eitaa logo
شاهدان
208 دنبال‌کننده
541 عکس
380 ویدیو
73 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا نوشته های بهزاد باقری ارتباط با خادم کانال @Vzc_89f
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر پزشکان محله خودمان . سلام بر شهرام و پرویز . یاهمان و . خواستم دردم را برایتان بگویم تا درمانش کنید . هرچه نباشد شما هم هستید هم نمی دانم چرا چند مدتی است که . هیچ دوا و دارویی هم آرامم نمی کند . اینکه دارم دردم را بیان می کنم می خواهم نسخه ی جامع برایم بپیچانید. تا به دیگر دوستانم هم بدهم . تا نکند داستانی که قبل تر گفته بود برایمان اتفاق بیفتد . البته که برای تعدادی افتاده آن هم بد جوری . جان، دوست عزیزم مهربان، پسر دایی گلم . جانم برایتان بگوید تعدادی از این آدمها عین زالو به جان مردم افتاده اند. عین کرمهای خاکی که سرشان را می زنی دوباره رشد می کنند اگر تکه تکه شان هم کنی هر تکه ای وجودی مجزا می شوند . هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم با خبرهای ناهنجاراین قماش روبرو می شویم . جالب تر اینکه به راحتی از این همه غارت بیت المال حرف می زنیم !!! خیلی از دوستانتان به دل دردهای مزمن دچار شده اند . کاری کنید وگرنه ما را نخواهید دید راه مان دو تا میشود . هرچه دوستی و بازی با هم داشتیم همه بر باد می رود . هر چه صیغه های برادرانه خوانده بودیم همه کشک می شود. اگر میخواهید کنار هم باشیم امروز وقت آن است. دستمان بر دامانتان . دنیا چنان گلویمان را فشرده که خلاصی ازآن برایمان غیر ممکن شده . درد در دلمان می پیچد یکهو ،نسخه ای برای مان بپیچانید. شهید نشیم ،می‌میریم کانال شاهدان ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
.... برای استادم مرحوم حاج زمانی که این جمله از زبان کلاس بیرون می آمد برایشان فرقی نداشت که باشد. بی درنگ همه از جایشان بلند می شدند. تا استاد دستور نشستن نمی داد همچنان ایستاده بودند تا بشنوند صدای او را . ولی انگار این استاد با دیگران توفیر زیادی دارد بمحض ورود گفت: بچه ها بنشینین از این به بعد هم دیگر برای من معلم بازی در نیآورید . شور و شادی در کلاس عربی با آن همه الفاظ گران سنگی که داشت از همان روز اول احلی من العسل شد . کلاس های شلوغ دبیرستان شریعتی با بچه های تیزهوش و شجاع شده بود پایگاهی برای اعزام به جبهه . تعدادی از همان اول از درس و بحث مدرسه بیزار شدند. نخوانده دنبال بودند آن هم نه در این عالم در عالم معنی تک تکتان را میشناسم . همه برای احیای اسلام ناب بیزار و انزجار از درس و بحث و مدرسه داشتید . همین هم باعث شد تا معلم اخلاق راهنمای خوبی باشد برایتان . برای تو .. برای .. برای از جان عزیز ترم . برای همسایه دیوار به دیوارشان رضا را می گویم . همین خودمان که چند خانه بیشتر با منزل استاد محمدی فاصله نداشت . حاج علی محمد همه ی دانش آموزان را خوب می شناخت آمار تک تکشان را داشت . می دانست هرکدام بر چه مداری به چه درجه ای می چرخند . اصلا برایشان هدایت تحصیلی گذاشته بود . ولی دل بی قرار دانش آموزان استاد را رها کردند و رفتند . بعد از چند مدت تعدادی . جمعی کسانی که هم به درجه رفیع رسیدند . ولی بودند باقی مانده از آن همه بچه مدرسه ی دبیرستان شریعتی که الان برای خودشان کیا و بیایی دارند . این همه داستان سرایی برای چیست ؟؟!! می خواهم بگویم دیشب بگمانم نه شاید بود نه انگار کسی دیگر که از خاطره ای همه ما محو شده صدایش بلند شد هرچه نباشد استاد آمده ،باید در مقابلش بلند شوند با صدای دلنشین گفت . . همه مات قامتش شده بودند مانده بودند چه کنند !! حلقه های وصل تنگ و تنگ تر میشد گرد استادشان را گرفته بودند از هر دری سخنی بود دیشب چه محفلی بود در عرش برین . دوستان و هم کلاسیها همه جمع خیالشان بودند تا استاد برایشان بعد از رفتنشان چه برکشور گذشت را هجی کند و آنها مات و مبهوت به لبهای استاد خیره شده بودند. دید و بازدید که تمام شد هر کدام استاد را به طرف آرامشگاه خویش می کشید . استاد مانده بود و حلقه ی شهدای که تا دیروز برایشان عربی و فلسفه و عرفان تدریس می کرد . گفت: خسته ام آیا کسی هست یک پیاله لولو و مرجان برایم بریزد . دستان همه بر آسمان شد او را میان حلقه خود در بر گرفتند وپیاله پیاله آرامش ابدی برایش سرو می کردند .. روحت هماره شاد و پاک در کنار شاگردان شهیدت نوشته های بهزاد باقری شهید نشیم ،می‌میریم کانال شاهدان ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
به یاد معلمان پیشکسوت شهرمان ؛ طلایه داران عرصه دانایی و بینایی و اینک زنده یاد 🌸 حاج علی محمد محمدی🌸 ✍ دست‌نوشته‌های‌‌حاج‌بهزاد‌باقری‌‌از‌یادگاران‌ دفاع‌مقدس 🌷 بر پا .... برای استادم مرحوم حاج زمانی که این جمله از زبان کلاس بیرون می آمد برایشان فرقی نداشت که باشد. بی درنگ همه از جایشان بلند می شدند. تا استاد دستور نشستن نمی داد همچنان ایستاده بودند تا بشنوند صدای او را . ولی انگار این استاد با دیگران توفیر زیادی دارد بمحض ورود گفت: بچه ها بنشینین از این به بعد هم دیگر برای من معلم بازی در نیآورید . شور و شادی در کلاس عربی با آن همه الفاظ گران سنگی که داشت از همان روز اول احلی من العسل شد . کلاس های شلوغ دبیرستان شریعتی با بچه های تیزهوش و شجاع شده بود پایگاهی برای اعزام به جبهه . تعدادی از همان اول از درس و بحث مدرسه بیزار شدند. نخوانده دنبال بودند آن هم نه در این عالم در عالم معنی تک تکتان را میشناسم . همه برای احیای اسلام ناب بیزار و انزجار از درس و بحث و مدرسه داشتید . همین هم باعث شد تا معلم اخلاق راهنمای خوبی باشد برایتان . برای تو .. برای .. برای از جان عزیز ترم . برای همسایه دیوار به دیوارشان رضا را می گویم . همین خودمان که چند خانه بیشتر با منزل استاد محمدی فاصله نداشت . حاج علی محمد همه ی دانش آموزان را خوب می شناخت آمار تک تکشان را داشت . می دانست هرکدام بر چه مداری به چه درجه ای می چرخند . اصلا برایشان هدایت تحصیلی گذاشته بود . ولی دل بی قرار دانش آموزان استاد را رها کردند و رفتند . بعد از چند مدت تعدادی . جمعی کسانی که هم به درجه رفیع رسیدند . ولی بودند باقی مانده از آن همه بچه مدرسه ی دبیرستان شریعتی که الان برای خودشان کیا و بیایی دارند . این همه داستان سرایی برای چیست ؟؟!! می خواهم بگویم دیشب بگمانم نه شاید بود نه انگار کسی دیگر که از خاطره ای همه ما محو شده صدایش بلند شد هرچه نباشد استاد آمده ،باید در مقابلش بلند شوند با صدای دلنشین گفت . . همه مات قامتش شده بودند مانده بودند چه کنند !! حلقه های وصل تنگ و تنگ تر میشد گرد استادشان را گرفته بودند از هر دری سخنی بود دیشب چه محفلی بود در عرش برین . دوستان و هم کلاسیها همه جمع خیالشان بودند تا استاد برایشان بعد از رفتنشان چه برکشور گذشت را هجی کند و آنها مات و مبهوت به لبهای استاد خیره شده بودند. دید و بازدید که تمام شد هر کدام استاد را به طرف آرامشگاه خویش می کشید . استاد مانده بود و حلقه ی شهدای که تا دیروز برایشان عربی و فلسفه و عرفان تدریس می کرد . گفت: خسته ام آیا کسی هست یک پیاله لولو و مرجان برایم بریزد . دستان همه بر آسمان شد او را میان حلقه خود در بر گرفتند وپیاله پیاله آرامش ابدی برایش سرو می کردند .. روحت همواره شاد و پاک در‌کنار‌شاگردان. شهیدت 🌱 لازم است از جانباز عزیز که امروزه در نقش انجمن اولیا و مربیان دبستان حضور پررنگ دارند ؛ حاج سعدی‌پورحاتمی وحاج‌بهزاد‌باقری تقدیر تشکر نمایم بابت : _ ارسال این نوشتار زیبا وماندگار _ اهدا لوح تقدیر ممهور به مهروامضای ریاست محترم اداره آموزش و پرورش و ریاست محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان به مدیر ، معاونین وبرخی آموزگاران 🌸 سلامت و تندرست باشید 🌸 🌸🌸🌸🌸🌷🌷🌷🌷🌷🌸🌸🌸🌸 شادی روح تمام معلمان درگذشته بخصوص استاد حاج علی محمد محمدی و معلمان شهید شهرمان ؛ آزادبخت ، میری ، آزادبخت ، امرایی و ... بر محمد وآلش صلوات ♦️ دبستان پسرانه شاهد کوهدشت استان لرستان ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
سلام بر و . یاهمان و . خواستم دردم را برایتان بگویم تا درمانش کنید . هرچه نباشد شما هم هستید هم نمی دانم چرا چند مدتی است که . هیچ دوا و دارویی هم آرامم نمی کند . اینکه دارم دردم را بیان می کنم می خواهم نسخه ی جامع برایم بپیچانید. تا به دیگر دوستانم هم بدهم . تا نکند داستانی که قبل تر گفته بود برایمان اتفاق بیفتد . البته که برای تعدادی افتاده آن هم بد جوری . جان، دوست عزیزم مهربان، پسر دایی گلم . جانم برایتان بگوید تعدادی از این آدمها عین زالو به جان مردم افتاده اند. عین کرمهای خاکی که سرشان را می زنی دوباره رشد می کنند اگر تکه تکه شان هم کنی هر تکه ای وجودی مجزا می شوند . هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم با خبرهای ناهنجاراین قماش روبرو می شویم . جالب تر اینکه به راحتی از این همه غارت بیت المال حرف می زنیم !!! خیلی از دوستانتان به دل دردهای مزمن دچار شده اند . کاری کنید وگرنه ما را نخواهید دید راه مان دو تا میشود . هرچه دوستی و بازی با هم داشتیم همه بر باد می رود . هر چه صیغه های برادرانه خوانده بودیم همه کشک می شود. اگر میخواهید کنار هم باشیم امروز وقت آن است. دستمان بر دامانتان . دنیا چنان گلویمان را فشرده که خلاصی ازآن برایمان غیر ممکن شده . درد در دلمان می پیچد یکهو ،نسخه ای برای مان بپیچانید. ببخشید درد دلم همه چیز را از یادم برد .یادم رفت بگویم روزتان مبارک روزتان مبارک ↙️ https://eitaa.com/shahedan403