شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 #حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام #قسمت_هفدهم ادامه سخنرانی #حضرت_زینب(س) در مجلس یزید ملع
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
#حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام
#قسمت_هجدهم
ادامه سخنرانی #حضرت_زینب(س) در مجلس یزید ملعون
به خدا سوگند پوست خود را شکافتی و گوشت خود را پاره کردی! تو با این بار که از ریختن خون ذریه رسول خدا (ص) و شکستن حرمت عترت و پاره تنش به گردن داری، بر او وارد میشوی، "و گمان مکن آنانکه در راه خدا کشته میشوند مردهاند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند." (آل عمران/ ۱۶۹)
همین برایت بس که خداوند حاکم است و محمد (ص) خصم تو و آن کسی که کار را برای تو ساخته و پرداخته کرد و تو را بر گردن مسلمین مسلط نمود، به زودی خواهد فهمید که پاداش ستمگران بد پاداش نیست و آگاه میشود که کدام یک از شما پستتر و لشکر کدام یک ضعیفتر است.
اگر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخن بگویم باز هم تو را بیارزش میدانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را با ارزش میشمرم و از جاه و حشمت تو هراسی ندارم، ولی چشم گریان است و دل بریان.
اگر امروز ما را به عنوان غنیمت گرفتهای، به زودی در آنجا که جز عمل خود را نیابی، ما به زیان تو خواهیم بود و خدا به بندگان خود ستم نمیکند.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
دوستان مثل اینکه اینترنتی هم میشه پاسپورت رو تمدید کرد.
خودم اینکارو کردم از طریق سایت فراجا.
البته انصافا گران تر شده بود😓
حالا خداکنه قسمت شه رفتن 😁
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام)
#قسمت_اول
دیـدار یار غائب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد....
در سال ۱۳۳۶ هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. امیرالحاج و سرپرست ما «صدر الاشراف» بود. در آن زمان چیزی حدود ۲۵۰ تومان تا ۳۰۰ تومان میگرفتند و با ماشینهایی قرارداد میبستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند.
من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیتالله الحرام مشرّف میشدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت میکردم. آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی، عربستان قوانینی برای ماشینهای حجّاج وضع کرده بود و آن این که ماشینهای زائران خانه خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند.
هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل میکرد. ضمناً دو ماشین پلیس، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفه حفاظت از قافله را بر عهده داشت ماشین ما دو راننده به نامهای محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّه تهران بودند.
هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی میکرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همه ماشینها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُرو لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. من از صفِ ماشینها خارج میشوم و میروم در جلوی ماشینهای دیگر قرار میگیرم.
در بیابان اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشینها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد!
ادامه دارد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شرح غلام تُرک تو، متن کتاب هاست
یک موی او به قیمت صد جام و صد جم است...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
♦️تصویری که بارها در میان کاربران عرب دستبهدست میشود
#خونخواهی_هنیه_عزیز
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #خانواده #قسمت_شصتم برای چند لحظه واقعا بریدم. - خدایا، بهم رحم کن. حالا جوابش رو چ
📖 #بدون_تو_هرگز
#خیانت
#قسمت_شصت_و_یکم
روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم دلخوریش از من واضح بود. سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه. مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه. توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید و من رو خطاب قرار نمی داد اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم. حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود.
سه، چهار ماه به همین منوال گذشت. توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو، بدون مقدمه و در حالی که اصلا انتظارش رو نداشتم یهو نشست کنارم.
- پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟
همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن، با دیدن رفتار ناگهانی دایسون شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد. هنوز توی شوک بودم اما آرامشم رو حفظ کردم.
- دکتر دایسون واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن و وقتی یه مرد بعد از سال ها زندگی از اون زن خواستگاری می کنه اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟ یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ یا بوده اما حقیقی نبوده؟
خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم. خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود.
منم بی سر و صدا و خیلی آروم در حال فرار و ترک موقعیت بودم. در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون. در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه توی اون فشار کاری که یهو از پشت سر، صدام کرد.
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
رفاقتهای خاص حاجی به توابین شهر محدود نبوده و شمار کسانی که مشکلات و گرفتاریهایشان آنها را به حاجی پیوند زده، کم نیستند. در مجلس ختم حاجی افرادی که هیچکسی آنها را نمیشناخت، طوری گریه میکردند که انگار عزیزترین آدم زندگیشان را از دست دادهاند.
یکی میگفت: «خرج دوا و دکترم را داده.»
یکی میگفت: «هر ماه همین که حقوق میگرفت، با دست پر سراغ ما میآمد.»
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
منبع: رجانیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_حبس
😊وارد زندان دوم که شدم خیلی شلوغ بود بالای ۱۰۰ نفر... خیلی ها اومدن دورم و تعجب از اینکه این کیه اومده منم گرخیدم نمیدونستم کجا برم کجا بشینم (جا نبود از بس شلوغ بود،فشرده کنار هم)
تا اینکه مثل سریال فرار از زندان یک سیاه پوست قد بلند با رکابی سفید و شلوار لی آبی اومد نزدیکم و براش کوچه باز کردن (فهمیدم این الان لیدر بین زندانی هاست!) صورتش رو آورد نزدیک و یک لبخند ریز زد و ازم پرسید بچه کجایی؟ (تو دلم گفتم یا خدا الان یک فس کتک نزنن منو غریب گیر بیارن😅) منم گفتم: منو میگی؟...🙄
#سیدکاظم_روحبخش
@seyyed_kazem_roohbakhsh
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🍃🕯🍃🕯🍃🕯 #حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام #قسمت_هجدهم ادامه سخنرانی #حضرت_زینب(س) در مجلس یزید ملع
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
#حرکت_کاروان_اسراء_از_کربلا_به_شام
#قسمت_نوزدهم
ادامه سخنرانی #حضرت_زینب(س) در مجلس یزید ملعون
به خدا شکایت میکنم و بر او تکیه دارم، پس هر حیله که داری به کار گیر و هرچه میتوانی تـلاش کن و هر چه میخواهی کوشش کن! به خدا نمیتوانی ما را از خاطرهها محو کنی و وحی ما را بمیرانی و به نهایت ما نمیرسی و ننگ این ستم را نمیتوانی از خویش پاک کنی.
رأی تو بسیار سست و ایام دولت اندک و آن روز که منادی فریاد میزند: "لعنت خدا بر ستمکاران باد"، جمعیتات به پریشانی میگراید.
سپاس خدا را که کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا میخواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش برای ما خلفی نیکو باشد که او مهربان و رحیم است و همو برای ما کافی و بهترین وکیل است.
و بدین گونه سخنرانی حضرت زینب علیها السلام بیانگر خروج یزید از اسلام و بیاعتقادی او به دین و اثبات کفر و انجام کارهای زشت و ناپسند اوست.
در حقیقت، واقعه با عظمت کربلا، کفرِ پنهان بنیامیه را ظاهر و چهره اصلی آنها را برای مردم روشن کرد. تبلیغات بنیامیه وانمود کرده بود که بر دشمنان اسلام و بر شورشیان پیروز شدهاند و خاندان آنها را به اسارت درآوردهاند، اما حضرت زینب علیها السلام و امام زینالعابدین علیه السلام با سخنرانیهایشان «جشن» را به «عزا» تبدیل کردند و پیروزی را بر کام یزید تلخ نمودند.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃🕯🍃🕯🍃🕯
enc_17207115276532930191406.mp3
3.21M
بره بالاتر علم حسین....💔
دوست دارم
چون تو حسینی
عزیزدلم
عزیزدلم....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام) #قسمت_اول دیـدار یار غائب دا
💠 تشرّف آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی خدمت امام زمان(علیه السلام)
#قسمت_دوم
من به خاطر سفرهای متمادی، میدانستم که بیابانهای عربستان بیسروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و میتوانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند.
کمکم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. وقتی از ماشین پیاده شدم؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصله ما با هفت برادران (هفت اورنگ) زیاد شده، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمدهایم به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همینجا بیتوته میکنیم و فردا صبح از همان راهی که آمدهایم، باز میگردیم.»
فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شنهای نرم است و باد آنها را پیوسته حرکت میدهد، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم.
هیچ اثری از راه دیشب بر سینه صحرا نبود. از آن طرف، ماشین هم مرتّب در شنها فرو میرفت. جهتهای متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
ادامه دارد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سلام وعرض ادب
خیلی اتفاقی الان رفتم بخش پخش زنده روبیکا دیدم کاروانی از خانومای فعال درهلال احمر مشرف شده بودن نجف روبروی حرم ایستاده بودن و مداح داشت روضه بی بی جان رقیه خاتون میخوند .چه مجلس باصفایی بود خیلی حال خوبی داشتن .
دلم پر زد برای حرم مولا.از حضرت رقیه خواستم امضا کنند کربلای اربعین و برای مدیر کانال هم خواستم.
خوشبحالتون خیلی ها براتون دعا میکنن .
گر دخترکی پیش پدر ناز کند
برات کربلای همه امضا کند.
#ارسالی_اعضا✉️
-------------------------
علیکم سلام
شبتون بخیر
به به، چقدر خوب. حسابی جای ما هم از روضه بی بی جان استفاده کردید. خوش به سعادتتون. قبول باشه. آره واقعا گردخترکی پیش پدر ناز کند، برات کربلای همه امضا کند.
واقعا ممنونم که برای منم دعاکردید.🌹🌹
خیلی دلم هست برم خیلی خیلی... به قول آقای مجتبی رمضانی مداح، کربلا نرم کجا برم....
زنده باشید همگی لطف دارند و دارید. امیدوارم دسته جمعی حاجت روا بشید. و خودتون هم کربلا برید☺️🌹
ارتباط ناشناس با کانال🌹👇
daigo.ir/secret/6145971794
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#ارسالی_اعضا✉️
------------------
کربلا نصیبتون🌹
ارتباط ناشناس با کانال🌹👇
daigo.ir/secret/6145971794
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
روزگاری کربلا را نینوا می گفته اند
سرزمینی شوره زار و بدهوا می گفته اند
تا حسین آمد صفا آورد با خود نینوا
کرد ثابت گفته ها را نابجا می گفته اند
✍ابوالفضل عباسی
📸محمد الخفاجی
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📸 اینجا ونزوئلاست، انتخابات برگزار شد و نیکولاس مادوروی ضدآمریکایی پیروز انتخابات شد
آمریکا رقیب غربگرا رو تحریک کرد و چند روزی کشور رو به آشوب کشیدند، تا جایی که وزیرخارجه آمریکا در دخالتی آشکار با رقیب بازنده تماس گرفت و اعلام کرد آمریکا تو رو رئیس جمهور میدونه نه مادورو رو
اما مردم ونزوئلا با حضور میلیونی شاخ فتنه رو شکستند و فتنه خوابید، البته اگر مجددا آمریکای مدعی دموکراسی، دوباره علیه دموکراسی شورش نکند.
دقیقا مثل انتخابات ۸۸ و فتنه ۸۸ در ایران!
✍سید بدون سانسور
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
مهدی ذاکر ایرانیها، حاجاصغر سوریها یا آقای اصغر حاجقاسم.
چه فرقی میکند با کدام یک از این نامها خطابت کنیم؟
تو همه اینهایی، اما هزار برابر بزرگتر، جوانمردتر و غیرتمندتر.
زمزمه نام بلندت که یک ماه بعد از شهادت حاجقاسم همهجا پیچید، تازه تو را شناختیم. تازه فهمیدیم آقای اصغری که به قول حاجقاسم او را از دوتا گلوله میترساند، یا همان فرمانده بلندبالایی که با صورت آفتابسوخته و چشمان خستهاش شانه به شانه حاجقاسم قدم برمیداشت، خودِ خودت بودی...
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊 سردار دیپلماسی، جای تو خالی است
فاصله بین حمله موشکی به سفارتخانه ایران در سوریه تا شب عملیات #وعده_صادق حدودا ۱۲ روز بود. در این ۱۲ روز شهید امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ایران با سفرهای متعددش به کشورهای همسایه نقش پر رنگ و موثری در مقدمات آن پیروزی بزرگ داشت که خیلی کسی به آن نپرداخت.
این روزها جای خالی #شهید_حسین_امیرعبداللهیان بیش از هر زمانی به چشم میآید.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بعد از ظهرت چطور می گذره؟
امیدوارم حال خوبی داشته باشی
عصرت بخیر☕️🍪
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌱شبکه قرآن هم اکنون استاد سید حسین مومنی حرم حضرت معصومه (س)
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #خیانت #قسمت_شصت_و_یکم روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم دلخوریش از من واضح ب
📖 #بدون_تو_هرگز
#زمانی_برای_نفس_کشیدن
#قسمت_شصت_و_دوم
دنبالم توی راهروی بیمارستان راه افتاد. می خواستم گریه کنم. چشم هام مملو از التماس بود تو رو خدا دیگه نیا...
که صدام کرد.
- دکتر حسینی، دکتر حسینی، پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟
ایستادم و چند لحظه مکث کردم.
- من چطور آدمی هستم؟
جا خورد.
- شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ با تمام خصوصیات مثبت و منفی.
معلوم بود متوجه منظورم شده.
- پس علائق تون چی؟
- مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ مثلا اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟
چند لحظه مکث کردم.
- طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه ممکنه نتونن. در کنار اخلاق بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است. اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن.
اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت. بدون توجه به واکنش دیگران مدام میومد سراغم و حرف می زد. با اون فشار و حجم کار این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود. دیگه حتی یه لحظه آرامش یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم.
دفعه آخر که اومد با ناراحتی بهش گفتم :
- دکتر دایسون میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ و حرف ها صرفا کاری باشه؟
خنده اش محو شد، چند لحظه بهم نگاه کرد.
- یعنی.... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊