eitaa logo
روش تدبر در قرآن و سیره
153 دنبال‌کننده
174 عکس
185 ویدیو
37 فایل
تدبر؛ عرضه خالصانه سرزمین وجودم است بر آسمان بارانی و رشد افزای آیات وحیانی و روایات با درک فقر و ضعفم و طلب و تسلیمم...
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔷 جوانی به استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: هر جوری با خودم ورم می رم نمی تونم را قبول کنم. 🔷 استاد صفایی گفت: دردت چیه چی می خوای؟ 🔷 می خوام بفهمم خدا هست. می خوام برام خدا و وجودش رو اثبات کنید. 🔷 حاج شیخ اشاره به قوری چای جلوی خودش کرد و گفت: توی این قوری چاییه و ساکت ماند. 🔷 او که با سکوتش منتظر ادامه صحبت ادامه حاج آقا بود، متوجه شد که باز هم حاج آقا اشاره می کند که: توی این قوری چاییه! 🔷 باز هم جوان که متوجه نمی شد حاج آقا منظورش چیست، هاج و واج حاج شیخ را نگاه می کرد. 🔷 حاج شیخ با صدای بلند گفت: آقا جون من دارم به تو می گم توی این قوری چاییه، چرا ساکتی⁉️ @shagerd_Quran 🔷 جوان که می دید حاج شیخ منتظر جواب است، گفت: خب، توی اون قوری چاییه که چی⁉️ 🔷 حاج آقا که درست به هدف زده بود، ادامه داد: خب که چی؟ خدا هست، همه جا هم هست که چی؟! من چکار کنم؟! 🔷 هست که هست، چایی تو اون قوری هست که هست، به من چه ارتباطی داره؟! که چی؟! 🔷 فرض کن من الان خدا رو برات اثبات کردم. نه اثبات (دست جوان را در دست گرفت) اصلاً دست خدا را توی دست های تو بگذارم، خب با این خدایی که الان دست هاش توی دست های تو است، چه کار داری؟ 🔷 می دونی این جواب تو که گفتی:«که چی»، منشأش چیه؟ آیا منشأش این نیست که درون تو اصلاً طلبی نیست؟ تو در حال حاضر طالب چای نیستی، تشنگی نداری، اگه برات اثبات کنن که اونجا چاییه، نه که اثبات کنن، اصلاً به تو نشون بدن، باز هم جوابت اینه «که چی». حالا چه کار کنم؟ ولی اگه باشی به مقدار تشنگی ات طلبت هم بیشتر می شه. 🔷 توی این حالت، کسی که داره و پدرش داره در می آد، دنبال اثبات وجود آب نیست که حتی با احتمال یک در صدیِ وجود آب، اون هم چند کیلومتر اون طرف تر، می کنه. @shagerd_Quran 🔷 اینجا دیگه حتی احتمال هایی با درصدهای پایین هم با ارزش می شه و حرکت میاره.پس آدمی اگه هم می خواد به خدا برسه باید به ، و برسه نه اثبات وجود خدا. 🔷 که خیلی ها نه تنها به خدا رسیده اند که حتی اثباتش هم می کنند ولی چون با اون کاری ندارند، می گن خدا منو ساخته، عقل هم به من داده، خب دستش درد نکنه، به خاطر این محبتی هم که به من کرده یک روز در هفته را می گذارم برم کلیسا و ازش تشکر کنم، بعد هم من می رم راهِ خودم اونم هم راه خودش. 📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۸۱ @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔷 من شايد اوائل بلوغم بود كه بر خودم نظارتى را شروع كرده بودم و در ارزيابى و تدبّر داشتم ۱- ‏هايم: مى ‏ديدم كه اميد، يأس و قدرت، عشق و نفرت، كينه، محبت، در من رخنه مى ‏كنند و حالت‏هاى خستگى، وازدگى، هراس و تنهايى و ... در من رفت و آمد دارند. ۲- مى‏ ديدم از صبح كه پلك چشم‏هايم باز مى ‏شوند تا شب چه كارهايى و ‏هايى براى من هست و چه سرعت‏ها و شتاب‏ها و چه آرامش‏ها و كندى‏ هايى در كارهايم، همراهم هستند. ۳- با توجه به اين دو مرحله از حالت‏ها و حركت‏هايم دنبال عامل و انگيزه ‏ى اينها راه افتادم كه ‏هاى_من چه چيزهايى هستند. ۴- مرحله‏ ى بعد ‏ها و جهت ‏هاى حركتم بود. پس از آنكه حالت‏ها و حركت‏ها و محرك‏ها بررسى شده بودند، نوبت به جهت حركت و هدف‏هايم مى‏ رسيد كه من چه مى ‏خواهم؟ 🔷 آيا لذت و رفاه را، يا آگاهى و بينش را، يا تكامل و شكوفايى استعدادها را و يا بالاتر از اين همه، رشد را و جهت دادن به استعدادهاى تكامل يافته را. نه زياد كردن استعدادها، كه زياد كردن خودم تا بتوانم استعدادهاى زياد شده ‏ام را رهبرى كنم. 🔷 مى‏ ديدم كه محرك‏ها، مرا به بيشتر از لذت و رفاه و يا آگاهى و تكامل نمى‏ رسانند و جز خسارت برايم نمى‏ آورند. 🔷 مى‏ ديدم من عمرم را شمع كرده ‏ام تا ده ‏شاهى ‏ها را پيدا كنم. درست مثل آن بى‏ خبرى كه در شب تاريك براى يافتن پول سياهش كاغذى را آتش زده بود و چراغ كرده بود و صبح فهميده بود كه چك چند هزار تومانى را از دست داده، براى رسيدن به پنج ريال پول سياه. 🔷 من هم عمرم را شمع كرده بودم و چراغ راه كرده بودم كه چيزى را بيابم. همين پول‏هاى سياه و جلوه‏ هاى پوچ و سبزه‏ هاى زرد را. 🔷 پس از اين ‏ها و بود كه مرحله‏ ى و بر حالت‏ها و حركت‏هايم را شروع كردم و به انتخاب محرك‏ها و هدف‏هايم رو آوردم. 📚 روش نقد، ج ۲، ص 28 @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✅ روش مطالعه @shagerd_Quran کسانی که دنبال هستند كه از كجا شروع كنند، بدانند مهم است نه سير مطالعه. آنچه اهمیت دارد است؛ بايد پيش از مطالعه و و را طى كرده باشید تا بتوانید با جواب‌هايى كه در كتاب‌هاست، عميق‌تر برخورد كنید و آنها را بپذيرید يا دور بريزید. ✅حرکت با گمان انسان و او با مى‌‏تواند آغاز شود كه حتى با گمان مى‌‏تواند به دست بيابد كه در مى‌‏خوانيم: «انها لكبيره الا على الخاشعين الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم‏»؛ سنگين است و بزرگ است مگر بر آنهايى كه همراه خشوع هستد؛ آنهايى كه گمان مى‌‏كنند كه ديدار كننده پروردگارشان هستند. حركت با اين احتمال و گمان شروع مى‏‌شود و هر چه انسان كند و از آنچه يافته نگهدارى كند و با آنچه كه به دست آورده زندگى كند، به و ‏تر خواهد رسيد: «ان الذين اهتدوا زادهم هدى و آتاهم تقواهم‏». 📚 نظام اخلاقى اسلام، ص۶۲ @shagerd_Quran بعضی ها بدون اینکه طرح کرده باشند و یا و را یافته باشند و یا اصلاً چیز معلوم و مشخصی را خواسته باشند ، کتاب را می گشایند و معلوم است که با دست خالی باز می گردند ... اصولاً مطالعه هر کتاب ، مادام که با طرح سئوالهایی همراه نباشد ، بهره نمی دهد و خواننده بسادگی از جواب ها و اشاره ها و نکته ها می گذرد و آن ها را نمی یابد و در خونش نمی نشیند . 📚 روش برداشت از قرآن ، علی صفایی حائری ، ص 11 ✅ مسائل اساسی تغذیه @shagerd_Quran ما حتی برای غذای معده و «» لنگیم و نمی دانیم ″″ را ″″ کنیم و در ″″ و ″″ به مصرف برسانیم. ما از این چه و چگونه و چه هنگام و هماهنگی با نیازها در غذای روزانهٔ خود مانده ایم... تا چه رسد به غذای و و و . 📚 روش برداشت از قرآن/ص ۱۵۳ و ۱۵۴ @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ بسم الله الرحمن الرحیم 👌رسول ص چگونه قرآن را مطرح مى‏كرد؟ @shagerd_Quran آيا همين‏گونه به آن مى‏پرداخت؟ و ‏اى و كار مى‏كرد؟ اين ‏ى_رسول و اوست. 👈 او نمى‏گذاشت، اين طور كه ما و و و مى‏گذاريم!👉 آنچه بود ‏ها بود: «يَتْلوُا عَلَيْهِم آياتِه؛ يَتْلوُنَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ»؛ و به دست دادن معيار انتخاب، «تَواصَوْا بِالْحَقِّ». اگر در جايگاه خودش مطرح شود و ادا شود، احتياج به و ندارد. و اگر در جاى خودش ننشيند و خودش را نيابد، آن وقت شده و گرديده است؛ «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه». نه زياد كردن بر قرآن و نه كم كردن از قرآن است، كه همين جايگاه‏ها را به هم زدن و موضع‏ها را ناديده گرفتن است. اين تحريفى است كه روايات صحيح هم از آن حكايت مى‏كند. @shagerd_Quran اگر در ، ‏هاى_انكار را به كار بگيرى و اگر در ، ‏هاى_محبت را بخوانى، كرده‏اى. و اين‏جاست كه آيه‏ها گنگ و نامفهوم و حتى طنز آلود و خنده‏آور مى‏شوند. كسى كه بايد كند، يك آيه براى او كافى است. براى او كافى است؛ «أَتُترَكُونَ فى ما ههُنا آمِنينَ؟ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضيم ...؟ و تَنْحِتُون مِنَ الْجِبال بُيُوتاً فارِهين؟» از قومش همين را مى‏پرسيد: آيا شما متروك و رها شده‏ايد در همين‏ها ... در همين‏ها ... آيا شما متروك شده‏ايد با امن و امان ... در اين‏ باغ‏ها ... و چشمه‏ها ... و كشتزارها ... و نخل‏هايى كه شكوفه‏هايش رسيده‏اند...؟ شما متروك مانده‏ايد كه از كوه‏ها خانه بسازيد و خوش باشيد؟ براى حركت همين سؤال كافى است. انسانى كه خودش را بيشتر از اين تلاوت تكرار و زندگى محدود ديد، راه مى‏افتد و حركت مى‏كند و همان را مى‏گويد كه گفت: «انى ذاهب»؛ من رونده‏ام. من نمى‏توانم بمانم. و علامت اين حركت همين است كه به گذشته حسرت نمى‏خورم. اين است كه گذشته را دارد. مى‏گويد: «ياليتنى كنت ترابا»؛ كاش خاك بودم. كاش رويشى مى‏داشتم. و كاش مثل ‏ها ‏اى را از دلم بيرون مى‏ريختم. @shagerd_Quran (): كسى كه خودش را مى‏شناسد و ‏ى_خودش را مى‏بيند، ديگر ماندگار نيست، است، «انّى‏ ذاهِبٌ ...» اين‏جاست كه ‏ى_دوم مى‏رسد؛ رفتن و تو كدام است؟ رو به چه چيزهايى خواهى آورد؟ رو به آنچه كه در اين پوست و پايين‏تر از توست؟ تو از پوست بيرون آمده‏اى ديگر نمى‏توانى در پوست بگنجى. نمى‏توانى در اين محدوده، مقصودى و مذهبى داشته باشى. پس «انى ذاهب الى ربى». رو به سوى مى‏آورى و او را مى‏خواهى كه تو و تو و تو و تو باشد. و ‏_سوم، طى اين راه با دستگيرى و همراهى اوست؛ «انّى‏ ذاهِبٌ الى رِبى سَيَهْدين ...» كسى كه راه افتاد او به زودى همراهيش مى‏كند و مى‏رساندش. @shagerd_Quran من در ‏ى_شروعم همين آيه‏ها برايم هستند. اگر را بخوانم و موضوعى و واژه‏اى كار كنم، به ‏بست مى‏رسم. به آيه‏هاى‏ جبر و اختيار و آيه‏هاى توحيد برخورد مى‏كنم، به بن‏بست مى‏رسم و دچار تناقض مى‏شوم. و اين است كه آيه‏ها شده‏اند و در جاى خود ننشسته‏اند. به اين‏گونه كه ما با آن همراه شده‏ايم، نتيجه‏ى از بر خورد صحيح با قرآن است. تطهير با جارى قرآن، ج‏1، ص: 23 @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ 👌نياز به قرآن @shagerd_Quran‏ 🌱با قرآن، در مكتب و سپس در مدرسه روبرو شدم. استادى داشتيم سختگير ... كه سختگيرى‏ها و فشارش ما را از قرآن و تعليمات دينى بيزار كرد. اين فشار براى نفرت كافى بود، هر چند كه در جوى مذهبى و قرآنى بزرگ شده بوديم. من خودم از اين فشار، تجربه‏ها آموختم، كه ديگر تخم نفرت را اين گونه در دل‏ها نريزم. ⚡️شب در منزل يكى از تجار محل، روضه بود. شب گرمى بود. و در آن شب، حوض آب و فواره و گل‏ها و رقص ماهى‏ها، مرا به خلسه‏اى كشانده بود كه خواب شيرينى را بر پلك‏هايم مى‏پاشيد. كامل مردى پُر شور بالاى منبر بود ... يادم نمى‏رود با حركت دست‏ها و فريادها و حالت‏هايش آنقدر از گفت كه پس از مدت‏ها و خستگى شوق تازه‏اى در من روييد؛ ، قرآنى كه آن شب با ‏ها در من شده بود. قرآنى كه او مى‏گفت؛ ‏بست و . @shagerd_Quran 🌿وقتى به منزل بازگشتم را برداشتم تا از نزديك ببينم. قرآنى بود با ترجمه‏اى كه اسمش را ‏ى_مرمرى گذاشتم. مر او را گفتيم. مر قرآن را فرستاديم ... راستى كه دلم سوخت. اين چه ‏اى است؟! گاهى ‏ها بالاتر مى‏آمدند. اصلًا اين چه قرآنى است؟ همين است؟ همين مسلمان‏هاست؟ 🤔آن همه شور كه همراه ‏ها در من سر كشيده بود و همراه صداى آب و زمزمه‏ى ريز فواره‏ها و رقص ماهى‏ها كه از آب بيرون مى‏پريدند، در من دويده بود، آن همه در من و براى ، را كنار گذاشتم. ولى اين مرتبه، بيشترى داشتم كه حتى مرا به كشاند. شايد دو سه سال گذشت. سال‏هايى كه ‏ى_تولد_من بود. در اين سال‏ها ‏هايى در من گذشت و در من داد. كه اكنون از آن ياد مى‏كنم، آن روزها به اين روشنى نبودند كه اكنون مى‏نويسم ولى ‏هايى بودند كه به همين نقش كنونى جان مى‏دادند و حرف‏هايى بودند كه مرا آماده مى‏كردند. @shagerd_Quran 🌿در اين سال‏ها، منى كه از سر خورده بودم، آن چنان را يافتم كه از ‏تر. 👌من خودم را شناختم كه از و و از . مى‏ديدم با و با ‏ها دارم. من در ‏ها هستم. @shagerd_Quran اين رابطه‏ها براى من آن‏چنان عينى شكل مى‏گرفت كه هر حركتم با وسواس همراه مى‏شد. چگونه راه بروم؟ چگونه نگاه بكنم؟ چه بخورم؟ چه وقت بخورم؟ ... 👌من در ‏ترين_حركت، ‏ترين_رابطه‏ها را احساس مى‏كردم. و در اين ‏ها دنبال و دستورى بودم. در اين جهان كه ، را تجربه كرده بود، نمى‏توانستم ولنگار باشم. نمى‏توانستم شلنگ و تخته راه بيندازم. ‏ها، به ‏اى نياز داشت. اين از كدام تأمين مى‏شود؟ از ؟ يا از ؟ 🤔 و دانش‏هاى او با تمام وسعتش هنوز آن‏قدر و است كه نمى‏تواند بگويد در هر حركتى، چه رابطه‏هايى هست. در حركت دست، با دورترين ستاره، در حركت الكترون‏هاى مغز، با رنگ برگ‏ها و خاصيت خوراكى‏ها ... اين ‏ها و اين ‏ها هنوز شناسايى نشده‏اند تا ‏هايش به دست برسند. 🤔و هم در انسان مثل غريزه‏ى حيوانات ديگر نيست كه او را تأمين كند و رابطه‏هايش را كنترل نمايد. 🌿با اين توجه، مطرح مى‏شد. ، مفهوم عميقى به من مى‏بخشيد. @shagerd_Quran 👌هيچ ديده‏اى كه در خانواده‏هاى فقير ماشين آب ميوه‏گيرى و يا رختشويى، چگونه مطرح مى‏شود. همين كه بچه‏هاى فضول مى‏خواهند به برق وصلش كنند، همه دستپاچه مى‏شوند كه صبر كن. بيا كنار. دست نزن تا داداش كتابچه را ببيند. دستورش را بخواند. ماشينى كه دارد، نمى‏توان همين‏طور به آن دست زد و با آن رابطه برقرار كرد. مى‏خواهد. مى‏خواهد. اين ‏تر براى من اين‏گونه طرح مى‏شد. و اين گونه احساس مى‏شد. منى كه از رميده بودم، اكنون به روى مى‏آوردم. 👌و اين ، رابطه‏ام با ، از رابطه‏ام با قلبم، با نفسم نزديك‏تر بود. و اين كه يك بود. آخر من مى‏توانستم بدون قلبم چند ثانيه زنده باشم ولى (دقت شود) نمى‏دانستم زنده باشم و زنده باشم و همين ثانيه‏ها را چگونه بگذرانم؟ اين احساس، را در من سبز كرد. . 🌿اكنون با صراحت مى‏گويم، ، ، براى همين احساس، همين است. تطهير با جارى قرآن (1)، ص 13 @shagerd_Quran سوال و گفتگو: @safa_314
23.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔹 🔹 🔰 کمال انقطاع ◼️ اين رسول ص است كه درس مى ‏دهد؛ اثر از پاى مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك، پنهان‏ تر است. ◾️ آنچه كه تو را به خدا مى‏ رساند، همان آيه‏ ها و آثارى كه تو را به دعوت مى‏ كند، در خودش شرك مى‏ شود، كه با پايى جز او به او راهى‏ نيست. ◾️▪️ اگر او را مى ‏خواهى، از كوچه ‏ى هستى بگذر ... بيرون از هستى درد آلود آن سوى نيل هوس آلود آن وادى ايمن، آن قله‏ ى مقصود است. و در اين وادى تو بى ‏پا و بر اين قله، تو بى ‏هيچ‏ تنها با او مى ‏آيى‏ و به سوى او مى ‏آيى. و در اين‏ آمدن‏ از تو، در تو، نشانى نيست. ◾️ اينجاست كه مقصد اوست. وسيله اوست. راه اوست. ◾️ جز او كسى نيست، كه تمامى مركب ‏ها در گل مانده ‏اند و تمامى قدرت ‏ها به عجز رسيده ‏اند و تمامى وسيله‏ ها خود مانع راه تو شده ‏اند. ◾️ بى‏ حساب نيست كه‏ كمال الانقطاع را مى‏ خواهند؛ الهى‏ هَبْ لى‏ ... 17":12' ◾️ خداى من به من هبه كن، به من ببخش، كه من سزاوار نيستم، من خريدار نيستم كه چيزى ندارم، تو به من ببخش؛ كَمالَ الِانْقِطاعِ الَيْك، آزادى كامل را كه به سوى تو بال بگشايد، ◾️ چون ما در برابر قطع او و بلاء او گاهى سركشيم و انقطاع نداريم و اين قطع را نپذيرفته ‏ايم، پس از پذيرفتن چه بسا به سوى او نيامده باشم و بى ‏خيال و لوطى‏ وار مانده باشيم ◾️ و پس از به سوى او چه بسا كه از خود ، آزاد نشده باشيم. اين همه را در خود دارد. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۱۳۳ @shagerd_Quran
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✅ یک آیه تدبر @shagerd_Quran اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم مَنْ‌ يَتَّقِ‌ اللّهَ‌ يَجْعَلْ‌ لَهُ‌ مَخْرَجَاً وَ يَرْزُقْهُ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لا يَحْتَسِبُ‌ وَ مَنْ‌ يَتَوكَّلْ‌ عَلَى اللّهِ‌ فَهُوَ حَسْبُهُ‌ انَّ‌ اللّهَ‌ بالِغُ‌ أَمْرِهِ‌ قَدْ جَعَلَ‌ اللّهُ‌ لِكُلِّ‌ شَىءٍ قَدْراً. (۲و۳طلاق) ⁉️چه رابطه‌اى بين و از ؟ چرا مسأله‌ى مطرح مى‌شود؟ و چرا اين رزق بايد ، مِنْ‌ حَيْثُ‌ لا يَحْتَسِبُ‌ باشد؟ چه پيوندى ميان و است‌؟ و چه رابطه‌اى بين و است‌؟ و چه مفهومى براى توضيح قَدْ جَعَلَ‌ اللّهُ‌ لِكُلِّ‌ شَىءٍ قَدْراً ؛ خدا براى هر چيز گذاشته،باقى مى‌ماند؟ ✅با طرح اين به مرحله‌ى مى‌رسيم، كه چيست‌؟ ، و است. و اين و است و كسى كه از آن عشق برخوردار شد و در كلاس اطاعت نشست، ديگر جز عمل به وظيفه‌اش برايش مسأله‌اى نيست. ‍‌ مى‌خواهد كه كند و آن‌طور كه دارد پيش بيايد. 🌀اين چنين كسى ديگر ندارد و گير نمى‌كند، چون او با شروعش به نتيجه رسيده و از آغازش بهره گرفته و خويش را به دست آورده است. آخر مهم رسيدن نيست، مهم در راه بودن است و كسى كه در راه است و در روى مرز است ديگر بن بستى ندارد. و ، و ،برايش است. نه دارد از و نه از و نه در . 📚 ص۱۰۸ @shagerd_Quran
🔰 شروع حرکت 📲 آیدی کانال های ما در تلگرام، ایتا، سروش، بله: ▶️ @einsad 🔻خرید اینترنتی کتابهای استاد صفایی حائری : 🛒 www.zekraa.ir 🔲 پاسخ به سوالات کاربران : 🗨 @ad_einsad