eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
299 دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🕊🕊🕊🌹🌹 🌹🕊 🌾شب ۱۹ ماه مبارک رمضان بود،داشت خلصه سقوط میکرد،قرار شد از سمت سد شقیدله بزنیم به سمت خلصه،قرار شد بچه های تیپ فاطمه الزهرا سلام الله علیها بزنن،ساعت ۱۲ شب بود رسیدیم پای کار،۴ گروه پنج نفره شدیم و رفتیم تو دل دشمن تقریبا ۵۰۰ متری رفته بودیم که یه دفعه صدای انفجاری اومد. 💐گروه اول رفته بودن روی تله انفجاری هر چی بیسیم کردیم جوابی نیومد با گروه اول شهید محمد رضا یعقوبی بودند که اونجا به درجه رفیع شهادت نایل آمدن.😭 🌷سریعا فرمانده عملیات دستور داد عقب نشینی کنید تا دشمن نفهمه چون اگر دشمن میفهمید و به اونجا حساس میشد تک تک ما رو میفرستاد اون دنیا،سریعا برگشتیم نقطه رهایی و از طرف دشمن شروع کردن به تیراندازی کور کردن تا اینکه کواتکوپتراشون بلند شدن و همه مخفی شدیم تو سنگها،اون شب شهید یعقوبی به آرزوش رسید و یه نفر بود که حسرت میخورد. 🌴بعد چند روز قرار شد بچه ها برن مرخصی،خیلی ها رفتن اما شهید نظری اصلا مایل به رفتن نبود و با فرمانده ها صحبت میکرد که بمونه میگفت من با چه رویی برگردم، رفیقم اینجا مونده،من تا نرسم بهش بر نمیگردم،بالاخره خودتو رسوندی بهش به شهید یعقوبی بگو هنوز یادگاریشو دارم،یادت باشه اون دعای توسلی که خوندیم تو خلصه رو با هم گریه داشتیما، پیش ارباب منم یاد کن،به شهید یعقوبی بگو هنوز یادگاریشو دارما،منتظرم که برسونم به دستش،بگو با هم عهد کرده بودیم.😭 🌹🕊 کیاسه .....🕊🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊🕊🌷🕊🕊🌹 🌷🕊 💐یکی از دوستانش تعریف می کرد که الیاس روزهای اول خیلی سر به سر همه میگذاشت اما چند روز آخر خیلی ساکت شده بود.گفته بود:الیاس یا تو ترسیدی یا خیلی پیر شدی که آنقدر ساکتی، الیاس جواب داده بود نه پیر شدم،نه ترسیده ام،انشالله جلو که رفتیم می فهمیم. دوستش می گفت بعد از شهادتش متوجه حرف هایش شدم. 🥀دوستانش تعریف کردند:به خاطر شرایط بسیار سختی که در آن گرفتار شده بودیم به ساختمانی رفتیم،فرمانده پشتش را به نیروها کرد و گفت:هرکس می خواهد جلو بیاید دستش را روی دستم بگذارد و الیاس دستش را گذاشت. به همراه الیاس به خط زدیم.بین ما و الیاس خمپاره ای اصابت کرد اما الیاس همچنان پیش رفت تا اینکه خمپاره ای به نزدیکی اش خورد اما چون آتش زیاد بود نتوانستیم از جایمان بلند شویم لذا پیکر شهید به همان صورت در منطقه ماند.بعد از آن چند نفر از نیروها خواستند پیکرش را بیاورند اما موفق نشدند و پیکر شهید در همان محل شهادت ماند. ما از چیزی خبر نداشتیم،تنها،دخترم خواب دید که الیاس از او خداحافظی کرده است.خبر شهادت را که شنیدم خدارا شکر کردم.🕊😭 ✍به نقل از:همسر شهید 🌹 🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹🕊🌹🌹🕊🌹🌹🕊🌹 🌷روز اعزام علی، پدر تک پسرش را تا محل اعزام بدرقه می کند. وقایع آن روز خیلی خوب در ذهن محمد آقا عبداللهی پدر شهید ماندگار شده است. 💐او می گوید: نمی دانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه! روز اعزام علی، من از صبح با او بودم.😔 اول من را سوار موتورش کرد و با هم به خیابان جمهوری رفتیم تا کار بانکی اش را انجام بدهد. بعد با دوستش رفت دنبال کارت ملی و شناسنامه اش که برای اعزام لازم بود.😔 🌷همسر و فرزندش خانه ما بودند که بردم و آنها را رساندم و بعد علی را تا محل اعزامش همراهی کردم. 😔 نمی دانم چه حسی از درون به من می گفت این آخرین باری است که علی را می بینم و رفتنش را بازگشتی نیست.🕊😭 🌹🕊تا ڪی‌ دل‌ِ من‌ چشم‌ به در داشته باشد ؟ ای‌ کاش‌ کسی‌ از تو خبر داشته باشد 💔 🥀 🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم