول ندبه بودم وقتی که خواندم آنجا ابیاتی از جدایی آمد به گوش جانم یک مژده ی خدایی: "چیزی نمانده دیگر یوسف رسد به کنعان مهدی میان راه است با لشکر شهیدان راز ظهور مهدی در شور اربعین است روشن مسیر شیعه از نور اربعین است" پلکی زدم دوباره دیدم که خانه هستم بوی حرم گرفته خودکار و هر دو دستم @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 اربعین عشق این‌جا: زمین عشق، زمان: اربعین عشق چیزی نمانده است به عین الیقین عشق آشفتگان زلف حبیب از پی نیاز خود را رسانده‌اند به حبل المتین عشق از اندرون دوزخ دنیای دون‌صفت پرواز کرده‌اند به خلد برین عشق شیران شیرخواره دوباره نشانده‌اند تیر و کمان حرمله را در کمین عشق دانی که از چه هروله دارند سوی دوست؟ عشاق را هُدی است نوای حزین عشق در این مسیر، عشق به آخر رسیده است در این مسیر می‌شنوی آفرین عشق کاری جز عاشقی مکن ای دل چرا که هست عالم رهین آدم و آدم رهین عشق «لبیک یا حسین» جهان را گرفته است آری جهان‌گشاست دم آتشین عشق تلخ است اگرچه طعنه اغیار و زهر هجر شیرین شده‌ست کام دل از انجبین عشق ما می‌رویم و سینه‌زدن‌ها همیشه هست ثبت است بر جریده عالم طنین عشق ما حامیان حامی دینیم تا ابد دینی که دائمی است به یُمن یمین عشق ای عاشقان حضرت معشوق از ازل تا روز حشر، وعده ما: اربعین عشق @shaeranehowzavi
🥀 این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟ هر کران پژواکی از «هیهات منا الذله» است این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟... @shaeranehowzavi
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔴فراخوان شعر 🔹️با موضوع رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) 🔸از سلسله نشست‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻ویژه‌ی شاعران طلبه و اعضای محفل مشارق 🔹با اهدای جوایز نقدی به سه اثر برگزیده 📆مهلت ارسال آثار: تا ۲۳شهریور ۱۴۰۲ 🔰شاعران طلبه و اعضای محفل مشارق اشعار خود را تا تاریخ یاد شده از طریق نرم افزار ایتا به دبیرخانه فراخوان ارسال کنند. 🔰سروده‌های جدید در اولویت داوری قرار خواهند گرفت. 📲 راه‌ ارتباطی دبیرخانه: @eshragh_adabi 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🏴 سوگنامه اربعین؛ اشعاری از علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه درباره مراجعت اهل بیت علیهم السلام از شام، خطاب به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ای نموده آفتاب رخ نهان اندر حجاب / سبط پیغمبر، سرش بر نی، تنش در آفتاب داد از سفیانیان، فریاد از مروانیان / دختر زهرا ز جور کوفیان شد بی حجاب یک دم شه خیمه اجلال زن در کربلا / ناقه عریان ببین و دختران بوتراب یا ولی الله! ببین، ای حجت روی زمین / یوسف آل محمد (ص) را به چنگ آن ذئاب(۱) آن کسان کز روی ایشان شرمسار است آفتاب / یک زمان در کوفه بنگر، گاه در شام خراب یا ولی! الثار آمد و شد عزا / کاروان رفته باز آمد از رخ نقاب جابر انصاری از یک سو نگر با اشک و آه / سوی دیگر بین اسیران، دل پریش از اضطراب محشر کبری شد آنگه چون بدیدند آن زنان / آه آه از آن ذهاب و داد داد از آن ایاب ناگهان افکند خود را از فراز اشتران / هر زنی قبری به بر بگرفت و با وی در خطاب از طپانچه نیلگون ز آن بی کسان بنگر عذار / زخم زنجیر و غل آنان را به دست و دل، کباب گفت لیلی (لیلا) قبر اکبر را چو او در بر کشید: / خیز از جا مادرت برگشته با چشم پر آب زینب مظلومه بنگر با زبان پر گله / می دهد شرح ستم از کوفه تا شام خراب گاه گوید ظلم های مجلس ابن زیاد / گه ز شام و از یزید شوم و از جام شراب وقت آن شد تیغ موعود از نیام آری برون / جامه صبر محبان چاک شد تا کی غیاب نوری محزون ز بهرت روز و شب در انتظار / الغیاث ای سرّ پنهان العجل بنما شتاب (۱) ذئاب: جمع ذئب: گرگها ________________________ ...فقیه اندیش بزرگ عصر ما، (مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه) که تقدیر، سرنوشت برایش رقم زده بود، در فصل پایان زندگی-کشاکش سخت مشروطه-همواره صحنه های را پیش چشم داشت و یاد آور حوادث شگفت آن بود...فرجام سرخ شیخ نیز، بی شباهت به سرگذشت خونبار مولایش علیه السلام نبود.../ بر گرفته از کتاب، تنهای شکیبا و خانه بر دامنه آتشفشان؛مرحوم ابوالحسنی منذر 📌صفحه شهید رابع @HOWZAVIAN
🥀 همسفر با موج های بی قرار جاده ام من برای دل به دریایت زدن آماده ام از همان روزی که راهت را نشانم داده ای بی خیال جاده های پیش پا افتاده ام تو نمی پرسی مسیحی یا مسلمانم حسین خوب میدانی که من هم عاشقی آزاده ام زخم و تاول کی حریف شوق و ذوقم می شود من به چشمم قول دیدار حرم را داده ام عاشقانه مثل راه از نجف تا کربلا می رسد روزی به تو این قلب صاف و ساده ام بارها بوسیده پای خسته ام را در مسیر جاده هم سرخوش شده با حس فوق العاده ام ناگهان عطر اجابت در قنوتم می وزد در حرم وا می شود وقتی دل سجاده ام @shaeranehowzavi