❮شـھیـد علـے خلیلی❯
✌️🏻| #ایران_قوی 🌱خرمشہرها در پیش داریم✌️✌️🏽 جـنـگِ نَفَر بہ نفرھ، چِہرھ به چہرهست، نَفَس بہ نفسِ؛
دنیا در حال عبور از پیچ تاریخـے بزرگی است بہ سمت ظہور! باید آمادھ شویم!
✍🏻حضࢪتآقا♡
#انتخابات
12_Motiee_Shab05Moharram1393[07]_(www.rasekhoon.net).mp3
4.07M
#نواهاے_عاشورایی 🎧🎶
آخر یہ روز شیعہ برات حࢪم میسازھ
حرم براۍ طُ شاهِ کرم میسازھ
آخࢪ برات یہ گُنبد طَـلا💛میسازیم؛
شبیہ گنبد امامِرضـــا✨میسازیم
یه سقاخونہ میسازیم با شوࢪواحساس
سر مزارِ امالبنین مادࢪِ عـبـــــاس﴿؏﴾
حاجامیرعباســے🎤
#هشتم_شوال
#بقیع 🕯
╔═ 🏴 ══ 🖤 ══🕊⚘ ═╗
@shahidegheirat
╚═ ⚘🕊══ 🖤 ══ 🏴 ═╝
#نجوا_با_شهدا💞
میـدونیـد...
فقطـ دمـ زدن
از شـهـدا کافے نیسـت
افتخارمـ نیسـت
بایـدزندگیـمان ،
حرفـمان،نـگـاهـمان،لـقمہهایمان
رفتارمان بـوے شهدا بگیرد...
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌱|سلام✋🏻اے امیدِ دڵها°•💞
✋🏻| سـلام گــُلپِسَرِ فــٰـــاطمہ🌺'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گاندو
هدفِ آمریڪا براندازی حڪومتہ
بزرگترین اهرمشون چیہ؟
《تحریم اقتصادے》
#انتخابات
#ایران_قوی
🌸🍃
ღ @shahidegheirat
┗ ━⇱━ ღ 🍃🌸
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#گاندو هدفِ آمریڪا براندازی حڪومتہ بزرگترین اهرمشون چیہ؟ 《تحریم اقتصادے》 #انتخابات #ایران_قوی 🌸🍃
○°امیدواریم مردم ۸سال جنگِ اقتصادے فࢪاموش نڪرده باشن و دوبارھ #دولت_سوم_روحانی انتخاب نکنن...|🚶♂
من یڪی دیگہ تحملِ ۴سال وطنفروشی و آمریکاپرستی ندارم😩
#انتخابات 🗳
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
•🌸🌿🌸• • هشتک هاۍ کانال #شهید_غیرت ♥️ 🔻با کلیک بر هشتگ های زیر👇مطلب و پست مورد نظر خودتون پیدا کنید
#ارسالی_از_کاربران 🌺
دلدادگان شهیدِغیرت♡
اگہ با نظر دوستمون موافقین و کتاب ناۍسوخته که زندگینامه داداشعلے هست میخونین...
لطفا به آیدی زیر نظرتون ارسال کنید☺️⇩⇩
@martyr_gheirat
اگہ بالای ۵نفر🖐🏼پیام بدن کتاب میزاریم✔ツ
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#ارسالی_از_کاربران 🌺 دلدادگان شهیدِغیرت♡ اگہ با نظر دوستمون موافقین و کتاب ناۍسوخته که زندگینامه د
🍃بہدلیلِ استقبال شما عزیزان
و با عنایتِ خود داداشعلے♡
°•| انشاءالله هرشب یڪالیدو قسمت از ڪتاب میزاریم😍
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌸🌸بریده ای از کتاب نای سوخته...🌸🌸 پسر آنقدر نحیف شده بود که گویی تنها روکشی بر روی برانکارد کشیده ب
🌱بِسـمِ ࢪبِّ الشُہدا🌱
#ناے_سوختہ📕
#قسمت_اول
#پیشگُفتآر 🦋
صبح یک روز خنک پاییزی🍂 سال ۹۳، تهرانپارس، چهارراه سیدالشهداء.
همه چیز آرام بود جز دل🌊 سعید که تنها علت ناآرامی اش امتحان📝 بود؛ ولی حالا...
–مگه چی گفت؟ مگه حرف بدی زد؟ بد کرد از ناموس مردم دفاع کرد؟ حقش این بود؟
سرهنگ👮♂ دست های سعید را که مثل دو قالب یخ❄️ شده است در دست میگیرد. از سرمای دست های او، حرارت🔥 عصبانیت سرهنگ هم کم میشود.
سعی میکند معنی کار های او را بفهمد.😇 دستش را آرام روی شانه ی پسر میگذارد. شانه اش گرم میشود😌 و بغضش آرام آرام سر باز میکند.😭 کلماتش در لا به لای هق هق گریه به سختی شنیده میشود.
–آقا....! آقا....!
سرش را بالا میآورد. به صورت سرهنگ خیره میشود.👁👁 اشک پهنای صورتش را خیس💦 کرده است.
#اِدامـہ_دارَد...🎈
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@shahidegheirat
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌱بِسـمِ ࢪبِّ الشُہدا🌱 #ناے_سوختہ📕 #قسمت_اول #پیشگُفتآر 🦋 صبح یک روز خنک پاییزی🍂 سال ۹۳، تهرانپارس،
#ناے_سوختہ 📚
#قسمت_دوم
#پیشگُفتآر 🦋
–مگه واجب نیست!؟ مگه واجب نیست!؟...
+چی؟ چی واجبه؟!!🤔
–امر به معروف. نهی از منکر.🌿
صدای نفس های طولانی و تند پسر، سرهنگ را نگران میکند.😥
+چرا پسرم. واجبه!!
–پس چرا؟ چرا اینجوری زدنش؟!!😭
ذهن🧠 سرهنگ برای لحظه ای جمع و جور میشود،
چهارراه سیدالشهداء، امر به معروف، نهی از منکر،... و جمله ای مثل مدار در سرش میپیچد.
«جوان طلبهای که به ضرب چاقوی اوباش...»
–#علی! #علی خلیلی !❤️
و سعید زمزمهی خفیف او را با بستن آرام چشم هایش تایید میکند.👌🏻
دست هایش را روی سر سعید میکشد و سرش را به نشانهی تأسف تکان میدهد. او نه حرفی برای گفتن دارد و نه پاسخی برای...😔
🔹برای سوالات مبهم جوانی ۱۹ ساله–هم سن و سال #علی– که پس از چند سال از #علی میپرسد!
🔸برای لبخند ناتمام #علی!
🔹برای رگ بریدهی گردنش!
🔸برای بدن نیمه لمس او!
🔹برای نگاه نگران مادرش که دو سال و نیم نگران بود و یک عمر نگران خواهد ماند!
🔸برای سکوت آنهایی که دست و پا زدن او در خون را با همهی جوانیاش به تماشا نشستند!
🔹برای نه گفتن و نپذیرفتن آمبولانس ها و بیمارستان هایی که امتیاز نامشان از امتیاز بودن جوانی با همهی جوانیاش بیشتر بود!
🔸برای آن همه بیتفاوتی به فریادهای #علی!
🔹و بالاخره برای سنگی که روی آن نوشته شده است....
🌹مُرَّبےِمُجـاهِدشَہــیدعَــلےخَـلیـلے🌹
ولادت: ۷۱/۸/۹ تهران
شهادت: ۹۳/۱/۳ تهران
#اِدامـہ_دارَد...🎈
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@shahidegheirat
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
°○🔗♥️○°
یا عـِــــماد مَݩ لا عـِــــماد لَہ
ای تڪیہگاه کسی کہ تڪیہگاهی جز تو ندارد
#نجوا_با_شهدا💞
چھخـۅشباشـَددلامیدۅارۍ
کھامیدِدلۅجانـَش
تۅباشۍ . .🌸!
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🚫توجه🚫🎥
اتمام حجت مردم با
جمهورى اسلامى در ٢دقيقه
🌸✨🌸
بفرستین براۍ کسانی کہ
میگن رای ما چه اثری داره!!!
#انتخابات
#باهم_برای_ایران
#انتخابات_1400
➣ @shahidegheirat🌹』
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#ناے_سوختہ 📚 #قسمت_دوم #پیشگُفتآر 🦋 –مگه واجب نیست!؟ مگه واجب نیست!؟... +چی؟ چی واجبه؟!!🤔 –امر به م
⏰| بہ وقت رمان📖🤤
#ناے_سوختہ📚
#قسمت_سوم
#فصل_اول:شهادت🌹
آنقدر نحیف و لاغر شده بود که وقتی سرش را در آغوش مادر🧕 گذاشته بود فکر کردم کودکی را بغل گرفته و نوازش می کند.😔
نگاهش به نگاه مادر دوخته شده بود و با چشم هایشان چه عاشقانه با هم حرف میزدند.😍
اما نه! همه چیز تمام شده بود، همه چیز؛ دیگر نگاه #علی هم از حرکت ایستاد،
برق چشمان مادر خاموش شد و کاسه چشمانش آنقدر لبریز که سرریز شد😭
و روی صورت استخوانی پسرکش ریخت.💦
انگار دیگر هیچ چیز قادر نبود جسم #علی را تکان دهد.حتی اشک مادر...
مادر چنان مبهوت بود که جیغ های مبینا💥 هم نمی توانست او را متوجه کند.
صدای لرزان مبینا در حالی که مدام آب دهانش را قورت می داد و با پشت دست آب چشم و بینی اش را پاک میکرد آنقدر در میان هق هق هایش قطع و وصل میشد که واقعاً نامفهوم بود.😭😔
–دا...دا...دادا...داشم!
#اِدامـہ_دارَد...🎈
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@shahidegheirat
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 کار جالب بچههاۍ توییتر💬
"در روز ظہورش چہ شگفت است مراسم/ چون همرھ مہدیست ابومہدی و قاسم✌️🏻"
#القدس_اقرب
┄┅•|•⊰❁〇⃟🌸❁⊱•|┅┄
@shahidegheirat
┄┅•|•⊰❁〇⃟🌿❁⊱•|┅┄
#ارسالی_از_کاربران 🌺
مزار مجنوݩبــــےسـࢪ
شہید محمدابراهیم هـــــمــــت
🌱خیلیممنوݩ
کہ به یادمون بودید😍
『@shahidegheirat🌹』
#نجوا_با_شهدا💞
در اوج راحت و اَمنیم
در #حصار شمــــا ...
خدا ڪند ڪہ نباشیم
شرمسار شمــــا ...
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
⏰| بہ وقت رمان📖🤤 #ناے_سوختہ📚 #قسمت_سوم #فصل_اول:شهادت🌹 آنقدر نحیف و لاغر شده بود که وقتی سرش را د
⏰| بہ وقت مطالعہ رمان📖🤤
#ناے_سوختہ 📚
#قسمت_چهارم
#فصل_اول:شهادت🌹
جوان گوشی📱 را قطع کرد و به سرعت خودش را به منزل #علی رساند.
این مدت آن جا برای همه #رفقا پاتوق بود و یک جور دلگرمی...✨
مادر #علی شده بود مادر همه بچه ها.
اصلا هیچ کس جزء بودن #علی فکر نمی کرد.
مادر همچنان مبهوت بود و پسرک بر روی دستانش آرام😌 خوابیده بود...
–یواش! یواش تر! بچم بیدار میشه تازه خوابیده...!😞
جوان نمی دانست چه کار کند،☹️
قلبش داشت از جا کنده میشد.💔
بغض راه گلویش را بسته بود.😢
هیچ وقت مادر را اینطور ندیدهبود.
کم کم باورش شده بود #علی خوابیده رفت و صدایش کرد.
–#علی! #علی آقا!
اما مامان به نشانه اخم ابروهایش را کمی جمع کرد😠 و انگشت سبابه اش را روی بینی گذاشت🤫 و آرام گفت:
–هیس! ساکت! گفتم که خوابیده...
بغضش را قلپّی قورت داد😓 و در حالی که سرش را تندتند پایین و بالا می آورد با باز و بسته کردن چشمانش سعی می کرد حرف مادر را تایید کند.
–چشم مادر! چشم!
جوان حق داشت سرش را توی دیوار بکوبد؛ آخر بدجوری شوکه شده بود، 😰
اگر به گذشته میترکید یکی باید پیدا میشد وسط آن وانفسا او را دلداری می داد؛
خودش را جمع و جور کرد،
تنها کاری که از او بر می آمد این بود که مادر را راضی کند تا #علی را به بیمارستان🏨 ببرند.
بالاخره مادر راضی شد.
آرام اما سریع بدن بی جان و سبک #علی 💞 را در پتو پیچیدند و به بیمارستان🏨 رساندند.
#اِدامـہ_دارَد...🎈
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@shahidegheirat
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
📚| #معرفی_کتاب
✂️👣| میخوایم بریم آرایشگاه مو کوتاه کنیم، همینجوری اولین آرایشگاهی که سر راهمون بود میریم تو و زلفای پریشونمون رو میدیم دستش؟ یا که حداقل از چهار نفر پرس و جو میکنیم، کارش رو میبینیم، بعد موهامون رو همینجوری نمیدیم دست کسی...
⁉️🤔| به نظر شما حالا بعد چند سال سرنوشت خودمون و فرزندانمون و پدر و مادر و خواهر و برادرمون رو میخوایم بدیم دست کسی که نمیشناسیم؟
💫🐟| این کتاب ماهی نمیده دستمون، بلکه بهمون ماهیگیری یاد میده. بهمون سنگ محکی میده برای ارزیابی کسانی که چند سال مملکت رو قراره بدیم دستشون.
🌀| #انتخابات
『خـرید اینـترنتـی کتـابهـا📮』
📪- @sefaresh_namaktab
🌸🍃
ღ @shahidegheirat
┗ ━⇱━ ღ 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| #پیشنهاد_استوری
رزمندگان باحدود یڪ ماھ تلاش ڪشندھ و فوقالعاده! توانستن #خرمشهر فتح ڪنن. خب این خیلی دستاورد بزرگ و عجیبی بود. خرمشہر توانستن رزمندگان ما باز پس بگیرن از دشمن.
امام فࢪمود: خرمشهر خدا آزاد ڪرد✌️🏻
🎙| امام خامنہاے
#سوم_خرداد سالروز فتح خࢪمشہر🕊🌷`
🌱 j๑ïท••↷
『@shahidegheirat🌹』
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
📲| #پیشنهاد_استوری رزمندگان باحدود یڪ ماھ تلاش ڪشندھ و فوقالعاده! توانستن #خرمشهر فتح ڪنن. خب این
دلم یہ همچین اخلاصی میخواد مثل بچہهاۍ جبهہ...
وقتی کہ این همہ بیخوابی و زحمت کشیدن براۍ فتح خࢪمشہر با امام همصدا گفتن #خرمشهر خدا آزاد ڪرد...|✌️🏻
اما اینجا برخی مسئولین برای کاری که نکردن هم ادعا و منیت دارن...|🚶♂🕳
#سوم_خرداد
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
⏰| بہ وقت مطالعہ رمان📖🤤 #ناے_سوختہ 📚 #قسمت_چهارم #فصل_اول:شهادت🌹 جوان گوشی📱 را قطع کرد و به سرعت
هرشب یک قاچ رمان📖
#ناے_سوختہ📚
#قسمت_پنجم
#فصل_اول:شهادت🌹
لبهای مادر همچنان بسته بود و چشم هایش خیره!
انگار آخرین صحنه ای که در ذهن او ثابت مانده بود صحنه تشنج دوباره #علی و بیهوش شدن او بود.😔
#علی را بر خلاف سایر بیماران به جای ۴۵ دقیقه، یک ساعت و نیم در اتاق احیا نگه داشتند.
سر #علی توی دست به دوستش بود و گاه گاهی با چشمان نیمه باز به چشمهای او لبخند می زد😊، همه امیدوار بودند. در این دو سال #علی به تحمل سختی عادت کرده بود و همه عادت به شرایط وخیم او.😞
اما مثل اینکه واقعاً این آخرین نگاه های او بود و دیگر برگشتی در کار نبود؛😭
آری! در پایان یک ساعت و نیم، #علی برای همیشه چشم های خندان و مهربانش را بسته بود،
همه شوکه بودند،😳 خیلی غیر منتظره بود.
حدود ربع ساعت سکوت سنگینی تمام بیمارستان🏨 را فرا گرفت،
مادر همچنان خیره در میان هیاهوی اطرافیان وارد اتاق🚪 شد، دو ساعت برای حرف های دل مادر با میوه دلش🧡 خیلی کم بود؛ کسی که در طی این دو سال دوباره کودکی اش را با مادر مرور کرده بود؛
حرف ها داشت و #علی این بار تمام وجودش گوش👂🏻 شده بود و سکوت، برای شنیدن حرف های او، آنقدر ساکت تا فقط مادر بگوید و او بشنود؛
اما نه! انگار کم کم بقیه حرف ها می ماند برای شب های جمعه از پشت پنجره سنگی مزار #علی؛💔
چون دو خانم وارد اتاق🚪 شدند و سعی داشتند با آرام کردنش، او را از اتاق بیرون ببرند. آنها مدام سرهایشان را در تایید مادر که می گفت:
«#علی زنده است، #علی زنده است!»🥀 تکان میدادند،
با صدای بسته شدن زیپ کاور، قلب مادر لرزید؛💔
کم کم گوش هایش👂🏻 صدای رفتن را می شنید، پسر آنقدر نحیف شده بود که گویا تنها روکشی بر روی برانکارد کشیده بودند، 😭
مادر به دنبال آنها به طرف ماشین سردخانه می دوید...
–آروم! آرومتر! بچم خوابیده،
یواش تکونش بدین، بیدار میشه!
الهی خیر ببینی مادر، یه پتو بیارین بچم ضعیف شده زود سردش میشه،
گردنشم اگه بالش زیر سرش نباشه خیلی اذیتش میکنه، 🛏
به جنب مادر! الان همینجوری میذارنش اون تو...🚑😭😔
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat *📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
🌶| #بدون_تعارف
رهࢪوان شہدا🌷
اینروز ها متاسفانہ خیلی دارن #شورای_نگهبان میڪوبن بہ خصوص الان کہ خائنین رد صلاحیت شدن...|😎
و ما کہ اسم خودمون میزاریم سࢪبازِ حاج قاسم یادمون نرھ حاجیمون گفت جمہوری اسلامی حرم است و ما هم با دفا؏ از جمہورے اسلامی میتونیم مدافع حرم باشیم...|♥️
#ما_منتظر_انتخاباتیم ✌️🏻
حمایت سراسرے از شوراۍنگہبان
#انتخابات
شہیدغـیرت♡
#نجوا_با_شهدا💞
تو می آیی و از نزديك می بينم تو را آخر
همان وقتی كه می ميرم، عجب می ميرم خوبی💔(:
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯