eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
271 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
877 ویدیو
4 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
🍃❤️ در شلوغی قیامت، که کسی یادِ کسی را نکند بگذارید فقط اشک بریزیم و بگوییم حسین...💔😭 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃 هر موقع مجلسی داشتیم که همراه با پذیرایی یا صرف غذابود، شهید سعی می کرد اگر خانواده گرفتار و مستمندی در محل بود برای آنان غذا ببرد و وقتی به او می گفتیم بگذار اول از مهمان ها پذیرایی کنیم اگه اضافی آمد بعد برای آنان ببر، در جواب میگفت : 💎مهمان های واقعی ما اینها هستند و وقتی مستحقی به درب خانه مراجعه می کرد سریع برایش غذا می آورد و کمکش می کرد.  ☺️او اعتقاد داشت که اینها فرستادگان خدایند و مهمانهای واقعی ما اینها هستند  وما بعد از شهادت تازه او را شناختیم. رحمت حدود شانزده ساله بود که به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و حدود دوسال در جبهه ها مختلف درکنار رزمندگان اسلام با دشمنان بعثی جنگید. شهید شب ۲۱ ماه مبارک @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
✨بعد از چند جلسه که درباره همه دغدغه‌ها صحبت کردیم، حس کردم این آدم همان کسی است که دنبالش بودم. ❤️محبت حقیقی را بین کلامش می‌دیدم. خودش هم چنین چیزی را دوست داشت و قول ساختن یک زندگی عاشقانه را به من داد. قول شهید همت‌وار ترک سیگار را هم به من داد و روی حرفش ماند. باز هم این‌ها برایم کافی نبود. 😔می‌ترسیدم شاید نتوانم با کم و کاستی‌های مادی که در همان شروع زندگی هم دیده می‌شد کنار بیایم. نگران بودم که این عشق در سایه مشکلات اقتصادی از بین برود یا کمرنگ شود. ولی به هر حال باید تصمیم می‌گرفتم. 👌حس کردم وظیفه‌ام توکل به خدایی است که کارش رحمت و رساندن رزق بنده‌ها است. پدر و مادرم هم که قول حمایت دادند، توکل کردم و به جای عقلم به دلم اجازه تصمیم‌گیری دادم. به روایت همسر، خواهر defapress.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃 پیامبر اکرم (ص) : ماهی است که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند و آن است. ✍بحارالأنوار، ج ۹۶، ص ۳۴۰، ح ۵ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🎞 کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی را روایت کنند رهبر انقلاب در ارتباط تصویری ستاد ملی مبارزه با : من این را میخواهم عرض بکنم ــ که این هم یک مطالبه‌ی جدّی و یک آرزو است، ان‌شاءاللّه این آرزو برآورده بشود ــ کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی روایت کنند این جهاد عظیم و عمومی را؛ همچنان که شهید آوینی با آن بیانِ شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند، کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند، هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیده‌های هنری. ۹۹/۲/۲۱ @Khamenei_ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌾🌹 دیده ام... نقش مرادی، که تماشا دارد داده ام دستِ ارادت به نگاری که مپرس 🌹 🌷 🍃❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹صحبت های سردار پیرامون جهادی و جهادگران انقلابی 🍎حاج محمد، جانباز شیمیایی در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ به یاران شهیدش پیوست. روحش شاد و دعایش بدرقه راهمان @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 حضرت محمد (ص) : ماهی است كه ابتدايش رحمت است و ميانه ‏اش مغفرت و پايانش اجابت (دعا) و آزادى از آتش جهنم ✍الکافی، ج ۴ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
◾️ضمن عرض تسلیت خدمت هموطنان و خانواده عزیز شهدا، و تبریک شهادت به شهدای گلگون کفن😔 اسامی شهدای حادثه یکشنبه ۹۹.۰۲.۲۱ به شرح زیر است : ▪️اسامی شهدای حادثه ناوچه 🌷شهید ناوبان دوم الکترونیک جعفر کوهی 🌷شهید ناوبان دوم عرشه اسماعیل‌پور خسرو 🌷شهید ناوبان دوم مکانیک مصطفی پویانفر 🌷شهید ناوبان سوم برق مهدی رازی 🌷شهید استوار عرشه حسین سپهری اهرمی 🌷شهید ناو استوار عرشه عادل قاسم زاده 🌷شهید ناو استوار دوم برق سید منصور موسوی نژاد 🌷شهید ناو استوار دوم مکانیک سعید یار احمدی 🌷شهید ناو استوار دوم عرشه های سید حامد جعفری 🌷شهید مهناوی یکم برق مهدی هاشمی خواه 🌷شهید مهناوی یکم مکانیک آرش پاکدل 🌷شهید کارمند آشپزخانه محمد ابراهیم کاظمی 🌷شهید سرباز وظیفه فخرالدین فلک نازی 🌷شهید ناو استوار یکم تفنگدار سید مرتضی خادمی حسینی 🌷شهید مهناوی یکم تفنگدار رضا دهقانی 🌷شهید مهناوی یکم تفنگدار محمد افشون فر 🌷غواص محمد اردنی 🌷شهید جوشکار آرمان سرحدی 🌷شهید استوار برق محمد صیادی شادی روحشون صلوات🕊💔 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🍃 نوکر شبیه ما که زیاد است، یا حسین اربابِ خوب مثل تو پیدا نمی‌ شود... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃 دلم رفاقتی می خواهد که سر بند یا زهرایم ببند که دلم را حسینی کند که خاکی باشد دلم رفاقتی می خواهد که شهیدم کند رفاقتی تا بهشٺ در این شهدا را شفیع قرار دهیم... شهدایی که در نزد خدا و اهل بیت نامدارند... 🍃🌺 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺 هدف اصلی من از سوریه رفتن به این صورت بود که وقتی در جامعه و جمعی قرار می گیریم بحث می شود و می گوییم اگر ما زمان حضرت امام حسین (ع) بودیم حتما به کمک امام می رفتیم و با یزدیان می جنگیدیم الان هم با آن زمان هیچ فرقی نمی کند الان هم حضرت زینب نیاز دارد که مدافعانی بروند و از حرم حمایت کنند و نگذارند که یک ذره تعدی کسی بخواهد به حرم مطهر ایشان کند و طبق همین مبحث برای خود واجب دانستم که الان که موقعیت پیش امده و من می توانم در این مسیر حرکت کنم پس بروم. 🔸یک بحث دیگرش این بود که الان حدود ۱۰ سال بود که با دستگاه های زرهی رزمایش انجام می دادیم ولی دوست داشتم در صحنه نبرد اصلی قرار بگیرم و ببینم در آن صحنه اصلی چقدر می توانم مفید واقع شوم. جانباز رسول عبدلی @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 یا رب مقدر بنما در این شب، یک جرعه از اخلاص، و آن حالِ در این شهدا را شفیع قرار دهیم... شهدایی که در نزد خدا و اهل بیت نامدارند... 🍃🌺 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
💔🍃 لب باز می کنم سخنم گریه می کند با ما چه کرده دوری ات ای بهتر از بهشت... @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃🌸🍃🌸 🌸🍃✨ 🍃✨ 🌸 ✨به دیدار مادر و پدر این شهید رفته بودم، زمانی که می‌خواستم از درب منزل خارج شوم، مادر اصرار کرد که منتظر بمانم تا همرزم شهید بیاید و خاطره او را بگوید. تعجب کردم که این چه خاطره‌ای است که اصرار دارند همرزم شهید بگوید. همرزم شهید آمد و تعریف کرد که : 👥جمعیت زیادی در پادگان برای بدرقه آمده بودند. زمانی که اتوبوس جمعیت را می‌شکافت و جلو می‌رفت، شور و حال عجیبی داشت؛ برخی سرشان را از پنجره بیرون آورده و دست هایشان را دور گردن پدر و مادر و فرزندشان انداخته بودند. 🚌دیدیم در اتوبوس باز شد. خانم محجبه‌ای رو به روی صندلی ما ایستاد، از باب ادب سرم را انداختم پایین، ولی متوجه شدم به شوهرش می‌گوید : «نمی‌گویم نرو، اما الان نه، تحمل دوریت را ندارم.» 😔چند دقیقه گذشت، اما گفت‌وگویی بین زن و شوهر رد و بدل نشد. زن فهمید عزم شوهرش برای رفتن جزم است، زد زیر گریه، دیدم بچه قنداقی‌اش را از زیر چادر درآورد و در آغوش همسرش گذاشت و گفت: «اگر می‌خواهی بروی بچه‌ات را هم با خودت ببر.» ✨زن سریع از ماشین پیاده شد و رفت. خیلی تعجب کردیم. گفتیم حتما الان ناچارا پیاده می‌شود. دیدم بچه را به سینه فشرد و آرام آرام به پهنای صورت اشک ریخت، اشک‌ها روی قنداق بچه می‌ریخت گونه‌اش را روی گونه بچه گذاشت و گفت: 💔«بابا جان، خدا اباعبدالله را در کربلا با شش ماهه‌اش خواست، ولی اینجا فقط من را می‌خواهد، خیلی دوستت دارم، ولی باید بروم.» کیف را گذاشت روی صندلی، از اتوبوس پایین رفت، جمعیت را زد کنار از ماشین پیاده شد به آسمان نگاه کرد، دوباره بچه را روی قفسه سینه فشرد بوسید و بویید و او را گذاشت روی زمین، بعد هم به سرعت سوار اتوبوس شد. 🍃فکر کردیم حالا بچه چه می‌شود، دیدیم مادر بچه را در آغوش گرفت و چادر را روی سر خودش و بچه کشید و این آخرین وداع شهید روستا با زن و بچه‌اش بود.... 🌱🌼 این شهدا زن و بچه را دوست داشتند، اما جاذبه خدا آنان را به جبهه کشاند؛ همان جاذبه‌ای که باعث شد ابراهیم، اسماعیلش را به قربانگاه ببرد، همان جاذبه‌ای که اباعبدالله (ع) را به کربلا برد، جاذبه‌ای که حضرت زینب (س) در کاخ یزید گفت «ما رایت الا جمیلا» ✍راوی : ترابی نسب ، شهید defapress.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊 ✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🍃 (ع) 🎙مهدی سماواتی @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🏴🕊 دلتنگِ رخِ فاطمه اش بود، علی (ع) وقت سحر از غصه نجاتش دادند...💔😭 خدا لعنتت کنه ابن ملجم، یتیممون کردی ملعون... اللهم العن قتله امیرالمومنین ۱۹ ، روز ضربت خوردن آقاجانمون مولاعلی (ع) در محراب نماز صبح @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🍃 حواستون هست حاج قاسم یکی یکی داره رفیقاشو گلچین میکنه؟ 🍃❤️ اللهم الرزقنا.... 😞😞😔 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💕قبل از شروع زندگی مشترک می‌دانستم انتخابم مورد تأیید همه اقوام نیست. همان طور که شاید سبک فکر و زندگی هرکس مورد تأیید همه اطرافیانش نیست. 👌این را هم می‌دانستم که با توجه به شرایط جامعه، ممکن است با توجه به لباس خاص محمد زندگی راحتی نداشته باشم. اما ویژگی‌های بارز و مثبت او همه این مسائل را جبران می‌کرد. 🍇محبت و مهربانی صادقانه‌اش و احترامی که بی‌توجه به ظاهر و فکر افراد به همه می‌گذاشت حتی کسانی که شبیه ما فکر نمی‌کردند را تحت تأثیر قرار می‌داد. برخی اوقات با اولین برخورد دوستانه‌اش، دیگران تسلیم می‌شدند و راه دوستی پیش می‌گرفتند. این‌ها قوت قلبم بود که انتخاب درستی داشتم. از طرفی صادقانه تحمل این سختی‌ها لذتی هم داشت که جلب نظر مثبت خدا بود که بارها در سختی‌های مختلف مزد فرمانبرداری‌مان را می‌داد و همه چیز را برای‌مان جبران می‌کرد. به روایت همسر خواهر @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹