نبرد #فرامرز :
فرامرز در اولین رویارویی هزار نفر از سپاهیان اش رو از دست داد اما در نبرد دوم با هزار دویست نفر حمله کرد و به #ورزاد گفت « امروز وقت آن است تا جزای کارت را ببینی »
سپس فرامرز حمله کرد و راه ورزاد را بست و اسب اش را تازاند و نیزه را در مشت گرفت و به کمربند اش زد و ورزاد از اسب افتاد
سپس فرامرز از اسب فرود آمد و نام #سیاوش بر لبانش جاری کرد و سر ورزاد را برید و گفت « این هم اولین سر انتقام »
سپس نامه ای نزد #رستم نوشت « من ورزاد را به خاک افکندم و به کین سیاوش سرش را بریدم و کشورش را به خون کشیدم »
بعد از مرگ ورزاد به #افراسیاب خبر رسید که رستم پیلتن برای انتقام سیاوش آمده است
افراسیاب که خبر را شنید ترس بر دلش افتاد و با پول زیاد سپاهی مجهز آماده کرد و با صدای طبل و بوق سپاهش را از #گنگ_دژ بیرون آورد
سپس #سرخه را فراخواند و گفت « سی هزار نفر بردار و مراقب پسر #زال باش که کسی جز او همرزم تو نیست چرا که تو پسر منی و ماه منی
حالا سپاه را ببر و بسیار مراقب باش »
سرخه سپاه را پیش برد و طلایهٔ سپاه ایران که سرخه را دیدند سوی فرامرز آمدند و ایران هم سپاه را پیش آورد و صدای طبل و بوق بلند شد و هر دو سپاه به هم حمله کردند و فقط برق شمشیر ها و نیزه ها از لابلای گرد و غبار جنگ مشخص بود و هر جایی کوهی کشته ریخته بود
سرخه که از آن میان پرچم فرامرز را دید سوی او حمله کرد و فرامرز هم که او را دید نیزه اش را برداشت بر زره اسب سرخه زد و چند ترک به یاری سرخه آمدند و سرخه دانست که توان جنگ با فرامرز را ندارد و از جنگ با او برگشت و سواران ایران به دنبال او فریاد زنان رفتند و فرامرز هم سوی او تاخت و از کمبندش گرفت و بر زمین زد و به بند کشیدش ...
@shah_nameh1
کشته شدن #سرخه :
همان هنگام پرچم #رستم از دور دیده شد و #فرامرز پیش پدرش رفت و سرخه را دست بسته و سر #ورزاد را به پدرش داد
سپاه بر پهلوان آفرین کردند و رستم هم به او آفرین کرد و گفت « هر کسی که میخواهم سر از انجمن یابد باید چهار چیز داشته باشد . خرد ، نژاد ، هنر و فرهنگ و هر کس این چهار گوهر را داشته باشد دلاور است و از آتش هم به او آسیبی نمیرسد »
سپس به سرخه نگاه کرد که مانند سروی در چمنزار بود و سینه اش مانند سینه شیر بود و چهره اش مانند گل بهاری و موهای سیاهش شایسته تاج
پس دستور داد سربازان او را با خنجر و تشت ببرد و مانند گوسفند بر زمین بزنند و مانند #سیاوش سرش را ببرند و تنش را خوراک کرکس ها کنند
طوس دستور رستم را شنید و سراخ سرخه رفت و سرخه گفت « ای سرافراز چرا میخواهی خون مرا بی گناه بریزی ؟ سیاوش دوست و همسن و سالم بود و من از مرگ او بسیار غمگینم و همیشه قاتلان او را نفرین میکنم »
دل #طوس به رحم آمد و سخنان او را به رستم رساند
و رستم پاسخ داد « حتی اگر این شهریار جوان راست بگوید با مرگ او #افراسیاب تا ابد عزادار خواهد بود »
پس همان تشت و خنجر را به #زواره داد تا به سربازان بدهد
سر سرخه را بریدند و نتش را از پای آویزان کردند و با خنجر به تنش زخم زدند
بعد از جنگ که هر دو لشکر به خیمه گاه خود رفتند خبر کشته شدن سرخه به افراسیاب رسید و او از تخت افتاد و موی کند و لباس پاره کرد و گفت « افسوس آن صورت ارغوانی رنگ مانند ماه ات و افسوس از آن قد و هیکلت »
بر سرش خاک ریخت
افراسیاب به لشکر گفت « خورد و خواب بر ما حرام است پس کینه بجویید و زره بپوشید »
@shah_nameh1
شروع جنگ با #افراسیاب :
صدای طبل و بوق بلند شد و افراسیاب به لشکریان اش گفت « ای نامداران روز نبرد... چو فریاد طبل ها بلند شد بر ایرانیان نفرین کنید و با دلی پر از کینه به جنگ بروید »
زمین زیر سم اسبان فریاد میکشید و صدای فریاد سربازان به آسمان رسیده بود
کسی از دیدگاه نزد #رستم امد و گفت که سپاه توران درحال نزدیک شدن است
پس لشکر ایرانیان درفش کاویانی را بلند کردند و فریاد هر دو سپاه بلند شد
سپاه ترکان آرایش جنگی گرفتند و #بارمان سمت راست سپاه را گرفت و #گهرم هم سمت چپ سپاه را فرمان میداد و افراسیاب هم در مرکز سپاه بود
و در این سو هم رستم سپاه را آراست ، سوی راست سپاه به دست #گیو و #طوس بود و #گودرزِ #گشواد و #هجیر هم سمت چپ سپاه ایران و در مرکز هم رستم زابلی بود
هر دو لشکر به هم آمیختند و شب و روز مشخص نبود و خورشید پشت غبار پنهان شده بود
از کوبیدن سم اسبان زمین پاره پاره شده بود و آسمان با نیزه های بلند شده مانند پوست پلنگ راه راه بود
از مرکز سپاه #پیلسم با خشم نزد افراسیاب رفت و گفت « اگر اجازه دهید امروز من با رستم بجنگم و سر و #رخش او را نزد تو بیاورم »
افراسیاب شاد شد و گفت « ای شیر که فیل هم نمیتواند تو را به زیر بزند
اگر رستم را شکست دهی در توران پهلوان اول خواهی بود و دخترم و کشورم را به تو خواهم داد »
@shah_nameh1
نبرد #پیلسم :
#پیران که شنید غمگین شد و نزد شاه آمد و گفت « این مرد جوان احمق میخواهد جان خود را به خطر بیاندازد و بخاطر کسب شهرت به فکر عاقبتش نباشد
کسی با پای خود وارد دوزخ نمیشود اگر او با تهمتن بجنگد سر خود را به باد میدهد میدانی که او کوچک است و من به عنوان بزرگترش نگران هستم »
پیلسم پاسخ داد « من ترسی از رستم ندارم که حتی فیل جنگی هم نمیتواند از من جان سالم به در ببرد »
#افراسیاب که این سخنان را شنید یک اسب جنگی با الات جنگ به او داد و پیلسم آماده نبرد شد و به میدان آمد و گفت « #رستم کجاست که میگویند مانند اژدها میجنگد ؟»
#گیو شمشیرش را کشید و گفت « رستم با یک ترک نمیجنگند و ننگ دارد »
پس گیو و پیلسم بهم حمله کردند و #فرامرز که دید او هم آمد و یک نیزه بر نیزهٔ پیلسم زد و پیلسم با هر دوی آنها میجنگید
رستم از دور دید که دو ایرانی با یک تورانی میجنگند و فهمید آن تورانی کسی جز پیلسم نیست و از ستاره شناسان نیز شنیده بود که اگر پیلسم در جنگی با ایران بجنگد کشته خواهد شد
پس رستم به لشکریان گفت تا پیش نیایند و نیزه اش را به دست گرفت و به سمت پیلسم تاخت و گفت « گفتی میخواهی با من بجنگی »
پس نیزه اش را به کمربند او زد سپس او را برداشت تا مرکز سپاه توران رفت و در مقابل سپاه توران انداخت و گفت « این را به دیبای زرد بپیچید که از گرد و خاک چهره اش لاجوردی شده »
پیران که تن برادرش را دید اشک ریخت و دلش از شاه توران شکست...
@shah_nameh1
بیاورد فرهنگیان را به شهر کسی کو ز فرزانگی داشت بهر
همان کودکان را به فرهنگیان سپردی چو بودی ورا هنگ آن
بهر برزنی در دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی
ز فرهنگ وز دانش آموختن سزد گر دلت یابد افروختن
بیاموخت فرهنگ و شد برمنش برآمد ز پیغاره و سرزنش
سخن بشنو و بهترین یادگیر نگر تا کدام آیدت دلپذیر
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی گه می نوازنده و تازه روی
روز معلم مبارک 🍀❤️
@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
بیاورد فرهنگیان را به شهر کسی کو ز فرزانگی داشت بهر همان کودکان را به فرهنگیان
نمیدونم بابت روز معلم تبریک بگم یا بخاطر شهادت شهید مطهری تسلیت 😐😂
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
سال هاست او را میشناسم ...
اما هنوز نمیدانم چه شخصیتی دارد
( خطاب به تو )
#دایگو
...............
عجیب نیست 😂
من خودمم خودمو نمیشناسم
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
روز معلم رو بهت تبریک میگم
هرچی نباشه داری شاهنامه رو به ما یاد میدی یا حداقل یادآوری میکنی
دمتم گرم
همیشه سلامت باشی 💚
#دایگو
..............
وای قلبم ریخت 😍❤️
ممنون
شاهــنامهٔ فردوســی
📪 پیام جدید روز معلم رو بهت تبریک میگم هرچی نباشه داری شاهنامه رو به ما یاد میدی یا حداقل یادآوری
چقد خوشحالم شدم
بهترین پیام امروز :
هدایت شده از محافظ ⚖️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا