eitaa logo
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
1.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🍃همان روزی که نامش را از القاب انتخاب کردند، به برکت صاحب نام، زندگی اش ختم به خیر شد. . 🍃راهش را انتخاب کرد به قول خودش جهیزیه اش بود و فارغ از دلخوشی های هم سن و سال هایش، به فکر می کرد. . 🍃فعال فرهنگی و به تمام معنا، گاهی معلم آیه های نور و گاهی تیمار بیماران و سالمندان، گاهی شهدا هرچه که بود برای رضای خدا بود. . 🍃عاشق و پیرو رهبرش بود وقتی سرباز شاه به بی حرمتی کرد جوابش سیلی صدیقه شجاع و با غیرت بود. . 🍃در بدون خستگی می کرد.. در پا به پای رزمنده ها می جنگید تا جایی که منافقان پیغام داده بودند "اگر دستمان به تو برسد پوستت را از کاه پر می کنیم". . 🍃فرقی نمی کند باشی یا ، عاشق که باشی و برایش سربازی کنی ، با عزت خریدارت می شود مثل صدیقه. . 🍃در جوانی شد همچون حضرت مادر.در ی از جنس و حیا گفته بود" از جنازه ام نگیرید و به جایش و نوشته هایم را چاپ کنید" . 🍃خوش به حال صدیقه ها، چشم هایشان برای به این دنیا باز شد و برای رضای خدا هم از این دنیا بسته شد. . 🍃وای بر ما که هرروز فرصت داریم اما حواسمان به این زندگی روزشمار نیست و غرق در لذت های کوتاه دنیایی راه را گم کرده ایم . . ... . ✍️نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۸ اسفند ۱۳۴۰.تهران . 📅 تاریخ شهادت : ۲۸ مرداد ۱۳۵۹.بانه . 📆تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀محل مزار : بهشت زهرا . ╔═ 🏴 ══ 🖤 ══🕊⚘ ═╗ @shahidegheirat ╚═ ⚘🕊══ 🖤 ══ 🏴 ═╝
📸🌹 در عشق اگر چه منزل آخر است تکلیف اول است شهیدانه زیستن ✌️ ♥️ ╔═ 🏴 ══ 🖤 ══🕊⚘ ═╗ @shahidegheirat ╚═ ⚘🕊══ 🖤 ══ 🏴 ═╝
...! چه زیبا گلچین می‌ڪنی خوبان عالم را...! و من... مبهــوت هر شهـــیدم که چه زیبا مے‌رود تا عرش اعلا...🕊 🌺یاد شهدا با صلوات🌺 ☘☘ @shahideghirate ☘☘
یعنی؛ زنـــــدگی کــن، امــا! فقط برای خدا... اگـــــر شهـــــادت میخواهید زنـــــدگی کنـــــید فقط برای خدا... °|• ـღ شهید علی خلیلی •|° ╔═ 🌼 ══💔══ 🌸⚘ ═╗ @shahidegheirat ╚═ ⚘🌸 ══💔══ 🌼 ═╝
⚘﷽⚘ ❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ 🌾دستمال جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ائمه ،گریه😭 هاش رو با اون پاک میکرد و میگفت که این اشکها و این روز قیامت برام میدن . ارادت خاصی به اربابش امام حسین علیه السلام و عباس علیه السلام داشت. 🌻تاکید بسیار زیادی بر زیارت عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت. میگفت امکان نداره شما با کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه . 📖حفظ قرآن عباس آسمیه تاکید بسیار زیاد بر حفظ و قرائت قرآن و همچنین احادیث نبوی داشت و واین در حالی بود که خود نیز احادیث را بصورت کتبی یادداشت و همچنین بصورت صوتی و با صدای خودش میکرد 🌷 @Shahideghirate
رفـقـا...! سی سال پیـش ها و ها با نوای "ای مھدی صاحب زمان آماده ایم" پر کشیدند...🕊🌿 و امروز و ها و ها با نوای "منم باید برم ؛ آره برم سرم بره" آسمانی شدند🕊🌿 دیروز جاویدالاثر شد...💔 و امـروز... و امـروز... برخی از مفقودالاثـر😔 نام آنها شد •🕊• ونام اینها شد •🌹• آنها با نوای جان میگرفتند🎙 و اینها با نوای و 🎙 آن روز درِ باغ شھادت را بستند و اینها ناله‌کنان التماس کردند : !😭😭😭 +و امروز نوای : .د گواهـے بر ایـن مدعـاست که دعایشان بھ اجابت رسیده اسـت:)💔🕊 و اما ما... گویی ما سھمی جـز آنها و اینها نداریم... 🌷 فرمونـد : دیــروز بـراۍ دروازه‌ای بھ آسمـان باز بود و امــروز معبری تنـگ... گویا این معبر بازهـم درحال دروازه شدن اسـت! 🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂 ╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮ @shahidegheirat ╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
🌷🍃 ❤️ آمدنی نیست رسیدنی است، باید آن قدر بدوی تا به آن برسی، اگر بنشینی تا بیاید همه می‌شوند می‌روند... و تو جا می‌مانی...! 💓 ♥️ ╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮ @shahidegheirat ╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
🌷🍃 همہ ی ما روزے غـروب خواهیم ڪرد ڪاش آن غـروب را بنویسند ... ♥️ 💟 ╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮ @shahidegheirat ╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
خـدآیـآ... بگیـر از مـن! آنچـه که "" رآ مے گیـرد از مـن...😔 این روزهــآ عجیب دلم؛ به سیم خـآردآر هـآے دنیــآ ! گیـــرکرده است...💔 @Shahideghirate
🦋🕊🦋🕊🦋 "خدا می‌داند که راه و رسم 💓 کورشدنی نیست و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. 🌷 💟 ╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮ @shahidegheirat ╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
✨ 🌹 ✨ 🔸 می گفت: من یک چیزی فهمید‌ه‌ام! خُـدا را همیشه به آدم‌هایـی داده که در کار، بوده‌اند... 💪🇮🇷 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🦋 @shahidegheirat🦋 ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃🌹 به امید نیم نگاهی از شهید غیرت 💖 ؛ 🕊🦋 💟 🌷 مزار شهید محمد محمدی 🌸 ┄┅═══✼♥️✨♥️✨ @shahidegheirat ♥️✨♥️✨✼═══┅┄
📸♥️ معامله‌ی پر سودی است 💞! فانی می‌دهی... و باقی می‌گیری. جان می‌دهی و جانان می‌گیری!... چه لذتی دارد؛ نظر کردن به "وجهه الله" 💗 ╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮ @shahidegheirat ╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
📸💗 به کسے منتظر امام زمان می‌گویند که منتظر شهادت♥️ است. ڪـاش ما هم در خیل منتظران باشیم. به یاد شهید غیرت 💞 🌷🕊 ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @shahidegheirat ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
'♥️!. «مادر‌شهیدمرتضی‌ابراهیمی»: قاتل پسرم یک نفر نبود !. یک لشکر او را دوره کردند و به رساندند .... مرتضی برای خودش یلی بود و به تنهایی کسی تمی‌توانست حریفش باشد !! قد و قامت بلندی داشت و تابوتی اندازه اش نمی‌شد .. برای او جداگانه تابوت ساختند !. [•••] _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ چقدر شبیه روضه آقامون عباسه :)!💔 •• 🇮🇷 🕊 ╔═ 🌼 ══💔══ 🌸⚘ ═╗ @shahidegheirat ╚═ ⚘🌸 ══💔══ 🌼 ═╝
📸❣️ امیر کربلا (💓) ای کاش آخر دیکته پر غلطمان بنویسی با ارفاق 💖🕊 ┄┅═══✼❤️❤️💛💛 @shahidegheirat 💛💛❤️❤️✼═══┅┄
💞 📞از به جامانده ها؛ هنوز هم ❣ مےدهند اما بہ "اهل درد" نه بے خیال ها فقط دم زدن ازشهـدا افتخار نیست...🖐🏻♥️ ☝️🏻باید... ✨ زندگےمان، ✨حرفمان، نگاهمان، ✨لقمه هایمان، رفاقتمان هم شهدایی باشد...🌱🌸 دݪمان را شهدایی کنیم🍃🌺 خادمان شهدا باشیم. ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
گاهي شدن آسان تر از زنده ماندن است! اين نكته را اهل معنا و حكمت و دقّت،خوب درك ميكنند. گاهي ماندن و زيستن و تلاش كردن در يك محيط،به مراتب مشكل تر از كشته شدن و شهيد شدن و به لقاي خدا پيوستن است... 🕊
💞 و شهید چہ زیباستـــــ این نام! و چہ گوش‌نواز یعنے ڪسے ڪہ مے ‌دهد با خویش بہ درستے راهے ڪہ رفتہ استـــــ ... °|• ـღ شهید علی خلیلی •|° ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
🕰| قࢪاࢪِ شبانگاھ 📚 : زیارت ڪࢪبلا♥️ زمان زیادی از حرف های با مادر نگذشته بود، حرف هایی که بر روی تخت🛏 سفید بیمارستان🏨 تن مادر را بدجور لرزانده بود،💔 از خوابی که در دیده بود و از التماس مادر برای دل کندنش از او😔 و شاید این بار تعبیر دعای🤲🏻 تحویل سال همان شد که او می‌خواست، همان احسن الحال☔️ که لایقش بود، . از روزی که به او تلنگر💥 زده شد که چرا تا به حال کربلا نصیبش نشده⁉️ تا الان زمانی نگذشته؛ دلش هوایی شد😞، خواست و نصیبش شد؛ ۵ بار آن هم در سخت ترین شرایط جسمی.😳 عرفه، اربعین و شب های قدر —ساعات تعیین سرنوشت یک سال بنده آن هم در بهترین مکان، در ، در نقطه ای از زمین🌎 که برای خداوندی که مقدّر کننده تقدیر در چنین شب هایی است کم آبرویی ندارد.— و به قول مادر: « رفت تا در آن شب های آسمانی💫 سرنوشتش نوشته شود.📝» آخرین سفر🎒 مادر بی تاب شده بود، اوضاع پسر خیلی وخیم بود😢 و تازه با آن شرایط مدام روزه هم می‌گرفت😱، روزه ای که افطار و سحرش تنها نگاه به غذا🌮 و بوییدن👃🏻 آن بود؛ اما اراده‌ی می‌دانست چطور دل مهربان💗 مادر را نرم و راضی کند. –اون شلوار گرمکن👖 من کجاس؟ پارسال خیلی سرد بود.❄️ مادر با نگاه زیر چشمی👀 بدون اینکه سرش را تکان بدهد پشت چشمانش را نازک کرد😒 و گفت :«چه میدونم!» پرید جلوی صورت مادر، جوری لبخند زد که ردیف دندان هایش را به راحتی می‌شد شمرد.😁😇😍 مادر چند بار صورتش را برگرداند و هر بار چهره ی مقابل صورتش بود،😍 عزمش را جزم کرده بود راضی اش کند.💚 شاید به دلش افتاده بود این آخرین سفر کربلا است که می‌رود.😭 –به خاطر خودت می‌گم اگه زخمت عفونت کنه چیکار می‌کنی؟!!🙁 –اوووه!! فکر کردم می‌ترسی منو بکشن،😅 نترس مادر من! بادمجون بم آفت نداره.🙃 با ناراحتی و اخم نگاهش را به نگاه مهربان دوخت😠، کم کم نرمی چشمان پسر دل مادر را نرم کرد،💖 آنقدر که... و بالاخره آخرین زیارت و آخرین اربعینِ بودن .❣🏴 ...🎈 🌱 j๑ïท↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 『‌‌‌‌@shahidegheirat🌹』
🌙| قࢪاࢪِ شبانگاھ 📕 : زیارت کربلا💟 صدای گرفته برای همه آشنا بود، آرام به طرفش رفت شانه هایش تکان می‌خورد، دستی✋🏻 به شانه اش خورد و او را برگرداند. – جون! شما که می‌دونیم دوگانه سوزی⛽️ داداش! هم هم با خنده😁 سرحال می‌شی هم با گریه.😭 سرش را پایین انداخته و زانوهایش را بغل گرفته بود، اشک هایش💦 پشت سر هم از گردی پایین محاسنش می‌چکید، هنوز گرمای🔥 دست✋🏻 رفیقش روی شانه اش بود، نمی دانست چه بگوید اصلاً بگوید یا نه؛ خسته شده بود، درد بیماری امانش را بریده بود.😞 «یه شب در مسیر توی موکبی بودیم، بچه ها سردشون❄️ بود بلند شدم پتو از یه موکب دیگه بگیرم بیارم که دیدم یه گوشه نشسته داره گریه می‌کنه☔️؛ رفتم گفتم:«چی شده!؟😳» یه کمی شوخی و خنده کردم،🙃 دیدم نه سرحال نیست و بعد به (س)قسمم داد، گفت:«یه چیزی بهت میگم به کسی نگو.🤫» گفت:« (‌ع) رو تو خواب دیدم، گفتم چرا منو پیش خودت نمی‌آری!؟» گفت: «مادرت تو را دست ما امانت سپرده.💛» بعد با هم یه‌کم گریه کردیم....💦» بارش را بسته بود و جسمش برای پریدن سبکِ سبک شده بود؛ اما مادر! از ترس از دست دادن ! انگار مادر سراغ خوب کسی رفته بود😇 از همان دو سال پیش، از همان شبی🌑 که غرق به خون روی تخت🛏 بیمارستان🏨افتاده بود و همه فکر می‌کردند رفتنی است. و حالا باید دست به دامن مادر می‌شد.✨ روزهای آخر بود، مادر ده، دوازده روز قبل از 🥀 این را از چشم‌هایش می‌دید. سکوت آرام🌱، نگاه زیبا😍 و.... همه و همه حکایت از رفتن او داشت. آن اواخر که پسرک کودکی بود و مادر همچون همیشه، مادر!💜 دهان و زبانش را می‌شست، دندان‌هایش را مسواک می‌کرد، عطر می‌زد🔮 و موها و محاسنش را با صبر و عشق شانه می‌زد،☘ تمام نگرانی کوتاهی و قصور در حق بود، اینکه برای پسر کم نگذاشته باشد که البته هرگز نگذاشت.😊 صدای او مدام در گوشش بود.💥 ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat*📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
🌙قࢪاࢪِ شبانگاھ 📚 : نقاهت اول🛏🥀 « رو زده بودن🔪 و ما همه تو شوک بودیم😳، تو ICU بود🏨 و حالش هم خیلی وخیم😰، هیچ واکنشی هم نشون نمی‌داد و تکون نمی‌خورد😱؛ رفتم پابوس (ع)کنار ضریح که بودم یاد کردم😍 و انگشتر شرف‌الشمسی که دستم بود به نیت شِفا به ضریح متبرک کردم😇 و برگشتم؛ انگشتر رو تو بیمارستان🏨 به مادر دادم، مادرش رفت تو اتاق🚪 وقتی برگشت بغض کرده بود و بی صدا اشک می‌ریخت.😭 گفتم: «حاج خانوم! چیزی شده!؟ واسه اتفاقی افتاده!؟😥» حاج خانوم گفت:«نه!! تا انگشتر تو دست✋🏻 کردم دستش رو تکون داد.» چنان رو به بهبودی رفت😍 که یه هفته نشده به زبون اومد و اولین کلمه‌اش «حلّه» بود، یعنی داشت می‌گفت بالاخره تونستم حرف بزنم.🙃💪🏻 بعد سراغ اون انگشتر رو که گرفتم مادرش گفت با دستمال اشک💧 و سربند و یکی دو تا انگشتر دیگر تو کفن آقا گذاشتن و دفن شده.» * * * خون زیادی از پسر رفته بود،😔 با حالی که او داشت از لحظه ضربت خوردن🔪 تا ساعتی که او را برای عمل وارد اتاق🚪کردند زمان زیادی گذشته بود🕓 و شاید این زنده ماندن او تنها یک معجزه💫 بود و مادر آنقدر مبهوت این معجزه💫 بود که از فکر عوارض پیش آمده برای به کلی غافل شده بود، حتی فکرش را هم نمی‌کرد.😌 در ICU فقط مادر اجازه داشت بالای سر بماند. –خانم خلیلی! آقا مهمان دارند. با دست‌های🖐🏻 لرزان به سختی اشک‌های صورتش را پاک کرد؛ لبخند ملیحی که بعد از عمل بر چهره اش نشسته و حک شده بود نگاه خسته اش را آرام‌تر نشان می‌داد.☺️ –کی؟! مهمان کیه!!؟🤔 –حاج آقا صدیقی اومدن. وارد ICU شدند؛ نسیم دلنشین🌬 کلام او دل مادر را نوازش می‌داد، عشق پدرانه💛 در نگاهش موج می‌زد، حضور او قوت قلبی برای مادر بود.💗 – قوی تر از اینه که اتفاقی براش بیفته.😊 و در حالی‌که مادر را دلداری می‌داد اشک‌های💦 خود را آهسته از گوشه چشمانش پاک می‌کرد.😇 ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat *📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
💞 تو را میبینم دلم قرص میشود قرص میشود که را دارم.. تویی که سرشار از .. عشقی که بوی میدهد.. شهادتی‌که ازجنس است ‌‌﴿♡شہید‌علـے‌خلیلے➺﴾ •.' ⸤@shahidegheirat⸣✿⠕
تسلیت به هموطنان عزیز🥀 حمله تروریستی در شهر ایذه خوزستان توسط مدعیان شعار "زن، زندگی، آزادی" و شهادت چند نفر🥀 حامیان اعتصاب سراسری در این خون‌ها شریکند... @shahidalikhalili1371
هدایت شده از شهید حسن مختارزاده
. ♦️" | رفیق شهید . . . | "♦️ -شهید علی خلیلی ، بعد از شهادت میشن رفیق شهید ، حسن آقا . . . +هر دو شهید ارادت زیادی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند . +هر دو شهید در ماه جمادی الاول به دنیا آمدند و در همین ماه هم به شهادت رسیدند.( ماهی که در آن ایام فاطمیه اول واقع شده است.) | ڪانال "شهیدحسن‌مختارزاده" •🌱• [ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]