eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
281 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
684 ویدیو
1 فایل
به یاد شهیدان حاج اصغر پاشاپور و برادر خانم گرامی اش حاج محمد پورهنگ حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌سقوط پرچم اسرائیل به شکلی بسیار زیبا... پرنده ها 𓅂هم به کمک فلسطین آمدند. اگر خدا بخواهد قطعا تمام موجودات رو مامور میکند تا از مظلوم دفاع کنند و کمک مظلوم بیایند... "این فیلم انسان رو یاد سوره فیل می اندازد." @sajedinrey @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 اما مهمترين مطلبي كه از شهدا ديدم، مربوط به يكي از همسايگان ما بود. خوب به ياد داشتم كه در دوره دبستان، بيشتر شب ها در مسجد محل، كلاس و جلسه قرآن و يا هيئت داشتيم. آخر شب وقتي به سمت منزل مي آمديم، از يك كوچه باريك و تاريك عبور ميكرديم. از همان بچگي شيطنت داشتم. با برخي از بچه ها زنگ خانه مردم را ميزديم و سريع فرار ميكرديم! يك شب من ديرتر از بقيه دوستانم از مسجد راه افتادم. وسط همان كوچه بودم كه ديدم رفقاي من كه زودتر از كوچه رد شدند، يك چسب را به زنگ يك خانه چسباندند! صداي زنگ قطع نميشد. يكباره پسر صاحبخانه كه از بسيجيان مسجد محل بود، بيرون آمد. چسب را از روي زنگ جدا كرد و نگاهش به من افتاد. او شنيده بود كه من، قبال از اين كارها كرده ام، براي همين جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت: بايد به پدرت بگويم که چه كار ميكني! هرچي اصرار كردم كه من نبودم و... بي فايده بود. او مرا به مقابل منزلمان برد و پدرم را صدا زد. آن شب همسايه ما عروسي داشت. توي خيابان و جلوي منزل ما شلوغ بود. پدرم وقتي اين مطلب را شنيد خيلي عصباني شد و جلوي چشم همه، حسابي مرا كتك زد. اين جوان بسيجي كه در اينجا قضاوت اشتباهي داشت، چند سال بعد و در روزهاي پاياني دفاع مقدس به شهادت رسيد. اين ماجرا و كتك خوردن به ناحق من، در نامه اعمال نوشته شده بود. به جوان پشت ميز گفتم: من چطور بايد حقم را از آن شهيد بگيرم؟ او در مورد من زود قضاوت كرد. او گفت: لازم نيست كه آن شهيد به اينجا بيايد. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهيد راضي شوي. بعد يكباره ديدم كه صفحات نامه اعمال من ورق خورد! گناهان هر صفحه پاك ميشد و اعمال خوب آن ميماند. خيلي خوشحال شدم. ذوق زده بودم. حدود يكي دو سال از اعمال من اينطور طي شد. جوان پشت ميز گفت: راضي شدي؟ گفتم: بله، عالي است. البته بعدها پشيمان شدم. چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاك كند!؟ اما باز بد نبود. همان لحظه ديدم آن شهيد آمد و سلام و روبوسي كرد. خيلي از ديدنش خوشحال شدم. گفت: با اينكه لازم نبود، اما گفتم بيايم و حضوري از شما حلاليت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر كارهاي گذشته در آن ماجرا بي تقصير نبودي. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
وقتی میگن استغفار کنید و دوری کنید از گناه. باید به معنی این استغفار دقت کنیم: خدایا پناه می برم به تو از شر شیطان رانده شده... یعنی چی؟ یعنی اینکه شیطان بازه و توی جهان متواری شده! بدو به سمت خدا...🏃‍♂ وقتی یه شروری فرار میکنه اطلاعیه می‌دهند که مراقب باشید فلانی توی شهر هست...🤦‍♂ حالا میگن شیطان رانده شده از دستش و شرش پناه ببرید به خدا. پخش شده... تازه قسمم خورده که ما رو گمراه کنه فکرکن😶‍🌫 البته اونایی که دم خونه ی خدا هستن و مومنند رو نمی تونه... برید توی خونه ی خدا که امن و امان هست. اگر نرید اونجا اسیرش میشید.💁‍♂ 😉میگن استغفار کنید تا اگرم درگیرش هستید بتونید از دستش خلاص شید. وقتی استغفار قلبی زیاد شه کم کم طناب شیطان و زنجـ⛓⛓ـیرش رو باز می کنید و در آغـ❤️ـوش خدا قرار می گیرید. 🙃چه خوبه روزانه استغفار کنیم... میگن زبونی فقط نه، قلبی. اما جایی هم شنیدم که میگن ادای صبورا رو دربیار تو هم صابر میشی... حالا تو هم استغفار کن و کم کم معنیش توی قلبت رسوخ میکنه و اثرش رو میذاره چه بهتر که وقتی درمانده ایم و نگران زنجیر شیطان پناه ببریم به خدا... خدایا خودت بغلمون کن✨ خدایا پناه می برم به تو از شر شیطان رانده شده... و چه خوب توسل و تمسکی هست به ریسمان الهی...❤️🕊 یه کار کنیم خدا ما رو به حال خودمون واگذار نکنه که بد اسیر میشیم....
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پخش به مناسبت شب زیارتی امام حسین (ع) از پیش من میری دستامو می گیری دلم می خواد صدات کنم... 🎙حاج ابوذر بیوکافی فرجام🚩 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🍃هر نفـس اهل مناجـات صدایت کردند 🌺عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند 🍃هر کجا تا که شنیدند بهشت، عـشّاقـت 🌺هـوس عـلـقـمـه و کـربـبـلایت کـردند ✍اسماعیل شبرنگ 📸خضیر فضاله @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
وقتی حاجی به خواستگاری‌ام آمد تازه از کربلا برگشته بود، ابتدای صحبت‌های‌مان یک روایت برایم گفت: «نجات و رستگاری در راستگویی است» تا این حرف را شنیدم و اندکی دلهره را هم که داشتم برطرف شد. گفت من خواب دیده‌ام که خدا به من ۲ دختر دوقلو می‌بخشد و همسری خوب و مهربان دارم، ولی همه این چیزها را می‌گذارم و شهادت در راه خدا را انتخاب می‌کنم. ✨خواب‌های حاجی همیشه رؤیای صادقه بود، ولی او در خواب دیده بود موقع شهادتش دخترانش بزرگ هستند. حاجی در همان جلسه اول خواستگاری هرچه در دل داشت را برایم گفت. حاجی شرایط مالی خوبی نداشت، طلبه بود، اما ایمان و اعتقاداتش برایم مهم‌تر از هر چیز دیگری بود. 🌱 رجانیوز📲 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊