تو چه میکنی، این میانه ی خون برادرم برای بیداری ما...؟!
آخ...
یادم رفته بود...
شهید بیدار میکند....
شهید دستت را میگیرد.....
شهید بلندت میکند...
شهید...
شهیدت میکند...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
آرزو می کنم عصر تو زیبا باشد
خورشید در قلبت بتابد
و در چشم هایت شوق
و در مسیرت آرامش باشد....
عصرتون بخیر🍪🥛
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین ومعارف. همه متولی دین شده اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم باید آقای دکتر بیاید. اما دین؛ طرف می نشیند چشمش را هم می بندد و می گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و... دین به همین سادگی است؟ همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت "حاج آقا، سیمش متصل است." گفتم تو مبتدی هستی سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هرکسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپیرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین...
#استاد_فاطمی_نیا
۲۶ اردیبهشت #سالروز_درگذشت_استاد🕯
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #دکتر #فصل_بیست_و_پنجم #قسمت_دوم ساعتي بعد دكتر او هم بالاي سرش آمد. من همين
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#تنهایی
#فصل_بیست_و_ششم
#قسمت_اول
آن روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستم كه اين حالت برداشته شود. من نميتوانستم اينگونه ادامه دهم. با اين وضعيت، حتي با برخي نزديكان خودم نميتوانستم صحبت كرده و ارتباط بگيرم!
خدا را شكر اين حالت برداشته شد و روال زندگي من به حالت
عادي بازگشت. اما دوست داشتم تنها باشم. دوست داشتم در خلوت خودم، آنچه را در مورد حسابرسي اعمال ديده بودم، مرور كنم. تنهايي را دوست داشتم. در تنهايي تمام اتفاقاتي كه شاهد بودم را مرور ميكردم. چقدر لحظات زيبايي بود.
آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتياج به كلام نبود. با يك نگاه، آنچه ميخواستيم منتقل ميشد. آنجا از اولين تا آخرين را ميشد مشاهده كرد. من حتي برخي اتفاقات را ديدم كه هنوز واقع نشده بود. حتي در آن زمان، برخي مسائل و قضايا را متوجه شدم كه گفتني نيست.
من در آخرين لحظات حضور در آن وادي، برخي دوستان و همكارانم را مشاهده كردم كه شهيد شده بودند، ميخواستم بدانم اين ماجرا رخ داده يا نه؟! از همان بيمارستان توسط يكي از بستگان تماس گرفتم و پيگيري كردم و جوياي سلامتي آنها شدم. چندتايي را اسم بردم. گفتند: نه، همه رفقاي شما سالم هستند.
تعجب كردم. پس منظور از اين ماجرا چه بود؟ من آنها را در حالي كه با شهادت وارد برزخ ميشدند مشاهده كردم...
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
ناگهان آسمان به هم پیچید...
باد و باران به هم امان دادند...
نـور در نـور شد حیاطِ حَرَم....
#چهارشنبه_های_امام_رضایی🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌹این حسین(ع) کیست
🍃که در قلبِ همه جا دارد
👌این همه عاشقِ دیوانه و شیدا دارد
🌹این حسین کیست
🍃که نامِ کرمش در دو سرا
👌این چنین پیشِ خدا رتبه ی اعلا دارد...
✍هستی محرابی
📸خضیر فضاله
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سالها بود که اصغر را درست و حسابی ندیده بودیم. دقیق تر بخواهم بگویم از ابتدای جنگ سوریه. آخرین باری که اصغر با مادر صحبت می کند مکالمه نصفه رها می شود و اصغر از گریه شهادت فرمانده تاب صحبت ندارد. می گویند وقتی خبر را شنید بدون اینکه حرفی بزند به اتاقی رفت و بدون صدا های های ساعت ها گریه کرد...
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
🌹مراسم غبار روبی حرم سیدالکریم و سید طاهر و سیدالحمزه علیهم السلام در روز ولادت حضرت احمد ابن موسی (ع) (شاهچراغ)
📸 ضریح عزیز حضرت حمزه برادر امام رضا (ع)
✉️ #ارسالی یکی از دوستان که در این مراسم حضور داشتند...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌾ابوالفضل خیلی با معرفت بود هیچ کسی از کنار او بودن احساس ناراحتی و خستگی نمیکرد. دوست نداشت کسی از مشکلاتش باخبر شود. همیشه لبخند بر روی لبانش بود. بسیار رازدار بود؛ شاید یکی از ویژگیهای بارز ابوالفضل رازداری او بود به طوری که همه افراد میتوانستند پیش او درد و دل کنند.
🍃از طرفی خیلی هم مزاح میکرد و از هر موقعیتی برای شوخی و مزاح استفاده میکرد و دل همه را به دست میآورد. ویژگیهای شخصیتی بسیار خوبی داشت که وقتی به آن ها فکر میکنم به خودم میگویم اگر ابوالفضل شهید نمیشد باید تعجب میکردیم.
اصلا کینهای نبود ما با هم خیلی صمیمی بودیم. هیچ وقت از دوستانش ناراحت نمیشد؛ همیشه همه را درک میکرد. بسیار خوش سفر بود؛ طوری که همه از معاشرت با او لذت می بردند.
🍃یکی از همرزمانش که در منطقه با هم بودند برای بنده گفت از نیروهای با اخلاص و مهربانی بود که در منطقه هم با روحیه بسیار خوب خود حال همه را تغییر می داد.
#شهید_ابوالفضل_نیکزاد
#روایت_دوست_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو که آخر گره رو وا میکنی
پس چرا امروز و فردا میکنی...
#شهید_مرتضی_عطایی
خادم حرم #امام_رضا(ع) و مدافع حرم #حضرت_زینب(س)
شهادت روز عرفه و سال ۱۳۹۵
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
تو که آخر گره رو وا میکنی پس چرا امروز و فردا میکنی... #شهید_مرتضی_عطایی خادم حرم #امام_رضا(ع) و مد
چند روز قبل از شهادت #شهید_حاج_محمد_پورهنگ به شهادت رسیدند و حاج محمد وقتی خبردار شد خیلی غصه و حسرت خورد. و اشک میریخت...
۱۰ روز بعد در عید غدیر به شهید پیوست.
در این دهه کرامت روح هر دو شاد و دعاگوی ماباشند این عاشقان امام رضا (ع)
آرامـش یعنی
من باشم و تویی که
چایمان کنار هم یخ کند
عصرتون بخیر ☕️🥯
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
کتاب میخواند چای مینوشد
کتاب میخواند معادلات دنیا را برهم میزند
باز کتاب میخواند!
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #تنهایی #فصل_بیست_و_ششم #قسمت_اول آن روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#تنهایی
#فصل_بیست_و_ششم
#قسمت_دوم
چند روزي بعد از عمل، وقتي حالم كمي بهتر شد مرخص شدم. اما فكرم به شدت مشغول بود. چرا من برخي از دوستانم كه الان مشغول كار در اداره هستند را در لباس شهادت ديدم؟
يك روز براي اينكه حال و هوايم عوض شود، با خانم و بچه ها براي خريد به بيرون رفتيم. به محض اينكه وارد بازار شدم، پسر يكي از دوستان را ديدم كه از كنار ما رد شد و سلام كرد.
رنگم پريد! به همسرم گفتم: اين فلاني نبود!؟
همسرم كه متوجه نگراني من شده بود گفت: چيزي شده؟ آره، خودش بود!
اين جوان اعتياد داشت و دائم دنبال كارهاي خلاف بود. براي به دست آوردن پول مواد، همه كاري ميكرد. گفتم: اين زنده است؟ من خودم ديدم كه اوضاعش خيلي خراب بود. مرتب به ملائك التماس ميكرد. حتي من علت مرگش را هم ميدانم.
خانم من با لبخند گفت: مطمئن هستي كه اشتباه نديدي؟ حالا علت مرگش چي بود؟
گفتم: بالاي دكل، مشغول دزديدن كابلهاي فشار قوي برق بوده كه برق او را ميگيرد و كشته ميشود.
خانم من گفت: فعلا كه سالم و سر حال بود.
آن شب وقتي برگشتيم خونه خيلي فكر كردم. پس نکنه اون چيزهايي كه من ديدم توهم بوده؟!
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
Noah Mahdi Mirdamad - Khadema Gerye Konoon (128).mp3
4.51M
چی میشه آقا منو کفتر گنبد کنی
راهی مشهد کنی...
کاش منم مثال آهو بودم
صید تو آقا بودم...
🍃السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا🍃
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊