🔴 هیئت فقط برای خوبها نیست.
🌹به #شهید_سیدمجتبی_علمدار گفتم، اینا کیان که میآری هیئت و بهشون مسئولیت میدی؟
گفت: وقتی تحویلشون بگیری و بهشون بها بدی، جذب همین راه میشن ...
📅 به مناسبت سالگرد شهادت سید مجتبی علمدار 🌹
#شهدا
#سالگرد_شهادت🕊🍃
#عشق_من
#فاطمیه
#نمونه_خاطره
@shahid_ketabi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نجوای عاشقانه #شهید_سیدمجتبی_علمدار با شهدا
به بهانه درگذشت پدر شهید علمدار...
@shahid_ketabi
آقاسیدمجتبی میگفت :
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر!
یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم
در نتیجه جامعه بیمه میشود و یار
برایِ امام زمان (عج) تربیت میشود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#امام_زمان
#عشق_من
@shahid_ketabi
«برای بهترین دوستان خود آرزوی #شهادت کنید!
هرچند که خیلی از افراد میگویند: خدا نکند! این چه حرفهایی است که میزنید؟ چرا دعای مردن میکنید برای هم؟
اما آنها غافلند از اینکه، شهادت مردن نیست، شهادت زنده ماندن ابدی است.
جاودانگیست و چه بهتر از جاودانه شدن... .»
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#حجاب
#امام_زمان
#امام_امت
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
#امام_خمینی
@shahid_ketabi
آمدم بالای سر سید، بدنش کبود شده بود. اصلا حال خوبی نداشت وقتی بالای سرش رسیدم گفت: «حمید، بگو این چیزا رو از دستم در بیارن .» خودش میخواست آنها را جدا کند که نگذاشتم. به سید گفتم: «مگه چی شده، براچی میخوای سرم و دستگاهها رو در بیاری؟» گفت:« میخوام برم غسل کنم.» با تعجب گفتم:«غسل ؟!»
نگاهی به صورتم انداخت و گفت :« آمدهاند مرا ببرند» از این حرف بدنم لرزید. ترسیده بودم.
سید مجتبی هیچ وقت حرف بیربط نمیزد. با چشمانش به گوشهای از سقف خیره شد. فقط به آنجا نگاه میکرد! تحمل این شرایط برایم خیلی سخت بود. نمیدانستم چه کنم. دوباره نگاهش به من افتاد و گفت:« آمدهاند من را ببرند. پیامبر(ص) حضرت علی(ع) و مادرم حضرت زهرا(س) اینجا هستند من که نمیتونم بدون غسل شهادت برم!»
یکی از دکترها مرا صدا کرد و گفت: «سید با ما همکاری نمیکنه. اگر حرف شما رو گوش میده، کمک کنید تا این لوله را بفرستیم داخل معدهش . باید ترشحات معده را تخلیه کنیم.» رفتم پیش سید و گفتم :« اگر میخوای غسل کنی یک شرط داره! شرطش اینکه با دکترها همکاری کنی. من بهت قول میدم کمک کنم تا غسل کنی.» سید هم قبول کرد.
از مراسم نیمه شعبان هیئت پرسید. گفتم: فقط جای تو خالی بود. مراسم خیلی خوب برگزار شد. سینا هم خیلی خوب مداحی کرد. سید دوباره نفسی تازه کرد و گفت : « به سینا بگو بعد از من این راه رو ادامه بده. بگو مداحی کنه اما نه برای پول.» ناراحت شدم و گفتم:«من حالیم نمیشه، از این حرفا هم نزن که بدم مییاد. خودت خوب میشی. مییای بالا سر سینا.» مکثی کرد و گفت :« من دیگه رفتنی شدم. اینجا دیگه کارم تموم شده، برگهم امضا شده .» تحمل شنیدن این حرفها را نداشتم. چند نفر از پزشکان در کنارم ایستاده بودند. یکی از آنها گفت:« تب سید خیلی بالاست. جدی نگیر، داره هذیون میگه» یک دفعه سید صدایش را بلند کرد به حالت اعتراض گفت: «کی هذیون میگه!؟ این که حمید، اون هم دکتر جمالیه و ...» میخواست ثابت کند که هوشیار است. به هر حال هر طور بود کار تخلیه معده انجام شد. سید در همان روز نیمه شعبان به سختی غسل کرد؛ #غسل_شهادت.
یکی از رفقا، که توانسته بود به ملاقات سید برود، میگفت: «مقداری تربت قتلگاه از طریقی به دستم رسید. داخل کمی گلاب که برای شستشوی ضریح #امام_رضا(ع) بود. ریختم به نیابت شفا دادم تا به سید بدهند. وقتی سید آن را خورد، گفت:"این آب چی بود؟! خیلی عالیه. بوی #کربلا میداد. بوی مدینه میداد. باز هم از این آب میخوام." اما دیگه چیزی نمانده بود.»😔
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#امام_زمان
#فتاح
#امام_خمینی
#حجاب
@shahid_ketabi
آقاسیدمجتبی میگفت :
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر!
یعنی نسل جدید را با #شهدا آشنا کنیم
در نتیجه جامعه بیمه میشود و یار
برایِ #امام_زمان (عج) تربیت میشود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#عشق_من
@shahid_ketabi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا