eitaa logo
خاطرات و کرامات شهید عاملو
2هزار دنبال‌کننده
847 عکس
350 ویدیو
20 فایل
مؤلف: @alirezakalami صاحب ۱۲ عنوان کتاب ازخاطرات #شهدا نویسنده سه کتاب از شهید عاملو با عناوین #سه_ماه_رویایی و #رویای_بانه و #شهید_کاظم_عاملو 👈برای دسترسی سریع به #فهرست مطالب کانال، ابتدا پیام «سنجاق‌شده» را کلیک کنید، سپس به سراغ #هشتک‌ها بروید 🫡
مشاهده در ایتا
دانلود
💠اعلیحضرت نکُشت ! ‼️اینها بدن مطهر شهیدانی است که فقط در یک روز از بهمن ۵۷ به رسیده‌اند. 🔸️آریامهرِ پدر تاجدار، هزاران ایرانی را کشت و هزاران نفر از مردم را شکنجه زخمی و معلول کرد. @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 دو هشدار درباره حفظ انقلاب اسلامی دو ماه پس از پیروزی انقلاب و یک ماه قبل از 🌹 سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران مبارک باد 🇮🇷 @shahid_ketabi
کاظم چهره عجیب و نورانی‌ای داشت. بنظرم ، کم‌ترین مزدش بود. همه رفتنی هستیم، ولی لقب و جایگاه برازنده او بود. اصلاً یادم نمی‌آید که کاظم حتی کوچک‌ترین حرف بدی به من زده باشد و یا برای کسی دادی بکشد و یا درباره چیزی اعتراضی بکند؛ اینکه مثلاً بگوید چرا بین من و فلانی تفاوت قائل شُدید. از این حرف‌ها مطلقاً نزد؛ من ندیدم. در وجودم چیزهایی هست که کسی باور نمی‌کند. از پاکی و از صداقتش عشق می‌کردم. گاهی حس می‌کردم وقتی بهش دست می‌دهم، شفا می‌دهد. یا با این کار گِره از مشکلاتت باز می‌شود و یا حتی تَبَت کم می‌شود! اگر بگویم همچین حسی به او داشتم، دروغ نگفته‌ام و عین واقعیت است. اصلاً کاظم یک چیز دیگری بود. من مدام از درون می‌سوزم که چه کسی را از دست دادیم و استفاده نکردیم. عجیب بود و در قالب دنیا نمی‌گنجید. گاهی ممکن است به کسی انقدر نزدیک شوی که خیلی از خلقیات و خوبی‌هایش را نبینی. الان که فکر می‌کنم می‌بینم ما با کاظم این‌طوری بودیم. نورانیت ازش می‌بارید. از گوشه و کنار زیاد می‌شنوم که برای حل مشکل‌شان رفته‌اند پای قبرش و حاجت گرفته‌اند. شب و روزی نشده که بروم کنار قبر و کسی را آنجا نبینم. گاهی که سوال می‌کنم چه نسبتی با شهید دارید می‌گویند: «نداریم!» بعد می‌روم توی فکر که مگر او چه بوده یا چه کرده که غریبه و آشنا را به خود جذب کرده است. برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @shahid_ketabi
یک شب از آن شب‌های طولانی و سرد، از گشت آمد و رفت روی تخت دراز کشید که بخوابد. حس کردم سرحال نیست و خسته است. گفتم لابد از سرما است. نرسیده، خودش را روی یکی از تخت‌های دو طبقه اتاق‌مان انداخت و به خواب رفت؛ تخت پایینی. نیم ساعت بیشتر نگذشته بود که دیدم دارد در خواب حرف می‌زند؛ داشت با خواهرزاده‌اش حمید که آن وقت‌ها بچه بود، حرف می‌زد و شوخی می‌کرد؛ توی خواب مدام «دایی جان! دایی جان!» می‌کرد و قربان صدقه‌اش می‌رفت و می‌خندید. با خودمان گفتیم لابد خسته است و دارد هزیان می‌گوید. یکی دو بار صدایش زدیم. بیدار شد و دوباره خوابید. اما بعد از دفعه سوم، دیدیم لحنِ حرف‌هایش تا حدودی تغییر کرده و جدی‌تر شده است. برای بار چندم بیدارش کردیم و ازش پرسیدیم: «چیه ؟ سردته؟» نگاهی بهمان کرد و چیزی نگفت و گرفت خوابید. ولی هنوز سرش را نگذاشته زمین، شروع به حرف زدن می‌کرد! سر در نمی‌آوردیم. دفعه آخر بعد از اینکه بیدارش کردیم، خودش از ما خواست دیگر صدایش نزنیم. ما هم این کار را نکردیم. ولی دیگر لحنِ حرف‌هایش با قبل فرق کرده بود و در یک عالم دیگری سیر می‌کرد. آخرین صحبت‌های آن شب کاظم خطاب به بود. یعنی مخاطبش شهدایی بودند که قبلاً به رسیده بودند و او می‌شناخت‌شان. توی خواب با آنها حرف می‌زد و درد و دل می‌کرد. با کسانی مثل شهید «شحنه »، «تی‌تی »، «زمان رضاکاظمی » و بقیه شهدای جهادیه. نمی‌دانستیم قضیه از چه قرار است. راستش را بخواهید باز هم ما چندان مسئله را جدی نگرفتیم. حتی به ذهن‌مان رسید که صحبت‌هایش را ضبط کنیم و فردایش همه با هم بنشینیم و به آن گوش کنیم و بخنیدم. یعنی اولش واقعاً قصدمان شوخی بود. والکمن هم داشتیم. این‌بار تا به خواب رفت، دکمه ضبط را فشار دادیم و گذاشتیم کنار کاظم. آن شبِ عجیب گذشت. شب آینده بعد از اینکه رفت و برگشت، خوابید. این دفعه هم تا سرش را گذاشت زمین، شروع کرد. رفتیم سراغ والکمن و روشنش کردیم. اما با کمال تعجب دیدیم دیگر خبری از سخنان غیر جدی شب گذشته نیست. حرف‌ها از همان اول، عرفانی و ملکوتی بود. همه را میخ خودش کرده بود. ما آن شب تمام صحبت‌ها را ضبط کردیم. آن نوارِ باقی‌مانده که الان داریم، مال همان شب است. همان شبی که به رفقای شهیدش می‌گفت: «چه جای باصفایی و نورانی‌ای... .» همان شبی که بهشان می‌گفت: «اینجا مثل بهشته! منم شهید بِشم میام اینجا؟» انقدر با شهدا خودمانی شده بود که گاهی باهاشان شوخی می‌کرد! ما مشغول تماشای یک چیز بی‌نظیر بودیم و باید حرف‌ها را می‌نوشتیم. یواش‌یواش نوشتن‌ها هم شروع شد. برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @shahid_ketabi
📝 وصیت‌نامه بسیار عجیب یک شهید ! ✍سردار حاج حسین کاجی: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌ طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود، در وصیت‌نامه نوشته بود: «من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل‌بیت(ع) ارتباط دارند، اهل‌بیت(ع)، را دعوت می‌کنند. من در شب حمله یعنی فردا شب به می‌رسم و جنازه‌ام ۸ سال و ۵ ماه و ۲۵ روز در منطقه می‌ماند، بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی(ره) در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه(ع) به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم دلداری بدهید، به آنها روحیه بدهید و بگویید که (عج) پشتوانه این انقلاب است. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند.» بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول(ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است! 📚 منبع : کتاب خاطرات ماندگار صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۵ @shahid_ketabi
کاظم جبهه بود. توی نامه برایش نوشتیم که حال مادربزرگت خوش نیست؛ بیا ببینش. زمستان بود و برف می‌آمد. آمد مرخصی. تا نشست بالا سر مریض همه زدیم زیر گریه. مادربزرگم واقعاً رو به قبله بود. چند دقیقه که نشست کنارش، بلند شُد و نگاهی بهمان کرد و گفت: «پاشید بابا! پاشید! این هیچ‌چیش نمی‌شه. نترسید، ده سال دیگه زنده است.» بعد از آن حالِ ننه بهتر شد و کلاً خوب شد؛ جالب این بود که پیش‌بینی کاظم درست از آب درآمد و دقیقاً تا ده سال در قید حیات بود و بعد به رحمت رفت. مادرم موقع او می‌زد توی سر خودش و می‌گفت: «خاک بر سرم! نگو این گریه‌ها برای خود کاظم بوده.» برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @shahid_ketabi
🌹‌ : برای شهیـد شــدن باید شهـادت را آرزو ڪرد. من خــودم بـە این یقین رسیده و با اطمینان می‌گویم : هرکس شهید شده خواستہ ڪہ شهید بشود. شهادتِ شهید فقط دســت خـــودش است. @shahid_ketabi
📣 جذب دل‌ها، خاصیّت شهادت است ✏️ رهبر انقلاب در دیدار ستاد مرکزی کنگره‌ی ملی شهدای سبزوار و نیشابور: خاصیّت ، جذب دل‌ها است. جوان خارج از مذهب را شهادتِ رفیقش در سبزوار وادار میکند برود خدمت مرحوم آقای علوی و مسلمان بشود، شیعه بشود، بعد برود در جبهه به شهادت برسد؛ این هنر شهادت است. شهادت یک جوان، شهادت یک رفیق، شهادت یک همراه، فضا را با نور شهادت منوّر می‌کند، دل‌ها را جذب می‌کند؛ خب این برخلاف مصلحت مستکبرین است، برخلاف مصلحت اهل باطل است؛ لذا با آن مبارزه می‌کنند. یک عدّه هم در داخل از این کارها می‌کنند. 💻 Farsi.Khamenei.ir @shahid_ketabi
🔴 ، پاداش قرائت سوره کهف در شب‌های جمعه 🔵 امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: 🌕 هر کس سوره کهف را در شب‌های جمعه قرائت نماید، به مرگ شهادت از دنیا خواهد رفت یا اینکه خداوند او را مبعوث خواهد کرد و در روز قیامت در صف خواهد بود. 📚 ثواب الاعمال، ص ۱۰۷ @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...ما از مرگ نمی‌ترسیم که مرگ ما است😭 یک پست اختصاصی هم از که صدایش جانفزا و روح‌بخش است...👇 یکی از دوستان می‌گفت که رمز اثرگذاری صدا و متن (نریشن) در مجموعه ماندگار فقط یک چیز بود و بس. آنهم اینکه سید مرتضی بعد از خواندن مشغول نوشتن آنها می‌شده و... اینگونه دل‌ها با شنیدنش از جا کنده می‌شود و آن را با خود به معراج می‌برَد ! و می‌گفت : قبل از شروع به نوشتن بگو «یا فتّاح» و بنویس آنوقت دیگر تو نیستی که می‌نویسی... 😖 @shahid_ketabi
🔅 قبل از عملیات فــاو؛ بچه‌های گردان راهی مشهد الرضا (ع) شدند. در باغی که محل اسکان نیروها بود؛ بچه‌ها توسلی به ساحت مقدس حضرت پیداکردند و سینه‌زنی مفصلی انجام شد. 🔸 ابراهیم خیلی تو عالم خودش بود. بچه‌ها که بیرون آمدند، ایشان هم با آن حالت معنوی خودش به برادر عزیزمان حاج عباس آهسته گفت : «آقـا، گـــرفـتی؟!» حاجی گفت: «چی؟» بعد می‌گوید: «من گــرفتـم؛ ولی مدیونی تا من زنده هستم به کسی بگویی.» 🌹 نمیدانم چه تماس و توسلی با حضرت برقرار کرد که همان جا امضای را از خود آقـــا گرفت. ✓ وصیت شــهید:  .. و دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته‌اند؛ اما یک چیز را نتوانسته‌اند از من بگیرند و آن ایمان و هدفم می‌باشد؛ که عشق به الله است و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است. خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله، در لشگر روح الله، برای شکست عدوالله، استقرار حزب الله، زمینه ساز حکومت بقیه الله است؛ حمایت کن. آمین یا رب العـالمین. 🌷 فرمانده گردان عمار لشکر حضرت رسول (ص) شهـادت بهــمن ۶۴ / فتـح فــــاو گلــزار شهدای بهشت زهــرا (س) قطعه ۲۷ / ردیف ۸   @shahid_ketabi
🌐 حقوق بی بشر‼️ 💢 ۶ الی ۱۲ تیرماه هفته حقوق بشر آمریکایی در ایران نامگذاری شده است. اماعلت این نامگذاری: 🔻۶تیر ماه۱۳۶۰: سوقصد به امام خامنه‌ای توسط گروهک تروریستی فرقان. 🔻۷تیر ماه۱۳۶۰: انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط گروهک تروریستی فرقان که منجر به آیت‌الله بهشتی و ۷۲ نفر از یارانش شد. 🔻 ۸تیر ماه۱۳۶۰: ترور محمدکچویی رییس زندان اوین توسط منافقین که منجر به ایشان شد. 🔻۸تیر ماه۱۳۶۶: بمباران شیمیایی سردشت توسط هواپیماهای رژیم بعث عراق که با ۱۱۰ نفر و مجروحیت بیش از پنج هزار نفر از مردم بی گناه همراه شد. 🔻۱۱تیر ماه۱۳۶۱: به رساندن آیت الله صدوقی امام جمعه یزد توسط منافقین کوردل. 🔻۱۲تیر ماه۱۳۶۷: حمله موشکی ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران که منجر به ۲۹۰ نفر مسافر، از جمله۶۶ کودک زیر ۱۲ سال ،۵۳ زن و ۴۶ نفر تبعه ی کشورهای خارجی شد. 🔷 این جنایات هولناک بخش کوچکی از کارنامه سیاه آمریکا علیه ملت ایران است. تاریخ آمریکا مجموعه‌ای کامل از جنایت علیه بشریت و حقوق بشر در کشورهای مستقل، آزاده و مردمی است. لذا مرور این جنایات سند قاطعی در برابر کسانی است که می‌خواهند آمریکا را دوست و خیرخواه مردم ایران معرفی کنند. ✅ امام خامنه‌ای فرمودند آنهایی که می‌خواهند چهره‌ی موجهی از آمریکا ارائه دهند، به ملت خیانت می‌کنند. کشور و ملت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد و عمق دشمنی را بفهمد. @shahid_ketabi
تحویل‌داری با سابقه ۲۰ سال خدمت در عشقِ ورزش و مربی ! اعجوبه‌ای که به فکر می‌کرد و دنبال این بود که برای آموزش‌های تکمیلی به برود. اما انتهای مسیر زندگی محمد آنطور نبود که بنظر می‌رسید... . این خاطرات را در کتابی که در دست چاپ است خواهید خواند از 👈 : فروردین ۱۳۹۵ خناصر سوریه @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسته‌ام عهد که در راه باشم چادر مشکی من رنگ دارد... 💛 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@shahid_ketabi
شهید علی اکبر ابراهیمی. شب سوم محرم ۱۴۰۲.mp3
18.59M
روایتگری خاطرات توسط 👈خواب و قول 👈پرنده‌ای که بر روی سر جنازه مطهر سایه می‌انداخت ! 👈غسل شهادت، پای مینی‌بوس! چقدر این را می‌شناسید؟ @shahid_ketabi
30.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت‌های شنیدنی رزمنده جانباز محمدحسن حمزه و پدر شهید مدافع حرم درباره 👈شهیدی که بیش از پنجاه بار امام عصر را ملاقات کرده است... 👈کاظم نزدیک ، نماز صبح را به اقتدا می‌کرد... 👈پیشگویی شهادت خودم را کرده بود ولی.. 👈دست این برای دادن حاجت خیلی باز است @shahid_ketabi
🔻 دستِ داوود بصائری (شهید سمت راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد. از نقطه‌ی رهایی باید عازم خط می‌شدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم. 🌷 صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس می‌کردیم پوست بدنمان دارد می‌سوزد و ریه‌هایمان داغ شده است. 🌹 زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه‌محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله‌ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست، دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به رسیده‌اند. قلبم داشت از حرکت می‌ایستاد. با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند. 📚 زمینهای مسلح / گلعلی بابایی "روایتی از حمـاسـه والفـجر ۱" پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده است...😭 @shahid_ketabi
🔅 قبل از عملیات فــاو؛ بچه‌های گردان راهی مشهد الرضا (ع) شدند. در باغی که محل اسکان نیروها بود؛ بچه‌ها توسلی به ساحت مقدس حضرت پیداکردند و سینه‌زنی مفصلی انجام شد. 🔸 ابراهیم خیلی تو عالم خودش بود. بچه‌ها که بیرون آمدند، ایشان هم با آن حالت معنوی خودش به برادر عزیزمان حاج عباس آهسته گفت : «آقـا، گـــرفـتی؟!» حاجی گفت: «چی؟» بعد می‌گوید: «من گــرفتـم؛ ولی مدیونی تا من زنده هستم به کسی بگویی.» 🌹 نمیدانم چه تماس و توسلی با حضرت برقرار کرد که همان جا امضای را از خود آقـــا گرفت. ✓ وصیت شــهید:  .. و دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته‌اند؛ اما یک چیز را نتوانسته‌اند از من بگیرند و آن ایمان و هدفم می‌باشد؛ که عشق به الله است و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به و عشق به امام و اسلام است. خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله، در لشگر روح الله، برای شکست عدوالله، استقرار حزب الله، زمینه ساز حکومت بقیه الله است؛ حمایت کن. آمین یا رب العـالمین. 🌷 فرمانده گردان عمار لشکر حضرت رسول (ص) شهـادت بهــمن ۶۴ / فتـح فــــاو گلــزار شهدای بهشت زهــرا (س) قطعه ۲۷ / ردیف ۸   @shahid_ketabi
برای شدن به هر دری زده بود، امّا قسمتش نمی‌شد. حتی به هوای شهادت ازدواج کرده بود، ولی فایده نداشت. بعد از عملیّات کربلای ۴ حسابی رفته بود تو هم شب عملیّات کربلای ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمه(س). حاجی نشسته بود توی سنگر فرماندهی. توی اون اوضاع و احوال که همه تو تب‌وتاب عملیّات بودند، سراغ مدّاح رو گرفت؛ راضیش کرده بود تا براش روضه بخونه، روضه حضرت زهرا(س)، مدّاح می‌خوند و حاجی گریه می‌کرد: وقتی که باغ می‌سوخت صیّاد بی‌مروّت مرغ شکسته پر را در آشیانه می‌زد گردیده بود بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد همون شب بی‌بی شهادتش رو امضا کرد، صبح عملیّات که اومده بود برای سرکشی خط، خمپاره خورد کنارش. فقط دو تا ساق پاش سالم موند. @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایت شهید آوینی از شهادت قاسم سلیمانی به همراه تصاویری کمتر دیده شده و به یاد ماندنی از حضور سردار در جبهه مقاومت و مراسم تشییع او 👆 ◀️ توجه: این صحبت‌ها برشی از برنامه روایت فتح است که در وصف همکار خود، شهید قاسم بوذری (صدابردار گروه روایت فتح) بیان نمود. اما انگار حق این بود که این بخش مکتوم بماند تا در سالروز سردار از آن رونمایی شود! ببینیم و لذت ببریم. @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه‌های سوزناک مهدی زاده‌اکبر فرزند شهید مدافع حرم علی زاده‌اکبر، پسربچه‌ای که در دوران کودکی، پدرش به درجه نائل شد. اولین شهرستان کاشمر و اولین شهید تیپ زرهی ۲۱ امام رضا(ع) است. این سرباز فداکار ولایت در ۲۸ مردادماه ۱۳۹۲ در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) شهد شیرین شهادت را نوشید و مهمان سفره سید و سالار شهیدان شد. @shahid_ketabi
📘 می‌خوام درباره ، یه کتاب ناب بهتون معرفی کنم؛ 🌷 اصلا این شهید را می‌شناسید؟ بریم سراغ روایت یکی از دوستانش که می‌گفت: یک روز به من گفت، من هميشه موقع نماز اول از (عج) كسب اجازه می‌كنم و در دلم هميشه نيت اقتدا به آقا را دارم. کتاب، 📖 رویای بانه ✍️ به قلم: علیرضا کلامی 🖨️ انتشارات: مرز و بوم 🔻 روایت نابی هست از دوره کوتاه زندگی شهید کاظم عاملو که پره از حالات خاص و عرفانی این شهید بزرگوار. ✅ یکی از بهترین کتاب‌هایی هست که در حوزه روایت زندگی شهدا خوندم، یه کتاب دوست داشتنی که حتما به دردتون می‌خوره برای سعادت دنیا و آخرتتون 📄 برشی از کتاب: کاظم چهره‌ای عجیب و نورانی داشت. به نظرم ، کمترین مزدش بود. همه رفتنی هستیم؛ ولی لقب و جایگاه شهید برازنده او بود. اصلا یادم نمی‌آید که کاظم حتی کوچک‌ترین حرف بدی به من زده باشد یا بر سر کسی دادی کشیده یا درباره چیزی اعتراضی کرده باشد... تبلیغ کتاب در 👉 @shahid_ketabi
کاظم ۳.mp3
1.83M
و گفتگوی با «شهید زمان رضاکاظمی» که واقعاً شنیدنی است!!! زمان۱، شکرالله۲، مجید۳ جان؛ همه اومدید پیش من؟🥺 جااان! چقدر نورانیه!۴ بدید این لباس رو تنم کنم پیش شما بیام.(بیام پیش شما) آخ جون، چه لباسیه! این[لباس] مخصوص شماست؟🤔 مخصوص شماست این لباس؟ شما[شهدا] خیلی مقام‌تون بالاست! اگه ما بیایم[شهید بشیم] عقب‌عقب‌ها هستیم😭 با هم هستیم؟ من بیام تک نمیشم؟! میام پیش شما؟ زمان!۵ اون روز کِی میاد؟۶ اصلا نمی‌گذره؛ هر یه روز [به اندازه]یه سال طول می‌کشه!😢 خیلی مونده برسه؟ چه روزیه ؟۷ ۱- ۲- ۳- ۴- اشاره به لباسی که تن شهداست! لازم بذکر است این بخش از گفتگو، فقط درباره لباسی است که در عالم برزخ آن را به تن دارند؛ ولی از کم‌وکیف آن نمی‌توان سخنی به میان آورد. شاید لذتی که شهید عاملو از دیدن لباس می‌برد، تا حدودی بیانگر زیبایی یکی از نعمات بهشتی است که بهشتیان آن را بر تن دارند باشد. و دیگر چیزی نمی‌توان گفت! ۵- شهید زمان رضاکاظمی ۶- روز شهادت من چه روزی است؟ ۷- اینجا تاریخ را به او می‌گویند... @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی کوتاه از تفحص پیکر مطهر در خناصر سوریه در سال ۱۳۹۷ و پیدا شدن دفترچه‌ای که در آن محمد برای همسرش چند خطی را - در ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ و تنها ۶ روز قبل از - به یادگار نوشته است!😭 در حال چاپ کتابی از این شهید با عنوان از طرف نشر «حماسه یاران» هستم @shahid_ketabi
علمدار عشق.mp3
154.9K
شگفتا ! دقیقا در همان حالی که در اندیشه این بودم که چرا در زمانه‌ای که همه «اهل‌ دل» به‌دنبال دیدار حضرت مهدی(عج) و تشرف محضر قطب عالم امکان هستند، من باید مدهوش شهدا باشم و این چه سرّی است، به یک صوت از برخورد کردم که می‌گوید : یابن الحسن! 👈دوستدار همه عشاق تواَم در دو جهان دل به عشق تو محبانِ تو را یارم کرد! در ادامه سید می‌گوید : همین برا من بس باشه که من عاشق محبین توام!... 👈من محبت رو به دل دارم. من فدایی فدایی‌های حضرت زهرا هستم. .... والله با اینکه سال‌هاست این صوت‌های دلنشین را به همراه دارم، به این قطعه برخورد نکرده بودم. نمی‌دانم چه سری است و خدا چه برایمان مقدر کرده است. ولی والله که من جوابم را گرفتم و از این شیرین‌تر نمی‌شد! در یک کلام باید بگویم که «ما عاشق و دلداده و مدهوش شهدا هستیم و آنها معشوق‌مان هستند و همه بدین داشته‌ها مباهات می‌کنیم» تا یار که را خواهد و مِیلش به که باشد. سید جان؛ خوش رزقی بود و چه رزقی بالاتر از و ..😭 @shahid_ketabi
🔅 قبل از عملیات فــاو؛ بچه‌های گردان راهی مشهد الرضا (ع) شدند. در باغی که محل اسکان نیروها بود، بچه‌ها توسلی به ساحت مقدس حضرت پیدا کردند و سینه‌زنی مفصلی انجام شد. 🔸 ابراهیم خیلی تو عالم خودش بود. بچه‌ها که بیرون آمدند، ایشان هم با آن حالت معنوی خودش به برادر عزیزمان حاج عباس آهسته گفت : «آقـا، گـــرفـتی؟!» حاجی گفت: «چی؟» پاسخ داد : «من گــرفتـم؛ ولی مدیونی تا من زنده هستم به کسی بگی... .» 🌹 نمیدانم چه تماس و توسلی با حضرت برقرار کرد که همان جا امضای را از خود آقـــا گرفت.😔 ✓ وصیت شــهید:  .. و دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته‌اند؛ اما یک چیز را نتوانسته‌اند از من بگیرند و آن ایمان و هدفم می‌باشد؛ که عشق به الله است و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است. خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله، در لشگر روح‌الله، برای شکست عدوالله، استقرار حزب‌الله، زمینه ساز حکومت بقیه‌الله است؛ حمایت کن. آمین یا رب‌العـالمین. 🌷 فرمانده گردان عمار لشکر حضرت رسول(ص)   @shahid_ketabi
30.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت‌های شنیدنی رزمنده جانباز محمدحسن حمزه و پدر شهید مدافع حرم درباره 👈شهیدی که بیش از پنجاه بار امام عصر را ملاقات کرده است...😱 👈کاظم نزدیک ، نماز صبح را به اقتدا می‌کرد...😳 👈پیشگویی شهادت خودم را کرده بود ولی..🤔 👈دست این برای دادن حاجت خیلی باز است🥺 @shahid_ketabi
یادم هست که(کاظم) در همان حال بود، گفت که در کنار شهدای محل و شهر سمنان است. بهش گفتیم ببین «شهید عباس عزیزی شفیعی» بین شهدا هست؟ اگر هست بیاید و وصیتش را بگوید. چون شهید وصیت‌نامه نداشت. کاظم گفت بله؛ شهید عباس عزیزی شفیعی اینجاست. کاظم در آن حالت، فامیلی کامل شهید را گفت. بعد با شهید هم‌صحبت شد. کاظم صحبت‌ها و وصیت شهید را از زبان خودش برای ما تکرار می‌کرد و ما می‌نوشتیم! با خودم گفتم: حالا چطور به خانواده‌اش بگوییم که این وصیت را شهید شفیعی گفته؟! چه نشانه‌ای بدهیم تا باور کنند؟! یک‌باره کاظم از قول شهید گفت: «به خواهرم(اسم خواهرش را برد) بگویید که فلان کار را انجام دهد، به فلان برادرم بگویید و.....» در همان حال نام کوچک تک‌تک اعضای خانواده را گفت و وصیتی که برایشان داشت را بیان کرد. در حالی که هیچکدامِ ما، از نام آنها خبر نداشتیم؛ یعنی در همان حال خلسه و ارتباط با شهید، وصیت‌نامه نوشته شد! واقعاً این قضیه عجیب بود. یعنی کاظم عاملو در ارتباط روحی با یک شهید در عالم دیگر، توانست بعد از وصیت‌نامه‌اش را بشنود و برای ما بگوید و ما بنویسیم!! بعد از مرخصی وصیت‌نامه را برداشتیم و رفتیم سراغ خانواده شهید شفیعی و آن را با یک جلد قرآن کریم به آنها تحویل دادیم و گفتیم این متعلق به شهید شماست؛ دست ما مانده بود. راستش را نگفتیم. نمی‌شد گفت. گفتیم باید آن را به دست شما می‌رسانیدم که رساندیم... . برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر @shahid_ketabi
ش ع ع.mp3
1.89M
در حین صحبت با سرهنگ مسعودیان، مسئول دفتر (جانشین نیروی زمینی سپاه) بابت کتاب جدیدم، به نکته‌ای برخورد کردم که جالب بود. ایشان به نقل از شوشتری می‌گفت: من هر شهادتی رو نمی‌خوام! من اینکه مثلاً-به تعبیر خودشان- از هواپیما بیفتم* و سقوط کنم، خیلی برام لذت‌بخش نیست! زمانی برام لذت داره که رودررو با دشمن بشم و در حالی که مشغول مبارزه هستم به برسم! بقیه رو گوش کنید...😢 ناخودآگاه یاد حرف افتادم که به مادرش می‌گفت : دعا کن شهادتم اثرگذار باشه... . نکته : این روزها که بحث و پیشروی تکفیری‌های نجس مطرح است و بی‌قراریم برای رفتن، از خدا می‌خواهیم موثر در امر ظهور باشیم و خودش شهادتی را نصیب‌مان کند که اثرگذار باشد و «موانع ظهور» را با آن برطرف کند. ان‌شاءالله 🤲 *دلیل این حرف شوشتری را توضیح نمی‌دهم. شاید این باشد که دوستِ نزدیک و یار قدیمی‌اش اینطور به جوار رحمت حق شتافت؛ شاید می‌خواست حتی به این شیوه‌ی شهادت هم قانع نباشد و آن را به بهترین شکل از خدا طلب می‌نمود. ولی عجب نگرشی داشته واقعا 😳 آدم از عظمت بعضی‌ها ناخودآگاه سر تعظیم فرود میاره😔 @shahid_ketabi