eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
276 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
740 ویدیو
1 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 | (آخر) هر چند من هنوز هم نمی فهمیدم پسر از چه اینها را اینچنین مست کرده که او را ندیده و پس از گذشت قرن از شهادتش، برایش اینگونه سر و جان می دهند! محو حرف های شده و نگاهم همچنان میان این زائران می چرخید که هریک در گوشه ای دراز کشیده و در اوج ، نشانی از در نگاهشان دیده نمی شد که چشمم به یک زن جوان افتاد که به نظرم شش ماهه بود. آنچان خیره نگاهش میکردم که خودش شد، به چشمان متحیرم لبخندی زد و من نمی کردم او در این وضعیت و با این بار ، از رهروان پیاده روی باشد که دلم را به دریا زدم و با مهربانی پرسیدم: «شما سختت نیس با این اومدی؟» که خودم سختی این را کشیده و حتی تصور کنم که زنی با حمل شش ماهه، این مسیر را با پای بپیماید، ولی متوجه حرفم نمی شد که مامان خدیجه به یاری ام آمد و سؤالم را برایش کرد. صورت زیبا و درخشان این مادر جوان از پرشد و با اشاره دست و به کلماتی با لهجه عراقی پاسخم را داد که نه تنها سختش نیست که به عشق امام حسین کوم می رود و ظاهر مسیری طولانی را تا این جا پیموده بود که پاهایش ورم کرده و مدام به ساق دست می کشید تا دردش قدری قرار بگیرد و من همچنان محو آن عزم عاشقانه، تنها میکردم که صدای پر شور و نشاط کودکی، توجهم را جلب کرد. بچه ای سه چهار ساله، دسته ساک به نسبت بزرگی را گرفت و با ذکر یا علی! به عراقی، ساک را بلند کرد و به سمت مادرش آمد و دیدم مادرش همین بانوی باردار است و باور کردم که از زمان حضورش در جنین، زائر پیاده امام حسین شده باشد، اینچنین عاشق می یابد. ساک را کنار مادرش روی گذاشت و ورد زبانش نام امام حسین بود که با قدم های مدام این طرف و آن طرف می رفت و تنها یک 'عبارت را تکرار می کرد: یا ابوالسجاد ادرکنی! و گاهی دستش را به نشانه به امامش بالا می برد و صدا بلند می کرد: «لبیک یا حسین!» مامان خدیجه به حیرت زده ام خندید و پاسخ این همه علامت سؤال ذهنم را با داد: «عراقی ها بعضی وقت ها امام حسین(ع) رو به لقب ، یعنی پدر امام سجاد صدا می زنن!» ادامه دارد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊