eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
190 دنبال‌کننده
614 عکس
140 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
گرامی باد🌷 رفقا خبر دارید... ♻️ هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...😔 نام :حمید باکری نام پدر : حسين تاريخ تولد:۱۳۳۴/۹/۱ محل تولد :آذربايجان‌غربي/ اروميه تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ محل شهادت : جزيره مجنون طول مدت حیات :28  سال مزار شهید : جاویدالاثر آخرین سمت : قائم مقام فرماندهی لشگر 31 عاشورا ❤️ @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سوریه _حرم حضرت زینب(س) ♥️ زینب را نه کربلا و نه اسارت شهید کرد ؛ زینب را دوری حـسین کرد.... ۳ صلوات هدیه به خانم حضرت زینب(س) وفات حضرت زینب در سال (۶۲ ه. ق) تسلیت باد🏴🏴 @shahidbakeri31
از ✔ از راست به چپ ناشناس، حسینعلی مصطفایی، ناشناس، مرحوم حاج علی منتظری، و ناشناس. : ستاد تدوین لشکر8نجف اشرف @shahidbakeri31
خاطره ای از شهید باکری وشهید حاج همت 🌹🌹
🍃در سال‌های دفاع مقدس ... مرهمِ جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند. 🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از مناطق عملیاتی بود. 🍃حاج همت به آقا مهدی گفت : نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند راحت عبور و مرور کنند مگر بلد باشند !! 🍃آقای مهدی در پاسخ گفت: شما دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را می‌شناسم حتی حدّ خط را هم می‌شناسم! 🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه می‌شناسید؟ حاج همت در جواب گفت : شناختن حد و حدود لشکر شما کاری ندارد، اصلاً نیست! 🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه شما روی آتش می‌جوشد ... همگی خندیدیم 😂😂 🌷 🌷 @shahidbakeri31
به و در شخصیت : : همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.  می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت. وقتی قرار شد بیرون از خوابگاه اتاق بگیریم، رفت و یک خانه پیدا کرد که وقت دو تا غذا نمی گرفتیم، همیشه یک غذا می گرفتیم و با هم می خوردیم... گاهی می گفت: فردا هر جا بودیم، فقط نان می خوریم. و فقط هم نان می خوردیم، سیر هم می شدیم. گاهی می گفت: «روزه بگیریم برویم کوه. هم ورزش است، هم عبادت.» او می خواست را در دست بگیرد و خود را زیر پا له کند... : کاظم میرولد @shahidbakeri31
و در شخصیت : : وقتی سرباز شد و به تهران آمدیم، چون افسر شده بود، ماهی 1500 تومان حقوق می گرفت، اما باز هم به خودش و من سختی می داد. ماه رمضان، یک تومان یخ می خریدیم و برای افطار هم نان و انگور می خوردیم. زمستان آن سال، نفت نداشتیم، می گفت: سازیم، یعنی باید بسازیم...ما تا سال پنجاه و هفت اصلا گوشت نخریدیم، نه این که نمی توانستیم، . : کاظم میرولد @shahidbakeri31
.. یکی از همرزمان شهید عالی مقام؛ مهندس مهدی باکری فرمانده دلاور لشکر31 عاشورا می گوید : « آقا مهدی و را می گرفت ، یکروز در جبهه حاج عمران ، ناهار قرارگاه مرغ بود ، آقا مهدی که با سر و وضعی خاکی و و خسته از خط برگشته بود ، به سر سفره آمد و تا چشمش به غذا افتاد ، گفت آیا هم الآن مرغ می خورند ؟ و وقتی با سکوت همرزمان خود مواجه شد ، مرغ را کنار گذاشت و به خوردن برنج اکتفا کرد.. ... ۳۱‌عاشورا @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 در آستانه سالروز شهادت؛ ✅ آخرین سخنرانی شهید مهدی باکری پیش از عملیات بدر ◀ در آستانه سالروز شهادت شهید مهدی باکری مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس آخرین سخنرانی شهید مهدی باکری پیش از عملیات بدر را منتشر کرده است. http://www.defamoghaddas.ir/portal/news/773 @defamoghaddas_ir @shahidbakeri31
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 | 🎬 | ۲۵ اسفند سالروز شهادت شهید آقا مهدی باکری 💻 | کیفیت : 480 🆔️ | @ebrahimhadiofficial
ﻧﺤﻮﻩ_ﺷﻬﺎﺩﺕ_شهید_مهدی_باکری: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺣﻤﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯﻳﺎﺭﺍﻧﺶ، ﺭﻭﺡ ﺩﺭ ﻛﺎﻟﺒﺪ ﻧﺎﺁﺭﺍﻣﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖﻭﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭘﻴﻮﺳﺖ، ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺑﺪﺭ ﺑﻪﻣﺸﻬﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻀﺮﻉ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﻟﺮﺿﺎ(ﻉ)ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺒﺶ ﻧﻤﺎﻳﺪ😔ﺳﭙﺲ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﻴﻨﻲ(ﺭﻩ) ﻭﺣﻀﺮﺕ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﻭﺍﺻﺮﺍﺭ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ... ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﻻﻭﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺑﺪﺭ با رمز (س) ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ 25 ﺍﺳﻔﻨﺪ 1363 ، ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﻱ ﺩﻟﻴﺮﺍﻧﻪ، ﺑﺮﺍﺛﺮ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻣﺰﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﻌﺜﯽ، ﻧﺪﺍﻱ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻟﺒﻴﻚ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻟﻘﺎﻱ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻧﺎﻳﻞ ﮔﺮﺩﻳﺪ.وبه دریا پیوست. نمیدونم دقیقا کجایی؟ امامیدونم به پیوستی و شدی...‌ ویک وجب از خاک کشور را اشغال نکردی...دریایی بودی ودریا شدی..آقامهدی امیدوارم دراین روزشهادتت هوای تمام دوستدارانت راداشته باشید ودعاگویشون باشید که همه التماس دعا دارند... ۳۱عاشورا (شهیدان) ۲۵اسفند۹۹ بوقت ۲۵اسفند۶۳ ___صلوات یاعلی @shahidbakeri31
: از پیامبر اکرم(ص) سوال کردند: ؟ فرمود: کسی که دیدارش شما را یاد خدا بیندازد، گفتارش عمل شما را زیاد کند و کردارش یاد قیامت را در شما زنده کند. : من این قدر رو دوست دارم که حتی نمی تونم با حضور او مرتکب گناه بشم. هر وقت احساس می کنم که می خوام یه انجام بدم، یواشکی میرم از گوشه‌ی چادر یه نگاهی به می کنم، یا اینکه به یه بهانه ای میرم و باهاش حرف می زنم و این جوری از فکر گناه بیرون میام... . ✏ان شاءالله با نگاه ودعای شهید آقامهدی از عبور بکنیم.... ۱۴۰۰ (یازهرا) @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام ماندگار شهیدمهدی باکری: می خواهیم بریم ما در گروه ماست.... ۳۱‌عاشورا 🍁ان شاءالله رهرو راهی باشیم که شما رفتین واینچنین زنده موندین؛ و واقعا زنده بودن شما وشهدا در گروه رفتن از بود.... @shahidbakeri31
☘پیامبر اکرم(ص): خَیرُ شَبابِکم مَن تَشَبَّهَ بِکُهولِکم. بهترین جوانان شما کسانی هستند که به پیرانتان شبیهند 📚میزان الحکمة جلد۲صفحه۱۴۰۰ 👌آیت الله خوشوقت: یعنی همچون پیرانند در بی رمقی وبی اشتیاقی به گناه.... 🍀🌿🍃☘🌿🍃 تمثال پیرمرد ۲۸ساله! مجاهد فی سبیل الله شهید مهدی باکری خاک آلود و خسته ... @shahidbakeri31
میلادمنجی عالم بشریت آقاامام زمان(عج) مبارک🌹❤️
😊 شهیدمهدی باکری که خودشون اینقدر روی بیت المال حساس بودند حالا بخونید ماجرای جالب از آقامهدی وشهیدخرازی🤔😊 ___________ سید مهدی هاشمی راننده شهیدحسین خرازی در خاطره‌ای روایت کرده است: «یک مرتبه با حاجی گلف بودیم؛ مرکز فرماندهی جنگ. را آنجا دیدیم. رو کرد به حاجی و گفت: حسین من ۲ کیلو پنیر از تبریز برایت آورده‌ام😊 حاجی از گرفتن آن‌ها امتناع کرد و گفت: «این پنیرها را مردم تبریز برای رزمنده‌ها فرستادند نه برای من!!! هرچه شهید باکری سعی کرد حسین را قانع کند که پنیرها را هدیه برایش آورده و از ، فایده نداشت.🙂 گفت: می‌ترسم اشکال داشته باشد. بعد شهید باکری به حسین گفت: این (یعنی من) را بفرست تا بیاید پنیرها را بگیرد. حاجی گفت: نه ماشین بیت المال را نمی‌فرستم برای این کار. گفت: نه ماشین نمی‌خواهد، 😉. 😀 که خلاصه به هر  زوری بود ما را برد و  پنیرها را به دست من داد... رعایت‌بیت‌المال‌مردعمل‌بودند😍 😊 @shahidbakeri31
آن را شفیع می گیرم....
آن را شفیع می گیرم... عملیات رمضان را در جبهه بودم . قاطی مردان معرکه. نمی دانم کدام دعای پدر و مادرم در حقم اجابت شده بود که یوسف وادی عشق به متاع ناچیزم نگاه نکردو اجازه داددر خیل مجاهدان باشم . حکایت جابرابن عبد الله است که در روز اربعین خودش را از زمرهی شهیدان کربلا می شمارد . دلیلش هم محبت آنان است که در دل دارد . هر چند وقت یک بار نامه ای می آمد دست حاج جعفر رضایی که می دیدم نامه را می بوسد و می گذارد روی چشمش . کارم در جبهه سقایی بود . یک کامیون تحویل گرفته بودم با یک تانکر آب بر پشتش . می رفتم واحد ها و یگان ها را آب می رساندم . یکی از آن واحد ها مخابرات بود . رفتم واحد وتانکرهای واحد را پر آب کردیم و یکراست رفتم سراغ محمد آقاکیشی که مسئول واحد بود. روبوسی و احوالپرسی که دیدم ای با . موتور شاسی بلندش را خاموش کرد وروبه محمد پرسید : آی قارداش نه خبر؟(چه خبر برادر) محمد آقا گیشی هم یه چیزهایی گفت و او گاز موتور را گرفت و رفت. بو کیمیدی محمد ؟(این کی بود محمد) تانیمادین(نشناختی) یوخ (نه) آمهدی دی دا (آقا مهدی بود دیگه ) آمهدی باکری؟ تمام تصوراتم از آقا مهدی که این همه آوازه اش را شنیده بودم آوار شد روی سرم . پرسیدم : پرسیدم ! چرا چشمهای آقا مهدی کاسه‌ی خون بود ؟! 😔نه سفیدی اش معلوم بود نه سیا هی‌اش . قرمز قرمز! آقا مهدی یک هفته است نخوابیده... مقصود یاد آن دستخط ها افتادم که حاج جعفر می بوسید و می گذاشت روی چشمش. آقا مهدی را با همان دستخط ها می شناختم و در ذهنم چیزی از او ساخته بودم که با آن آقا مهدی که دیدم یکی نبود . من را پیش می آورم . یکی چشمهای خون گرفته آقا مهدی باکری را در آن دیدار ویکی صدای گرفته ی مصطفی پیشقدم را در عملیات کربلای پنج . آنقدر داد زده بود که صدایش در نمی آمد آن چشمها و آن صدا وجیها عندالله هستند . درست مثل شب عاشورا و زبان حال حضرت رباب (سلام الله علیها ) گورموسن سسلر باتیبدور ؟! آغلیوب ای وای دئماخدان ! نمی بینی که صداها گرفته اند ؟!/ از گریستن و وای وای گفتن ها ! 😭😭😭😭 حاج مقصود پور رادی و @shahidbakeri31