❮شـھیـد علـے خلیلی❯
هرشب یڪ قاچ رمان📖🤤 #ناے_سوختہ📚 #قسمت_هجدهم #فصل_دوم : نقاهت دوم🌱 کم کم بوی عید به مشام👃🏻 می رسید،
🕰| قࢪاࢪِ شبانگاھ
#ناے_سوختہ📚
#قسمت_نونزدهم
#فصل_سوم : زیارت ڪࢪبلا♥️
زمان زیادی از حرف های #علی با مادر نگذشته بود،
حرف هایی که بر روی تخت🛏 سفید بیمارستان🏨 تن مادر را بدجور لرزانده بود،💔
از خوابی که در #کربلا دیده بود و از التماس مادر برای دل کندنش از او😔 و شاید این بار تعبیر دعای🤲🏻 تحویل سال #علی همان شد که او میخواست،
همان احسن الحال☔️ که لایقش بود، #شهادت.
از روزی که به او تلنگر💥 زده شد که چرا تا به حال کربلا نصیبش نشده⁉️ تا الان زمانی نگذشته؛
دلش هوایی شد😞، #کربلا خواست و نصیبش شد؛
۵ بار آن هم در سخت ترین شرایط جسمی.😳
عرفه، اربعین و شب های قدر
—ساعات تعیین سرنوشت یک سال بنده آن هم در بهترین مکان، در #کربلا، در نقطه ای از زمین🌎 که برای خداوندی که مقدّر کننده تقدیر در چنین شب هایی است کم آبرویی ندارد.—
و به قول مادر: «#علی رفت تا در آن شب های آسمانی💫 سرنوشتش نوشته شود.📝»
آخرین سفر🎒 مادر بی تاب شده بود، اوضاع پسر خیلی وخیم بود😢 و تازه با آن شرایط مدام روزه هم میگرفت😱، روزه ای که افطار و سحرش تنها نگاه به غذا🌮 و بوییدن👃🏻 آن بود؛
اما ارادهی #علی میدانست چطور دل مهربان💗 مادر را نرم و راضی کند.
–اون شلوار گرمکن👖 من کجاس؟ پارسال خیلی سرد بود.❄️
مادر با نگاه زیر چشمی👀 بدون اینکه سرش را تکان بدهد پشت چشمانش را نازک کرد😒 و گفت :«چه میدونم!»
پرید جلوی صورت مادر، جوری لبخند زد که ردیف دندان هایش را به راحتی میشد شمرد.😁😇😍
مادر چند بار صورتش را برگرداند و هر بار چهره ی #علی مقابل صورتش بود،😍 عزمش را جزم کرده بود راضی اش کند.💚
شاید به دلش افتاده بود این آخرین سفر کربلا است که میرود.😭
–به خاطر خودت میگم اگه زخمت عفونت کنه چیکار میکنی؟!!🙁
–اوووه!! فکر کردم میترسی منو بکشن،😅 نترس مادر من! بادمجون بم آفت نداره.🙃
با ناراحتی و اخم نگاهش را به نگاه مهربان #علی دوخت😠، کم کم نرمی چشمان پسر دل مادر را نرم کرد،💖 آنقدر که...
و بالاخره آخرین زیارت و آخرین اربعینِ بودن #علی.❣🏴
#اِدامـہ_دارَد...🎈
🌱 j๑ïท↷
『@shahidegheirat🌹』
📝| حڪم ماموریت↯
همہۍ آحاد مردم، تڪتڪ آحادِ مردم خودشان را موظف بدانند کہ علاوھ بر اینکہ در انتخابات شرڪت میکنند دیگران را هم بہ شرڪت در انتخابات دعوت ڪنند؛ این توصیہ ڪردن بہ حق است. این وظیفھ و ڪار را انجام بدهند؛ افراد خانوادھ، دوستان، همڪاراݩ، معاشࢪیݩ، آحاد مࢪدم و ڪسانی کہ با آنہا سر و ڪار دارید را بہ شرڪت در انتخابات دعوت ڪنید.
صادرڪنندھ:#امام_خامنہ_ای
#انتخابات | #مشارکت_حداکثری
┄┅•|•⊰❁〇⃟🧡❁⊱•|┅┄
@shahidegheirat
┄┅•|•⊰❁〇⃟🌿❁⊱•|┅┄
#نجوا_با_شهدا💞
•.
دࢪهوایۍڪہنفسهاےتومهماטּبشود،
بےگمانبندمۍآیدنفسِابروصباٰ ...💔
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
جمع دهہهشتادےهاۍ رای اولی✌️🏼
در جوار حاجحسینیڪتا
بہ یاد رفقاۍ ڪانال
#نجوا_با_شهدا💞
چقدر خوبه ڪه بعضے آدماے خوب،
بدون اینڪه خودت بفهمے
توے زندگیت ظاهر میشن و
زندگیت رو تغییر میدن
اون وقته ڪه میفهمے خدا،
خیلے وقته جواب دعاهات رو،
با فرستادن بنده هاش داده.
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
پناهگاھ مردم قُم💛
حࢪم بانوۍ ماھ و خوࢪشید
نایبالزیارھ دلدادگاݩ داداشعلے♡
از مهم ترین ملاکهای مدیرانی که می خواهم انتخاب کنم مردمی بودن و ضد فساد بودن و دارای روحیه انقلابی بودن است و اهل ما می توانیم بودن، که برای مسائل پیش آمده مدام بهانه نیاورد که نشد و از این حرف ها.
#رای_میدهم #ما_منتظر_انتخاباتیم
#نجوا_با_شهدا💞
دردیست در دلم ڪہ دوایش نگاه توست
دردا ڪہ درد هست و دوا نیست، بگذریم... :)
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
ࢪفقا براۍ نُصࢪَت و پیࢪوزے جبہہۍ حــــق از انتہاۍ قلبتوݩ دعا ڪنید📿
این روزا و ساعتها توسل فراموش نشہ🌹🍃
#رئیسی | #انتخابات | #مشارکت_حداکثری
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🕰| قࢪاࢪِ شبانگاھ #ناے_سوختہ📚 #قسمت_نونزدهم #فصل_سوم : زیارت ڪࢪبلا♥️ زمان زیادی از حرف های #علی با
قࢪاࢪِ شبانگاھ
#ناے_سوختہ📚
#قسمت_بیستم
#فصل_سوم : زیارت کربلا♥️
دوستانش بارها از او شنیده بودند که #کربلا را باید به زور گرفت!😊
و برای همین نه برای خودش که برای رفتن همه تلاش می کرد.
–حاجی جون! این ۹۰۰ تومان هم مال سه تا از بچه هاست، بفرمایید، تو این لیست اسماشونو نوشتم، حلّه دیگه انشاءالله!؟
–بله #علی آقا! حلّه انشاءالله.
–پس من بهشون خبر میدم.
–اون بیرون چه خبره آقای خلیلی! بابا ای والله! شما اینجایین و اینجا رو بچهها گذاشتن رو سرشون؟؟!
از شدت جیغ و فریاد شادی دانشآموزان چشمهایش را محکم بسته بود😌 و عضلات صورتش جمع شده بود، دستهایش را که توی یکی خودکار بیک آبی بود🖌 و آن یکی لیست📋 بچه های مسافر #کربلا، به حدی روی گوشش👂🏻 فشار داده بود که صدای حاج آقا را نشنیده بود.
تا چشمهاش رو باز کرد دید بچه ها دارن با انگشت👈🏻 حاج آقا را نشان میدهند.
دستها✋🏻 را از روی گوشهایش👂🏻 برداشت، صدایش را صاف کرده با لبخند🙂 همیشگیاش به حاجی که با تعجب آمیخته با عصبانیت به او زُل زده بود😳😠نگاه کرد؛ قبل از اینکه چیزی بشنود سرش را به چپ و راست تکان داد.
–از دست این بچه ها!!!
و بدون اینکه به روی خودش بیاورد خودکار🖌 را روی لیست📋 گذاشت و دو دستی به طرف حاج آقا گرفت.
–بفرمایید این هم اسامی.
سر و صدای بچه ها دوباره بلند شد.
–آخه آقا! از کجا؟!😳
–چی از کجا؟!🤔
–پولش!! ما که ندادیم.
در چشمان همیشه خندان☺️ #علی برق شادی✨ و رضایت به وضوح دیده می شد که در آن لحظه سعی میکرد آنها را از نگاه زیر چشمی👀 و پر معنای حاجی پنهان کند.🌈🌸
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat *📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
📲| #استورے بہ ؏شق یڪپارچگی میہنم و مردم غیور سرزمینم رای میدهمツ✌️🏼 #مشارکت_حداکثری | #انتخابات 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| #پیشنہاد_استورے
بہ ؏شق سرزمینم
باافتخار رای میدهم✌️🏼
#مشارکت_حداکثری | #انتخابات
🌱 j๑ïท↷
『@shahidegheirat』
agar-delsooz-iran-hasti-besmellah.mp3
1.65M
#نواهاے_عاشورایی 🎧
🇮🇷 اگر دلسوز ایران هستی، بسم الله ...
✊🏻 باید با یک کار مجاهدانه یأس و ناامیدی که دولت در بین مردم ایجاد کرده را از بین ببریم.
🎙استادپناهیاݩ
#انتخابات | #مشارکت_حداکثری
🌸🍃
ღ @shahidegheirat
┗ ━⇱━ ღ 🍃🌸
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
♥️شہید مصطفی صدرزاده :
🌱سخنان مقام معـظم
رهبرے را حتمـاااا گــۅش ڪــنید
🦋قلـب شــما را بیـدار مےڪــنـد و راه درســـت را نِـشانـتـان مـــــےدهـد.
بخاطرشہدارایمیدهیم🌷
#مشارکت_حداکثری
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
قࢪاࢪِ شبانگاھ #ناے_سوختہ📚 #قسمت_بیستم #فصل_سوم : زیارت کربلا♥️ دوستانش بارها از او شنیده بودند که
☕️| هرشب یڪ فنجاݩ ࢪماݩ
#ناے_سوختہ 📚
#قسمت_بیستویکم
#فصل_سوم : زیارت کربلا💟
«هر سال اربعین🏴 موقع سفر🎒 #کربلا که میشد یه کاروان🚎 راه میانداختیم، واقعا واسه اینکه بیست سی نفر بیان #کربلا تلاش میکرد،😊 بعضیها مدیون #علی خلیلی بودند چون هر طوری بود پول💶 جور میکرد، اصلا مهم نبود کی بود، من که رفیقش بودم یا یکی از دانش آموز👱🏻♂ هیئت🏴، غیرمستقیم کمک میکرد یا پول💷 رو میداد یکی بده بهش یا پول💶 رو میداد به مسئول کاروان👳🏻♂ که دیگه از طرف پول نگیره، مثلاً قراره هرکی ۳۰۰ تومان بده نهصد تومان میداد و سه نفر رو هم را حساب می کرد، می گفت مدارک💳 بیارن.»
دوست داشت توی زیارت #کربلا سنگ تمام بگذارد، که از شدت معنویت کارش یه جورهایی به ریاضت میکشید، آنقدر که دوستانش یارای همراهی اش را نداشتند.
–ای بابا! دیوونم کرد؛ ول کنید بابا اینو، این بیخودی برگشته اینور آب!
–علی جون! راست میگه؟🤨 اینطور که معلومه تو مال این دنیا نیستی! ما رو چه به این همه ریاضت!؟ این کار مال شما شهدای زنده اس.🙃
–خوب مگه بد میگم!؟ تو #کربلا و زیارت #امام_حسین(ع) میگن خوردن غذاهای لذیذ🍕 مکروهه، خب این شکماتونو چند روز نگهدارین نمیمیرین که!🙃 ناسلامتی اومدین یهکم سختی بکشین.
هنوز حرفش تمام نشده که بوی کباب داغ کار خودش را کرد.
–به به! کباب!😋 #علی آقا خیلی التماس دعا!😇 ما که رفتیم شما هم برو عبادت.🤲🏻
لبهای #علی لبخند میزد، در حالی که صدای خنده او بریده بریده و گرفته، از حنجره شنیده میشد.
اما شاید تمامی ریاضت ها به او کمک کرد تا دوماه پایان حیاتش را راحتتر سپری کند، دو ماه بدون لذت چشیدن حتی جرعهای آب🚰 و یا لقمهای غذا.😔
از روزی که با آن همه جراحت برای بار دوم به دامن مادرش برگشت دو سال به او مهلت داده شد؛ سفر به #کربلا غنیمت دوران طلایی🌟 عمر او شد و او خوب میدانست این فرصت را حتی لحظهای نباید از دست داد.💫
یکی از دوستانش می گفت:
«ما رفته بودیم حرم #امیرالمومنین(ع)🌼 ساعت یک و دو شب با #علی آقا نشسته بودیم مدح #امیرالمومنین(ع) میخوندیم🤲🏻 و مناجات میکردیم،😇
نزدیک نماز صبح📿 بود بچهها داشتن برای نماز شب خودشونو آماده میکردن، #علی گفت: من میرم تو حرم یه دقیقه یک کاری دارم شما باشید انشاءالله بعد نماز همدیگهرو میبینیم،😊
وقتی را برای مناجات با خدا می گذاشت و به یقین خلق و خوی زیبای او😍 و شادابی🌱 و سرزندگی اش هم از همین ارتباط عاشقانه❤️ او با خدایش بود و واقعا ترک نمیکرد.»☔️
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat*📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯