eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.4هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6هزار ویدیو
96 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
تا ساعت دوازه شب که رسیدیم به اردوگاه با امیر محمد از خاطراتمون گفتیم و خندیدیم اتوبوس ایستاد همه پیاده شدیم اومدم کنار ساسان ایستادم صدای آشنایی گفت _به به شما کجا اینجا کجا با ساسان برگشتیم به سمت صدا نگاهم افتاده به آقا فردین رفیق بابام تو دلم گفتم خدای من این دیگه از کجا پیداش شد همزمان من و ساسان گفتیم _سلام جواب سلام ما رو به گرمی داد لبخند معناداری زد شما کجا راهیان نور کجا نکنه معجزه شده یا یواشکی باباتون اومدین من که ترجیح دادم ساکت باشم که مبادا حرفی بزنم خرابکاری بشه ساسان با اِن و مِن جواب داد _اینجا هم یه جای تفریحیِ دیگه ما اومدیم ببینیم چه خبره _خبر خاصی نیست یه روزی اینجا جنگ بوده ساسان پرسید _شما اینجا چیکار میکنی؟ _من کامیون رو فروختم اتوبوس خریدم الان هم مسافر آوردم اینجا ساسان گفت _به سلامتی مبارکتون باشه صدای آقای امیر اومد _بچه ها بیاید بریم باید استراحت کنید ساسان رو کرد به آقا فردین _با اجازتون ما بریم خدا حافظی کردیم دو قدم که از آقا فردین دور شدیم ساسان ناراحت و عصبی گفت _عجب بد بختی گیر کردیما اگه به بابا بگه چیکار کنیم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸 فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ. آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی؛ بر من تکیه کن..... 📖 آیه ۷۹ سوره نمل 🌸 خدایا از قشنگیای دنیاست ... اینکه می تونم روزی صدبار صدات کنم... شُکر که دارمت..
▪️🍃🌹🍃▪️ ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ ▪️🍃🌹🍃▪️
🎆دعای هر روز ماه صفر برای دفع بلاها ✨یا شَدیدَ الْقُوی‌ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‌ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‌ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‌ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ✨ ╚══════🍃🌺🍃═════╝
قسمت اول ، داود اسماعیلی🍃⚘🍃 در سال   ۱۳۶۵  در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. #۱۸ساله بود و مجرد. 🍃⚘🍃 سال 83 بود ،آمريكا عراق را اشغال كرده بود .خبرهايي از بي حرمتي نظاميان آمريكايي به هاي بيت⚘ در عراق به گوش مي رسيد. 🍃⚘🍃 بعضي پايگاه ها به صورت نمادين جهت اعزام نيرو به عراق ثبت نام مي كردند...قابل تحمل نبود كه به حرم كربلا⚘ تير انداري شود و يا با تانك به درب ورودي حرم شاه مردان امير المومنين⚘ گلوله بزنند و... 🍃⚘🍃 اما شيعياني بودند كه طاقت نياوردند و خود را به آب و آتيش زدند و به معركه رسيدند .مرداني كه با به الشهدا (ع)⚘پاي در وادي و گذاشتند. 🍃⚘🍃 # شهید داود اسماعیلی هم  غبطه مي خورد که چرا در سال دفاع مقدس سنش نمي رسيد كه به برود. به و بيت⚘،و آتشي در سينه اش افروخته بود كه به جز هيچ مرحمي بر دردش كارساز نبود. 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
_داداش بریم بهش بگیم به بابا نگه _نه اون وقت نگاهش به ما عوض میشه میگه این‌ها دروغگو هستند باباشون رو پیچوندن اومدن اینجا _پس میگی چیکار کنیم؟ نمی‌دونم حالا صبر کنیم ببینیم چی میشه صدای زنگ گوشی ساسان بلند شد گوشی رو از توی جیب اورکتش درآورد نگاهم رو دوختم به دست ساسان دیدم نوشته آرزو ساسان رد داد فهمیدم نمیخواد جلوی من باهاش حرف بزنه ازش پرسیدم _چرا جواب ندادی _خیلی مهم نبود تو که حرفش رو گوش ندادی از کجا میدونی که مهم نبوده شاید کار واجبی باهات داشته باشه ساسان ایستاد نگاه تیزی بهم انداخت _کی با من کار مهمی داشته باشه؟ سرم رو کج کردم _همونی که بهت زنگ زد انگشتش رو به نشونه تهدید گرفت جلوم با لحن قاطعی گفت _اگر می‌خوای این سفر به هر دومون خوش بگذره سرت از تو کارای خصوصی من بکش بیرون فهمیدی چی بهت گفتم یا یه جور دیگه حالیت کنم _چرا ترش می‌کنی داداش خوب من میگم اون بدبختی که پشت خطه به تو زنگ زده شاید باید کار واجبی داشته باشه حالا دوست نداره جواب بدی خب نده من دیگه کاری ندارم نفس عمیقی کشید و کلافه سرش رو تکون داد _ماهان این آخرین اخطاری که دارم بهت میدم به زبونت نباشه به عملت باشه، به تو ربطی نداره کی بهم زنگ می‌زنه کی نمی‌زنه من جواب میدم یا نمیدم فهمیدی؟ _آره داداش فهمیدم روش را ازم برگردوند و راه رو ادامه دادیم تا رسیدیم آسایشگاه. آقای امیری یه تخت دو طبقه داد به ما روکردم به ساسان طبقه بالا برای من خواستم از نردبونش برم بالا که دست من رو گرفت کشید عقب _این پایین برای تو من میرم بالا... ادامه دارد کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
قسمت دوم ایشان صميمي حسام ذوالعلي بود.شب و روز با هم بودند. مثل برادر... ایشان و نوجوانان مسجد بودند، حاجي علمايي (رزمي) و #خادم حرم عبدالعظيم⚘ بودند. 🍃⚘🍃 رفت و چند وقت برگشت ،دوباره رفت و حدود #2 ماه كسي از ایشان خبري نداشت همه نگرانش بودند.اما برگشت. كلا آدم طبعي بود هميشه و اش به راه بود. 🍃⚘🍃 بار -دوم كه از برگشت فرق كرده بود، ديگر از آن همه طبعي چيزي مشاهده نمي شد.پريشان بود ...😔 نگران بود...😔 بار كه رفت ديگه برنگشت !!!💔 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم به روایت از همرزم : يك شب آمدم مسجد ،گفتم را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كنم اما قسم خوردم و گفتم: در درگيري با آمريكاهايي كه قصد ادوات نظامي به داخل اميرالمومنين (ع) ⚘ را داشتند ،درگير شديم . هم شد.😔 🍃⚘🍃 يكي از داود كه شده بود مي گفت: در عراق كه بوديم به گفتم چه آرزويي داري؟ جواب داد مثل الشهدا⚘ وقتي مي شوم در باشم و مانند گمنام ام برنگردد.😭 🍃⚘🍃 دارايي خودش يعني را براي و در خدا از دست داد هم آرزوي او را اجابت كرد، خمپاره اي كه بهش كرد را كرد و وقتي شد در .😭 🍃⚘🍃 هم كه كه برنگشت و مادرش انتظارش مانده 😔.. همرزمی مي گفت چند بار نذر كرد پرسيدم چرا اينقدر صلوات نذر كردي از جنگ مي ترسي؟!!! گفت: نذر كردم كه به معركه برسم...😭 🍃⚘🍃 كه شد حسام ذوالعلي غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود كه باهم بشوند... اما طولي نكشيد سال بعد اين دو دوباره به ...!😭 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم تا لحظه ­ی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان ­تر بود سلاح نرسید! اما در تمام صحنه ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ­ها می ­کرد. 🍃⚘🍃 قبل از با هم در مولی امیرالمؤمنین(ع)⚘ نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم دوست داری چه جوری بشی؟ گفت منظورت چیه؟! گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل⚘ ... هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟! 🍃⚘🍃 در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: "دوست دارم مثل (ع)⚘ سر بشم و مثل زهرا⚘ بشم!" صبح روز ٢٣ مرداد ٨٣ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک­ های آمریکایی از سمت السلام در حال پیشروی هستند!😔 🍃⚘🍃 با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به گفتم: تو که ، برای چی میایی جلو؟! جواب داد: اگر از دست شما ، من بر دارم!😔 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
با جمع دوستان ایرانی، خود را به وادی السلام رساندیم؛ ولی قبل از هر اقدامی، مورد# اصابت گلوله­ ی تانک قرار گرفتیم و من در دم بیهوش شدم و زمانی که داشتند زخم­های من را پانسمان می کردند، در امیرالمؤمنین(ع)⚘ به هوش آمدم. 🍃⚘🍃 ابوالقاسم بالای سرم آمد؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟ گفت: شده و از #نکردیم! گفتم این چیزی بود که ­ خواست...😭😭 🍃⚘🍃 سرانجام داود اسماعیلی  هم درتاریخ  ۱۳۸۳/۵/۲۳  جلوی امیرالمومنین⚘با مستقیم تانک های آمریکایی به آرزویش که همانا در راه ♡بود رسید. 🍃⚘🍃 #شهید اشرف، السلام⚘ 🍃⚘🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز    💠شهید داود اسماعیلی💠                    🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد🍃🌷🍃 پایان
💌 شهـــید 🥀حسین معزغلامی: طوری تلاش کنید که اگر روزی امام زمان (عج) 💐فرمودند یک سرباز متخصص میخواهم بفرمایند ، فلانی بیاید سربازی که هیچ کارایی نداشته باشد،  بدرد آقا نمی خورد ❌ 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج
تلاش میکنم دستم رو از دستش در بیارم که برم بالا اما یه چشم غره‌ای بهم رفت و تشر زد _میگم تو پایین بخواب من بالا بگو چشم دلم میخواد من برم بالا بخوابم که از اون بالا حواسم به ساسان و تلفنها و پیامهاش باشه ولی فکر کنم ساسان دستم رو خووند که نمیگذاره، ناچاراً گفتم _باشه ساسان رفت بالا و من پایین خوابیدم تازه چشمم گرم خواب شد که گوشی ساسان زنگ خورد صدای بغل دستی بلند شد _داداش بزارش رو سکوت ساسان فورا صدای گوشی رو قطع کرد و آهسته جواب داد _گوشی رو داشته باش برم بیرون اینجا همه خوابن نمیشه حرف بزنی ساسان از پله نردبون اومد پایین _ناخواسته گفتم میخوای منم باهات بیام اخم هاش رو کرد تو هم _نخیر بگیر بخواب ساسان رفت به سمت در، خواستم از تخت بیام پایین یواشکی پشت سرش برم ببینم به اکرم چی میگه که ترسیدم یه وقت بزنم یا بگه نمیخواد اینجا بمونیم بره بلیط اتوبوس و یا قطار بگیره برگردیم تهران. دراز کشیدم و منتظرشم تا بیاد ادامه دارد کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازهای زیبای قرآن 👌فرازی ملکوتی وآسمانی🌄 💕تلاوت بسیار زیبا استاد محمد شحات انور رحمه الله
▪️🍃🌹🍃▪️ ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ ▪️🍃🌹🍃▪️
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ معاون گردان المهدی (عج) و خون ‌نگار حماسه‌های لشکر۳۱ عاشورا : عملیات والفجر ۸ 📝 : من در هر عملیات برای مصاحبه با فرزندان دلیر اسلام به جبهه می‌آمدم. این دفعه دیگر نتوانستم تحمل ڪنم که آنان با سلاح و تڪبیرگویان برای عدالت خواهی به دشمنان هجـوم برند و مـن میکروفن در دست گیرم، بدان جهت سلاحی تهیه کردم که در کنار این مردان خدایی جنگ ڪنم و اگر فرصتی یافتم وقایع عملیات را ضبط ڪنم و می‌دانـم کـه شهـــادت چنیـن فرصتـی بـه مـن نمی‌دهـد تا شما را از وقایع این عملیـاتِ سرنوشت ساز مطلـع سـازم. 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ سردار حاج‌ قاسم سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفت: « خسارت بزرگـی وارد شـد کاش به‌جای او من شهید شده بودم » 🔸به‌مناسبت سالروز شهادت "فرمانده حسین" در ۳۰ شهریور سال ۱۳٦٤ در روستای شلمان از توابع استان گیلان به دنیا آمد. با وجود آنکه در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه ساوه قبول شده بود اما ترجیح داد وارد دانشگاه افسری امام‌علی (ع) شود. شخصیت جهادی او در پایگاه امام علی (ع) نیروگاه قـم شڪل گرفت و با عشقی عمیق در سال ۱۳۸۳ وارد سپاه پاسداران شد و از همـان اول سودای شهـادت داشت . او پس از گذراندن دوره دانشڪده افسری وارد ماموریت‌های سخت شد. ....🕊🕊🌹🌹 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌹 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْ❤️ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ الفرج 🦋🦋🦋
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔹تولدت مبارک سردار سردار قاآنی ، فرمانده سپاه قدس نام تولد: اسماعیل قاآنی اکبرنژاد زاده: ۱۷ مرداد ۱۳۳۶(۶۳سال) مشهد ایران وفاداری: جمهوری اسلامی ایران شاخه نظامی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سال های خدمت: ۱۳۵۸_تاکنون درجه: سرتیپ پاسدار یگان: نیروی قدس فرماندهی: لشکر ۲۱ امام رضا لشکر ۵ نصر نیروی قدس جنگ ها و عملیات ها: شورش کردها در ایران جنگ ایران و عراق(جانباز) جنگ داخلی سوریه . 🎂🎂🎂🎂🎂 امروز روز تولد عزیز 💕17💕مردادماهی😍 روزییه که تو به دنیا اومدی که عطر افشانی کنی بر زندگی اطرافیانت❤️ تولــــــــ🎂ــــــدت مبارکـــــــــــــ🌺🎂 🔹تولدت مبارک سردار..🌸🌸 سردار قاآنی ، فرمانده سپاه قدس تولــــــــ🎂ــــــدت مبارکـــــــــــــ🎂🌺 🦋🦋🦋
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭 به نام که جنگید اسیر شد شهید شد 😭 🍃برشی از کتاب سربلند برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم.سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کردکه این کار ما نبوده وباید ازکسانی که او رابرده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده، جواب می‌دادوحاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود..!»... 🌾 می شود اسیر شدوبا یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد🌾 🦋🦋😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🎥کلیپ شهید مدافع حرم 🥀 این شهید بزرگوار در همان عملیاتی که شهید (حسین قمی ) به شهادت رسیدند و شهید به اسارت درآمدند، به فیض شهادت نائل گشتند 🔻مادر شهید 🔸روزی که می خواست شود، نماز صبح📿 را که خواندم دیدم هم نمازش را تمام کرده است.بعد آمد جلوی من پای سجاده . دست هایم را گرفت بوسید💖 صورتم را بوسید. من همینجا یک حال غریبی شدم. 🔹گفتم: جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی👋 نمی کردی. گفت: این دفعه طولانی تر است دلم برای شما تنگ💔 می شود. من دیگر چیزی نگفتم،بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم 🔸بعد که محمد رفت🚗 برگشتم سر و ناخودآگاه گریه کردم😭 انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این است. .....🕊🌹 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌹 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْ❤️ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ الفرج 🦋🦋🦋
‍ 🍃دل که به یارت دهی؛ عاشق که شوی؛ جانانت میشود همانی که زمان و مکان بهر وصال او؛ تفاوتی ندارد. تمامِ تنت چشم میشود تا بیابی اورا؛ دل، تنگِ آغوشش میشود و آرام را از روزگارت میگیرد. 🍃فرقی ندارد شام باشد یا . بقیع باشد یا اصلا در همین تهران، پاک که باشی؛ دل که وصل شده باشد، رزق میشود شهادت آنهم با امضای . برادرت را خدا در سال ۶۷ میان عملیات مرصاد گلچین کرد و تو نیز راه برادر را در پیش گرفتی؛ محافظ مجلس بودی و با افراد زیادی رو به رو میشدی؛ بارها و بارها آسیب دیدی و آزارت دادند اما سکوت کردی و آرام گرفتی تا مبادا وظیفه خود را نسبت به این نظام خدشه دار کنی... 🍃ورد زبانت بود که میخواهی شوی؛ عشق به عقیله ی بنی هاشم دیدگان زمینی ات را بسته بود و آن ها را به آسمان گشوده بود. مشغول انجام خدمت بودی، که تروریست های تکفیری ناجوانمردانه از پشت حمله کردند؛ همچون همیشه تو و دوستانت فداکارانه میان میدان بودید؛ به فاطمه ی زهرا(س) اقتدا کردی و از ناحیه صورت مجروح شدی، بر زمین افتادی اما وجودت تمام تلاشش را میکرد تا بایستد و نگذارد تکفیری ها لحظه ای آرامش مردمِ را برهم زنند... 🍃نامردانِ ؛ زمانی که چشم های نیمه گشوده ات را دیدند، تاب نیاوردند و از هراس آن چشم های امیدوار؛ تیر آخر را بر سرت زدند و همچون شهیدت آغوش را لبیک گفتی... 🍃تو؛ تازه دامادِ شهیدی! آخر روز عقدت به شهادت رسیدی و این نیز عروسی آسمانی بود برای تویی که همیشه خود را مدیون حسینِ فاطمه میدانستی. مخصوصا آن زمان هایی که تمام کارهای را به تنهایی میکردی و در آخر با تواضع گوشه ی هیئت می ایستادی و میکردی♡ 🍃ثابت کردی خود را و خدا نیز خریدار عاشقانه هایت شد. شهیدِ خدایی! میشود رسم عاشقی کردن را نیز به ما بیاموزی؟! 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٧ مرداد ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ خرداد ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : مجلس شورای اسلامی 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
قسمت اول ⭕️ . ▪️یکی تعریف می‌کرد وقتی دشمن خمپاره می‌زنه، قبل از این که صدای سوتش برسه، عبدالمطلب کر و لال اشاره می‌کنه بقیه دراز بکشند!- عجب!- دست کم نگیریدش. . ▪️اسمش عبدالمطلب اکبری بود. کرولال بود.زمان جنگ توی محل بنایی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا جدی اش نمی گرفتند. یه روز رفتند سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“. عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“! دوستاش خندیدند و مسخره بازی درآوردند! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت… فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدینش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که با دست قبر خودش رو کشیده بود! . 📩 تو وصیت نامه ش نوشته بود : یک عمر هرچی گفتم به من می‌خندیدند... یک عمر هرچی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند... یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم.آقا خودش بهم گفت: تو شهید می‌شی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد." 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید عبدالمطلب اکبری💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد پایان