eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماندگار شهید شاهرخ ضرغام🥀 عراقی ها که به خرمشهر ابادن حمله کردند شهید🥀 رهبری لوتی مرام ها به عهده گرفت راهی جبهه شد. تا اینکه سرانجام درسال۱۷ آذر ماه درسال ۵۹ درگیری آبادن گلوله تيربارتانك دقيقاًبه سينه اش اصابت كرد به ارزویش یعنی شهادت🥀 رسید. شهیدشاهرخ ضرغام🥀وصیت نامه اش پیدا نشد وهم چون پیکرش مفقود الاثر شد اما صدایش ماندگار شد. از دوست شهید🥀 بعضی ها ادعای لوتی ها در میارن ولی لوتی نیستن ولی شاهرخ🥀واقعا لوتی بود... شهید گمنــــــ🥀ــام یعنی شهیدی که می توانست عقب بیاید... اما ماند. # یاد شهدای گمنام🥀باذکرصلوات
از دوست شهید🥀 سال بعد وقتی محاصره آبادان ازبين رفت،دوباره اين مادربه منطقه ذوالفقاري آمد. قرار شد محل شهادت شاهرخ🥀 را به اونشــان دهيم. من به همراه چند نفر ديگربه محل حمله شانزده آذررفتيم. داخل جاده خاكي به دنبال نفربر سوخته گفت: قبل ازاينکه من چيزي بگويم مادرش سنگري را نشان دادو درپشت سنگرنفربر گفت پسرم اينجا شــهيد🥀 شده درسته؟! با تعجب جلو رفتم گفتم: بله، شما از کجا ميدونستيد! همينطور كه به سنگر خيره شده بود گفت: من همينجارادر خواب ديدم. آن دو جوان نوراني همينجا به استقبالش آمدند!! اصلا احســاس نميکنم که شهيد🥀 شده بعد گفت : باور کنيد بارها اوراديده ام مرتب به من سرميزند. هيچوقت من را تنها نمي گذارد! گمنـــــ🥀ـــام کسی است که انتخاب کرد گمنام بودن را. 🥀 با ذکر صلوات.
از دوست شهید🥀 مجروح شــده بودم اسيررا تحويــل يكي ازفرمانــده هادادم. به هيچیکی ازبچه ها از شاهرخ🥀 حرفي نزدم😔 بغض گلويم را گرفته بود شب بود که به هتل رسيديم. آقاسيد راديدم. درد شديدي داشت. اما تا منو ديد با لبخند گفت: خســته نباشي دلاور بعد مکثي کردوبا تعجب گفت: شاهرخ🥀 کو!؟ بچه هاهم در كنارما جمع شــده بودند. نفس عميقي کشيدمو چيزي نگفتم قطرات اشک از چشمانم سرازير شد😭سيدمنتظر جواب بود. اين را از چهره نگرانش مي فهميدم. كسي باورنمي كرد كه شاهرخ🥀 ديگردربين ما نباشد😔خيلي ازبچه ها بلندبلند گريه ميکردند.
ضرغام معروف به حر انقلابی🥀 درسال ۱۳۲۸ تهران متولدشد. دوران کودکي جثه درشت و قوي داشت بیشتر از سنش نشان میدادهيچ وقت زيربار حرف زوروناحق نميرفت دشمن ظالم ويارمظلوم بود. در سن دوازده سالگي طعم تلخ يتيمي را کشیداز آن پس با سختي روزگار را سپري کرد. سال دوم دبيرستان بود. قد و هيکلش از همه بچه ها درشت تر بود. خيلي ها در مدرسه ازش حساب ميبردند، اما ایشان کسي را اذيت نمي کرديک روز وارد خانه شد و بي مقدمه گفت: ديگه مدرسه نميرم! مادرش با تعجب پرسيد: چرا؟! گفت: با آقا معلم دعوا کردم. اونها هم من رو اخراج کردند. مادرش کمی نگاهش کرد و گفت: پسرم، ُخب چرا دعوا کردي؟! جواب درستي نداد. از مادر شهید🥀 اما وقتي از دوستانش پرسيدم گفتند: معلم ما از بچه ها امتحان سختي گرفت. همه کلاس تجديد شدند. اما فقط به يکي ازبچه ها که به آقازاده بودوپدرش آدم مهمي بودنمره قبولي داد شاهرخ🥀 به اين عمل معلم اعتراض کرد. معلم هم جلوي همه،زدتوگوش پسرشما شاهرخ🥀هم درسی به آن معلم داد که ديگه از اين کارها نکنه!
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ حسین یکتا از در عملیات Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔈 شهیدی که آرزوی زیارت رو داشت❣ 👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اللهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀 🦋🦋🦋
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بسیار شنیدنی از در بین رزمندگان Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
هادی عزتی ‌می‌خواست حرم شود، امنیت شد. 🍃⚘🍃 هادی عزتی متولد۱۳۷۱/۵/۵ سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: در روز از فروردین در حال اجرای به دست اشرار به می‌رسد. 🍃⚘🍃 آرزو‌های زیادی داشت. نمونه‌ای که می‌خواست در قامت یک حرم حاضر شود تنها به خاطر جسمی پدر از اعزام جا ماند، اما برایش طوری دیگر رقم زد و او با در از و کشورش شد. 🍃⚘🍃 کبری علی‌مرادی مادر هادی عزتی را پیش رو دارید. من دو فرزند پسر داشتم. متولد ۵ مرداد ۱۳۷۱ بود که در روز از بهار سال گذشته حین انجام به رسید. بود و حدود ۵/ ۱ سال پیش عقد کرده و قرار بود بهار سال گذشته جشن عروسی‌شان را برگزار کنیم که شد. 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم در زمان فتنه 88 گفته بود هرکس از علی حمایت نکند فردا زمانش را همراهی نخواهد کرد یعنی با آن کم ذوب در  بود. 🍃🌷🍃 همیشه از من بعنوان پدرش می‌خواست  و را بازگو کنم. وقتی از  و برایش صحبت می‌کردم انگار داشت  می‌کرد. 🍃🌷🍃 فتح بود تا جایی که وقتی فتح پخش می‌شد می‌رفت جلوی تلویزیون می‌نشست. همیشه می‌گفت مایی که انقدر درس خوانده‌ایم نمی‌توانیم مثل این  که بعضاً سواد کمی هم دارند باشیم. 🍃🌷🍃 یک‌بار حین تماشای فتح دست‌هایش را بلند کرد و گفت: "خدایا ای کاش ماهم در زمان بودیم و این‌قدر  مقدس را نمی‌خوردیم. اگر من نشوم نامردی ست"😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷