🍃🥀
بارها گفتم حسین و خانه ام آباد شد
در دوعالم مظهر فیض دمادم شد حسین
بالحسینِ بند را از پای آدم باز کرد
باب توبه بر تمام خلق عالم شد حسین
علیرضا خاکساری🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#عصرتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌿
این لحظه ها در تاریخ ماندگار است...
خداحافظی پدر با فرزندش، خداحافظی فرزند با پدرش...
فرزندی که دیگر فقط باید از پدر یک اسم و یک عکس به خاطر داشته باشد پدری که برای دفاع از حریم اهل بیت و نابودی دشمنان اسلام از همه چیزش به خاطر خدا گذشت و شهادت را انتخاب کرد.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌸🍃
در هیاهوی زندگی متوجه شدم که چه دویدنهایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم، چه غصههایی که فقط باعث سپیدی مویم شد اما دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد میشود وگرنه، نمیشود. کاش نمیدویدم، نه غصه میخوردم، فقط او را میخواندم.
#کلام_شهید
#شهید_امیر_لطفی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌟 فَرِحینَ بِمٰا اَتٰاهُمُ الله مِن فَضْلِه....
نام علی، چه برازندهاش بود؛
که او همان علی بود؛
همان، کوله بار شبانه ..
همان، زیباییِ پنهان..
و امان از جماعت کینهتوز و فراموشکار ..
و فغان از اشک بیشمار ..
که جریانش از دیدگان حُجَتَ چهارم خدا، حکایت از" مصیبةً ما اعْظَمها" دارد ...
💫اما او باران رحمت است، و عبادت، در محضر او معنا می یابد؛
او فَرِحینَ بِمٰا اتاهم الله من فضله را بندگی میکند!
او قهرمان پرواز، از سجاده تا خود خداوند است.
🏴ویژه #شهادت_امام_سجاد علیهالسلام
#یا_سید_الساجدین
@Ostad_Shojae 🌹🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🥀🏴
عالم محرم است سلامُ علی الحسین
این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین
این جمله واجب است بگوییم و بشنویم
هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین
رضاحمامی🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#عصرتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌿
"مقام معظم رهبری:
اگر مدافعان حرم در منطقه مبارزه نمیکردند، دشمن می آمد داخل کشور و ما باید در کرمانشاه و همدان با اینها میجنگیدیم و جلویشان را میگرفتیم!"
🔺وقتی این کلام رهبر به گوشش رسید احساس تکلیف کرد برای رفتن. با اینکه کار درست و حسابی و آرامی هم داشت میگفت: دلم راضی نیست به ماندن. الان وظیفه چیز دیگری است.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🏴🍃
من ماتِ ماتَم تو بمانم مرا بس است
در راه محکم تو بمانم مرا بس است
ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم
در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است
محمدجواد شیرازی🖌
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️اصغر پاشاپور کیست؟
🎞روایتی کوتاه از پدر معزز شهید...
🔹اصغر اهل مشورت بود
🔸اصغر ولایی بود، خیلی
🔹ما رو بلند میکرد دستمون رو میرسوند به ضریح
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#روایت_پدر_معزز_حاج_اصغر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_چهارم
گفتم : "شرط میبندم به تو میره! حالا میگی نه، نگاه کن!" که باز #خندید و با صدایی که از شدت خنده، بریده بالا می آمد، جواب #شرط_بندی ام را داد: "اون دفعه هم شرط بستی که بچه پسره، ولی دختر شد! حالا هم داری شرط میبندی که به من میره، ولی به خودت میره، #مطمئنم!"
و درست دست روی نقطه ای گذاشت که کم آوردم و در برابر نگاه #شکست خورده ام، #چشمانش آیینه سیمای خودم شد و با مهربانی مژده داد: "من مطمئنم که #حوریه به خودت میره! خوشگل و خواستنی! وقتی به #دنیا اومد خودت میبینی!"
و ترانه خنده #شیرینش با امواج دریا در هم پیچید و در صحنه ساحل #گم شد و دل من به جای دیگری رفت که ساکت شدم. برای اولین بار #دغدغه اعتقاد فرزندم در ذهنم جان گرفت و نگران در خودم فرو رفتم که همه چیز، ظاهر حوریه نبود و میترسیدم قلبش به سمت قطب عقاید #شیعه متمایل شود و سکوت سرد و سنگینم طول کشید که مجید به صورت گرفته ام خیره شد و دلواپس حالم، سؤال کرد: "چیزی شده الهه جان؟ حالت #خوب نیس؟"
و درد من چیز دیگری بود و #حیا میکردم در برابر نگاه نجیبش به روی خودم بیاورم و دل مهربان او دست بردار نبود که باز پرسید: "میخوای بریم خونه؟" نمیتوانستم درد دلم را پیش محرم #غمهایم رو نکنم و نمیخواستم نگاهم به چشمان مهربانش بیفتد که سرم را پایین انداختم و زیر لب #زمزمه کردم: "مجید! برای تو مهمه که حوریه #شیعه بشه؟ یعنی اگه دلش بخواد سُنی بشه، تو بهش #ایراد میگیری؟"
که بی معطلی #پاسخم را به صداقتی ساده داد: "مگه تا حالا به تو ایراد گرفتم الهه جان؟" همانطور که گوشه #چادر بندری را با سرانگشتان عصبی ام به بازی گرفته بودم، سرم را بالا آوردم و با لحنی لبریز تردید، بازخواستش کردم: "یعنی واقعاً #دلت نمیخواد حوریه شیعه بشه؟"
موهای مشکی اش در دل باد لب #ساحل، میرقصیدند که سرش را #کج کرد و باز به جای جواب سؤالم، خودم را شاهد گرفت: "مگه من تا حالا از تو خواستم #شیعه بشی؟"
درد کمرم شدت گرفته و نمیخواستم به روی خودم بیاورم که فعلاً پای #مذهب دخترم در میان بود. میدانستم همچنانکه من لحظه ای از #اندیشه هدایتش به مذهب #تسنن کوتاه نیامده ام، او هم حتماً هوای کشاندن من به مذهب تشیع را در دلش داشته و شاید #نجابتش اجازه نمیداده هیچ وقت به روی خودش بیاورد که به چشمانش دقیق شدم و باز پرسیدم: "یعنی هیچ وقت دلت نمیخواست منم مثل خودت #شیعه باشم؟"
سرش را پایین انداخت، برای لحظاتی در سکوتی #عجیب فرو رفت و دل من بیقرار جوابش، به تب و تاب افتاده بود که همانطور که #سرش پایین بود، با صدایی آهسته اعتراف کرد: "نه!" و حالا نوبت او بود که در برابر نگاه #متحیرم، جوانمردانه و جسورانه یکه تازی کند. سرش را بالا آورد و با چشمانی که زیر نور چراغهای زرد #حاشیه ساحل، روشنتر از همیشه به نظرم می آمد، پاسخ کوتاهش را تفسیر کرد:
"الهه! روزی که من #عاشق تو شدم و از ته دلم از خدا میخواستم که منو بهت برسونه، میدونستم تو یه #دختر سُنی هستی! هیچ وقت هم پیش خودم نگفتم ای کاش این #کسی که من عاشقش شدم، شیعه بود! هیچ وقت! چون من از تو خوشم اومده بود! با همه خصوصیاتی که داشتی! اینجوری نبود که بگم از یه چیزت خوشم اومد، از یه چیز دیگه #راضی نبودم! نه! من تو رو همینجوری که هستی، دوست دارم!"
جملاتش هرچند #صادقانه بود و عاشقانه، ولی پاسخ #بیتابی دل من نمیشد که مستقیم نگاهش کردم و از راه دیگری وارد شدم: "ولی مطمئناً حساب من با #حوریه فرق میکنه. به قول خودت منو همینجوری که هستم دوست داری، ولی حوریه #دخترته! شاید دلت بخواد براش یه تصمیم دیگه ای بگیری! وقتی به دنیا بیاد، #شیعه و #سُنی نیس و شاید بخوای..."
که اجازه نداد قضاوتم را تمام کنم و با لحنی مؤمنانه #حکم داد: "حوریه وقتی به دنیا بیاد، یه بچه مسلمونه! همین کافیه الهه جان!"
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊