تا ساعت دوازه شب که رسیدیم به اردوگاه با امیر محمد از خاطراتمون گفتیم و خندیدیم اتوبوس ایستاد همه پیاده شدیم اومدم کنار ساسان ایستادم صدای آشنایی گفت
_به به شما کجا اینجا کجا با ساسان برگشتیم به سمت صدا نگاهم افتاده به آقا فردین رفیق بابام
تو دلم گفتم خدای من این دیگه از کجا پیداش شد همزمان من و ساسان گفتیم _سلام
جواب سلام ما رو به گرمی داد لبخند معناداری زد
شما کجا راهیان نور کجا نکنه معجزه شده یا یواشکی باباتون اومدین
من که ترجیح دادم ساکت باشم که مبادا حرفی بزنم خرابکاری بشه ساسان با اِن و مِن جواب داد
_اینجا هم یه جای تفریحیِ دیگه ما اومدیم ببینیم چه خبره
_خبر خاصی نیست یه روزی اینجا جنگ بوده
ساسان پرسید
_شما اینجا چیکار میکنی؟
_من کامیون رو فروختم اتوبوس خریدم الان هم مسافر آوردم اینجا
ساسان گفت
_به سلامتی مبارکتون باشه
صدای آقای امیر اومد
_بچه ها بیاید بریم باید استراحت کنید
ساسان رو کرد به آقا فردین
_با اجازتون ما بریم
خدا حافظی کردیم دو قدم که از آقا فردین دور شدیم ساسان ناراحت و عصبی گفت
_عجب بد بختی گیر کردیما اگه به بابا بگه چیکار کنیم...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
▪️🍃🌹🍃▪️
﷽
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا علی ابن موسی:
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
▪️🍃🌹🍃▪️
#امام_زمان #صبح_بخیر #سلام
🎆دعای هر روز ماه صفر برای دفع بلاها
✨یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ✨
╚══════🍃🌺🍃═════╝
قسمت اول
#شهید #مدافع #حرم #علوی ،
داود اسماعیلی🍃⚘🍃
در سال ۱۳۶۵ در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
#شهید#۱۸ساله بود و مجرد.
🍃⚘🍃
سال 83 بود ،آمريكا عراق را اشغال كرده بود .خبرهايي از بي حرمتي نظاميان آمريكايي به #حرم هاي #اهل بيت⚘ در عراق به گوش مي رسيد.
🍃⚘🍃
بعضي پايگاه ها به صورت نمادين جهت اعزام نيرو به عراق ثبت نام مي كردند...قابل تحمل نبود كه به #گلدسته حرم #علمدار كربلا⚘ تير انداري شود و يا با تانك به درب ورودي حرم شاه مردان #آقا امير المومنين⚘ گلوله بزنند و...
🍃⚘🍃
اما شيعياني بودند كه طاقت نياوردند و خود را به آب و آتيش زدند و به معركه رسيدند .مرداني كه با #عشق به #سيد الشهدا (ع)⚘پاي در وادي #جهاد و #شهادت گذاشتند.
🍃⚘🍃
# شهید داود اسماعیلی هم غبطه مي خورد که چرا در #هشت سال دفاع مقدس سنش نمي رسيد كه به #جنگ برود.#عشق به #شهادت و#اهل بيت⚘،و #شهدا آتشي در سينه اش افروخته بود كه به جز #شهادت هيچ مرحمي بر دردش كارساز نبود.
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
_داداش بریم بهش بگیم به بابا نگه
_نه اون وقت نگاهش به ما عوض میشه میگه اینها دروغگو هستند باباشون رو پیچوندن اومدن اینجا
_پس میگی چیکار کنیم؟
نمیدونم حالا صبر کنیم ببینیم چی میشه
صدای زنگ گوشی ساسان بلند شد گوشی رو از توی جیب اورکتش درآورد نگاهم رو دوختم به دست ساسان دیدم نوشته آرزو
ساسان رد داد
فهمیدم نمیخواد جلوی من باهاش حرف بزنه ازش پرسیدم
_چرا جواب ندادی
_خیلی مهم نبود
تو که حرفش رو گوش ندادی از کجا میدونی که مهم نبوده شاید کار واجبی باهات داشته باشه
ساسان ایستاد نگاه تیزی بهم انداخت
_کی با من کار مهمی داشته باشه؟
سرم رو کج کردم
_همونی که بهت زنگ زد
انگشتش رو به نشونه تهدید گرفت جلوم با لحن قاطعی گفت
_اگر میخوای این سفر به هر دومون خوش بگذره سرت از تو کارای خصوصی من بکش بیرون فهمیدی چی بهت گفتم یا یه جور دیگه حالیت کنم
_چرا ترش میکنی داداش خوب من میگم اون بدبختی که پشت خطه به تو زنگ زده شاید باید کار واجبی داشته باشه حالا دوست نداره جواب بدی خب نده من دیگه کاری ندارم
نفس عمیقی کشید و کلافه سرش رو تکون داد
_ماهان این آخرین اخطاری که دارم بهت میدم به زبونت نباشه به عملت باشه، به تو ربطی نداره کی بهم زنگ میزنه کی نمیزنه من جواب میدم یا نمیدم فهمیدی؟
_آره داداش فهمیدم
روش را ازم برگردوند و راه رو ادامه دادیم تا رسیدیم آسایشگاه. آقای امیری یه تخت دو طبقه داد به ما روکردم به ساسان
طبقه بالا برای من خواستم از نردبونش برم بالا که دست من رو گرفت کشید عقب
_این پایین برای تو من میرم بالا...
ادامه دارد
کپی حرام⛔️
جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
قسمت دوم
ایشان #رفيق صميمي #شهيد حسام ذوالعلي بود.شب و روز با هم بودند.
مثل برادر...
ایشان و #حسام #مربيان نوجوانان مسجد بودند، #هردو #شاگرد حاجي علمايي (رزمي) و #هردو#خادم حرم #شاه عبدالعظيم⚘ بودند.
🍃⚘🍃
رفت #عراق و چند وقت برگشت ،دوباره رفت #عراق و حدود #2 ماه كسي از ایشان خبري نداشت همه نگرانش بودند.اما برگشت. كلا آدم #شوخ طبعي بود هميشه #شوخي و#خنده اش به راه بود.
🍃⚘🍃
بار -دوم كه از #عراق برگشت فرق كرده بود، ديگر از آن همه #شوخ طبعي چيزي مشاهده نمي شد.پريشان بود ...😔 نگران بود...😔
بار #سوم كه رفت ديگه برنگشت !!!💔
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از همرزم #شهید :
يك شب آمدم مسجد ،گفتم #داوود را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كنم اما قسم خوردم و گفتم: در درگيري #نجف با آمريكاهايي كه قصد #ورود ادوات نظامي به داخل #حرم اميرالمومنين (ع) ⚘ را داشتند ،درگير شديم . #داوود هم #شهيد شد.😔
🍃⚘🍃
يكي از #همرزمان داود كه #جانباز شده بود مي گفت: در عراق كه بوديم به #داود گفتم چه آرزويي داري؟ جواب داد مثل #سيد الشهدا⚘ وقتي #شهيد مي شوم#سر در #بدن #نداشته باشم و مانند #شهداي گمنام #جنازه ام برنگردد.😭
🍃⚘🍃
#داوود #عزيزترين دارايي خودش يعني #جانش را براي #خدا و در #راه خدا از دست داد #خدا هم آرزوي او را اجابت كرد، #تركش خمپاره اي كه بهش #اصابت كرد #سرش را #جدا كرد و وقتي #شهيد شد #سر در #بدن #نداشت.😭
🍃⚘🍃
#پيكرش هم كه كه برنگشت و مادرش #چشم انتظارش مانده 😔.. همرزمی مي گفت چند بار #صلوات نذر كرد پرسيدم چرا اينقدر صلوات نذر كردي از جنگ مي ترسي؟!!! #داوود گفت: نذر كردم كه به معركه #جنگ برسم...😭
🍃⚘🍃
#داوود كه #شهيد شد #شهيد حسام ذوالعلي غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود كه باهم #شهيد بشوند...
اما طولي نكشيد #پنج سال بعد اين دو #رفيق دوباره به #رسيدند...!😭
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
#داود تا لحظه ی #شهادتش #سلاحی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان تر بود سلاح نرسید! اما #داود در تمام صحنه ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ها #کمک
می کرد.
🍃⚘🍃
#شب قبل از #شهادتش با هم در #حرم مولی امیرالمؤمنین(ع)⚘ نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم دوست داری چه جوری #شهید بشی؟
گفت منظورت چیه؟!
گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل#اباعبدالله⚘ ... #یک هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟!
🍃⚘🍃
در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: "دوست دارم مثل #اباعبدالله(ع)⚘#بی سر بشم و مثل #حضرت زهرا⚘#غریبانه #دفن بشم!"
صبح روز ٢٣ مرداد ٨٣ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های آمریکایی از سمت #وادی السلام در حال پیشروی هستند!😔
🍃⚘🍃
با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به#داود گفتم: تو که #سلاح #نداری، برای چی میایی جلو؟!
جواب داد: اگر #سلاح از دست شما #افتاد، من بر #می دارم!😔
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
با جمع دوستان ایرانی، خود را به وادی السلام رساندیم؛ ولی قبل از هر اقدامی، مورد# اصابت گلوله ی تانک قرار گرفتیم و من در دم بیهوش شدم و زمانی که داشتند زخمهای من را پانسمان می کردند، در #حرم امیرالمؤمنین(ع)⚘ به هوش آمدم.
🍃⚘🍃
ابوالقاسم بالای سرم آمد؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟
گفت:#داود #شهید شده و از #سرش #هیچی #پیدا#نکردیم! گفتم این چیزی بود که #خودش #می خواست...😭😭
🍃⚘🍃
سرانجام#شهید داود اسماعیلی هم درتاریخ ۱۳۸۳/۵/۲۳ جلوی #حرم امیرالمومنین⚘با#گلوله مستقیم تانک های آمریکایی به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا♡بود رسید.
🍃⚘🍃
#مزار#شهید
#نجف اشرف،#وادی السلام⚘
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید داود اسماعیلی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد🍃🌷🍃
پایان
💌#ڪــلامشهـــید
شهـــید 🥀حسین معزغلامی:
طوری تلاش کنید
که اگر روزی
امام زمان (عج) 💐فرمودند
یک سرباز متخصص میخواهم
بفرمایند ، فلانی بیاید
سربازی که هیچ کارایی نداشته باشد، بدرد آقا نمی خورد ❌
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج
تلاش میکنم دستم رو از دستش در بیارم که برم بالا اما یه چشم غرهای بهم رفت و تشر زد
_میگم تو پایین بخواب من بالا بگو چشم
دلم میخواد من برم بالا بخوابم که از اون بالا حواسم به ساسان و تلفنها و پیامهاش باشه ولی فکر کنم ساسان دستم رو خووند که نمیگذاره، ناچاراً گفتم
_باشه
ساسان رفت بالا و من پایین خوابیدم تازه چشمم گرم خواب شد که گوشی ساسان زنگ خورد صدای بغل دستی بلند شد
_داداش بزارش رو سکوت
ساسان فورا صدای گوشی رو قطع کرد و آهسته جواب داد
_گوشی رو داشته باش برم بیرون اینجا همه خوابن نمیشه حرف بزنی
ساسان از پله نردبون اومد پایین _ناخواسته گفتم
میخوای منم باهات بیام
اخم هاش رو کرد تو هم
_نخیر بگیر بخواب
ساسان رفت به سمت در، خواستم از تخت بیام پایین یواشکی پشت سرش برم ببینم به اکرم چی میگه که ترسیدم یه وقت بزنم یا بگه نمیخواد اینجا بمونیم بره بلیط اتوبوس و یا قطار بگیره برگردیم تهران. دراز کشیدم و منتظرشم تا بیاد
ادامه دارد
کپی حرام⛔️
جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازهای زیبای قرآن
👌فرازی ملکوتی وآسمانی🌄
💕تلاوت بسیار زیبا
استاد محمد شحات انور رحمه الله
▪️🍃🌹🍃▪️
﷽
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا علی ابن موسی:
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
▪️🍃🌹🍃▪️
#امام_زمان #صبح_بخیر #سلام
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#شهید_خبرنگار
#مجید_جباری_شهیر
معاون گردان المهدی (عج) و
خون نگار حماسههای لشکر۳۱ عاشورا
#شهادت : عملیات والفجر ۸
📝 #فرازی_از_وصیتنامه :
من در هر عملیات برای مصاحبه با فرزندان دلیر اسلام به جبهه میآمدم. این دفعه دیگر نتوانستم تحمل ڪنم که آنان با سلاح و تڪبیرگویان برای عدالت خواهی به دشمنان هجـوم برند و مـن میکروفن در دست گیرم، بدان جهت سلاحی تهیه کردم که در کنار این مردان خدایی جنگ ڪنم و اگر فرصتی یافتم وقایع عملیات را ضبط ڪنم و میدانـم کـه شهـــادت چنیـن فرصتـی بـه مـن نمیدهـد تا شما را از وقایع این عملیـاتِ سرنوشت ساز مطلـع سـازم.
#خبرنگار_شهیـد
#مجیـد_جبـاری_شهیـر
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
سردار حاج قاسم سلیمانی
وقتی خبر شهادتش را شنید گفت:
« خسارت بزرگـی وارد شـد
کاش بهجای او من شهید شده بودم »
🔸بهمناسبت سالروز شهادت "فرمانده حسین" #شهید_مرتضی_حسین_پور_شلمانی
در ۳۰ شهریور سال ۱۳٦٤ در روستای شلمان از توابع استان گیلان به دنیا آمد. با وجود آنکه در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه ساوه قبول شده بود اما ترجیح داد وارد دانشگاه افسری امامعلی (ع) شود. شخصیت جهادی او در پایگاه امام علی (ع) نیروگاه قـم شڪل گرفت و با عشقی عمیق در سال ۱۳۸۳ وارد سپاه پاسداران شد و از همـان اول سودای شهـادت داشت . او پس از گذراندن دوره دانشڪده افسری وارد ماموریتهای سخت شد.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#فـرمـانده_حسیـن
#سالروز_شهادت....🕊🕊🌹🌹
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌹
اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْ❤️
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ الفرج
🦋🦋🦋
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🔹تولدت مبارک سردار
سردار قاآنی ، فرمانده سپاه قدس
نام تولد: اسماعیل قاآنی اکبرنژاد
زاده: ۱۷ مرداد ۱۳۳۶(۶۳سال) مشهد ایران
وفاداری: جمهوری اسلامی ایران
شاخه نظامی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سال های خدمت: ۱۳۵۸_تاکنون
درجه: سرتیپ پاسدار
یگان: نیروی قدس
فرماندهی: لشکر ۲۱ امام رضا
لشکر ۵ نصر
نیروی قدس
جنگ ها و عملیات ها:
شورش کردها در ایران
جنگ ایران و عراق(جانباز)
جنگ داخلی سوریه
. 🎂🎂🎂🎂🎂
امروز روز تولد عزیز 💕17💕مردادماهی😍
روزییه که تو به دنیا اومدی که عطر افشانی کنی بر زندگی اطرافیانت❤️
تولــــــــ🎂ــــــدت مبارکـــــــــــــ🌺🎂
🔹تولدت مبارک سردار..🌸🌸
سردار قاآنی ، فرمانده سپاه قدس
تولــــــــ🎂ــــــدت مبارکـــــــــــــ🎂🌺
🦋🦋🦋
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭
به نام #شهیدی که #عباس_وار جنگید
#زینب_گونه اسیر شد
#حسینی_وار شهید شد
#سلام_بر_ارباب_بی_سر😭 🍃برشی از کتاب سربلند
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحهاش را کشید طرفم.سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند، تند حرفهایم را ترجمه میکرد. آن داعشی خودش را تبرئه کردکه این کار ما نبوده وباید ازکسانی که او رابردهاند «القائم» بپرسید. فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریدهبریده، جواب میدادوحاج سعید ترجمه میکرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود..!»...
🌾
می شود اسیر شدوبا یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد🌾
#سالروز_اسارت
#پاسدارمدافع_حرم
#شهیدمحسن_حججی
🦋🦋😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🎥کلیپ شهید مدافع حرم #محمد_تاجبخش 🥀
این شهید بزرگوار در همان عملیاتی که شهید #مرتضی_حسین_پور (حسین قمی ) به شهادت رسیدند و شهید #محسن_حججی به اسارت درآمدند، به فیض شهادت نائل گشتند
🔻مادر شهید
🔸روزی که می خواست #اعزام شود، نماز صبح📿 را که خواندم دیدم #محمد هم نمازش را تمام کرده است.بعد آمد جلوی من پای سجاده #زانو_زد. دست هایم را گرفت بوسید💖 صورتم را بوسید. من همینجا یک حال غریبی شدم.
🔹گفتم: #مادر جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی👋 نمی کردی. گفت: این دفعه #مأموریتم طولانی تر است دلم برای شما تنگ💔 می شود. من دیگر چیزی نگفتم،بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم
🔸بعد که محمد رفت🚗 برگشتم سر #سجاده و ناخودآگاه گریه کردم😭 انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این #دیدار_آخرمان است.
#شهید #محمد_تاجبخش
#شهید_مدافع_حرم
#سالروزشهادت.....🕊🌹
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌹
اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْ❤️
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ الفرج
🦋🦋🦋
🍃دل که به یارت دهی؛ عاشق که شوی؛ جانانت میشود همانی که زمان و مکان بهر وصال او؛ تفاوتی ندارد. تمامِ تنت چشم میشود تا بیابی اورا؛ دل، تنگِ آغوشش میشود و آرام را از روزگارت میگیرد.
🍃فرقی ندارد شام باشد یا #کربلا. بقیع باشد یا اصلا در همین تهران، پاک که باشی؛ دل که وصل شده باشد، رزق میشود شهادت آنهم با امضای #مادر_سادات. برادرت را خدا در سال ۶۷ میان عملیات مرصاد گلچین کرد و تو نیز راه برادر را در پیش گرفتی؛ محافظ مجلس بودی و با افراد زیادی رو به رو میشدی؛ بارها و بارها آسیب دیدی و آزارت دادند اما سکوت کردی و آرام گرفتی تا مبادا وظیفه خود را نسبت به این نظام خدشه دار کنی...
🍃ورد زبانت بود که میخواهی #مدافع_حرم شوی؛ عشق به عقیله ی بنی هاشم دیدگان زمینی ات را بسته بود و آن ها را به آسمان گشوده بود. مشغول انجام خدمت بودی، که تروریست های تکفیری ناجوانمردانه از پشت حمله کردند؛ همچون همیشه تو و دوستانت فداکارانه میان میدان بودید؛ به فاطمه ی زهرا(س) اقتدا کردی و از ناحیه صورت مجروح شدی، بر زمین افتادی اما وجودت تمام تلاشش را میکرد تا بایستد و نگذارد تکفیری ها لحظه ای آرامش مردمِ #ایران را برهم زنند...
🍃نامردانِ #داعشی؛ زمانی که چشم های نیمه گشوده ات را دیدند، تاب نیاوردند و از هراس آن چشم های امیدوار؛ تیر آخر را بر سرت زدند و همچون #برادر شهیدت آغوش #ارباب را لبیک گفتی...
🍃تو؛ تازه دامادِ شهیدی! آخر روز عقدت به شهادت رسیدی و این نیز عروسی آسمانی بود برای تویی که همیشه خود را مدیون حسینِ فاطمه میدانستی. مخصوصا آن زمان هایی که تمام کارهای #هیئت را به تنهایی میکردی و در آخر با تواضع گوشه ی هیئت می ایستادی و #عزاداری میکردی♡
🍃ثابت کردی #عشق خود را و خدا نیز خریدار عاشقانه هایت شد. شهیدِ خدایی!
میشود رسم عاشقی کردن را نیز به ما بیاموزی؟!
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید #جواد_تیموری
📅تاریخ تولد : ۱٧ مرداد ۱٣٧۰
📅تاریخ شهادت : ۱٧ خرداد ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : مجلس شورای اسلامی
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
قسمت اول
⭕️ #شهیدی_که_مسخره_ش_میکردند
#شهید_کر_و_لال_عبدالمطلب_اکبری
.
▪️یکی تعریف میکرد وقتی دشمن خمپاره میزنه، قبل از این که صدای سوتش برسه، عبدالمطلب کر و لال اشاره میکنه بقیه دراز بکشند!- عجب!- دست کم نگیریدش.
.
▪️اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
کرولال بود.زمان جنگ توی محل بنایی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا جدی اش نمی گرفتند. یه روز رفتند سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“. عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“! دوستاش خندیدند و مسخره بازی درآوردند! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت… فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدینش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که با دست قبر خودش رو کشیده بود!
.
📩 تو وصیت نامه ش نوشته بود :
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند... یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند... یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم.آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد."
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید عبدالمطلب اکبری💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
پایان